زینب دختر جحش
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
اصول دین |
اصول خاص تشیع |
فروع دین |
فروع تشیع |
منابع اسلامی |
شخصیتها |
محمد |
مذهبها |
مذاهب فقهی |
مذاهب کلامی |
علوم اسلامی |
تاریخ اسلام |
زندگانی محمد |
جغرافیای اسلام |
مکه • مدینه |
اقتصاد اسلامی |
مضاربه • مزارعه |
زینب دختر جحش از زنان محمد بود. نام کامل وی: زینب بنت جحش بن ریاب بن یعرب بن صبره بن مره بن کبیر بن غنم بن دودان بن أسد بن خزیمه. مادرش: امیمه بنت عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی. وی دختر عمه پیامبر اسلام بود. زینب با زید بن حارثه فرزند خوانده محمد ازدواج کرده بود. زید بن حارثه قبلا برده محمد بود، سپس پیامبر اسلام آزادش کرد و او را به فرزندخواندگی خود پذیرفت و این بخششی بود که محمد به وی کرد، سپس دختر عمه خود - زینب دختر جحش - را همسر او کرد. زید نزد محمد آمد و مشورت کرد، که اگر محمد اجازه دهد او میخواهد زینب را طلاق دهد، محمد او را از این کار نهی کرد و در نهی او از این عمل پافشاری کرد، ولی سرانجام زید همسرش را طلاق داد و محمد بنا بر دستور رسیده در قرآن با او ازدواج کرد و این آیات درباره این رخداد نازل شدهاست:
«(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی (به فرزند خواندهات «زید») میگفتی: «همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز!» (و پیوسته این امر را تکرار میکردی); و در دل چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میکند; و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی! هنگامی که زید از آن زن جدا شد، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندههایشان -هنگامی که طلاق گیرند- نباشد; و فرمان خدا انجام شدنی است.(۳۷) هیچ گونه منعی بر پیامبر در آنچه خدا بر او واجب کرده نیست; این سنت الهی در مورد کسانی که پیش از این بودهاند نیز جاری بوده; و فرمان خدا روی حساب و برنامه دقیقی است! (۳۸).»(سوره احزاب،آیات ۳۷ و ۳۸)[1]
مسلمانان براساس این آیات معتقدند خداوند به محمد دستور داد تا با زینب ازدواج کند زیرا خداوند میخواست این رسم غلط جاهلیت مبنی بر اینکه یک مرد نمیتواند با زن پسرخوانده خود ازدواج کند را از میان بردارد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] پاورقی
- ^ ، سوره احزاب،آیات ۳۷ و ۳۸:«وَاِذْ تَقُولُ لِلَّذِی اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَاَنْعَمْتَ عَلَیْهِ اَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَی النَّاسَ وَاللَّهُ اَحَقُّ اَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَی زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاکَهَا لِکَیْ لَا یَکُونَ عَلَی الْمُوْمِنِینَ حَرَجٌ فِی اَزْوَاجِ اَدْعِیَائِهِمْ اِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَکَانَ اَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا ﴿۳۷﴾ مَّا کَانَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَکَانَ اَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا ﴿۳۸﴾»
[ویرایش] شبهات تاریخی - ازدواج پیامبر با زینب بنت جحش
محمد در میان یهود و نصارای زمان خویش، دشمنان کینه توزی داشت. اینان به رغم آن که شاهد نزول آیات بودند، آن را انکار میکردند، در حالی که در کتابهای مقدس و پیشین خود، بشارتهایی را دیده و خوانده بودند که (گواه و) تصدیق کنندهی پیامبر بود و اهل کتاب را به پیروی از پیامبر فرا میخواند، اما آن را انکار میکردند و نمیپذیرفتند...
در هر زمانهای، این دو شیوه انکار و لجاجت پیروانی داشتهاست که بر راه و روش پیشینیان خود بودهاند. اینان در آن چه اعتقاد داشتند، تعصب میورزیدند که از تحقیق علمی و پژوهش غیرجانبدارانه، بازشان میداشت. در نتیجه محمد را بزرگترین دشمنی میپنداشتند که مشروعیتبقای راه و روش انکار و لجاجت را بر باد میداد. از این رو تلاش نمودند حقیقت نبوت خاتمالانبیا را سلب کرده، ایشان را فقط نابغهای قرار دهند که بر عرب حکم راند و این وضع برای هر نابغهای مانند ایشان پیش میآمد، اما چون در سیره و کردار پاکش، آن چه مؤید نظریه و خواسته شان باشد نیافتند، با خیال و پندار خود افسانههایی بافتند و آن را به ایشان انگ زدند، تا در نبوتش خدشه وارد کنند. همهی آن چه را در این باره (و بدین منظور) بافتند، تاریخ تکذیب میکند. آنان بدین وسیله ملت و امتخود را فریب میدهند تا از گسترش اسلام میانشان جلوگیری کنند.
از شمار این پندارهای نادرست موارد مربوط به زندگی زناشویی پیامبر است. وضع اعتقادی و اجتماعی خیالبافان، آنان را بر بافتههای یاوهی خود یاری کرد. وضع آنان بدیشان اجازه نمیداد جز بیش از یک همسر داشته باشند، به رغم آن که راه برای روابط جنسی بیحد و مرز باز میگذاشت، حتی برای مرد و زنی که ازدواج کرده باشند، تا آن اندازه که بیشتر ملتهای اروپایی اعتقاد داشتند: ضرورتی برای بودن مرد در خانه نیست، زیرا به هر حال خانه از مرد خالی نمیماند، گر چه مردانی باشند که با همسر شوهر دوستاند یا این که زن میتوانست مادر باشد بی آن که نیاز باشد به صورت سنتی ازدواج کند که مجبور باشد فقط با یک مرد رابطه داشته باشد!
معتقدان بدین فرهنگ در پی نکتهای قابل خدشه در زندگی زناشویی پیامبر بودند. از این رو با پندار و خیال، افسانههای عشقی و رمانتیک بافتند و همان را دلیل ازدواج پیامبر با زینب بنت جحش - که شوهر کرده بود - دانستند و میپنداشتند پیامبر کاری کرد که شوهرش او را طلاق دهد تا خود بتواند با زینب ازدواج کند!
افسانههایشان چنین میگوید:
«زینب بنت جحش با زید بن حارثه ازدواج کرده بود. روزی پیامبر به خانهی زید رفت و او را صدا زد، اما وی را در خانه نیافت. در خانهی او پردهای بیش نبود و باد وزید و پرده کنار رفت و زینب از پشت آن دیده شد. وی زنی زیبا و دل ربا بود که مانندش را محمد پیشتر ندیده بود. از این رو از زیبایش شگفت زده شد و از پشت پرده با زینب سخنانی گفت، سپس برگشت، در حالی که در دل عشق زینب را داشت!
هنگامی که زید به خانه برگشت، زینب ماجرا را بدو گفت و زید دانست پیامبر عاشق زینب شده، از این رو وی را طلاق داده، آن گاه محمد با او ازدواج کرد!»
در ابتدا افسانه بسیار احساس برانگیز است و به حقیقتباید چنین باشد برای هر که نداند زینب کیست و چگونه با زید ازدواج کرد و چه سان زید طلاقش داد، آن گاه چگونه پیامبر با زینب ازدواج کرد. اما برای کسی که به همه یا جزیی از حقیقت آگاه باشد، این افسانه، خرافهای بیش نیست که در برابرش رنگ باخته، میداند این داستان، نمونهای از کارهای برخی شرق شناسان برای تشویه و زشت جلوه دادن کردار و سیرهی نبوی است تا به اغراض و اهداف تبلیغات مسیحی میان مسلمانان دستیابند. در این صورت، حقیقت کدام است؟
نخستین حقیقت:
برای از بین بردن این افسانه، از پایه و اساس، کافی است که بدانیم زینب کیست و پیش از ازدواج با زید، چه نسبتی با پیامبر داشتهاست. زینب دختر امیمه دختر عبدالمطلب، عمهی رسولالله است! پس وی دختر عمهی پیامبر است که کنار و نزدیک رسولالله رشد و نمو کرد. زینب در کودکی و جوانی نزدیک و کنار پیامبر بود و رسول خدا وی را پیوسته میدید و پیش از آن که حجاب بر زنان واجب شود، زینب را مشاهده میکرد. در این صورت چرا در آن زمان، جمال و زیبایی زینب، پیامبر را مسحور و جادو نکرد؟! اگر پیامبر مایل به ازدواج با زینب بود، چیزی مانعی نبود، بلکه باعث افتخار و شادمانی زینب و خانوادهاش بود! اگر فقط همین حقیقت را بدانیم، دیگر کوچکترین ارزش و اثری برای آن افسانهی ساختگی نمیماند...
در ادامه حقایقی دیگر میآید که این افسانهی خیالی و شگفت آور را سبک و سست میکند.
دومین حقیقت:
چگونه زینب با زید ازدواج کرد؟
پیش از آن که پیامبر مبعوث و برانگیخته شود، زید را پسر خواندهی خود کرد. وی نزد پیامبر رشد کرد و «زید بن محمد» نامیده شد.
سومین کسی که پس از خدیجه و علی (علیهم السلام) در خانهی پیامبر اسلام آورد، زید بود. پیامبر وی را بسیار دوست داشت و تصمیم گرفت او را با خانوادهای هاشمی وصلت و پیوند دهد تا جایگاه و موقعیتش را بالا برد، تا مسلمانان بدانند مرد مؤمن هم شان و کفو زن مؤمن است و پس از ایمان آوردن، فخر فروشی به خاطر اصل و نسب ارزشی ندارد.
پیامبر به خانهی عمهاش رفت تا دخترش، زینب، یعنی دختر عمهی هاشمی و قریشی رسولالله را برای زید که در عرف قریشیان، در شمار بردگان و خدمتگزاران بود، خواستگاری کند. این امر بر زینب سخت و دشوار آمد و خواستهی رسولالله را نپذیرفت. برادر زینب پشتیبان خواهر بود، اما پیامبر که نویدآور مکارم اخلاق برای آموزش آن به مردم بود، میخواستخود نخستین کسی باشد که پای بند اخلاق باشد و بدان عمل کند، تا در عمل و کردار، اخلاق را به مسلمانان یاد داده، جزیی از فرهنگشان باشد... از این رو برخواستهی خود به زینب و برادرش پافشاری کرد، اما آن دو نمیپذیرفتند، تا آن که خدای بلند مرتبه، سخن والای خود را فرو فرستاد:
هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد. (۱)
پیامبر بر زینب و برادرش این آیه را خواند، سپس به زینب فرمود: زید را به عنوان همسر تو میپسندم. زینب عرض کرد: به آن چه رسولالله میپسندد، راضیام! بدین گونه ازدواج انجام شد.
دومین حقیقت نیز، آن افسانه را از بین میبرد، زیرا میتوان گفت چرا در تمام این مدت که پیامبر با زینب سخن میگفت و وی ازدواج با زید را نمیپذیرفت، چرا پیامبر وی را برای خود خواستگاری نکرد؟ این چنین است که افسانههای غرض ورزان، سستتر از تار عنکبوت است!
سومین حقیقت:
زید، غلام و پسر خواندهی رسولالله با زینب، دختر عمهی پیامبر ازدواج کرد، اما زندگی مشترک آن دو دوام نیافت. زینب که برای خشنودی رسولالله راضی به ازدواج شده بود، نتوانست از نخوت و خودبزرگ بینیاش دستبکشد. وی شریفترین نسب عرب را داشت و از همه به رسولالله نزدیکتر بود و زید در خانهی اینان، خدمتگزار بود!
زید مؤمن و فروتن، این بزرگ بینی را بر نمیتافت و به پیامبر شکایتبرده، متمایل به طلاق دادن زینب بود، اما پیامبر او را به شکیبایی میخواند اما میدانستخود بزرگ بینی به آسانی از دلها نمیرود. در جامعهای که برخورد با مردم فقط بسته به نسب و ثروت بود، پیامبر نخستین تجربه را مینمود شاید بتواند سنت تفاخر به اصل و نسب و ثروت را بشکند، که شاید با گذشت زمانی دراز و نبوغ و برتری نسلهای آتی و تکرار این تجربه با زنانی دیگر که از سنت پیامبر پیروی کنند، جفا کاری از بین رفته و مردمان بر دوستی و یک رنگی و همدلی برانگیخته شوند.
زید که هر روز دستبه گریبان مشکلش بود، دیگر نمیتوانست تحمل کند و شکیبایی ورزد. از این رو پیوسته به احترام پیامبر بدو رجوع میکرد، زیرا ایشان زید را همسر داده، و پیامبر هر بار به زید میفرمود: «همسرت را داشته باش!».
روزها میگذشت و وضع میان زید و همسرش زینب بحرانیتر میشد. وحی رسید و به پیامبر خبر از آن داد که در دل داشت، اما به سبب ترس از حرف مردم پنهان میداشت، زیرا پیامبر، رهبر و الگوی مردم بود. در این هنگام زید آمد و به پیامبر خبر داد روابط میان او و زینب به حد انفجار رسیده، هر دو به نتیجهی طلاق رسیدهاند. آن چه را پیامبر در همین باره در دل پنهان میداشت، اکنون بر زبان آورد که فرمایش خدای بلند مرتبه بود: (۲)
(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی (به فرزند خواندهات «زید») میگفتی: همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز! (و پیوسته این امر را تکرار میکردی) ; و در دل چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میکند، و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی!»
آن چه را پیامبر به خاطر ترس از (حرف و حدیث) مردم پنهان میداشت، چه بود؟
خداوند میخواستحکمی را ثابت کرده، روش دیگری را به مردم بیاموزاند که مخالف و ناهمخوان با احکام و آداب جاهلیتبود. اگر عربها کسی را پسرخواندهی خود میکردند، بدو نسبتخود را داده، وی را فرزند و پسر خویش میشمردند و دیگر او را منسوب به پدر واقعیاش نمینمودند، که ستمی آشکار بود. قرآن به اینان میفرمود:
«آنان را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانهتر است.» (۳)
و از آن رو که پسرخواندهها منسوب به ارباب (و پدر خواندهها) میشدند، آن چه را بر فرزندان واقعی خود حرام میدانستند، بر اینان (فرزند خواندهها) نیز روا نمیدانستند. خداوند میخواست نهایت و پایانی برای این سنتبنهد، از آن رو که بر پایهی درستی بنا نشده بود; وانگهی میخواست پیامبر نخستین کسی باشد که این سنت را گسسته، معارف جدیدی در اسلام پایه گذاری کند. از این رو خدا دستور داد پس از آن که زید - که بدو زید بن محمد میگفتند - زینب را طلاق گفت، پیامبر با وی ازدواج کرده، زید را به نسبت درستش یعنی زید بن حارثه برگرداند:
«هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سر آورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوریم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان - هنگامی که طلاق گیرند - نباشد; و فرمان خدا انجام شدنی است (و سنت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود) .» (۴)
آن چه برشمردیم، حقایق ازدواج پیامبر با زینب بود، که آن چه را غرضورزان با پندار و خیال خود بافته بودند، از بین میبرد! هرگاه شبههای به منظور کاستن شان و جایگاه پیامبر و اهل بیتش، در این جا و آن جا بشنویم یا ببینم، مانند این افسانه، ما را به پژوهش پیوسته برای دستیابی به حقایق تاریخی فرا میخواند.
پس از این ماجراها زینب به عنوان یکی از همسران پیامبر وارد خانهی ایشان شد و به همسری خویش افتخار کرده، میگفت: خداوند مرا به ازدواج پیامبرش درآورد و دربارهی من آیهای نازل کرد که تبدیل نمیشود و تغییر نمیپذیرد و مسلمانان آن را میخوانند.
عموهای زینب نیز بدین پیوند افتخار کرده، با رقیبان خود، در شمار آن چه به عنوان افتخار برمیشمردند، میگفتند:
آیا زنی میان شما هست که از آسمانهای هفتگانهی بالا خداوند او را به ازدواج پیامبر در آورده باشد؟!
ویژگی زینب میان دیگر همسران پیامبر این بود که در درجهی دوم پس از خدیجه قرار داشت و به فقیران و نیازمندان بسیار انفاق و بخشش میکرد. خداوند با ثروتی که به خانوادهی زینب بخشیده (و به وی رسیده) بود، وضع را بر وی راحت کرده، پیوسته و بی آنکه قطع شود، بخشش و دهش میکرد، گر چه دباغی مینمود و حصیر میبافت و میفروخت و پولش را صدقه میداد و با جاریهای خود به نیکی سخن میگفت. روزی پیامبر که با زنان خود نشسته بود فرمود: «آن که دستش درازتر است، زودتر (دربهشت) به من میپیوندد». در وهلهی نخست، مردم از این فرمایش، ظاهر لغوی آن را برداشت کرده، دستهای خود را میکشیدند تا ببینند دست کدام یک درازتر است، اما بعد فهمیدند مقصود پیامبر این است که کدام یک بیشتر در راه خدا بخشش و دهش دارد، که کسی جز زینب دختر جحش نبود. وی نخستین زن (از همسران رسولالله) است که پس از وفات پیامبر بدو پیوست.
[ویرایش] جواب
دراین کتابهای تفسیر به روایت موضوع ذکر شدهاست: ۱- در تفسیرابن جریرطبری درکتاب جامع البیان (۲۲/۱۲)در تفسیر أیه { وإذ تقول للذی أنعم الله علیه وأنعمت علیه أمسک علیک زوجک واتق الله، و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه، و تخشی الناس والله أحق أن تخشاه، فلما قضی زید منها وطراً زوجناکها لی لا یکون علی المؤمنین حرج فی أزواج أدعیائهم إذا قضوا منهن وطراً وکان أمر الله مفعولاً } [الأحزاب/۳۷]. ۲- امام رازی در کتاب تفسیر رازی (۱۳/۱۸۴) و همچنین به روایت موضوع ذکر کردهاست .
۳- وابن القیم در کتاب الجواب الکافی (ص ۲۴۷) به روایت موضوع ذکر کردهاند.
۴- وامام: الزمخشری در کتاب تفسیرش (۳/۲۶۲) به روایت موضوع ذکر کردهاند.
- روایت موضوع: یعنی حدیثی که سند ندارد یعنی ضعیف است و مصداقیت ندارد وبالتالی جایز نیست روی چنین احادیثی تکیه کرد، چون حکم دروغ بودن بیشتر دارد از راست بودن، بنا براین نمیتواند دلیل مثبت باشد.
- چرا اینطور در کتابشان ذکر کردند؟
- اولا: از جمله عوارض بشری مانند خشم وفراموشی وغیره بحساب آوردهاند.
- ثا نیا: در نقل أسانید ومتن روایات دقت نکردند.
- ثالثا: هرچه در کتابها ذکر میشود همه اش صدرصد صحیح نیست مکر کتاب الله (القرأن).
- رابعا: ما ازخداوند طلب مغفرت وآمرزش برایشان داریم، وازاو میخواهم تا ایشان را پاداش نیکو عطاء کند، چون ایشان در مسئله اجتهاد کردهاند.
- تنبیه: روایتهائیکه در این کتب تفسیر وهچنین کتب دیگر بهمین معانی ذکر شده أصلاً صحیح
نمیباشد ونسبت دادن این مسئله برسول جهل ونادانیست.
- این روایتها از لحاظ متن وسند صحیح نیست وأهل اختصاص حدیث نقد این روایتها را از لحاظ متن وسند کردند.
- أقوال علماء اسلام:
- ابن العربی درکتاب أحکام القرأن میفرماید: (هذه الروایات کلها ساقطة الأسانید) أحکام القرآن (۳/۱۵۴۳).
- این روایتها هیچ کدام سند صحیحی ندارند.
- امام القرطبی درکتاب الجامع لأحکام القرأن میفرماید: این أقوال از کسی صادر میشود که عصمت وپاکدامنی رسول الله را ندانستهاست یا اینکه حرمت وبزرگواری رسول الله را نادیده بگیرد.
- فهذا إنما صدر عن جاهل بعصمة النبی عن مثل هذا، أو مستخف بحرمته. الجامع لأحکام القرآن (۱۴/۱۹۱) .
- ابن حجر در کتاب فتح الباری دراین باره میفرماید: بعضی روایت از أبی حاتم وامام طبری وبعضی از مفسرین روایت شده که درست نیست خودرا به مشغول کنیم.
- و قال ابن حجر: وردت آثار أخری أخرجها ابن أبی حاتم والطبری و نقلها کثیر من المفسرین لا ینبغی التشاغل بها. فتح الباری (۸/۵۲۴).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
- علماء معاصرین در این مسئله :
- الشیخ محمد رشید رضا
- این گفتار در شأن ومقام رسول جایز نیست وباید رسول الله را از این أقوال بیهوده بدور بدانیم.
- یقول الشیخ محمد رشید رضا: وللقصاص فی هذه القصة کلام لا ینبغی أن یجعل فی حیز القبول، و یجب صیانة النبی صلی الله علیه وآله وسلم عن هذه الترهات التی نسبت إلیه زوراً و بهتاناً. کتاب محمد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم (ص ۲۷۵).
- قول صحیح در این مسئلة:
- ازدواج با زینب دختر جحش درذی القعده در سال پنجم هجری و سن زینب ۳۵ سال بود ابن سعد فی الطبقات (۸/۱۱۴
- أمام بخاری میفرماید:
- زید خدمت حضرت آمد واز زنش شکایت میکرد ورسول الله گفت از خدا بترس زنت را در عصمت زن وشوهری نگاه دار.
- عایشه رضی الله عنها میفرمود که ا گر رسول مسئله را کتمان میکرد این مسئله را کتمان میکرد وزینب افتخار میکرد در بین زنان حضرت ومیگفت شما با رضایت أهلتان ازدواج کردید ولیکن من خداوند از بالا هفت آسمان مرا به ازدواج رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در آوردهاست.
- روی البخاری فی صحیحه (برقم ۷۴۲۰): أن زیداً جاء یشکوا زوجته، فجعل النبی صلی الله علیه وآله وسلم یقول: اتق الله وأمسک علیک زوجک، قالت عائشة: لو کان رسول الله صلی الله علیه وسلم کاتماً شیئاً، لکتم هذه، فکانت تفخر علی أزواج النبی صلی الله علیه وسلم، تقول: زوجکن أهالیکن، و زوجنی الله من فوق سبع سماوات.
- فکر میکنم تا اینجا کفایت است که هرانسان دائایی پی به حقیقت امر ببرد.
[ویرایش] منابع
- طباطبایی،سید محمد حسین، تفسیر المیزان،ترجمه:، ج۱۶، صص:۴۸۲ تا ۴۹۰
- انساب الاشراف، ج ۲، ص ۶۷- ۶۸.
- اسدالغابه، ج ۷، ص ۱۲۵- ۱۲۷.
- الاصابه، ج ۴، ص ۳۱۳- ۳۱۴.
- الاستیعاب (در حاشیهی الاصابه)، ج ۴، ص ۳۱۴.
- احزاب / ۳۶.
- همان، / ۳۷.
- همان، / ۵.
- همان، / ۳۷.
- طبقات ابن سعد جلد (۸).
- التعریف والاعلام للسیوطی.
- زوجات النبی صلی الله علیه وآله وسلم و اولاده. نوشته: امیر مهنا الخیامی.