شریعتیئسم
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
شریعتی نمایندهٔ برجستهٔ روشنفکری دینی در ایران معاصر است به طوری که حتی میتوان در تاریخ روشنفکری دینی ایران، با نگاه به شریعتی، دست به نوعی " گونهشناسی " زد. شاید نتوان این کار را با نگاه به کسی جز شریعتی انجام داد. آن " سنخشناسی " بدین قرار است:
- روشنفکری دینی ما قبل شریعتی
- مکتب شریعتی
- نو شریعتیها
- روشنفکری دینیِ " پسا شریعتی "
فهرست مندرجات |
[ویرایش] روشنفکری دینی پیش از شریعتی
ویژگی بارز این مرحله از روشنفکری دینی در ایران، تفسیر تجدد خواهانه و ترویج نوگرایانهٔ اسلام است. مستشارالدوله از نخستین نمونههای این مرحله از روشنفکری دینی در ایران قبل از دورهٔ مشروطه بوده است که سالها پیش از مشروطه، سنّت شورا در اسلام را به پارلمان تفسیر کرد. امر به معروف و نهی ازمنکر را به معنای آزادی مخالفت و انتقاد، و روح مساوات اسلامی را به معنای برابری جدید در پیشگاه قانون دانست. با مقداری تسامح، میتوان در دورهٔ مشروطه از نائینی، و در دورهٔ شهریور 20 به بعد، از طالقانی و بازرگان به عنوان نمونههای این نوع روشنفکری دینی یاد کرد. اینان به " تولید معنا " دست میزدند. بدین صورت که از منابع سنت، معانیِ امروزی خلق میکردند. این " خلاقیت گفتمانی "، البته روشنفکرانه بود اما نوعاً از سطح تفسیر مجدد سنّت، فراتر نمیرفت.
[ویرایش] مکتب شریعتی
کار بی سابقهای که شریعتی کرد؛ عبور از سطح تفسیر، و دست زدن به تدوین ایدئولوژی بود و این کار اندکی نبود. بر ساختن ایدئولوژی جدید، نیاز به تصرف و مهندسی در مواد سنّت داشت و چیزی فراتر از تفاسیر جدید اما متفرقه و موردی از سنّت بود. این از یک جرأت روشنفکرانهٔ اومانیستی ناشی میشود. روشنفکران دینی پیش از شریعتی و حتی معاصران پیش کسوت تر از او، مجموعهای از معانی مدرن اسلامی تولید میکردند اما شریعتی در یک پراکسیس اجتماعی، سیستمی ایدئولوژیک تدوین کرد و در این شالودهٔ مدرن، عناصری از قدیم و جدید را به صورت ارگانیک و سیستماتیک در هم آمیخت. این سیستم جدید ایدئولوژی، بنابر اصلِ " خود بنیادی اومانیستی " برای عمل اجتماعی – سیاسیِ زمانه، بر مبنای ارزشهای تازهای چون برابری و آزادی و دمکراسی و قرار داد اجتماعی و پیشرفت و ... ساخته شده بود. در این سیستم، جای خدا، شیطان، انسان، جامعه، تاریخ، غایت، آرمان، حق، باطل، ارزشها و ضد ارزشها، به دقّت تعیین شده بود و راهنمایی برای عمل توحیدی شناخته میشد. همهٔ سنّت با این معیار جدید به محک زده میشد و افکار و اعمال دینی در این چارچوب مورد ارزشیابی قرار میگرفت. هر جزوی از سنت و دین، در جایی از این طرح ایدئولوژیک قرار میگرفت. مثلاً یک نوع تقوا، تقوای پرهیز و نوع دیگر، تقوای ستیز محسوب میشد. یک نوع تشیع، صفوی و نوعی دیگر علوی تلقی میشد. از خدا تا معاد، از قرآن تا نبوت و امامت و ... با معیارهای ایدئولوژیک که ملاکی بیرون از سنت ودین و از نوع مدرن بود، بازتعریف میشد. برمبنای همین تراز ایدئولوژیک، بسیاری از اموری که در سنّت رایج، " مقدّس " تلقّی میشد (مثلاً ابعادی از مفاتیح الجنان، جوامع روایی، روحانیت، عزاداری، فقه و ...) آماج تند مناقشه قرار میگرفت. این مقدار از تغییر درجه دومی، و تصرف ذهنی و کنشگری در مادهٔ سنّت، از معمّاهایی است که چون حل شده است، آسان به نظر میرسد. نقدهایی که بعدها دربارهٔ تعبیر ایدئولوژیک دین شده است، نباید مانع از فهم منطق روشنفکرانهٔ کار شریعتی بشود. این نقدها یا از سوی سنّتگرایانی به عمل آمده است که جز این نیز از آنها انتظار نمیرود. آنان در واقع از مرجعیت تام و تمام سنت در برابر مرجعیت عقل خود بنیاد و اعتبار بخشیهای ایدئولوژیک مدرن دفاع کرده اند. یا این نقدها از سوی روشنفکرانی صورت گرفته است که نقدشان (آن هم بر مبنای تجارب و آزمایشهای سالهای پس از شریعتی) متوجه آثار و جوانب و پس آمدهای اجتناب ناپذیر (هر چند نا خود آگاه و ناخواستهٔ) تعبیر ایدئولوژِک دین از بابت حقوق و آزادیهای بشری است. اما این نقدها چگونه میتوانند سهم بزرگ شریعتی را در روند اسطوره زدایی از سنّت و " عرفی کردن " آن و توسعهٔ فرهنگ و نهادهای مذهبی در راستای گذار از تاریخی انکار کنند. همان گونه که گفتیم شریعتی در تاریخ روشنفکری دینی در نقش یک موسس ظاهر شد.
[ویرایش] نو شریعتی ها
در فاصله بسیار اندکی پس از مرگ شریعتی، انقلابی با سرعت به پیروزی رسید که مکتب شریعتی در پیشرفت و پیروزی آن سهم تعیین کننده داشت. انقلاب و دولتِ ایدئولوژیک دینی، آزمونی بحث انگیز برجای گذاشت، اما طیفی از روشنفکران دینی، به گوهر مکتبِ شریعتی وفادار ماندند. از نظر آنان، آرمانشهر ایدئولوژی توحید، چیزی غیر از آن بود که در عملکرد اسلام گرایان مشاهده میشد. آنها اصرار داشتند که ایدئولوژی دینی، همچنان میتواند ظرفیتها و قابلیتهای بسیاری از خود، در پراکسیس تکامل تاریخی و اجتماعی ایران، نشان بدهد. بنابراین اینان به توسعهٔ مکتب شریعتی و باز تولید آن، و نقد گفتمان و عملکرد سنت گرایی و اسلام گرایی پرداختند.
[ویرایش] روشنفکری دینی " پس از شریعتی " (پسا شریعتیها)
قید " پس از شریعتی "، در اینجا قید زمان نیست بلکه به معنای عبور از شریعتی است این نوع روشنفکری دینی، آزمونهای عملی انقلاب و دولت ایدئولوژیک دینی در ایران را (که بویژه مقارن با سوانح و آزمایشهای ایدئولوژی مارکسیستی بود) فرصتی برای بررسی مجدد سنتهای روشنفکری دینی، تلقّی کردند و از جمله به نقد ایدئولوژیک از دین، نقد آرمانشهر گرایی و نقد ایده آلیزه کردن اسلام و مانند آن پرداختند. تحلیلهای معرفت شناختی از کار و بار دین، و توسعهٔ معرفتهای درجه دوم و سوم و چندم، از جملهٔ رویکردهای مطرح در روشنفکری دینی ما بعد شریعتی بوده است. بدین ترتیب زنجیرهای از آگاهیهای فرایافتی (Intentional) دربارهٔ سنت و معرفت و عمل دینی فراهم شده و آن را در معرض تحلیل و مداقهٔ خردورزانهٔ بیشتر قرار میداده است. اگر یکی از وجوه مشخصه روشنفکری را، جرأت اومانیستی (و خود بنیادی انسان) بدانیم، ویژگی مرحلهٔ اول روشنفکری دینی؛ " جرأت باز تفسیر انسانی اسلام "، و خصیصهٔ مکتب شریعتی؛ " جرأت باز سازی انسانی فرهنگ اسلامی " بود. ولی خصوصیت روشنفکری دینی پساشریعتی، بیشتر، سمت و سویی داشته که کانت از آن چنین تعبیر کرد: " ای انسان! جرأت دانستن داشته باش ". بدین ترتیب عقلانیت بشری، به صورت یک اختیار مستقل (Authority) به نقد مداوم فهم و انتظار خود و دیگران از دین، و به نقد سنت، دست میزند. اگر چه با استفاده به شواهدی، شاید بتوان روشنفکری دینی ایران را همچنان پروژهای ناتمام تلقّی کرد؛ اما مطمئناً، تغییرات عمیق جهانی و داخلی آن را در وضعیت پروبلماتیزه و مسأله ناک قرار داده است. عبور از این وضعیت (که آیندهٔ فرضی پروژه موکول به آن است) بستگی به این دارد که روشنفکری دینی از عهدهٔ آزمونهای دشوار تحولات مفهومی و پارادایمی بر بیاید و نسلهای خود را توسعه بدهد. گفتمانهای انبوه روشنفکری دینی یادگار دورهٔ تولید انبوه است. روشنفکری دینی فرزند دوران جنگ و آشتی دوشالودهٔ سنت و مدرنیته بود اما اینک در عصر اطلاعات، خود شالوده (حتی از نوع مدرن آن) مورد چون و چرا قرار میگیرد. مفهومهای جامع در حال شرحه شرحه شدن و انتشار است. کلیت ها، جای خود را به خرده گرایی میدهد. روشنفکری دینی در معرض تقلیل یافتن به یک سنّت و آیین قرار دارد و با پرسشهای رادیکال تازهای روبرواست. اگر آیندهای هست باید در این چشم انداز سراغ گرفت.
روشنفکری دینی پس از شریعتی
نويسنده: مقصود فراستخواه
منبع:باشگاه اندیشه