بحث:قائن
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
واژه قهستان به معناي كوهستان است و به مناسب وضع طبيعي آن به اين نام مرسوم گرديده، زيرا بر عكس سيستان كه در خاور قهستان كنار دلتاي هيرمند در يك سرزمين پست قرار دارد، سرزمين قهستان مرتفع و كوهستاني است1. بنا به نوشته حافظ ابرو عبدا… بن لطف ا… خراساني متوفي به سال 834/833 هـ ق، ولايت قهستان ولايتي عريض و طويل بوده كه دور آن قريب به صد فرسخ زيادت باشد. در شرق آن ولايت خواف و بياباني كه ميان خواف و فراه و سيستان افتاده و در غرب آن بياباني است كه ميان فارس و كرماني افتاده و شمال آنرا توابع نيشابور و سبزوار تشكيل داده و نيز سجستان و بيابان كرمان هم در جنوب قهستان واقع بوده است. وي در ادامه چنين آورده است كه قهستان شامل چند قصبه و ناحيت بزرگ مي باشد، قاين شهر قديمي است و عمارت عالي در آنجا بوده است، قلعه اي محكم داشته و آب آن هم از رود و هم كاريز بوده اما آب كاريز بيشتر داشته است، و درمجموع قهستان آب كاريز زياد و آب رود كم وجود داشته است2. در كتاب بهارستان مرحوم آيتي حدود قهستان چنين آمده است: « حدي به ولايت نيمروز و زابل و از حدي به اراضي هرات و افغانستان و از حدي به اراضي بلوچ و مكران و از طرفي به بلوط خبيص و كرمان منتهي است3. در ميان دانشمندان تاريخ و جغرافيا هيچ ترديدي وجود ندارد كه قهستان بطور مطلق همين قاين است. ايالت قهستان به مركزيت قاين در اوايل اسلام از مراكز آباد و مهم ايران بوده است و شامل شهرهاي بيرجند- طبس – گناباد- فردوس (تون) كاشمر – بجستان و قاين ( مركز ) بوده است. متون تاريخي ماليات قهستان را در سده چهارم هـ 987880 درم ذكر كرده اند. 2- واژه قهستان متذكر شديم كه واژه قهستان يا قوهستان به معني كوهستان است. در زبان پهلوي و پارسي كوهيستان ( Kohistak ) نام ناحيه اي در شرق ايران زمين آمده است، كه تازيان پس از حمله به ايران آنرا قوهستان و سپس قهستان تلفظ نموده اند4. برخي دانشمندان واژه قهستان را به همين صورت فارسي دانسته معتقدند كه قه بصورت قو، كي، كهن، بكار رفته و در مناطق خشك و كويري به معني آبي است كه از حفر چاه و قنات بدست مي آيد، آبي كه منبع آن كوهستان نبوده و در بستر رودخانه طبيعي جاري نمي شود. از اينرو در مناطق كويري مثل كرمان، يزد، اصفهان، قم و جنوب خراسان آباديهاي كه فاقد رودخانه بوده و آب آن منحصرا بوسيله چاه و قنات تامين مي شد، مجموعه آنها را قهستان مي ناميدند5. احتمال ديگري وجود دارد كه واژه قهستان در اصل كاينستان بوده مثل زابل زابلستان، كابل كابلستان و… كه در مناطق شرقي هنوز هم باقي است و به مرور زمان و در اثر انتقال از پهلوي به عربي و سپس فارسي به صورت قهستان درآمده است. بهرحال سابقه وجود قهستان به هزاران سال قبل بر مي گردد چنانكه در افسانه اي كه براي نامگذاري ايران در زمان فريدون و پسرش نقل شده در كنار نام ايران، قهستان نيز ديده مي شود1. 3- موقعيت عمومي و خصوصي قاين شهرستان قاين از شهر هاي بسيار قديمي و تاريخي خراسان است. اين شهر با سابقه تاريخي حداقل هزار و پانصد ساله در طول تاريخ همواره از مراكز مهم قدرت بوده است. چه در دوره ساسانيان و چه در اوايل اسلام تا اواخر دوره صفويه كه مركز ايالت قهستان بوده، و بعنوان يك شهر مستحكم داراي برج و بارو وخندقي دفاعي بوده، و اهميت سياسي نظامي ويژه اي داشته است. اين شهرستان در جنوب استان خراسان واقع شده و مساحتي حدود 17772 كيلومتر مربع دارد. از مجموع مساحتي برابر با كل استان خراسان را شامل مي شود.
از سمت شمال به شهرستانهاي تايباد و گناباد، از غرب به فردوس، و از جنوب به شهرستان بيرجند منتهي مي شود. از سمت شرق، قاين مسافتي بالغ بر 130 كيلومتر مرز مشترك با كشور افغانستان دارد.
موقعيت رياضي شهرستان قاين در َ43 و ْ33 عرض جغرافيايي و َ11 و ْ59 طول شرقي واقع شده است. فاصله شهر نسبت به مشهد 372 كيلومتر و با هر يك ار شهر هاي بيرجند و گناباد در جنوب و شمال 105 و 103 كيلومتر فاصله دارد. 4- تقسيمات كشوري قاينات: قاين تا قبل از سال 1354 هـ ش بعنوان بخشي از شهرستان بيرجند اداره مي شد. در اين سال با تصويب قانوني قاين از بيرجند جدا شده و به شهرستان تبديل گرديد. اما عملا اين قانون تا پيروزي انقلاب اسلامي اجرا نشد. پس از انقلاب براساس مصوبه شوراي انقلاب در سال 1358 شمسي، مصوبه سال 1354 اجرا گرديد. براساس تغييري كه در سال 1356 از سوي هيئت وزيران ايجاد شد، شهرستان قاين به 9 دهستان تقسيم شده بود. بعد از اين آخرين تغييرات ايجاد شده به اين صورت بوده كه دهستان زيركوه به مركزيت حاجي آباد تبديل به بخش داري زيركوه شده و نيز براساس تصويب وزارت كشور بخش خضري و دشت بياض از مهرماه سال 1374 كار خود را آغاز كرد. قاين از تهران حدود 1200 كيلومتر فاصله دارد و ارتفاع آن نسبت به دريا حدود 1463 متر مي باشد. برخي ارقام و تاريخچه هاي ادارات و امكانات شهري بقرار زير است2: بهره وري از برق سال 1331 شمسي، لوله كشي آب شرب 1342، بيمارستان پايان سال 1345، تلفن هندلي 4/8/1347، تلفن خودكار 17/4/1366، درمانگاه 1326، هلال احمر 1347 هـ ش، اولين اداره قاين اداره دارايي بود كه در دوره قاجاريه ايجاد شده است. اداره آموزش و پرورش ( اداره فرهنگ يا معارف ) از سال 1308 وجود داشته و در سال 1353 مستقل گرديده، بخش داري قاين از ابتداي تصويب قانون تقسيمات كشوري سال 1316 وجود داشته، اما شهرداري قاين از سال 1324 شمسي ايجاد شده است. اداره اوقاف از سال 1305 فعال بوده و در سال 1347 بطور مستقل اداره شده و درحال حاضر داراي بيش از هفتصد فقره پرونده وقفي است. از اولين دوره تشكيل مجلس قاين نماينده داشته و در دوره بيستم از بيرجند جدا گرديده است. كتابخانه عمومي قاين سال 1347 تاسيس شده و هم اكنون چندسالي است كه پس از استقرار در ساختمان جديد خود با حدود بيست هزار جلد كتاب و 1300 عضو فعاليت دارد. كتابخانه اداره معارف قديم ( آموزش و پرورش ) حدود پنجاه سال از تاسيس آن مي گذرد و دارا ي نسخ خطي خوبي است. كتابخانه مدرسه جعفريه قاين توسط مرحوم آيت الله قهستاني در سال 1347 تاسيس و داراي نسخ كتب خطي و چاپي ارزشمندي است. كتابخانه كانون پرورش فكري نيز بعد از انقلاب تاسيس شده است. 5- واژه قاين در متون پهلوي و قبل از اسلام، كاين نوشته شده ماركوپولو در سفر به قهستان و قاين، تون و قاين را به صورت تنوكاين نام برده است. تون همان فردوس امروزي و كاين تلفظ قاين بوده است1. در فرهنگ زبان پهلوي به نقل از كتاب شهرستانهاي ايران بند 16 آمده: « كاين را كي لهراسپ پدر گشتاسب ساخت». اين شهر پايتخت قديم كهستان ( كوهستان – قهستان ) بود2. در رساله ديگري به زبان پهلوي بعنوان شهرستانهاي ايران قاين يكي از دوازده پايتخت خراسان آن روزگار به شمار آمده است3. افراد مختلفي در توجيه و تفسير واژه قاين تلاش كرده اند. برخي قائن را نام اولين آدمي زاده دنيا پنداشته اند گفته اند قاين همان قابيل است4. ابن نديم به نقل از منابع و متون آئين ماني قاين را فرزند آركون و حوا دانسته كه پسري زشت و سرخ و سفيد بوده است5. در كتب مسيحيت كنوني فرزند آدم و حوا و قاتل هابيل معرفي و براي آن داستانها نقل كرده اند6. برخي قاين را قائين تلفظ كرده اند. چنانكه در فرهنگ معين جلد ششم زير اين واژه آمده كه اصل آن گاوئين بوده، چون شغل مردم اين ديار كشاورزي بوده و اين نام نيز از حرفه آنها گرفته شده است، اين گفته نيز از خود ساخته شده و مويد و دليلي درباره آن ذكر نشده است. در فرهنگ تركي مغولي قاين به برادر زن و برادر شوهر گفته مي شود7. و در زبان كردي كرمانشاهي بمعني بستگان شوهر استعمال مي شود. در هر حال آنچه گفته شد، از افراد مختلف و در شرايط زماني و مكاني متفاوتي ارائه شده و هر كدام واژه قاين را با توجه به فرهنگ و زبان خود معني كرده اند و نمي تواند سنديت داشته باشد. و با توجه به بعد فاصله تا زمان بناي شهر، هنوز نمي توانيم بدانيم كه منظور از نامگذاري شهر بوسيله بانيان آن چه بوده است تا معني واقعي قاين را بيان كنيم. 6- بناي اوليه شهر قاين در صورتي كه در گفته هاي مورخين قهستان را همان قاين فرض كنيم، مي توان سابقه بناي قاين را به زمانهاي خيلي دور نسبت داد. بعضي روايات ساخت قاين را به سام نريمان نسبت مي دهند. سام نريمان به دو نفر اطلاق مي شد. نخست به نواده گرشاسب و دوم به جد رستم كه ولايت نيمروز و زاولستان و هندوستان داشت گفته شده است1. در جايي اسفزار و قهستان ( قاين ) و بوالستان و غور را ساخته سام بن نريمان مي دانند2. و نيز گفتيم كه در رساله هاي پهلوي شهرستانهاي ايران آمده كه قاين را لهراسب پدر گشتاسب ساخته است. خواند مير در كتاب حبيب السير آورده كه فريدون مملكت خود را به سه قسمت تقسيم كرد و هر قسمت را به يكي از فرزندان خود داد. بلاد روم را به سلم، ولايت تركمنستان به تور و عراق و فارس و آذربايجان و خراسان و قهستان را به ايرج داد و بعد از اين تقسيم بود كه ايرج سرزمين پهناور ايران را نامگذاري كرده. دكتر بلو وگلداسميد كه در سال 1289 هـ ق از قاين بازديد مي كند قاين را با ارتاگوانا كاخ سلاطين هخامنشي كه با سپاه اسكندر بخوبي مقابله كرد مقايسه مي نمايد. هرچند اين نظر شخصي آنها است و نمي تواند سنديت داشته باشد ولي مي تواند نشاني از اهميت قاين باشد. هيچ يك از اقوال ياد شده مورد قبول نبوده و بعنوان يك سند متقن قابل استفاده نيست، چون احتمالا بعضي داستان و افسانه، بعضي نقل قول و نظريه هايي است كه نمي تواند اهميت تاريخي داشته باشد. 7- قاين در نظر مورخان و جغرافيا نويسان براساس سندي از سالهاي 985 هـ ق از خاندان قارن سابقه قنات فرخ آباد قاين را به 1500 سال قبل بر مي گرداند، كه در آن زمان هشت هزار سراي آبادان در بلده مذكوره وجود داشته است. براساس اين سند قاين در سالهاي 77-76 ميلادي شهري پرجمعيت و آباد بوده است. در دوره ساسانيان قاين يكي از معدود پايتخت ها و مراكز مهم ايران بشمار مي آمده است. شهري كه محور فعاليتهاي سياسي نظامي منطقه اي ساسانيان بوده و طبعا آباد و داراي جمعيت زيادي بوده است3. اغلب كتب جغرافيايي و تاريخي بجاي مانده از صدر اسلام، از قاين و قهستان به عظمت ياد كرده اند. ابواسحاق ابراهيم بن محمد فارسي معروف به اصطخري در سال 340 هـ ق در كتاب جغرافياي خويش كوهستان را از خراسان و در كنار فارس مي داند ( قهستان )، شهري به اين نام نداشته و مركزش قاين بوده است و تمامي ساكنان آن شيعه بوده اند. وي شهر هاي قاين را ذكر كرده و مي گويد قاين چند سرخس بود. بناها همه از گل و قهندزي دارد كه گرد آن خندقي هست و مسجد آدينه و سراي امارت در قهندز مي باشد. اصطخري در ادامه به آب و هواي قاين اشاره كرده و مي گويد « آب از كاريز خورند و باغ و بستان كمتر بود. و جايگاهي سردسيراست4 ». سخنان اصطخري نشان مي دهد كه آب و هواي قاين از قرن چهارم تابحال تغييري نداشته است، چون قاين در كناره كوير و رشته كوههاي شرقي كشور كه از شمال خراسان به جنوب ادامه داشته و در قسمتهايي به كوههاي افغانستان متصل مي شود واقع شده است. در همين زمان مورخ و سياح عرب در سال 367 هـ ق از قاين بخوبي ياد كرده و با اصطلاحاتي مشابه اصطخري قاين را توصيف كرده و در واقع مويد گفته هاي اصطخري است. ابن حوقل ابتدا فواصل قاين تا شهرهاي مهم اطراف را ذكر كرده و مي گويد: « از قاين تا نيشابور حدود نه منزل، از قاين تا هرات حدود هشت منزل مي باشد. مسافت قاين تا گناباد دو روز، قاين تا زوزن سه منزل و قاين تا طبس مسينان دو روز، از قاين تاخور يك روز و از قاين تا طبس سه منزل بوده است. » ابن حوقل در ادامه قهستان را از خراسان دانسته و مي گويد: « قصبه مركز آن قاين بوده و شهر هاي آن ينابد ( گناباد ) و طبسين معروف به كري است و خور و طبس كه معروف به طبس مسينان است مي باشد. » ابن حوقل قاين را از نظر وسعت برابر با سرخس بيان مي كند در حالي كه قبلا يادآور شديم كه اصطخري قاين را چند برابر سرخس نوشته است. وي در ادامه همانند ساير مورخان و جهانگردان به تشريح وضعيت قاين پرداخته و بناهاي قاين را از گل دانسته كه داراي قهندز و برج و بارو بوده است و خندقي در اطراف قهندز جهت دفاع وجود داشته است. در داخل قهندز مسجد جامع و دارالعماره بوده است. ابن حوقل بر اهميت شهر قاين بدين صورت تاكيد كرده كه : « طبسين، خور ( خوسف )، ينابذ ( گناباد ) قهندز ندارند و تنها قاين داراي قهندزي محكم استوار بوده است1». وضعيت آب و هوايي قاين نيز همانند آنچه اصطخري اعلام كرده بود بصورت سردسير و آب از قنات و باغهاي اندك و داراي قراي پراكنده بوده است. در نيمه دوم قرن چهارم نيز سيره نگاران متعددي به توصيف قاين پرداخته اند. ابوالقاسم بن احمد جيهاني از اشكال العالم در نيمه دوم قرن چهارم، مقدسي در احسن التقاسيم در سال 375 هـ ق از آباداني قهستان و قاين سخن بميان آورده اند. در قرن پنجم حدود سال 444 هـ ق حكيم ناصر خسرو در بازديد از قاين به توصيف اين شهر مي پردازد2 و قاين را شهري بزرگ و داراي دژي محكم گزارش مي كند كه اطراف آن را خندقي فرا گرفته است وي از بزرگي مسجد جامع به اين صورت ياد مي كند كه داراي طاقي عظيم بوده كه در خراسان از آن بزرگتر نديده است. نوشته مورخين قرون چهارم جملگي بر آباداني و اهميت شهر قاين تاكيد داشته و نشان از فرمانروايي حكمراناني با لياقت و شايسته مي دهد. در قرون پنجم در دوران حكومت سلجوقيان، ملكشاه سلجوقي و وزير بزرگش خواجه نظام الملك، قاين صحنه در گيري اسماعيليان با ماموران دولت بود. اين جنگ و گريز تا زمان هولاكوخان مغول كه موفق به سركوبي فدائيان اسماعيلي شد ادامه يافت. غياث الدين بن همام الدين الحسيني خواندمير در كتاب تاريخ حبيب السير في اخبار افراد بشر در ذكر جبال عجيب و غريب پس از اشاره به كوه جبل المعظم در حبشه كه داراي مغاره هايي بوده و در آن ميت پوسيده نمي شود، بدون ذكر نام به مغاره اي در قاين اشاره كرده كه اموات در آنجا خفته و نشسته و اصولا تغييري در بدنهاي آنها ايجاد نشده بود3. احتمالا منظور نظر وي غار خونيك قاين معروف به غار جوجه كه آثار سكونت انسان در آن بدست آمده و در بيست كيلومتري جنوب قاين در روستاي خونيك واقع است باشد. متاسفانه تاكنون در بررسيهاي باستان شناسي محلي كه با اين مشخصات مطابقت داشته باشد شناسايي نشده است. در طول هزار سال از فتح قاين كه در سال 29 هجري و در زمان خلافت عثمان توسط عبدا… بن عامرين گريز اتفاق افتاد تا افول دوره صفويه، همواره از مردم قاين بعنوان افراد جنگي و داراي سلاح حرب ياد شده كه عمدتا از اين طريق كسب روزي مي كرده اند. در قرن هشتم حمدا… مستوفي در كتاب نزهه القلوب خود تقريبا با همان عبارت مورخين قرن چهارم قاين را داراي حصاري محكم دانسته است. وي قاين را از اقاليم چهارم ذكر كرده كه طولش از جزاير خالدات1 و عرض آن از خط استوا مي باشد. قاين داراي چند كاريز آب در اندرون شهر بوده و در زيرزمين اكثر خانه ها سردابه هايي ساخته شده بود. مستوفي مسافت قاين را به هر ولايت از قهستان غير از ترشيز و طبس گيلكي بيست فرسنگ ذكر مي كند. در ادامه به آب و هوا و محصولات قاين اشاره مي كند و مي گويد:«… و هواي معتدل دارد و حاصلش غله و ميوه و زعفران بسيار باشد و اكثر مردم آن شهر سياه باشند و همه كس را آلات حرب مهيا باشد، و در هر وقتي ( كه ) چهل روز تابستان مي گذرد، چون زراعت مي كنند در اول قوس مي دِرَوند و حاصل بسيار دارد و آنرا حاصل ترش خوانند2 و به چهار پايان به غايت سازگار باشد و نيك فربه شوند3». حمدا… مستوفي وضعيت آب و هواي قاين را معتدل مي نويسد به احتمال قريب به يقين وي در اواخر بهار و تابستان به قاين مسافرت داشته كه آب و هواي معتدل و مناسبي داشته است. مورخين ديگر اغلب از سردي هواي قاين نام برده اند. ميوه و زعفران قاين نيز به همان صورت گذشته امروزه از توليدات مهم كشاورزي اين منطقه است. شيرواني در كتاب بستان السياحه ص 442 قاين را به قولي از اقليم چهارم و بقول ديگري از اقليم سوم مي داند. ولي از وضعيت قاين و خصوصيات مردمش چنين سخن مي گويد: « … هواي بعضي بلادش گرم و بعضي ملايم و آبش از كاريز و خاكش حاصلخيز است. مردمش عموما شيعي مذهب و حكامش عرب اند4. و از مراتب عدل و داد و صلح و سداد بهره ورند و در قدمت خاندان و عفت دودمان بر اكثر خراسان سرورند…بسياري از مردم آنجا را ديده و به صحبت بزرگان و زيركان آن دربار رسيده، عموم ايشان صابر و قانع و شجاع و دلير و در بعضي اوصاف حميده دلپذيرند5». چنانكه ملاحظه شد، منطقه قاينات و قهستان با داشتن حكام لايق و كاردان كه به قول شيرواني از مراتب عدل و داد و صلح و سداد بهره ورند… و اين منطقه را به صورتي يكي از امن ترين مناطق ايران در دوران تيموري و صفوي درآورده بود. 8- نظر شرق شناسان اروپايي به قاين گفته ها و نوشته ها و سفرنامه هاي مورخين و سياحان اروپايي، از منابع مهم تاريخي ايران است كه هر يك به بهانه هاي مختلف به ايران مسافرت و به سليقه خود از مناطق مختلف ايران، اطلاعات جالبي را ارائه مي دهند. اين جهانگردان عمدتا از زمان دولت مركزي و قدرتمند صفويان و خصوصا دوره باثبات شاه عباس بزرگ در اصفهان پا به ايران گذاشتند. در اين دوره روابط تجاري و اقتصادي ايران به اروپا به لحاظ رفت و آمدهاي تجار و بازرگانان اروپايي به ايران گسترش چشم گيري داشتند. البته قبل از اين هم جهانگرداني از اروپا به ايران آمده بودند كه نتايج سفر آنها سفرنامه هايي است كه امروز از منابع تكميلي تاريخي ما است. در اواخر قرن هفتم و حدود سالهاي 690 هـ ق ماركوپولو جهانگرد معروف ايتاليايي از شهر ونيز به ايران سفر مي كند و ضمن بازديد از نقاط مختلف ايران توضيحات جالبي ارائه مي كند. عليرغم مطالب مختصري كه وي بيان مي كند ، سفرنامه اش را مي توان يكي از قديمي ترين و باارزش ترين سندهاي معتبر خارجي دانست . وي پس از عبور از يزد و كرمان از هشت ايالت مهم ايران نام مي برد كه هفت ايالت آن در جنوب و ايالت هشتم را كه در شمال دانسته بنام تنوكاين معرفي مي كند. منظور وي ايالت تون و قاين مي باشد. گفته هاي ماركوپولو تا حدودي مويد گفته هاي حكيم ناصرخسرو است كه در نيمه اول قرن پنجم از قهستان بازديد كرده، به نظر ماركوپولو هواي اين بخش از خراسان يعني قهستان نه خيلي گرم و نه خيلي سرد، بلكه در نهايت اعتدال بوده است. وي ساكنين خراسان را مردماني خوش اندام و زنان آن بسيار زيبا نوشته است1. دكتر ژوزف ولف از يهودياني كه در آغاز جواني ترك دين نياكان كرده و بدين مسيحيت گرويده بود. انگليسيها وي را كه به عادات و خلق و خوي مشرق زمين آشنايي داشت، براي آزادكردن دو انگليسي محبوس در زندان بخارا به خراسان فرستادند2. سفر وي حدود سالهاي 1844 م ( 1260 هـ ) بوده است. ولف در سفرنامه اش از امير اسدا… خان بيرجندي، خان قاين بعنوان تنها كسي نام مي برد كه در برابر لشكريان عباس ميرزا نايب السلطنه، حاكم مشهد پايداري مي كرده. وي در ادامه متذكر مي شود كه در اثر زلزله اي جان هزاران نفر از مردم قاين را گرفت و درگيري خان قاين با آصف الدوله منجر به شكست وي مي شود. در ادامه وي به بيان وضعيت جغرافيايي و اقليمي قاين مي پردازد. به نظر وي قاين از سه طرف با كوير و بيابان محاط شده و خشكي زمين و نبودن رود يا قناتي دائمي وضع اقليمي ويژه اي بوجود آورده كه مانند آن نه تنها در خراسان، بلكه در هيچ جاي ايران ديده نمي شود. ژوزف ولف در ادامه ميانگين باران ساليانه در شهر قاين را حدود 19 سانتيمتر ذكر مي كند كه بستگي به بارندگي، هر سال كم و زياد نيز مي شود. به اين ترتيب خشكسالي هميشه با كاهش جمعيت مردم اين ناحيه خراسان ارتباط مستقيم دارد. چنانكه در سالهاي 25-1324 شمسي در بخش بزرگي از قاينات قطره اي باران نباريد و به خاطر اين خشكسالي حدود يك ششم از جمعيت قاين يعني قريب به چهل هزار نفر ترك خانه و كاشانه كردند و در ساير نواحي ايران پراكنده شدند. با اين وجود مردم نمونه اي از پايداري و مقاومت در برابر مشكلات و شرايط سخت مي باشند. شهر قاين از اوايل قرن سيزدهم بيشتر مورد توجه جهانگردان قرار گرفت، چون كه بر سر راه مشهد به زاهدان و سيستان واقع بوده است. دكتر ژوزف ولف قاين را يكي از مناطق آباد خراسان دانسته است. وي در انتهاي بحث خود درباره قاين در مبحثي تحت عنوان سرزمين جنگاوران باستان يادآور مي شود كه اين شهر در دوره هاي بسيار كهن، قرارگاه مردان دليري بود كه از راه شمشيرزني و كمانكشي روزگار مي گذراندند. اين گفته ولف يادآور نوشته اي حمدا…مستوفي در قرن هشتم است كه مردم قاين را جنگاور و سپاهي ديده و همگي مردم اسباب و افزار حرب مهيا داشتند. پس گذشت حدود سي سال از سفر ژوزف ولف به قاين، يوان اسميت و دكتر هنري بليو از جمله افرادي بودند كه از قاين ديدن كرده اند. آنها قاين و دهات اطراف آن را از جمله نواحي دانسته اند كه در قحطي 1288 هـ ق كمتر آسيب ديده است. بليو زيان وارده به قاين را بمراتب زيادتر از بيرجند ذكر مي كند و دليل آنرا چنين عنوان مي كند كه جمعيت قاين از دو هزار و پانصد نفر تجاوز نمي كرد و ديدن صدها خانه خالي و باغهاي متروك هر مسافر تازه واردي را غمگين ساخته و ذهن او را به خسارات قحطي متوجه مي كرد. در اين زمان خسارات قحطي و خشكسالي محصول زعفران و ابريشم را به شدت كاهش داده و بجاي آنها گندم كشت مي شده است. شهر قاين در اين موقع داراي دويست پارچه ده بوده و خود شهر حدود هفتاد يا هشتاد باب دكان كوچك، سه گرمابه عمومي و دو كاروانسراي نيمه مخروبه داشته است. دكتر بليو ضمن اينكه ارقام فوق را بطور تقريبي ذكر كرده و رقم دقيقي بيان نمي كند، يادآور مي شود كه اگر كارداني و درايت مادر امير علم خان امير قاين نبود تلفات و خسارات قحطي خيلي بيشتر از اينها مي بود1. حدود چهار سال پس از دكتر بليو و يوان اسميت، آقاي مك گره گور جهانگردي انگليسي حدود سال 1875 م به قاين مي رسد، وي هنگام بازديد از قاين، اين شهر را زيبا نديده و تعدادي خانه هاي آن را هشتصد باب ذكر مي كند و با آنكه قاين را بواسطه باغهاي خرم اطراف شهر از دور خوش منظر دانسته ولي شهر را كوچك و خالي از هر گونه زيبايي مي داند2. مك گره گور تنها بناي شهر را مسجد جامع مي داند كه از لحاظ هنري چنگي بدل نمي زند و توضيحاتي درباره آن مي دهد. ايران به لحاظ همسايگي با كشور روسيه و نيز فعاليت انگليسي ها در افغانستان و هند، صحنه رقابت اين دو قدرت گذشته بوده است. افراد زيادي از روسيه به بهانه ها و اهداف مختلف به ايران و از جمله شرق ايران و خراسان مسافرت مي نمودند. خانيكف خاورشناس روسي با عبور از شرق ايران خصوصيات اخلاقي مردم اين ناحيه را مشابه زمان ماركوپولو جهانگرد ونيزي كه حدود 550 سال قبل از او به قاين آمده بود ذكر مي كند، و مي نويسد كه در دوراني كه خراسان دچار ناامني و آشوب بود، حكمرانان قاين هميشه سواران جنگي قابلي را در اختيار كاروانها مي گذاشتند و مسافران را تا حد كرمان بدرقه مي كردند3. با نگاهي به كتب تاريخي و نوشته هاي جهانگردان و سياحان داخلي و خارجي مربوط به دوره قاجاريه، مشخص مي شود كه عليرغم بي كفايتي و بي لياقتي شاهان قاجار همواره با داشتن حاكمان و فرمانرواياني شايسته توانسته اند وضعيت نسبتا مناسبي را براي زندگي مردم فراهم كنند و مراتب امنيت و عدل و داد را در شهر برقرار سازند، چنانكه ديديم خانيكف روسي به اين مسئله اشاره كامل دارد. نتيجه: قهستان در دوره ساساني يكي از ولايات مهم اين سلسله به شمار مي رفته است. هم زمان با ظهور اسلام، قهستان حدود سال هاي 29-22 هجري به تصرف اعراب درآمد قهستانيان با آغوش باز اسلام را پذيرفتند. قرون اول هجري به لحاظ اهميت قهستان در دوره ساسانيان همواره شاهد شورش ها و درگيري ها بوده است. بعد از بوجود آمدن ثبات سياسي قهستان گاهي مستقل و زمان جزئي از خراسان بزرگ بود و در دوره هاي مختلف حكومتي تا دوره صفويه، همواره مورد توجه و اهتمام خاص سلاطين و فرمانروايان وقت بوده است. در دوره صفويه با بوجود آمدن حكومت و حاكميت مقتدر مركزي، قاين كه با شهرهاي مبهم آن زمان يعني هرات، غزنين و مشهد ارتباط نزديكي داشت به لحاظ سياسي براي شاهان صفوي اهميت خاص داشت و خود شخصا حكام و فرمانرواياني را تعيين و به حكومت قهستان مي گماردند.
[ویرایش] قاین یا قائن
من فکر می کنم نام صحیح قاین است و نه قائن. شاید بهتر باشد که این مقاله به قاین منتقل شده و از قائن ارجاع داده شود. هیچ منبع موثقی برای مشخص شدن این موضوع کسی سراغ دارد؟