بحث:بهاالله/فرهنگ معین
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
< بحث:بهاالله
[ویرایش] الگوی عمل
نوشتار معین مورد بسیار خوبی برای یک نوشتار بیطرف است. کاملا تحت تاثیر قرار گرفتم!
- مدخل شخص همیشه در ذیل نام اصلی (در امروزه شناسنامهای، پاسپورتی، ...) قرار میگیرد. یک نکته جالب اینجاست که معین حتی از اعطای مدخل امیرکبیر به صدراعظم ناطرالدین شاه امتناع نموده و مدخل مربوط به وی نه حتی در "میرزا تقی خان" یا "میرزا تقی"، در تقی (بدون هیچ پسوند و پیشوندی) قرار دارد.
- به شرح وقایع پرداخته است، تفاسیر را به عهده خواننده گذاشته است. وقایع نیز وزن مناسب دارد. مثلا در همین مقاله بهاالله فعلی مبحث بابیه و اقدامات فرد در زمان حضورش در ایران به فراخورش پرداخته نشده است، یا اصلا گفته نشده است، اظهار پیامبریش و تمام مباحث بعد از آن تنها بعد از تبعید از ایران بوده است.
- مثلا اینها را ندارد:
- به جایی "تحصیلاتی نداشت"، بگوید: "وی در منزل آموزش مختصری دید اما احتیاج نداشت در مدرسه ای وارد شود زیرا از طرف خداوند مانند سایر پیامبران دارای علم لدنی بود"
- تفسیر تاریخ ندارد: "با این ابتکار دولتیان و روحانیون دو هدف را تعقیب میکردند. یکی آلوده کردن دست همه گروههای اجتماعی به خون بابیان، و دوم در امان بودن از حمله احتمالی بابیان به عنوان قصاص از عاملین کشتار. از این نظر هر یک از بابیان را به گروهی که متعلق به آن بودهاند جهت اعدام میسپارند."
- حماسهسرایی بی منبع ندارد، "بهاءالله با وجود اینکه میتوانست خود را حفظ کند و یا با وساطت شوهر خواهرش در سفارت روس پناه گیرد و یا از کشور خارج شود ولی خطر را به جان میخرد و خود را تسلیم مأموران دولتی میکند" بدون منبع سوم بیطرف
- حالات فرد! را به صورت رمان بیان نمیکند:"زندانبان هرروز نام یکی از زندانیان بابی را صدا میزد. این صدا ناقوس مرگ بود ولی آنکه صدایش زده بودند با سایر زندانیان بابی روبوسی میکرد و با روی باز آماده شهادت میشد و مرگ را با آغوش باز میپذیرفت. در بین همه زندانیان بابی نه کسی توبه میکند و نه کسی دوستی را متهم میکند. در چنین محیطی و در چنین حالتی دیانت بهائی متولد میشود. بهاءالله خود چنین میگوید:" و مهمتر از همه دروغ نمیگوید! گویا شروع بهاییت از بغداد بود نه از زندان تهران!
- تبلیغ نمیکند "این ادعائی بود کاملاً جدید در جامعه ایرانی[نیاز به ذکر منبع] که مردم یا به تکفیر روحانیون کشته میشدند و یا بدست حکام ظالم که طمع در مال آنها کرده بودند، از زندگی ساقط میشدند. تفکری پا به عرصه وجود میگذارد که هرگونه اعمال زوری را نفی میکند و حل مشکلات را از راه گفتگو میخواهد و به کرامت انسانی ارج مینهد."
- ....
- مطمئننا از مقایسه دو متن نکات بیشتری یافته خواهد شد، نمونه جدا جالبی بود.--رستم ۰۱:۰۴, ۱۰ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)