بحث:فارسی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] دوست عزيددسلام
در مقاله شما يك اشتباه جزيي صورت گرفته است و آن اينكه در جمهوري گرجستان هيچ كس
بزبان فارسي حرف نميزند. شايد منظور جناب عالي ازبكستان بوده باشد كه در مرز با
افغانستان و تاجيكستان قرار دارد و بر علاوة چند شهر قديمي ماورالنهر ( سمر قند،
بخارا و ترمذ ) نير در سالهاي حاكميت شوروي به اين جمهوري تعلق گرفتند. طبق يك آمار
تآييد نا شده در ازبكستان بيشتر از شش مليون نفر به زبان فارسي حرف ميزنند.
موفق باشيد.
[ویرایش] بیطرفی
این مقاله از این نظر که توضیح نمیدهد بعضی (از جمله ISO) زبان فارسی تاجیکستان و ازبکستان و چین را تاجیکی مینامند و آن را از زبان فارسی متفاوت میدانند، بیطرفانه نیست. روزبه ۱۴:۲۸, ۱ نوامبر ۲۰۰۵ (UTC)
با درود. توضیح را افزودم. --ماني ۱۷:۲۱, ۱ نوامبر ۲۰۰۵ (UTC)
[ویرایش] مراجع
برای یک موضوع تخصصی، انکارتا مرجع مناسبی نیست. در میان دانشنامههای عمومی، معتبرترین دانشنامه فعلا دانشنامه بریتانیکا است. البته، برای موضوعاتی نظیر این بهتر است به دانشنامههای تخصصی و یاکتابهای معتبر ارجاع داده شود. در میان دانشنامههای تخصصی در مورد ایران و موضوعات مربوط به آن، دانشنامه ایرانیکا نسبتا مناسب است (البته هنوز کامل نیست و بسیاری از جستارهایش هنوز آماده نیست). متاسفانه جستار فارسیاش هنوز آماده نیست. به همین خاطر بهتر است مستقیما به کتابهای معتبر در این زمینه رجوع کرد. به کتاب فرهنگ تاریخی زبان فارسی (چاپ ۱۳۵۷ و زیر نظر خانلری) کسی دسترسی ندارد؟ اگر در دسترس نیست، نوشته یارشاطر در مقدمه لغتنامه دهخدا (در ردهبندی زبان فارسی در بین زبانهای ایرانی) میتواند مفید باشد. همینطور، خلاصه مقدمه فرهنگ معین نیز برای توضیح مختصر بد نیست. محمود 20:50, ۱۹ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
البته کتاب رودیگر اشمیت هم مرجع بسیار مناسبی است. ولی، بعید میدانم این جمله برداشت درست و دقیقی از آن باشد: محمود 20:54, ۱۹ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
از ایرانی باستان بنا به مدارکی که در دست است چهار زبان مستقیما منشعب شدهاند که عبارتند از: ۱-زبان آراخوسیایی(مرجع 2) ۲-زبان مادی ۳-زبان سکایی ۴-پارسی باستان ۵-اوستایی
اشتباه اولیه از من نبود که نوشته شده است 4 زبان اما من فراموش کردم که عدد 4 را تصحیح کنم. پیش از این که من این مطلب را دستکاری کنم اینجور بود
از ایرانی باستان بنا به مدارکی که در دست است چهار زبان مستقیما منشعب شدهاند که عبارتند از: 1-زبان مادی 2-زبان سکایی 3-پارسی باستان 4-اوستایی در جایی از همین کتاب اشمیت زبانهای ایرانی باستان واضحا به 4 زبان تقسیم شده اند: -زبان مادی 2-زبان سکایی 3-پارسی باستان 4-آراخوسیایی، من ابتدا بر همین اساس اوستایی را حذف نمودم و آراخوسیایی را اضافه کردم اما بعد چون برایم مساله زبان اوستایی حل نشده بود به دنبال این زبان گشتم و جالب این که در همان کتاب توضیحی مفصل در مورد زبان اوستایی به عنوان یک زبان ایرانی باستان آورده شده است پس دوباره اوستایی را اضافه نمودم ولی فراموش کردم که عدد 4 را به پنج تغییر دهم.
البته گمان می کنم که زبانای پارسی باستان بیش از این 5 شاخه می بوده است و رودریگر اشمیت هم به این امر واقف بوده است ولی منظور وی از این تقسیم بندی 4 گانه یا 5 گانه این بوده است که زبان هایی که مستنداتی بر آنها یافت شده است را تقسیم بندی نماید.
من اطلاعات زیادی در مورد زبان های ایرانی باستان ندارم. شاید اصلا دو تا از این زبان های 5گانه که اینجا آورده شده اند یکی باشند.
به هر حال امیدارم یکی از دوستانی که در زمینه زبان های ایرانی باستان اطلاعات بیشتری دارند این قسمت را با دقت بیشتری مطالعه و تصحیح نمایند.
دوست عزیز محمود من با شما موافقم که انکارتا به خصوص در زمینه linguistic مرجعی ناقص است به خصوص که مقاله مربوط به زبان فارسی آن هم چندان وزین نیست اما نباید از حق گذشت که انکارتا دانشنامه ای بسیار معتبر اسست و فکر می کنم (مطمئن نیستم) که هم اینک دیکشنری انکارتا که دانشنامه رایانه ای انکارتا بر اساس آن تهیه شده است در رده دانشنامه های اول دنیا است.
- من به آن کتاب فعلا دسترسی ندارم. ولی اینکه زبان آراخوسیایی یکی از ۴ زبان اصلی منتج از ایرانی نخستین باشد برایم عجیب است. آراخوسیا نامی است که یونانیان به جنوب افغانستان (اطراف قندهار) میدادند. ولی در چند متن معتبر (ولی نسبتا مختصر) که نگاه کردم، اثری از زبانی به نام نیست (زبان ثبتشدهای نیستو تنها میتواند به عنوان نیای فرضی زبان پشتو مطرح باشد). در ضمن، جاهای دیگری هم که به آن کتاب استناد کردهاید، به نظر من برداشتتان خالی از اشتباه نیست. مثلا این جمله در شکل فعلیش درست نیست:
با این که فارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده سلطنتی هخامنشی بوده است اما زبان رسمی دربار محسوب نمیگردید و مانند دورههای پش از هخامنشیان زبان رسمی دربار آرامی از شاخه زبانهای سامی بود(مرجع 2 صفحه 111)
- در دورههای پیش از هخامنشی، زبان آرامی در فلات ایران نفوذی نداشته است. در دوره هخامنشی، یکی از زبانهای رسمی بوده است (ولی در کنار زبان پارسی باستان، نه به تنهایی).
خط پارسی باستان خط میخی بوده است و به نظر می رسد در زمان هخامنشی زبانی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبوده است و تنها یک زبان ادبی برای نوشتن سنگ نوشته ها بوده است که درکنار زبان های دیگری چون آرامی برای نگاشتن این سنگ نوشتهها استفاده میشده است (مرجع 2صفحه 110)
- در مورد خط و زبان هم، خط میخی خط مردم رایج مردم نبوده، نه اینکه زبان پارسی باستان زبان هیچ گروهی از مردم نباشد (این قسمت را تصحیح کردم). محمود 10:49, ۲۰ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
دوست عزیز محمود
از تصحیحات به عمل آمده توسط شما متشکرم. همانطور که قبلا گفتم من تسلط کافی به موضوع زبان چارسی باستان ندارم و بعید نیست که برداشت من از کتاب رودریگر اشمیت هم به علت فقدان تسلط کافی به مطلب سطحی و اشتباه بوده باشد. به همین دلیل که قبول بعضی از این مطالب برای خودم هم شوار بود دقیقا صفحاتی که این مطلب ازآن گفته شده بود را مشخص کردم تا برای اهل فن پیدا کردن موضوع و تصحیح این مطلب ساده تر باشد.
البته من در برداشت این قسمت های حذف شده سعی کردم که دقیقا مورد آورده شده در کتاب بیان شود تا احتمال اشتباه به حداقل برسد.
البته از مجموع مطالب کتاب درباره پارسی باستان چنین به نظر می رسد که در زمان هخامنشیان گویشوران پارسی بسیار اندک بوده اند و احتمالا زبانی فراموش شده بوده تا این که در زمان داریوش دوباره به سنگ نوشته ها راه می یابد و به احتمال زیاد داریوش به دنبال ایجاد هویت سلطنتی و چیزی که بتوان به آن افتخار کرد از زبان پارسی به عنوان زبان اجدادی خود استفاده نموده است( نمونه این امر در تاریخ زیاداست . احتمالا زبان پارسی برای داریوش همان نقشی را داشته که زبان و تاریخ عرب برای صدام، نژاد ژرمن برای هیتلر، تاریخ ایران برای محمد رضا شاه داشته است.)
فکر می کنم که این قسمت از صحبت شما در مود آرامی که گفته اید قبل از هخامنشی رایج نبوده است کاملا اشتباه است زیرا که در همان کتاب بارها این مطلب آورده شده است و این می تواند نشانگر این مطلب باشد که این یک موضوع کاملا ثابت شده است.
بریتانیکا در مورد آرامی می نویسد که گسترش آرامی به عنوان زبان اول بین اقوام منطقه خاورمیانه در سده هفتم پیش از میلاد بوده است پس بعیدنیست که زبان رسمی دولت های پیش از هخامنشی هم بوده باشد( البته این مطلب م را 100% به این نتیجه نمی رساند و تنها یک احتمال است ) ولی رودریگر اشمیت واضحا آن را تایید می کند.
--معین 11:38, ۲۰ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
- تاقبل از هخامنشیان، زبان آرامی در فلات ایران نفوذ خاصی نداشت. حدود ۲۰۰ سال قبل از آن به زبان اول ارتباطی برای اقوام بینالنهرین و شام درآمده بود، ولی، از زاگرس نگذشته بود و در فلات ایران تنها در دوران هخامنشی نفوذ پیدا کرد. در ضمن، دردوره داریوش نخست، خط میخی پارسی ابداع شد، نه آنکه زبان پارسی ابداع یا احیا شده باشد. اتفاقا رسمی شدن زبان آرامی (در کنار زبان پارسی باستان و بیشتر برای نیمه غربی شاهنشاهی هخامنشی) به دوران داریوش مربوط است. محمود 21:31, ۲۰ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] پارسی از لوس آنجلس تا توکیو؟!
-
-
- "البته به این علت که ایران و افغانستان مهاجران فراوانی داشتهاند که در کشورهای گوناگون پراکنده شدهاند، این زبان را از لسآنجلس گرفته تا توکیو میتوان شنید."
-
متن بالا را حذف کردم چون اولا که این را راجع به بسیاری از زبان ها میتوان گفت و بنظر من در رابطه با این مقاله بیمورد است. دوم اینکه این سبک انشاء مقاله را شبیه به یک آگهی از یک آژانس مسافرتی میکند و نه یک مقالهی دانشنامه ای. --فرزاد 07:54, ۲۵ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] مطالب مغرضانه و از روی تعصب
سلام
متاسفان برخی مطالب این قاله کمی مغرضانه و از روی تعصب به نظر میرسند که من از دوستان علاقمن به مبحث زبان ارسی تقاضامیکنم نظرات خو در این زمینه برای تصحیح مقاله را اریه نمایند.
برای مثال در قست خط فارسی این گونه آورده شده است:
خط عربی پس از حمله عرب به ایران بر زبان فارسی تحمیل گشت
من گمان میکنم استفاه از کلمه تحمیل کمی مغرضانه و از روی تعصب و کمیآگاهی نویسنده این مطلب در مورد پارسی و تاریخچه آن باشد. به هر حال برای استفاده از چنین لحنی بهتر است که دوستانی که این مطلب را نگاشته اند مدارکی معتبر و بیطرف در این زمینه ارائه دهند که ابته من بعید میدانم کتاب زبانشناسی پیا شود که مطلب را بدین صورت بیان کند و احتمالا بعید است که درکتب تاریخی که توسط افراد بیطرفی که تعصب خاصی نسبت به فارسی یا عربی نداشته اند هم این مطلب را بتوان یافت.
با تشکر
[ویرایش] بیطرفی
مخالفت با نظریهٔ صادقی و بهار با خلط مسائل با هم دارد جنبهٔ طرفدارانه پیدا میکند. بالاخص استفاده از «اکثریت زبانشناسان» بدون مدرک اصلاً بیطرفانه نیست. روزبه ۱۷:۲۰, ۱۶ ژوئیه ۲۰۰۶ (UTC)
- بار دیگر که به کتابخانه سر زدم مدارک و نشانیهایشان را جمعآوری میکنم و آن بخش را بازنویسی خواهم کرد.
--ماني ۱۷:۳۹, ۱۶ ژوئیه ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] خط فارسی قبل از اسلام
اگر منظور شما از تحمیل خط عربی به فارسها بعد از حمله ی اعراب این است که قبل از این واقعه فارسها دارای خط مختص خود بوده اند سخت در اشتباهید. چون خط میخی ویا هر خط مورد استفاده هخامنشیان از تمدن های اطراف گرفته شده است .مثلا خط میخی از بابلیان گرفته شده است(این امر بر تمام دانشمندان خارجی اثبات شده اما دانشمندان ایرانی به علت کمبود دانش و تعصب بیجا حاضر به پذیرفتن آن نیستند)لازم به ذکر است مجسمه های عینا شبیه مجسمه های موجود در تخت جمشید با قدمت چهار هزار سال در تمدن سومر وبابل بوده وهست.
لزوم اصلاح و بازنگری در زبان وادب پارسی: برخی از اساتید اصلاح و پاکسازی زبان از لغات عربی و بیگانه را کاری ضد علمی ونشدنی می دانند (مانند مرحوم دهخدا) و معتقدند که لغات عربی باعث غنای زبان پارسی گردیده و زبان پارسی تا ابد مخلوط باقی خواهد ماند و نیز میگویند که هیچ زبانی در دنیا به صورت سره وجود ندارد و گریزی از این کار نیست . گفته این افراد تا حدودی درست میباشد بگونه ای که هیچ زبان سره ای در دنیا وجود ندارد .و همه زبانها به یکدیگر وام داده واز هم وام میگیرند . ولی باید مواظب بود که این وامها انقدر زیاد نشود که پیکره زبان را از بین ببرد . زبان پارسی شوربختانه انقدر از عربی وام گرفته است که در نثر کتابها ی چاپ شده ما گاه تا دو سوم لغات بکار رفته عربی است و حتی بسیاری از افعال ما نیز ریشه عربی پیدا کرده اند. شوربختانه تر اینکه حتی دستور زبان و نظم ونثر پارسی بر اساس صرف ونحو عرب ساخته شده است ودر یک سخن زبان پارسی دیگر پارسی نیست بلکه بهتر است آنرا عربی بنامیم و این یک فاجعه است چرا که زبان کلید فرهنگ و سند هویت یک ملت است و با مرگ یک زبان مرگ یک ملت نیز آغاز می شود .
فرهنگستان در واژه سازی هایش لغات فرانسه و انگلیسی را لغاتی بیگانه دانسته و آنها را ترجمه می کند و جالب اینجا ست که بیشتر اوقات انها را با لغات عربی جایگزین میکند و عربی را به پندار خود زبان خودی و زبان قران و حدیث می داند . در صورتی که عربی از لاتین برای ما بیگانه تر است زیرا زبان ما زبانی هند و اروپائی است و بازبان های لاتین هم ریشه است در حالی که عربی زبانی آسیائی – افریقائی است و هیچ پیوندی با زبان ما ندارد
ما تا انجا در این مسخ فرهنگی پیش رفته ایم که هشت حرف عربی را نیز وارد حروف خود کرده ایم که نتیجه آن هجوم سیل بنیان کن لغات عربی به زبان پارسی و نابودی بیشتر آن بوده است . ما با بهره گیری از خط عربی در نوشتار بی هویتی خود را کامل تر کردیم و نتیجه اش را نیز دیدیم . با این حساب اصلاح و پاکسازی زبان پارسی نه تنها لازم بلکه واجب است و اگر دیر بجنبیم آنچه را که داریم نیز ازدست خواهم داد . این بهسازی باید همه جانبه باشد . نه تنها برای جایگزینی لغات باید کار شود بلکه اصول دستور زبان فارسی و نثر ونظم ان نیز باید از زبان عربی تفکیک شده و منحصر به فرد باشد و همچنین خط نوشتاری ما نیز باید تغییر یابد و حروف وارداتی عربی ( ث – ص - ض- ح – ط –ظ – ع – ق - ) نیز باید از زبان ما خارج گردند . برای نیل به این اهداف پیشنهادهای زیر ارائه میگردد 1 – در پاکسازی و جایگزینی لغات عربی و بیگانه لازم نیست از واژه های مرده فارسی باستان و یا واژه های نامانوس استفاده کنیم بلکه میتوانیم از زبان محلی مردم شهرها وروستاها بهره بگیریم زیرا زبان گفتاری مردم روستا ها و شهرهای ما تا حدود زیادی بکر و دست نخورده باقی مانده است و غنای زیادی دارد . 2 – بهتر است قران و احادیث و دعاهای عربی به زبان پارسی برگردانده شوندو مردم ترجمه آنها را بخوانند . این کار چندین فایده دارد . فایده اول : با ترجمه این متون ارتباط مردم با زبان عربی کمتر شده و زبان پارسی کمتر الوده میشود و بیشتر بکار میرود . و فایده دوم : مردم با خواندن قران و ادعیه به زبان خودشان انرا بهتر درک می کنند و میفهمند . وفایده سوم : با حذف آموزش رسمی عربی در مدارس و دانشگاهها که جهت فهم بیشتر متون دینی انجام می گیرد تا اندازه زیادی در هزینه های مالی دولت صرفه جوئی میشود و میتوانیم این هزینه ها را صرف آموزش زبان پارسی کنیم ونیز ناگفته نماند که این پیشنهاد جدید نیست و اروپائیان نیز سدها سال پیش انجیل و متون دینی مسیحیت را به زبان خود ترجمه کردندو اینکار هر چند در ابتدا خشم کلیسای کاتولیک رابر انگیخت ولی در نهایت ارباب کلیسا رضایت دادند . 3 - برای جایگزینی خط عربی میتوانیم با برگذاری همه پرسی عمومی خطی نوین را جایگزین خط عربی کنیم و یا همین خط کنونی را اصلاح کنیم برای نمونه برای جایگزینی این خط میتوانیم مانند کشور ترکیه ( با اصلاحاتی ) از خط لاتین استفاده کنیم که هر چند خطی بیگانه است اما لااقل مطابق علم روز است . و یا از خطوط نوشتاری ایران باستان استفاده کنیم ویا خطی نوین و ساده بسازیم (جهت اطلاع اینجانب خطی ساده مطابق حروف پارسی سره ساخته ام ) 4 – اصول نثر و نظم پارسی نباید مطابق صرف و نحو عرب باشد وباید اصلاح شود . برای نمونه میتوانیم برای ساخت وزنها در زبان پارسی به جای ریشه عربی فعل از بن های زیبای فارسی مانند - کرد – استفاده کنیم . و به جای بحر های عربی از واژگان فارسی استفاده کنیم .
[ویرایش] وجه تسمیه پارسی
پارسی از ترکیب دو کلمه "سی" + "پار" تشکیل یافته که مقصود همان "سی پاره" است و منظور از این "سی پاره" ممالک و ملتهایی بوده که تحت پوشش امپراطوری هخامنشیان قرار داشته اند که اسامی این سی ملت نیزدر کتیبه نقش رستم آمده[1] و آنطور که از کتیبه معروف کوروش بعداز ورودش به بابل استنباط میشود این امپراطوری بلحاظ کشورگشایی نبوده بلکه به مثابه یک "پروتکل" امروزی از جهت برقراری امنیت و آرامش بین ملتها و برقراری مراوده های اقتصادی بین ممالک تحت پوشش بوده بهمین لحاظ مرکزاین امپراطوری "سی پاره" بنام "پارسه" معروف گشت که هرودت تاریخ نگار یونانی آنرا پرسپولیس نامیده که در اینسوی به مرکزتجمع اداری این حکومت استخر(شهراستخر)میگفتند که محلی بود در کنار تخت جمشید چراکه در زبان قدیم به مرکزتجمع استخر گفته میشد تا جائیکه امروزه به تجمع آب در محلی نیز استخر گویند.البته همانطور که در ذیل میآید زبان پارسی در دوره ساسانیان به دری نیز شهرت یافته چراکه بتوسط درباریان استفاده میگردیده،همانطور که قبل از آن یعنی در زمان اشکانیان به زبان پهلوی نیز معروف بود، چراکه تا آن زمان به پایتخت و شهر پهله میگفتند تا جائیکه به نگهبانان شهر "پهله بان" یا "پهلبان" (پهلوان) خطاب میگردید که آنها را از میان افراد قوی هیکل انتخاب میکردند بطوریکه تا امروز به افراد قوی هیکل نیز بکنایه پهلوان گویند در زبان کٌردی نیز به شهر "پاله" گفته میشود و میدانیم که زبان کٌردی جدا از طرز تلفظ لغات بعلت کوهستانی بودن مناطق کٌردنشین از لحاظ اختلاط با زبانهای بیگانه کمترین تاثیر را گرفته که میتوان ریشه های لغت اصلی زبان پارسی را در آن یافت -منابع:جلد اول تاریخ مردوخ،لغتنامه دهخدا،رساله پارسی پهلوی از احسان یاشاطر،
[ویرایش] فارسی
در ایران 70 میلیون فارس زبان وجود ندارد لطفا چاخان نفرمایید