کاربر:Mohammad Fazlali
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
بسم الله الرحمن الرحیم ضمن خوش آمد گویی به شما خواننده ی عزیز تقاضا میشود انتقاد و پیشنهاد خود را مبنی بر مطالب این وبلاگ ابراز دارید.التماس دعا-محمد فضلعلی
پاكي نسل و حادثه عاشورا
روزي مادر شمر كه زن بزچراني بود و در بيابان به كار خود مشغول بود، از چوپاني كه از كنار او ميگذشت، تقاضاي آب كرد تا با آن رفع عطش كند. چوپان تقاضاي شيطاني خود را شرط دادن آب قرار داد و او نيز پذيرفت و از اين طريق، نطفه شمر منعقد شد. از اين رو امام حسين عليهالسلام در روز عاشورا خطاب به او فرمود:«يابن راعية المِعْزي»؛ اي پسر زن بزچران!
نگاهي از سر بصيرت و بينايي به حماسه سرخ حسيني، مايه توجه و تعجب انسان به واژههايي چون «ابن» و «بنت» در گفت و گوهاي مختلف بين فرماندهان و سپاهيان دو سوي نبرد است. نخست حساسيت چشمگيري براي بيننده به وجود نميآيد؛ اما با نگرشي دوباره و پرگستره، حقايقي رخ مينمايد؛ از جمله آن كه بهرهبرداري از عاشوراي ديروز، براي درسآموزي و عبرتپذيري امروز و فردا و فرداها خواهد بود. اين فراز از سخن را با گفتار امام حسين عليهالسلام آغاز ميكنيم. آن جا كه مروان با اصرار به حاكم مدينه، خواستار بيعت فوري و همراه تهديد به قتل آن حضرت شد كه امام در پاسخ مروان رو به او كرد و فرمود: «يا بن الزّرقاء! انت تقتلنيام هو؟ كذبت، واللّه و اَثَمتَ».1 اي پسر زرقاء! (زن كبود چشم) آيا تو مرا ميكشي يا وليد خواهد كشت؟! دروغ گفتي، به خدا سوگند گناه كردي.
- * *
امام، صبح عاشورا خار و خاشاك و هيزمهاي پشت خيمهها را آتش زد تا دشمن توان حمله از آن سو را نداشته باشد. شمر با نگاه به چنين صحنهاي، زشتي و پليدي سيرت خويش را آشكار و رو به حضرت كرد و گفت: اي حسين! عجله كردي به سوي آتش در دنيا پيش از روز رستاخيز. امام پس از اطمينان نسبت به گوينده سخن، كه شمر است، در پاسخ به او فرمود: «يابن راعية المعزي انت اولي بها صِليّا».2 اي پسر زن بزچران! تو سزاوارتري از من به ورود در آتش.
روز عاشورا به نيمه رسيده بود كه امام عليهالسلام با اتمام حجّت و ارايه شواهد بسيار در سخنان خود، سپاه سيهروي يزيد را از قتل و خونريزي بر حذر ميداشت. اما تأثيري در دلهاي ناپاكان نداشت؛ از اين رو، با فريادي رعد آسا در برابر دلها و ديدههاي دو سپاه فرمود: «الا انّ الدّعي بن الدّعي قد ركز بين اثنتين بين السّلّة و الذّلّة و هيهات منّا الذّلّة».3 آگاه باشيد كه آن زنازاده پسر زنازاده، مرا بين دو چيز مخيّر ساخته است؛ شمشير كشيدن يا خواري چشيدن؛ هيهات كه تن به ذلت دهيم. در پي اين سخن، حقيقتي ژرف و شگرف را براي تمامي انسانها بازگو كرد و فرمود: «يأبياللّه ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و حجورٌ طابت و طهُرَت و انوفٌ حميّه و نفوسٌ ابيّه...».4 خداوند و رسول و مؤمنان براي ما خواري نپسندند و دامنهاي پاك كه ما را پروراندهاند، شخصيتهاي با حميت و مردان صاحب غيرت كه هرگز به ما اجازه ندهند كه طاعت فرومايگان را بركشته شدن شرافتمندانه ترجيح دهيم.
- * *
هنگامي كه كاروان اسيران كربلا وارد دارالاماره، مركز حكومت عبيداللّه بن زياد شد، حضرت زينب عليهاالسلام خطاب به عبيداللّه، او را «ابن مرجانه» خواند و بنا به نقل ديگري، زيد بن ارقم با مشاهده اهانت عبيداللّه به لبهاي سيدالشهداء عليهالسلام پس از خروش و فرياد در مقابل او، برخاست و مجلس را ترك كرد و گفت: «شما اي جماعت عرب! پس از امروز همگي برده گشتيد؛ پسر فاطمه را كشتيد و پسر مرجانه را امير خود نموديد!»5 عبدالله بن عفيف نيز همچون حضرت زينب و زيد بن ارقم، وقتي سخن عبيداللّه بن زياد را شنيد كه ميگفت: خداي را شكر كه امير مؤمنان يزيد بن معاويه و حزب او را نصرت داد و دروغگو پسر دروغگو، حسين بن علي و پيروان او را كشت. شتابان از جا بلند شد و فرياد بر آورد: «انّ الكذّاب ابن الكذّاب انت و ابوك و الذّي ولاّك و ابوه، يابن مرجانة اتقتلون ابناء النبيين و تتكلّمون بكلام الصّدّيقين!»6 دروغگو پسر دروغگو، تويي و پدرت و آن كسي كه به تو حكم ولايت داد، يزيد و پدر او. اي پسر مرجانه! آيا فرزندان پيغمبران را ميكشيد و مانند راستگويان سخن ميگوييد؟! زيارت عاشورا؛ آيينهاي از تأثير نسل فرازهاي فروزان زيارت عاشورا نمايانگر آموزههاي زرّين از تأثير نسل در دو سوي سپاه كفر و حق است. در اين عبارات به خوبي از عوامل تربيتي: الف. خانواده؛ يعني پدر و مادر ب. محيط تعليم و تربيت و مربّي ج. تأثير محيط اجتماعي و فرهنگ عمومي به عنوان زمينهساز ساخت و پرداخت شخصيّت افراد آگاه ميشويم و گستره اين تعامل را نه در زندگي محدود چندين ساله، بلكه در افقي بيكران و نامحدود تا روز رستاخيز ميتوان مشاهده كرد. حال با هم اين عبارات عبرت آموز و پديدههاي تلخ و شيرين هريك را از نظر ميگذرانيم. نخست به جلوههاي جاودان شخصيّت امام حسين عليهالسلام ميپردازيم: 1. السّلام عليك يا ابا عبداللّه 2. السّلام عليك يابن رسول اللّه 3. السّلام عليك يابن اميرالمؤمنين و ابن سيّد الوصيّين 4. السّلام عليك يابن فاطمة سيّدة نساء العالمين 5. السّلام عليك يا ثاراللّه و ابن ثاره والوتر الموتور در اوّلين جمله، حضرت را با كنيه مخاطب قرار داده، سلام ميكنيم، دومين سلام ما «رايحه نبوّت» ميدهد؛ زيرا اتصال سيدالشهداء عليهالسلام را به نبوت و رسول خاتم بيان ميكند تا افزون بر بيان جمال توحيدي، كمال نبوي نيز بر سلسله صفات آسماني آن حضرت افزوده شود. در سومين سلام به «ارتباط با امامت» حضرت اشاره ميكنيم كه در آن امامت علوي، سلسلهجنبان باورهاي ناب الهي است و در پي آن، سلام چهارم بيان ميشود كه اشاره به اتصال با ولايت كامل در ارتباط با برترين زنان آفرينش است. پس از توجه به اتصال آن حضرت به چهار حلقه زرّين و زيبا و دلنشين (خدا، رسول، امام، حضرت فاطمه)، ارتباط خونين اما پرفروغ و جاودان آن عزيز را با «شهادت در راه خدا» و رسيدن به «اوج عزّت و عظمت مقام ثاراللّه» ياد آور شده است. در بخشهاي ديگر زيارت عاشورا، آل زياد، آل مروان و همه فرزندان اميّه، عبيداللّه پسر مرجانه و عمر پسر سعد بن ابيوقّاص را لعن ميكنيم و ميگوييم: «لعن اللّه آل زياد و آل مروان و لعن اللّه بن اميّة قاطبة و لعن اللّه ابن مرجانة و لعن اللّه عمر بن سعد...». در فراز ديگر اين زيارت ميخوانيم: «اللّهمّ انّ هذا يومٌ تبرّكت به بنو اميّة و ابنُ آكلة الاكباد اللعين بن اللعين علي لسانك و لسان نبيّك صلّياللّه عليه و آله في كلّ موطن و موقف وقف فيه نبيّك صلّي اللّه عليه و آله، اللّهمّ العن اباسفيان و معاوية و يزيد بن معاويه عليهم منك اللعنة ابدالابدين و هذا يوم فرحت به آل زياد و آل مروان بقتلهم الحسين صلوات اللّه عليه، اللّهمّ فضاعف عليهم اللعن منك و العذاب». پروردگارا! همانا اين روز، روزي است كه تبرّك جستند به اين روز بنياميه و فرزند هند جگرخوار، آن يزيد ملعون فرزند ملعون بر زبان تو و بر زبان پيامبرت در هرجا و هر موقف و هر منزل كه در آن، پيامبرت توقف داشت ـ كه درود خدا بر او باد.ـ خدايا! لعنت فرست بر ابوسفيان و معاويه و يزيد فرزند معاويه؛ بر آنان باد از طرف تو لعنت ابدي و جاويد و هميشگي. و اين روزي است كه آلزياد و آلمروان شادي ميكنند در اين روز به خاطر كشتن [امام] حسين كه درودهاي خدا بر او باد؛ خدايا! لعن و نفرين و عذابت را بر آنان چند برابر كن. در اين دو بخش از زيارت با توجّه به واژههاي «بنو»، «ابن» و «آل» عامل نخست و بسيار مهم و تأثير گذار شخصيت افراد، يعني دامان پدر و مادر و كانون خانه و خانواده ترسيم شده است و چهره زشت و ناپسند افراد منفي و منفور كربلا از اين بُعد شخصيّتي نمايان گشته است. همانگونه كه پيشتر با «ابن آكلة الاكباد» يعني يزيد و «ابن راعية المعزي» يعني شمر آشنا شديم؛ شايسته است پيش از هر سخني، نسبت به گذشته شوم اين افراد آشنا شويم و اشارات و كنايات سخنان امام حسين عليهالسلام و زيارت عاشورا را با نگاهي محقّقانه به دست آوريم. يزيد كيست؟ «ميسون»، مادريزيد، زني ناشايست بود كه طبق گواهي بسياري از منابع تاريخي، از راه نامشروع يزيد را به دنيا آورد؛ گرچه معروف آن است كه معاويه پدر يزيد است. افراد قبيله «ميسون» مسيحي بودند و تمامي قبيله او مسلمان نشدند. بدين خاطر پس از آنكه معاويه از ميسون جدا شد و يزيد را به طايفه ميسون فرستاد، افزون بر اخلاق ظاهري باديه نشين و صحراگزيني در يزيد همچون علاقه به شكار، اسب سواري، تربيت حيوانات و بازي با سگ و ميمون، از تربيت خاصّ مسيحيان تأثير پذيرفت و از اين رو شرابخواري، رقص، غنا، سگبازي و خوشگذراني جزء طبيعت وجودي وي در آمد. علاقه چشمگير يزيد به شعر و شعرسرايي و توصيف مي، ميگساري و معشوقه در اشعار او بيانگر روحيهاي به دور از سياست و حكومت است. او از شجاعت، دلاوري و رزمهاي مشهور قبيلهاي بهرهاي نداشت و از ويژگيهاي گذشتگان خود همچون «عتبه» و «وليد» و يا عموي خود «شيبه» به كلّي دور بود؛ اما از نظر عيّاشي، خوشگذراني، لهو و لعب شيفتگي خاصّي از خود نشان ميداد. از اشعار او اين شعر است كه: وأجلس علي دكة الخمار و اسقينا دع المساجد للعبّاد تسكنها و للمصلّين لادينا ولادنيا ان الذي شربا في سكره طربا مساجد را براي عابدان بگذار تا در آن سكني گزينند و خود بر دكان شرابفروش نشين و به ما شراب بده. آن كس كه شراب نوشد، در حالت خماري به طرب پردازد؛ در حالي كه نمازگزاران نه دين دارند و نه دنيا. عبيداللّه بن زياد كيست؟ عبيداللّه در زمان حادثه عاشورا والي كوفه بود كه شهادت امام حسين عليهالسلام و ياران او به دستور وي انجام گرفت. ابن زياد را «ابن مرجانه» هم ميگويند؛ زيرا نام مادر او كنيزي زناكار و مجوسي به نام «مرجانه» بود. پس از عاشورا كه اسراي اهل بيت عليهمالسلام را در كوفه وارد دارالاماره كردند، حضرت زينب عليهاالسلام خطاب به ابن زياد، او را «ابن مرجانه» خواند كه اين، اشاره به نسب ناپاك او بود و رسواگر حاكم مغرور كوفه. عبيداللّه از سرداران مشهور اموي بود كه در سال 54 هجري از طرف معاويه به حكومت خراسان گمارده شد و در سال 56 از آنجا عزل و به حكمراني بصره منصوب گرديد. پس از مرگ معاويه و روي كار آمدن يزيد و با حركت مسلم بن عقيل به سمت كوفه، با حفظ سمت، والي كوفه نيز شد و اوضاع را تحت كنترل در آورد و مسلم بن عقيل را به شهادت رساند و پس از آن، فرمان قتل سيد الشهدا عليهالسلام و ياران او و اسارت اهل بيت عليهمالسلام را به عمر بن سعد ـ كه فرمانده سپاه كوفه در كربلا بود ـ داد.7 عبيداللّه، فرزند زياد بن ابيه است؛ زياد كسي بود كه به خاطر ارتباط فراوان مردان با مادرش، كسي نتوانست نسب او را مشخص كند و نام پدر وي را ذكر كند. از اين رو، او را زياد پسر پدرش (زياد بن ابيه) ميناميدند. معاويه ميكوشيد اين حلقه مفقوده را مشخص كند و زياد را از اين ننگ دور سازد. بدين خاطر، او را زياد بن ابيسفيان خطاب كرد. اما اقبال و استقبال از سوي عموم آشنايان با تاريخ خانوادگي زياد، صورت نگرفت و باز هم او را زياد بن ابيه ميناميدند. عمر بن سعد كيست؟ سعدبن ابيوقّاص از صحابه رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم و از اصحاب شورا است و از بزرگان عصر خود محسوب ميشد. در اين كه نسب او چگونه بوده است، بين مورّخان اقوالي وجود دارد. امّا آنچه در باره سعد گفتني است، آن است كه با رحلت رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم و امامت اميرمؤمنان علي عليهالسلام با اعتراف به حقّانيت و برتري آن حضرت، از همراهي و ياري امام سرباز زد و از منافقان عصر خود گرديد. روزي كه معاويه طواف خود را پايان رسانيد، سعد بن ابيوقّاص همراه او بود. وي با سرعت بسيار خود را به دارالندوه رساند و سعد را بر جايگاه خود نشاند و به توهين و لعن اميرمؤمنان علي عليهالسلام پرداخت. سعد به نشانه اعتراض، خود را از معاويه دور كرد و گفت: «اگر در من يك خصلت از خصال علي عليهالسلام بود، محبوبتر بود براي من از هرچه آفتاب بر او تابيده باشد». سپس به دامادي علي عليهالسلام براي رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم ، فرزنداني چون حسن و حسين عليهماالسلام ، سخن پيامبر در روز خيبر در باره علي عليهالسلام و كلام رسول خدا در غزوه تبوك نسبت به جايگاه علي عليهالسلام براي او همانند هارون براي موسي، اشاره كرد و آرزوي يكي از اين صفات را ميكرد. معاويه با شنيدن سخنان سعد، حركت زشتي از خود نشان داد و رو به او كرد و گفت: «تاكنون لئيمتر از امروز نبودي. پس چرا علي را ياري نكردي و از بيعت با او كوتاهي ورزيدي؟! اگر من از پيامبر همان را ميشنيدم كه تو شنيدهاي، همانا خادم علي بودم تا زنده بودم!»8 به هر روي، عمر بن سعد فرزند چنين مرد منافقي است. و ويژگيهاي روحي و رواني ناشايستي نسبت به خاندان رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم از پدر به ارث برده بود؛ به گونهاي كه جزء سرشت وي گرديده بود. روايت شده است كه روزي علي عليهالسلام به هنگام ايراد خطبه، فرمود: «سلوني قبل ان تفقدوني»؛ بپرسيد از من پيش از آن كه مرا نيابيد. سعد بن ابيوقّاص سؤال كرد: يا علي! به من خبر ده كه تعداد موهاي سر و ريش من چقدر است؟ امام پاسخ داد: سؤالي كردي كه خليل من رسول خدا خبر داده بود كه تو از من ميپرسي و نيست در سر و ريش تو مويي مگر اين كه در ريشه آن، شيطان نشسته است و در خانه تو بزغالهاي است كه فرزند من حسين را ميكشد!9 شمر كيست؟ براي شمربن ذي الجوشن اسمهاي ديگري چون اوس يا شرحبيل نيز ذكر شده است. او را ذي الجوشن، صاحب زره وجوشن ميگفتند؛ زيرا سينه او برآمده بود و همانند سپري بسته شده نشان ميداد. او نخست از ياران علي عليهالسلام در جنگ صفين و از فرماندهان شجاع و نامدار كوفه بود كه در كنار حسن و حسين و در ركاب امام عليهمالسلام حاضر بوده است. اما سرشت ناپاك او به خاطر عمل زشت مادرش بر محيط و آداب الهي و اجتماعي چيره شد و سرانجام در لشكر عبيداللّه بن زياد قرار گرفت. روزي مادر شمر كه زن بزچراني بود و در بيابان به كار خود مشغول بود، از چوپاني كه از كنار او ميگذشت، تقاضاي آب كرد تا با آن رفع عطش كند. چوپان تقاضاي شيطاني خود را شرط دادن آب قرار داد و او نيز پذيرفت و از اين طريق، نطفه شمر منعقد شد.10 از اين رو امام حسين عليهالسلام در روز عاشورا خطاب به او فرمود: «يابن راعية المِعْزي»؛ اي پسر زن بزچران!
تأثير محبّت اهل بيت در زندگي
زيارت «جامعه كبيره»، دفتر معرفت امامشناسي است كه آينهاي پرگستره از معارف نبوي و علوي در برابر ديده شيفتگان قرار ميدهد. در فرازي از اين زيارت چهار ويژگي برتر براي صاحبان ولايت مييابيم: و جعل صلاتنا عليكم و ما خصّنا به من ولايتكم: 1 ـ طيّباً لخلقنا 2 ـ و طهارةً لاَنفسنا 3 ـ و تزكية لنا 4 ـ و كفّارة لذنوبنا (خداوند) درود و صلوات ما را بر شما و ولايت شما را بر ما مايه: 1 ـ پاكي خلقت ما 2 ـ طهارت جان و دل ما 3 ـ تزكيه و تهذيب ما 4 ـ كفّاره گناهان ما قرار داد. اهل بيت و معصومان عليهمالسلام در اوج اين طهارت و پاكي قرار دارند و پروردگار پرمهر، خود براين حقيقت مهر تأييد زده و فرموده است: «انّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرّجس اهل البيت و يطهّركم تطهيراً»12؛ همانا خداوند ميخواهد آلودگي را از شما خاندان (پيامبر) بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند. در زيارت «وارث»، بنيان خلقت اهل بيت عليهمالسلام به گونهاي شفاف ترسيم شده است؛ زيرا خطاب به امام حسين عليهالسلام چنين ميگوييم: «اشهد انّك كنت نوراً في الاصلاب الشامخة و الارحام المطهرة لم تنجّسك الجاهلية باَنجاسها ولم تلبسك من مدلهمّات ثيابها...».13 شهادت ميدهم كه تو نوري بودي در پشتهاي با رفعت پدران و رحمهاي پاك مادران كه جاهليت، شما را نيالود و لباس تيره و تار ناپاكي به پيكرجان شما نپوشانيد... شهادت ميدهم كه تو نوري بودي در پشتهاي با رفعت پدران و رحمهاي پاك مادران كه جاهليت، شما را نيالود و لباس تيره و تار ناپاكي به پيكرجان شما نپوشانيد... در پي اين شهادت، نگاهي پربصيرت و بينش به معصومان ميكنيم و با چنين نگرشي ميگوييم: «صلوات اللّه عليكم و علي ارواحكم و علي اجسادكم و علي اجسامكم و علي شاهدكم و علي غائبكم و علي ظاهركم و علي باطنكم و رحمة اللّه و بركاته». درود و صلوات خدا بر شما و بر ارواح شما و اجساد شما و اجسام شما و بر شاهد شما و بر غائب شما و بر ظاهر شما و بر باطن شما و رحمت الهي و بركات او بر شما باد. اين صفات تابناك سبب گرديد كه امام حسين عليهالسلام در روز عاشورا به «حجورٌ طابت و طهرت»؛ دامان پاك و طاهر مادر خود اشاره كند. به يقين معرفتي اين چنيني مايه و سرمايه پندار و گفتار شيعيان و شيفتگان در دعاي «ندبه» است كه به آخرين ذخيره الهي، حضرت مهدي(عجّ) رو ميكنند و او را برترين مخلوقات يا «صدرالخلائق» مينامند و با واژههاي پرمهر ميگويند: «اين صدرالخلائق ذوالبرّ والتقوي، اين ابن النبي المصطفي و ابن عليّ المرتضي و ابن خديجة الغرّاء و ابن فاطمة الكبري» كجاست بهترين مخلوقات كه صاحب نيكي و پرهيزكاري است؟ كجاست پسر پيامبر برگزيده الهي و فرزند عليّ مرتضي و پور خديجه سپيدرو و پسر فاطمه بزرگ و بزرگوار؟ چون به اين بخش ميرسيم، دعاي ندبه حالت خطاب و درود به خود ميگيرد و ما به طور مستقيم به حجّت الهي، حضرت وليّ عصر(عجّ) رو ميكنيم و ميگوييم: «بأبي انت و امّي و نفسي لك الوقاء و الحمي يابن السادة المقرّبين يابن النجباء الاكرمين يابن الهداة المهديين يابن الخيرة المهذبين، يابن القطارفة الانجبين يابن الاطائب المطهرين يابن الخضارمة المنتجبين يابن القماقمة الاكرمين...». پدرم و مادرم و جانم فداي توباد و سپر بلاي وجودت اي پسر بزرگمردان مقرّب! اي پسر نجيبان مكرّم! اي پسر راهنمايان راه يافته! اي پسر برگزيدگان پاكيزگان! اي پسر بزرگ مردان بانجابت! اي پسر پاكان پاكيزگان! اي پسر سروران برگزيدگان! اي پسر رؤساي باكرامت...
پاورقيها:
13 ـ در زيارت جامعه كبيره، اهل بيت(ع) را از زلل (لغزش)، فتنه (گمراهي)، دنس (ناپاكي) و رجس (پليدي) دور ميدانيم و ميگوييم: «عصمتكم اللّه من الزّللِ و آمنكم من الفتن و طهركم من الدنس و اذهب عنكم الرجس و طهركم تطهيراً» در زيارت ائمه در روز جمعه، امام را كريم از اولاد كرام ميخوانيم و در زيارت مخصوص امام حسين(ع) رو به حضرت كرده، او را صديقّ، طيّب و زكيّ (راست سخن، پاك و پاكيزه) ميخوانيم. 10 ـ بحارالانوار، ج 45، ص 5، 31، 56 و 336؛ كامل ابن اثير، ج 4، ص 237 و شفاءالصدور، ج 1، ص 378 ـ 375. 1 ـ مقتل ابومخنف، ص 16 و 17. 11 ـ كفشهاي مكاشفه، ص 205 و 206. 12 ـ احزاب/ 33. 2 ـ همان، ص
221.
3 و 4 ـ همان، ص 239. 5 ـ همان، ص 363. 6 ـ همان، ص 369 و لهوف، ص 188. 7 ـ ر.ك: سفينة البحار، ج 1، ص 580؛ معارف و معاريف، ج 4، ص 1530؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 3، ص 640 و فرهنگ عاشورا، ص 305. 8 ـ شفاء الصدور في شرح زيارة العاشور، ج 1، ص 370 و 371، به نقل از مروج الذهب، مسعودي. 9 ـ امالي، شيخ صدوق، مجلس 28، ش 6؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابيالحديد، ج 1، ص 350 و 351 و بحارالانوار، ج 44، ص 256،