میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.


ميرزا ابوالقاسم فراهانی، فرزند سيدالوزراء ميرزا عيسی، معروف به ميرزا بزرگ از سادات حسينی و از مردم هزاره فراهان، از توابع اراک بود. در سال 1193 هجری قمری به دنيا آمد و زير نظر پدر دانشمند خود تربيت يافت و علوم متداوله زمان را آموخت. در آغاز جوانی به خدمت دولت درآمد و مدتها در تهران کارهای پدر را انجام می داد.

سپس به تبريز نزد پدرش، که وزير آذربايجان بود، رفت. چندی در دفتر عباس ميرزا وليعهد به نويسندگی اشتغال ورزيد و در سفر های جنگی با او همراه شد و پس از آنکه پدرش انزوا گزيد، پيشکاری شاهزاده را به عهده گرفت. نظم و نظامی را که پدرش ميرزا بزرگ آغاز کرده بود، تعقيب و با کمک مستشاران فرانسوی و انگليسی سپاهيان ايران را منظم کرد و در بسياری از جنگهای ايران و روس شرکت داشت.

در سال 1237 هجری قمری پدرش ميرزا بزرگ قائم مقام درگذشت و بين دو پسرش، ميرزا ابوالقاسم و ميرزا موسی، بر سر جانشينی پدر نزاع افتاد و حاجی ميرزا آقاسی به حمايت ميرزا موسی برخاست، ولی اقدامات او به نتيجه نرسيد و سرانجام ميرزا ابوالقاسم به امر فتحعلی شاه به جانشينی پدر با تمام امتيازات او نائل آمد و لقب سيدالوزراء و قائم مقام يافت و به وزارت نايب السلطنه وليعهد ايران رسيد و از همين تاريخ بود که اختلاف حاجی ميرزا آقاسی و قائممقام و همچنين اختلاف " بزيمکی ( خودی ) " و " اوزگه ( بيگانه ) " به وجود آمد. قائم مقام که ذاتا مردی بينا و مغرور بود با بعضی از کارهای وليعهد مخالفت می کرد، پس از يکسال وزارت در اثر تـفقين بدخواهان به اتهام دوستی با روسها از کار برکنار شد و سه سال در تبريز به بيکاری گذراند.

اما پس از سه سال معزولی و خانه نشينی، در سال 1241 هجری قمری دوباره به پيشکاری آذربايجان و وزارت نايب السلطنه منصوب شد. در سال 1242 هجری قمری فتحعلی شاه به آذربايجان رفت و مجلسی از رجال و اعيان و روحانيون و سرداران و سران ايلات و عشاير ترتيب داد، تا درباره صلح يا ادامه جنگ با روسها، به مشورت پردازند. در اين مجلس تـقريبا عقيده عموم به ادامه جنگ بود. اما قائم مقام بر خلاف عقيده همه با مقايسه نيروی مالی و نظامی طرفين، اظهار داشت که ناچار بايد با روسها از در صلح درآمد. اين نظر، که صحت آن بعدها بر همه ثابت شد، در آن روز همهمه ای در مجلس انداخت و جمعی بر وی تاختند و او را به داشتن روابط نهانی با روسها متهم کردند.

پس دوباره از کار برکنار و به خراسان اعزام شد. جنگ با روس ادامه يافت و به شکست ايران انجاميد؛ تا در ماه ربيع الثانی سال 1243 هجری قمری برابر با نوامبر 1827 میلادی قوای روس به فرماندهی گراف پاسکوويچ تا تبريز راند. شاه قائم مقام را از خراسان خواست و دلجويی کرد و با دستورهای لازم و اختيار نامه عقد صلح به نام وليعهد، به تبريز روانه نمود.

ميرزا ابوالقاسم در کار صلح و عقد معاهده با روس، جديت فراوان کرد و در ضمن معاهده، تـزار را حامی خانواده عباس ميرزا ساخت و پادشاهی را با وجود برادران بزرگ و مقـتدر ديگر در فرزندان او مستـقر کرد.

عهد نامه ترکمن چای در پنجم شعبان 1243 هجری قمری برابر 21 فوريه 1828 ميلادی به خط قائم مقام تـنظيم و امضا شد و قائم مقام، که خود حامل نسخه عهد نامه بود، به تهران آمد، و درباره آن توضيحات لازم داد و شش کرور تومان غرامت را که مطابق عهد نامه بايستی به دولت روس پرداخت شود، گرفت و بار ديگر به پيشکاری آذربايجان و وزارت وليعهد به تبريز مراجعت کرد.

در اوايل سال 1249 هجری قمری نايب السلطنه برای دفع فتـنه ياغيان افغانی عازم هرات شد و قائم مقام را نيز همراه برد. عباس ميرزا که بيماری سل داشت، در مشهد بستری شد و فرزند خود، محمد ميرزا، را مامور فتح هرات کرد. هرات در محاصره بود که عباس ميرزا درگذشت و قائم مقام، که جنگ را صلاح نمی دانست، با يارمحمد خان افغانی عهدنامه صلح بست و به تهران بازگشت. محمد ميرزا در ماه صفر سال 1250 هجری قمری به تهران وارد شد و در همان ماه جشن وليعهدی او به جای پدر برپا شد و وليعهد ايران به فرمانروايی آذربايجان و قائممقام به وزارت او عازم تبريز شدند.

چندی نگذشت که فتحعلی شاه در جمادی الاخر سال 1250 هجری قمری در اصفهان درگذشت. اين خبر به آذربايجان رسيد و محمد شاه قصد عزيمت به پايتخت را کرد. قائم مقام جهانگير ميرزا و خسرو ميرزا، دو برادر شاه، را که در قلعه اردبيل زندانی بودند، نابينا کرد و وسایل جلوس او را فراهم آورد. در ماه رجب، در تبريز، خطبه به نام او خوانده شد و شاه به زودي به همراهي قائممقام به تهران حرکت کرد و روز 14 شعبان به تهران وارد شد و مجدداً تاجگذاری برگزار و قائم مقام را به منصب صدارت مشغول مملکتداری شد و ظل السلطان، فرمانفرما، ملک آرا، رکن الدوله و ساير اعمام شاه و گردنکشان ديگر را به جای خود نشاند. اما با اين همه خدمت، به صدارت محمد شاه دير نپايـيد و سختگيريهای او و سعايت حاسدان و مخصوصا فتـنه انگيزيهای بيگانگان، عاقبت شاه را بر وی بدگمان کرد تا در سال دوم سلطنت خود دستور داد او را در باغ نگارستان، محل يـيلاقی خانواده سلطنتی، زندانی و پس از چند روز خفه کردند و بدين قرار به زندگانی مردی که از بزرگان ايران و ابلغ المترسلين آن زمان بود، پايان داده شد.

قائم مقام مردی فوق العاده باهوش و صاحب فکر و عزم ثابت و خلاصه " يک ديپلمات صحيح و با معنی ايرانی " بود که به واسطه اطلاعات و تجارب خود، به اوضاع و احوال سياست همسايگان ايران به خوبی آشنا و به قدر تسلط کاردينال مازارن بر لويی چهاردهم، در مزاج شاه جوان ايران نفوذ داشت و با اين حال محال بود از او امتيازاتی که به ضرر دولت باشد، به دست آورد. انگليسيها يقين داشتند تا او مصدر کار است، ممکن نيست بتوان در امور داخلی ايران رخنه کرد. نويسندگان انگـليسی، که در آن تاريخ در ايران سياحت می کردند، مانند ليوتـنان کونولی، دکتر وولف و فريزر، همه در عين ستايش، قائم مقام را به دوستی با روسها و تحريک عباس ميرزا، نايب السلطنه، به سرپيچی از نصايح دوستان انگليسی و طرح نقشه تصرف هرات متهم می کنند و حس بدبينی و دشمنی فوق العاده خود را نسبت به اين مرد بزرگ، که در آن هنگام تـنها کسی بود که مي توانست ايران را به خوبی اداره کند، پنهان نمی دارند.

مجموعه رسائل و منشآت قائممقام، که حاوی چند رساله و نامه های دوستانه و عهد نامه ها و وقفنامه هاست و محمود خان مـلک الشعراء مقدمه ای بر آن نوشته، به اهـتمام شاهزاده فرهاد ميرزا در سال 1280 هجری قمری در تهران چاپ شده است.