کاربر:Arash TIGER

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

گوشه اي از زندگي ننگين مسعود رجبي و ارتباطش با بني صدر

اولين رهبر سمخا را مي توان علي اصغر بديع زادگان دانست . مسعود رجوي زماني که در سال ۱۳۵۰بازداشت شد ، اورا به ساواک چنين معرفي کرد (لوداد):

اصغر را در کوه شناختم .فردي بود در سطح بالا ،بعدا در اثر اشتباهاتي که خودش کرد فهميدم که مهندس است وهم استاديار دانشکده فني ونام واقعي اش بديعي يا وديعي است .( اعضاي سازمان به دلايل امنيتي اسم خود را از يکديگر مخفي نگه مي داشتند )او به تازگي از خارج به ايران آمده .مدت زيادي هم در اروپا بود ومکاتبات ما با خارج از طريق او بود . اصولا اطلاع اصلي را از خارج او داشت .در منزل ما زندگي نمي کرد ودر تهران خانواده و منزل شخصي داشت . حدس مي زنم که اصليت او اصفهاني با شد .بعداز بازگشت ....به ايران مسائل مربوط به خارج با او بود .

او زماني که از بيروت به ايران امد مقداري مهمات واسلحه آورد که من آن را نديدم ونه مطلعم فقط مي دانم که ته يک ساک جاسازي شده بود ....

قد کوتاه سيه چهره ياسبزه ـمو فلفل نمکي ـچشم مشکي ـما فقط يک نوع جوهر نامرئي داشتيم ـوآن را اصغر به من داد .

به اين تر تيب ساواک علي اصغر بديع زادگان را به کمک مسعود شناسايي وشکنجه داد وپس از يکماه شکنجه اعدام کرد .رجوي به معرفي شخص فوق بسنده نکرد وتا آنجاکه مي دانست با ساواک همکاري کرد وافراد زيادي را لو داد که بيشتر انها بعداز شکنجه اعدام شدند .سا واک نيز در پاداش اين خوش خدمتي ها رجوي را به عنوان همکار خود معرفي ووي را از مجازات مرگ نجات داد و خود رهبر سازمان شد .

رجبي رهبر فعلي سمخا ، از دانشجويان رشته فني در يکي از دانشگاههاي تهران بود. 

او در ابتداي همکاري خود با سازماندر جهت تدوين جزوات ايدئو لوژيک با حنيف نژادهمکاري مي کرد و ضمن فعاليت در گروه سياسي ،مسوليت تبليغات را نيز بر عهده داشت رجوي پس از پيروزي انقلاب ومدعي شد که شکنجه ها ديده واز ميان آتش وخو ن سالم بيرون امده . رجوي در پي ان بود که در انتخابات رياست جمهوري ايران شرکت نمايد ،لکن به دليل آنکه به قانون اساسي راي نداده بود در توطئه خود موفق نشد .

رجوي نااميد نشد وخود را به بني صدر نزديک کرد وبا غرور احمقانه خود در تظاهر به دفاع از بني صدر ،به نظام جمهوري اسلامي ايران اعلام جنگ مسلحانه داد وپس از ارتکاب جنايات فراوان ،همراه بني صدر با لباس زنانه استتار شد ه بود ،توسط معزّي خلبان شاه معدوم از ايران فرار کرده وبه فرانسه رفت .

رجوی در فرانسه به طور مرتب به خبر نگاران قول می داد که رژيم ايران ظرف دو يا سه ماه آينده سر نگون خواهد شد .ولی در فرانسه اختلافا تش با بنی صدر بالا گرفت و جنگ لفظی شديدی را عليه هم در نشريات وابسته به خود راه انداختند ؛روز به روز فاصله سياسی آنها بيشتر شد وبنابر اين دليلی برای ازدواج سياسی هم باقی نماند و رجوی دختر بنی صدر را طلاق داد .

منا فقين در نهايت به اين نتيجه رسيدند که برای ايجاد فشار مضاعف بر انقلاب اسلامی وسقوط ان راهی جز همکاری علنی ورسمی آنها با صدام نيست .

براين اساس ،رجوی به عراق رفت .تلوزيون عراق تصوير روبوسی وی با صدام را پخش کرد .اعضای منافقين هم به تدريج در عراق مستقر شدند ورجوی سعی کرد با استفاده از نيرو های سازمان برای رسيدن به اهداف پليد خود ارتش تشکيل دهد .

پس از مدتی ،انقلاب ايدئولوژيک (به تعبير خودش )به راه انداخت وآن ،اين بود که از مهدی ابريشم چی (از اعضای مرکزيت منافقين ) خواست زنش را طلاق دهد تا او بتواند با فاصله يک روز با او ازدواج کند !! رجوی می گفت زن ابريشم چی چون مسؤول بخش زنان شده است ،بنابر اين بدون اين که ايام عدّه مطلّقه را سپری کند زن من شود ونام اين زنا را که موجب حرمت هميشگی می شود انقلاب ايدوئولوژيک گذاشت وبر خلاف دستور صريح قرآن که می فرمايد :

وَالْمُطَلََّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِاَنْفُسِهِنَّ ثَلثَةَ قُرُوءٍ

وزنان طلاق داده شده را به اندازه سه پاکی انتظار می برند ... بقره آيه۲۲۸

روز بعد از طلاق با ابريشم چی ازدواج کرد وچون قبلا نيز چند بار ازدواج کرده بود يکی از مطبوعات خارجی اورا (رهبر هميشه در حجله )ناميد .

رجوی به دليل در پيش گرفتن روشهای ماکياولی ونيز زن بازی و جاسوسی بيرحمی و ادم کشی و فريفتن جوانان و....باکيانوری رهبر حزب توده قابل مقايسه است .


گفتن تاريخ هميشه خوب وعبرت آموز است چه ماجرای کربلا يا کوچه های مدينه باشد چه رسوايی منافقان ، پس بياموزيم آنچه را که گذشت تا با دوباره تکرار شدن آن بهتر عمل کنيم از گذشتگان .


قبلاً از تاخير مطلب شرمنده هستم ، جای همگی خالی مشهد مقدس بودم

                                                                                           يا حق