بحث:حنظله بادغیسی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
از او تنها دو قطعه به جا مانده است: یارم سپند اگرچه بر آتش همی فگند از بهر چشم تا نرسد مر او را گزند او را سپند و مجمر ناید همی به كار با روی همچو آتش و با خال چون سپند ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مهتری گر به كام شیر در است رو خطر كن ز كام شیر بجوی یا بزرگی و ناز و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رو یا روی