بحث کاربر:Aida Gh

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

بيامد يکی مرد گويا ز چين که چون او مصور نديده زمين بر آن چرب‌دستی رسيده به کام يکی پر منش مرد، مانی به نام به صورت‌گری گفت: پيغمبرم ز دين‌آوران جهان برترم مانی، نقاشی که پيام‌بر شد و يا پيام‌بر نقاشی كه از مشهور‌ترين كتاب او، ارژنگ يا آردهنگ امروزه اثری در دست نيست. نام‌آوری كه آيين وی منشاء الاهی نداشت، اما آن چنان فراگير شد كه زمانی بر منطقه‌ی وسيعی از غرب امپراتوری روم تا هند و از مرزهای چين تا عربستان گسترده شد. پيروان كيش او در اوج عظمت‌اش از سواحل اقيانوس آرام تا سواحل اقيانوس اطلس را در بر ‌گرفته بودند و آيين او آيين رسمی دولت تركان اويغوری آسيای مركزی شد. مانی حتا موفق شد تا بر امپراتوری چين ميانه تأثير بگذارد. اين آيين بيش از هزار و پانصد سال دوام آورد و عده‌يی از مانويان تا اوايل سده‌ی بيستم نيز در چين وجود داشتند. تأثير آيين مانی بر برخی از فرقه‌های مسيحی در حوالی شمال ايتاليا و جنوب فرانسه و نيز در قوانين مذهب تائو در چين به چشم می‌خورد. تائو در نگاه‌اش به انسان و هم‌زاد و طبيعت بسيار به مانی نزديک است. اين اندازه گسترش و دوام، در حالی كه اين آيين به جز مدتی كوتاه و در منطقه‌ی كوچكی، هيچ گاه از پشتوانه و قدرت حكومتی برخوردار نبود، مايه‌ی شگفتی‌ست. اين آيين چه ويژه‌گی داشته كه توانسته بود اين چنين در ميان مردم رسوخ كند؟ در هنگامه‌ی قدرت‌جويی و جنگ‌های دينی که سراسر تاريخ انسانی را به خون و آتش کشيده است، مانی سخن از آيين اين جهانی و انسانی می‌کرد. اين راز بزرگ پيروزی او بود. مانی در چهارده آوريل (25 فروردين) 216 ميلادی در شمال بابل در استان اسورستان، سرزمين ستاره‌شناسان و دانش‌مندان به دنيا آمد. در مورد محل تولد مانی اختلاف نظر زياد است، اما ابوريحان بيرونی محل تولد وی را ده مرآيينو در ناحيه‌ی نهر كوتا در شمال بابل می‌نويسد. خود مانی هم در قطعه شعری می‌گويد: "شاگردی شاكرم، برخاسته از سرزمين بابل." پدر مانی، پتگ يا پاتگ، از تبار شاهان اشكانی و اهل همدان بود كه با زنی با نام مريم ازدواج كرد. مادر مانی با خانواده‌ی كمسركان از شاخه‌يی از خاندان شاهی اشكانی نسبت داشت. پتگ از همدان به تيسفون، پای‌تخت اشكانيان، رفت و در آن‌جا به فرقه‌ی مغتسله پيوست كه گونه‌يی فرقه‌ی عرفانی بود. او به ادعای خود در پی الهامی از گوشت خوردن و برخی رفتارها دست كشيد و به اتفاق فرزند چهار ساله‌اش، مانی، به ميان اعضای فرقه رفت. مغتسله يا ماندايی‌ها يا صابئين از گروه‌های بزرگ عرفانی ايرانی بودند. از بين آنان دانش‌مندان و پزشکان بسياری در تاريخ برخاستند. اين گروه هزاره‌ها به زنده‌گی خويش ادامه دادند، چنان که هنوز نيز در کناره‌های کارون زنده‌گی می‌کنند و به باورهای ديرين خويش پای‌بند هستند. نام مانداييان با آب گره ‌خورده است. در كنار رود كارون در خوزستان هنوز هم، قومی صنعت‌گر و هنرمند با آيينی ويژه زنده‌گی می‌كنند. تقريبا تمامی آيين‌های مانداييان در كنار آب انجام می‌شود. «ماندا» به معنای معرفت و شناخت و «صبی»، در زبان عربی از «صب» به معنای آب ريختن گرفته شده است. ماندا با عرفان و گنوس و زندقه هم‌ريشه و به يک معنی‌ست. يكی از اعتقادات مانداييان اين است كه «يردنه» يا آب مقدس از زير عرش جاری‌ست و زنده‌گی نيز از زير «يردنه» و دنيای نورانی بالا مملو از آب زنده است. مانداييان به پاكی اهميت زيادی می‌دهند. «رشامه»، «طماشه» و تعمير، مراحل پاكی مانداييان است. غسل و آب‌كشی در زبان ماندايی «طماشه» گفته می‌شود. تعميد هم که اصلی‌ترين بخش آيينی مانداييان است، در زبان ماندايی، «مصويا» گفته می‌شود. تعميد فقط بايد توسط روحانی ماندايی انجام شود. انجام تعميد به خودی خود در هر زمانی مفيد است. رشامه مانند ديگر بخش‌های آيين، نمادين است. در رشامه با يردنا‌ يعنی وضو گرفتن با آب جاری، با بوييدن آب از بوی خدا ياد می‌شود. به اين ترتيب، مانی با افكار آيين‌های عرفانی ميان‌رودان بزرگ شد. مانی به گفته‌ی خودش كه در گزارش ابن نديم و بيرونی ضبط است، نخستين بار در دوازده ساله‌گی پيام وحی را دريافت كرد و حامل پيام، روح هم‌زاد او بود كه در متن‌های فارسی ميانه مانوی «نرجميك» يا توأم، هم‌زاد خوانده می‌شود. بار ديگر، در 24 ساله‌گی وحی به وی نازل شد و اين بار دستور يافت تا به آموزش آيين بپردازد. او نخست پدر و سپس بزرگان خانواده را به آيين خود در آورد. سپس برای تبليغ آيين خود به سفر پرداخت. يكی از ويژه‌گی‌های تبليغ در آيين مانی آن بود كه در هر منطقه‌يی به زبان آن منطقه و به گونه‌يی كه برای مردم آن منطقه قابل درك باشد، به تبليغ می‌پرداخت. خود او در متنی به زبان فارسی ميانه می‌گويد: "آيينی كه من گزيدم، از ديگر آيين‌های پيشينيان در ده چيز برتر و به‌تر است. يك، آن‌كه آيين‌های پيشين به يك شهر و يك زبان بودند. اما آيينی كه من آوردم، در هر شهر و به هر زبان پيدا شود و در شهرهای دور گسترش يابد ..." هم‌چنين مانی از عناصر اعتقادات بومی هر منطقه نيز وام می‌گرفت. از اين‌رو، در اساطير مانوی نام‌های ايزدان ايرانی با نقش‌هايی متفاوت تكرار می‌شود، از قبيل: هرمز بغ، مهر ايزد، بهمن بزرگ، نريسه يزد؛ هم‌چنين عناصر مسيحی چون عيسای درخشان، شيث و عيسا مسيح كه مانی خود را ادامه‌دهنده‌ی راه وی می‌خواند. مانی با تطبيق خود با اين آيين، می‌خواست غرب را تسخير كند، همان طور كه در شرق مبلغان آيين مانوی عناصری چند از آيين بودايی را اقتباس كردند تا به‌تر از سوی مردم بودايی پذيرفته شوند. آيين مانوی از همان آغاز به صورت آيينی آميزه‌گرا ظهور كرد. در اين آيين، آميزشی آگاهانه از باورهای مسيحی و ايرانی بر اساس باورهای باستانی ميان‌دورود در قالب باورهای عرفانی صورت گرفته بود. در آيين وی آزردن جان‌ها و موجودات زنده بسيار زشت شمرده شده است. مانی بر آن بود که دين‌های مختلف سبب اختلافات و جنگ‌های بسيار شده‌اند و بايد آيينی زمينی و اين جهانی برای همه‌ی افراد بشر به وجود آورد. آيين وی آميزه‌يی از دانش و دين و عرفان بود. کيهان‌شناختی وی بر اصل دو بن نور و تاريکی بود که بر عرفان و کسانی چون سهروردی تأثير بسيار نهاد. نماز و روزه و زکات از آداب آيين او بود که در اسلام مورد تقليد قرار گرفت. بنا به باور او، فرزانه‌گی در درک روشنايی زندانی شده و با پرهيزگاری و شناخت و برادری و پاک‌دامنی بايد او را نجات داد. در متن‌های مانوی، بنيان انديشه‌های او چنين آمده است: پايه ی باور ما، شناسايی خود است. شناختن آدمی، سرآغاز کمال است. همه چيز را دوست بداريم. بت را نبايد پرستيد. دروغ نبايد گفت. زنا نبايد کرد. دزدی نبايد کرد. از جادو و افسون بايد دوری کرد. در پيشه و حرفه بايد جدی بود.

مانی هم‌چنين يكی از ابزار مهم تبليغی خود را كتابت می‌دانست، بر ‌خلاف سنت شفاهی رايج در ايران. آثار اصلی مانوی كه متعلق به مانی شمرده می‌شود، هفت اثر بود كه به زبان آرامی شرقی، زبان محلی مانی، نوشته شده بود: اونجيلون زيندگ (انجيل زنده)، نيان زينده‌گان (گنج زنده‌گی)، رسالات، رازان (اسرار)، كوان (غولان)، ديبان (ديوان، نامه‌ها)، مزامير و نيايش‌ها. همان‌طور كه می‌بينيم نام يكی از آثار مانی، انجيل زنده است، از آن‌رو كه مانی خود را به منزله‌ی حواری مسيح و ادامه‌دهنده‌ی راه او می‌دانست. در نظر او، انجيل مسيحيان دست برده شده و انجيلی كه خود آورده، انجيل زنده بود. اين هفت كتاب، كتاب‌های آيينی مانوی به شمار می‌آيند. افزون بر اين‌ها، مانی كتابی به فارسی به نام «شاپورگان» داشت كه به زبان فارسی ميانه نگاشته و در آن چكيده‌ی انديشه‌های خود را برای شاپور اول ساسانی بيان کرده بود. مانی به ياری برادران شاپور، «پيروز» و «مهرشاه» كه به آيين مانی گرويده بودند، توانست سه بار به حضور شاپور پذيرفته شود. ابن نديم در الفهرست نخستين ديدار آن‌ها را در روز يك‌شنبه اولين روز ماه نيسان كه آفتاب در برج حمل بود، ياد می‌كند و می‌نويسد اين تاريخ برابر با روز تاج‌گذاری شاپور بود و در اين ديدار، مانی «شاپورگان» را كه تنها كتاب‌اش به زبان فارسی ميانه است، تقديم شاپور می‌كند. در نوشته‌های مانوی آمده كه شاپور سخت تحت تأثير پيام مانی قرار گرفت و به او اجازه داد آزادانه در سراسر ايران تبليغ كند و به اين ترتيب، مانی سال‌ها جزو ملازمان شاپور شد و حتا در لشكر‌كشی شاپور در جنگ با والرين، امپراتور روم، چونان كرتير موبد در كنار او بود، موبدی كه بعدها از دشمنان سرسخت مانی و موجب دست‌گيری و محاكمه‌ی وی شد. كتاب ديگر مانی كفالايا يا سخن‌رانی‌هاست كه مجموعه‌ی گفتارها و تا حدودی پيش‌گويی‌های مانی‌ست. اشعار و ترانه‌ها و زمزمه‌های مانوی از شاه‌کارهای ادبی آن زمان به حساب می‌آيد. سرود مرواريد مانی که تازه يافته شده است، منظومه‌يی عارفانه و دل‌نشين است. اما مشهور‌ترين كتاب مانی آردهنگ است كه در فارسی ارتنگ و ارژنگ خوانده می‌شود و سراسر تصويری‌ست. مانی تمام اساطير مانوی، داستان آفرينش و اصول اعتقادی آيين خود را در اين كتاب به تصوير كشيده است. مانی بر اين باور بود كه سخنان‌اش بايد به گونه‌يی بيان شود كه برای همه‌ی مردم قابل فهم باشد. كتاب آردهنگ را می‌توان ابتكار مانی برای تكميل آموزش آيين خود به توده‌ی مردم به ويژه كم‌سوادان و بی‌سوادان دانست. اين كتاب شاه‌كاری هنری بود از هنر خاص مانويان كه با كوچ آنان به چين بر هنر اين سر‌زمين تأثيراتی شگرف بر جای گذاشت. با آن‌كه تنها يك كتاب مانی مصور گفته شده، اما در ساير كتاب‌ها نيز برای پرهيز از يك‌نواختی تزييناتی در حاشيه‌ی نوشته‌ها و حتا استفاده از رنگ‌های مختلف ديده می‌شود. وی در خط فارسی اصلاحات زيادی انجام داد. آثار مانوی يعنی آثاری که پيروان‌اش نوشته‌اند بسيار زياد است و از جمله‌ی اين آثار شعرهايی به زبان پهلوی اشکانی‌ست، مانند دو مجموعه شعر که مضمون آنها هبوط روح است، مانوی‌ها خيلی پيش از سنايی و بايزيد بسطامی چنين مضامينی را پرورانده‌اند، و اين اشعار که در قرن دوم هجری کشف شده، مربوط به ابتدای دوره‌ی اسلامی‌ست. زمانی که مانوی‌ها از ايران رانده می‌شوند، از طريق تاجيکستان و آسيای مرکزی به چين می‌روند و پناهنده می‌شوند. آن‌ها تا قرن نهم ميلادی در شهر تورفان کتاب‌خانه‌های عظيم داشته‌اند و همين متون يادشده و متون بسيار ديگری روی چرم در کتاب‌خانه‌های آنان به دست آمده است. از اين گذشته، در آن زمان به ويژه در خاورميانه، هنر شفابخشی و معجزه از درجه‌ی بالايی برخوردار بود. هنری كه مانی از آن بی‌بهره نبود. او پزشكی توانا و حكيمی معجزه‌گر بود. ادبيات مانوی را به دو بخش تقسيم می‌توان کرد: ادبيات دينی و ادبيات ناب، مانند شعر و داستان و ديگر انواع ادبيات آفرينشی. وقتی در ادب فارسی از نخستين شاعران سخن به ميان می‌آيد، از ابوحفض سغدی و ابوسليک گرگانی ياد می‌کنند، در حالی که ادبيات فارسی از ادبيات ايرانی جدا نيست و نخستين شاعر بايد «وهمن خورشيد» را به حساب آورد که دو مجموعه شعر از او باقی مانده که از اشعار عرفانی ايرانی‌ست. سابقه‌ی شعر سپيد و نمونه‌های ادبيات داستانی را تيز در ادبيات مانوی می‌توان يافت. در متون مانوی، چهار نوع ادبی می‌توان يافت: ادبيات آموزشی با قطعات زيبا که گاه با گلستان پهلو می‌زند. ادبيات غنايی که هم در شعر هم در نثر مانوی نمونه‌هايی از آن می‌توان يافت. ادبيات روايی که از اين نوع داستان‌های بسياری در نوشته‌های مانوی داريم. نوشته‌هايی که در واقع هم داستان است هم تمثيل. تمثيلات سغدی مانوی آن‌قدر زياد است که زندرمان توانسته از آن‌ها يک جلد کتاب چاپ کند. اين‌ها همان داستان‌های خيلی کوتاه يا داستانک است. زنده‌گی‌نامه‌نويسی که شاخه‌يی جديد در ادبيات ايجاد کرد. مانی خود زنده‌گی‌نامه نوشته است. او اولين کسی است که حدود 1700 سال پيش زيست‌نامه‌ی خود را نوشته و در آن خود و خانواده‌اش را معرفی می‌کند. از ويژه‌گی‌های مانويت يکی نيز اين بوده است که پيروان‌اش به آثار نوشتاری بسيار اهميت می‌داده‌اند. هيچ دين و آيينی نيست که اين همه آثار از آن باقی مانده باشد. به هر زبانی از آن‌ها آثاری به جاست. متون يونانی مانی، متون چينی مانی، متون لاتينی مانی، متون ترکی مانی و ...، پيداست که بسيار کار شده، و نويسنده و روشن‌فکر بسيار داشته‌اند. اين که در ميان ايرانيان مانی به نقاش معروف شده به دليل آن است که مانوی‌ها با به‌ترين مرکب‌ها و به‌ترين چرم‌ها و به‌ترين ابريشم‌ها آثار خود را می‌نوشته‌اند. آثار ديگری وجود دارد که غير مانوی‌ها از جمله مسلمان‌ها در باره‌ی آنان نوشته‌اند. در کتاب‌های فارسی از سده‌ی چهارم تا قرن سيزدهم هجری در باره‌ی مانويت آگاهی‌های زيادی می‌توان به دست آورد. مهم‌ترين اين کتاب‌ها در زبان فارسی «بيان الاديان» ابوالمعالی و «فارس‌نامه»‌ی ابن بلخی‌ست. در زبان عربی نوشته‌ها زيادتر است و نزديک صد و هفتاد کتاب و رساله در باره‌ی مانوی‌ها وجود دارد. «آثار الباقيه»‌ی بيرونی و «الملل و النحل» شهرستانی و «الفهرست» ابن نديم جزء به‌ترين نوشته‌های عربی در اين زمينه‌اند. الفهرست نام کتاب‌هايی را می‌برد که اصل آن‌ها از بين رفته است، ولی ما در دست‌نوشته‌های مانوی گاهی به نام‌هايی برمی‌خوريم که می‌بينيم همان است که الفهرست نوشته. در متون سريانی و يونانی هم در اين زمينه آثاری وجود دارد. کتابی با نام «آکتا آرخل آی» که به زبان يونانی‌ست، در حال حاضر بحث روز دنيا در زمينه‌ی مانی‌شناسی‌ست. کارهای پژوهشی به ويژه در آمريکا روی اين کتاب انجام می‌شود، زيرا بر اين باورند که ناگفته‌ها و مشکلات مانويت را حل خواهد کرد. اين کتاب که در قرن چهارم ميلادی نوشته شده از اين جهت اهميت دارد که بسياری از مسائل عرفان مسيحی را هم حل می‌کند. وی در شصت و يک ساله‌گی در زندان و زنجير درگذشت. در زمان عباسيان به بهانه‌ی مانوی بودن، بسياری از دانش‌مندان را کشتند. يکی از آنان که به فتوای هادی خليفه کشته شد، نويسنده‌يی بود به نام ازديادار که شاعری در مرگ‌اش سروده است: به خدا سوگند که او دوست می‌داشت که خناهی خدا در آتش باشد در آيين او نه ماران را می‌کشند نه گنجشک‌ها را و نيز موش را و می‌گويد که روح خدا در پيکر موش است. آيين مانی در غرب نيز به وسيله‌ی کليسا سرکوب شد. آيين پريسيليانی در اسپانيا، آيين بوگوميلی در بلغارستان و کاتارهای فرانسه و شمال ايتاليا به شدت از مانی برداشت کردند و با آن آيين نزديک بودند. پريسليانی در 385 ميلادی به عنوان جادوگر و مانوی تبعيد و به مرگ محکوم شد. بوگوميل در بلغارستان نيز به فرمان امپراتور بيزانس در يک ميدان اسب‌دوانی به آتش کشيده شد. کاتارها نيز مانوی بودند و به مبارزه با ستم‌های کليسا برخاستند و تمدنی باشکوه در جنوب فرانسه بنيان نهادند و سرانجام با ياری کليسا و حکومت، آنان را به خاک و خون کشيدند. آخرين دژ آنان در سال 1344 ميلادی سقوط کرد و دويست و ده تن مانوی را دست‌گير و بر فراز کوهی از هيزم به آتش کشيدند. مانويان ارمنستان نيز بسيار مقاومت کردند. در سده‌ی هشتم ميلادی، برای چندمين بار کليسا فتوای قتل عام آنان را صادر کرد. کشيشان و شاهان به راه افتادند و صدها انديشه‌مند مانوی را کشتند و آثارشان را به آتش کشيدند. همين طور جشن بزرگ مانويان به نام «بما» که جشنی بهاری‌ست تا مدت‌ها برگزار می‌شد. پيکر مانی را مدت‌ها بر دروازه‌ی جندی شاپور به دار آويختند _ و از آن پس، مردمان آن را دروازه‌ی مانی خواندند _ اما انديشه‌هايش را نتوانستند به دار کشند.