خاطرات یک گیشا
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
رمان خاطرات یک گیشا نوشته آرتور گلدن است. خاطرات یک گیشا داستانی ادبی است و در سال 1997 برای نخستین بار به چاپ رسید. رمان بر پایه خاطرات راستین یک زن ژاپنی که چندین و چند سال در قامت یک گیشا ظاهر شده، نوشته شدهاست. آرتور گلدن در خاطرات یک گیشا، دیدگاه نیتا سایوری در برابر زندگی و آدم ها را بازگو کردهاست. در آغاز این داستان، نیتا سایوری به توصیف رویاگونه خانه و محل زندگی شان میپردازد. خانهای که او بر آن نام شنگولی را گذاشته است. در خلال توضیحات او خواننده متوجه سختیها و دشواری های ویژه زندگی سایوری میشود. در حالی که همانگونه که گفته شد وی تنها به جنبههای رویایی و گیرا آن دوره از زندگیش توجه دارد و آنسان که پیداست از سختی های آن غافل است. قطب منفی داستان، بیش از همه در منش «هاتسومومو» بازتاب یافته است. دشمنی کینه توزانه او در برابر سایوری حسی از انزجار را در خواننده ایجاد میکند و از همین نقطه بار دراماتیک داستان شکل میگیرد.
ولی موضوعی که در این کتاب نگریستنی است، زندگی گیشاهای ژاپنی است. زندگی گیشاهای ژاپنی برای کسانی که همواره شایعات و اخبار پراکندهای از زندگی آنها دریافت کرده اند، کنجکاوی های فراوانی را برانگیخته است، چرا که آداب و رسوم حاکم بر زندگی شخصی و اجتماعی این کسان دچار گونه ای حالت نظامی وار است که به هیچگونه همانند شغلشان نیست. در ژاپن تا چند دهه قبل این عده را از آن میان هنرمندان به شمار میآوردند و پافشاری ویژهای بر حضور آنان در مراسم گوناگون سنتی و ملی داشتند، ولی کم کم در دوره کنونی از منزلت این کسان به گونه چشمگیری کاسته شده و در رده اشخاص حاشیهای و پایین اجتماع دسته بندی میشوند.
همگی وقایعی که سایوری در درازای رمان از سر میگذراند به خاطر علاقهای است که از نوجوانی به کسی به نام «رییس» دارد. سایوری متوجه عشق و دلبستگی زیادش به رئیس میشود. ولی در ادامه، آنچه که از رییس مشاهده میکند بی تفاوتی اش در برابر توجهات سایوری است. حال آن که در پایان داستان مشخص میشود که همگی کامیابی هایی که سایوری کسب کرده به انگیزه پشتیبانی های رییس بوده است و این عشق و دلبستگی یک سویه نبوده بلکه دلبستگی سوی دیگر را هم دربرگیرنده میشده است.
[ویرایش] خلاصه داستان
خلاصه داستان بدین گونه است که در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم، کودکی ژاپنی به خاطر فقرخانواده اش برای کارکردن به نام یک گیشا (در ژاپن زنی که برای رقصیدن، آواز خواندن وسرگرم کردن، مخصوصا مردها، پرورش میشود) به زور از آنها دور میشود. علی رغم وجود رقیب خیانتکاری که نزدیک است تا او را از ادامه کارش باز دارد، این دختر همان گیشای افسانه ای، زیبا و قابل میشود. «سایو ری» مقتدرترین مرد روزگار خویش را شیفته خویش میکند، ولی دائما به فکر راز عشقش و مردی دست نیافتنی او را آزار میدهد و در پایان پس از گذشت ماجراها و سالها در پایان متوجه میشوند که هر دو دل در گرو یکدیگر داشتند.
ساختار دراماتیک و عاشقانه داستان بسیار جاافتاده و پخته است و به زیبایی چگونگی دل سپردن پاک یک دختر کوچک را به معشوقش به نمایش میگذارد که در سالهای بعد نیز بی ریا ادامه مییابد و دختر از هر وسیله و راهی کوشش میکند به عشق پنهان کرده اش برسد و در این راه حتی آرزو میکند که یک گیشا بشود.
بر پایه این کتاب فیلمی با همین نام در سال 2006 ساخته شد. استیون اسپیلبرگ از تهیه کنندگان این فیلم بود.