کرمانشاه در آغاز مشروطیت
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
در آغاز سده بیستم همزمان با حرکت مردم در تهران برای تأسیس عدالتخانه و برقراری مشروطیت در دیگر شهرها نیز فعالیتهای زیادی از جانب طرفداران مشروطه انجام گرفت که با مخالفت طرفداران استبداد روبرو شد. این فعالیتها دامنه کشمکشها راگسترش داد و اوضاع کشور را به سویی کشاند که این دو گروه در مقابل یکدیگر شروع به دستهبندی نمودند. این دسته بندیها در کرمانشاه منتج به درگیری میان مستبدین و مشروطه خواهان گردید و باعث نا آرامی منطقه شد.
براساس نوشتههای انگلیسیها در کتابهای آبی در این ایام آشوب واغتشاش سراسر شهر و حوالی کرمانشاه را در بر گرفته بود و ایلات وعشایر که چارچوب جمعیتی کرمانشاه از آنها شکل گرفته بود از این رهگذر استفاده نموده وبه غارت کرمانشاه دست میزدند. هر قبیله وایلی ازآنجا که مسلح بودند به طرفداری از یک گروه خاص به چپاول طرف مقابل میپرداختند. مشروطیت برای ایلات معنای دیگری داشت. هنگامی ایلیاتیها و ولایتیها میخواستند به قتل و غارت در جایی اشاره کنند میگفتند مشروطه شد.
از طرفی سیف الدوله حکمران کرمانشاه که مردی مستبد واز طرفداران سرسخت محمد علی شاه بود، بدون توجه به تلگرافات مجلس درجهت رسیدگی به شکایات و امورات مردم و همچنین اعلام بی طرفی، به عنوان رهبر مستبدین عمل میکرد و به این مشکلات دامن زده اوضاع را آشفته تر میساخت. ملکزاده در ذیل حوادث شهرهای ایران در این ایام، راجع به اوضاع کرمانشاه مینویسد:
این شهر که مرکز ایالت غرب ایران است و بیش از سایر شهرها، مردان مستبدو مقتدر دارد در طلوع مشروطیت میدان جنگهای خونین و قتل و غارتهایی شد که در سایر نقاط ایران نظیر آن دیده نشده بود. حاکم شهر حاجی سیف الدوله برادر عین الدوله مرد مستبدی بود و نمیخواست وکلایی برای مجلس انتخاب شوند. این بود که به مخالفت مشروطهخواهان بر خاست و در نتیجه جنگ در میان دو دسته در گرفت. مستبدین خانههای ملاهای معروف را که مخالف مشروطه بودند مرکز خود قرار دادند و مشروطهطلبان در قنسولخانه انگلیس و تلگرافخانه اجتماع کردند. شهر بهکلی در حال تعطیل بود بازارها بسته و هزاران مرد مسلح از دو طرف شب و روز با هم جنگ و تیراندازی میکردند. چندین هزار نفر از ایلات مسلح اطراف کرمانشاه به تحریک مستبدین به شهر هجوم بردند، بازارها وخانههای مردم را غارت کردند و عدهای بی گناه را کشتند.
مشکلات وفشار فراوان برمردم وعدم توجه حکمران به تلگرافات مجلس و اصرار در مخالفت با مشروطه تا آنجا بود که مردم و مشروطهخواهان تلگرافی برای علماء ثلاثه در نجف مخابره نمودند. ناظمالاسلام در ذیل حوادث روز دوشنبه ۱۳ ذیالحجةالحرام به سال ۱۳۲۴ه.ق مینویسد:
امروز مجلس تعطیل است. در انجمن طلاب مذاکره از اختلاف کرمانشاه بود که در کرمانشاه اختلافی بزرگ در قبول مشروطیت به میان آمده، بالاخره رجوع به علماء عتبات کرده اند. علماءثلاثه نجف یعنی جناب حجةالاسلام آقای حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل و جناب حجةالاسلام آقای آخوند ملا محمد کاظم خراسانی وجناب آقای حاج شیخ عبدالله مازندرانی حکم کردهاند به وجوب مشروطیت دولت ایران و اینکه مردم اطاعت احکام مجلس شورای ملی را بنمایند. با این وصف جمعی از مستبدین وعلماء مخالفت نموده مانع انتخاب وکلا میباشند. ولی امام جمعه کرمانشاه با نهایت میل در امر مشروطیت و امر انتخاب ساعی است از بذل مال وجان دریغ نمیفرماید. بنای طلاب بر این شد که مجلس رسماً از دولت بخواهد که مانعین مشروطیت را جلوگیری نماید.
این اقدامات نیز تأثیر چندانی نداشت از طرفی رهبر مشروطهخواهان، یعنی امام جمعه کرمانشاه فوت شد و به قولی توسط مستبدین مسموم گردید. و از طرف دیگر سیفالدوله همچنان در عقیده ومرام خویش در دشمنی با مشروطهخواهان استوار بود، وایلات و عشایر بیشتر طرفدار مستبدین و قشون دولتی بودند تا مشروطه خواهان. به همین خاطر طرفداران مشروطه و رهبر آنها که پس از فوت امام جمعه، اکنون حاج محمد مهدی روحانی محبوب و سرشناس کرمانشاهی بود وقتی که دیدند سیفالدوله حاکم کرمانشاه با مستبدین آشکارا همراه است و به تلگرافات مجلس وقعی نمینهد از ترس جان به قنسولگری انگلیس پناه آوردند. با وجود این باز مستبدین و ایلات و طوایف طرفدار آنها در آنجا به متحصنین که جمعیت آنها در حدود ۲۰۰۰ نفروبلکه بیشتر بود حملهور میشوند. ملک زاده مینویسد:
چون مستبدین از کمک ایلات بهرهمند بودند به طرف قنسولخانه که مشروطه خواهان در آن متحصن بودند هجوم بردند وتیر اندازی کردند ولی جرأت نکردند وارد قنسولخانه شوند و متحصنین را به قتل برسانند. آقا محمد مهدی که رئیس حزب ملیون بود، با دوهزار نفر در قنسولخانه انگلیس متحصن بود ومحمد علی شاه تسلیم او را از سفارت انگلیس تقاضا کرد. ولی سفارت نپذیرفت.
متحصنین مدتی در قنسولگری متحصن بودند تا اینکه در نتیجه اعتراضات سفارت انگلیس و شکایات متحصنین و مردم، سیفالدوله مستبد عزل گردید و ظهیرالدوله که مردی آزادیطلب وخیرخواه بود بهجای او منصوب گردید.
وزیرمختار انگلیس به سر ادوارد گری وزیرخارجه راجع به چگونگی اوضاع متحصنین و علل پدیدآمدن این مشکل چنین گزارش داده است:
مکتوب سر اسپرینگ رایس به سر ادوارد گری (وصول هشتم ژوئیه) از قلهک ژوئن۱۹۰۷-خرداد۱۲۸۶-جمادی الاول۱۳۲۵ با کمال افتخار آنجناب را از حادثهای که وقوع آن سبب نگارش مراسله مفصلی به دولت ایران گردید مستحضر میدارد. تا چندی قبل در کرمانشاه به واسطه منازعه مابین طرفداران «عامه» و حامیان «حکومت اشرافی» هرجومرج وبینظمی باقی بود. این دو حزب از زمان تأسیس مشروطیت ایران همواره کوشش مینمودند که هر یک دیگری را مغلوب خود ساخته، استیلا حاصل نماید. حاکم آن ولایت سیفالدوله برادر عینالدوله صدراعظم پیشین ارتجاع طلب با طرفداران اشراف که تا این اواخر غلبه وزبردستی داشتند همراهی دارد وهیچ جای تردید نیست که درباریان نیز آن جماعت را تقویت مینمایند. به هر حال همین که قشون دولت که بیشتر آن از طوایف چادرنشین آن حوالی بود به شهر وارد گردید اجتماعی از مردم به طرف خانه یکی از ارتجاعیون هجوم آوردند. این حرکت دست آویز مناسبی به دست داد، قشون دولتی به امر سرکرده خود یا اجازه حاکم به بازار حمله برده، آنچه بود غارت کردند. چون عامه حاکم را محرک غارت و خود را در مقابل او عاجز یافتند لهذا به قصد تحصن متوجه قنسولخانه انگلیس شدند. در این هنگام شخص حاکم پنهان گردید طبیب قنسولخانه متظلمین را از ورود به قنسولخانه انگلیس جداً مانع بود ولی بدون اینکه اعتنایی به سخنان او بنمایند ۲۰۰۰ نفر از باغستانی که دیوار نداشت داخل گردیده ودر آنجا اقامت نمودند. حزب مخالف (مستبدین) به من تلگرافی کرده که تمام مبنی بود بر تهمت و تهدید متحصنین و همچنین بدگویی از رئیس آنها موسوم به ملا مهدی که طرف اعتماد ووثوق عامه است. اما متحصنین به اصرار تمام شکایت داشتند که چون تلگرافخانه در تصرف دشمنان آنها است نمیتوانند به تهران مخابره نموده شرح حال وتظلمات خود را به دولت و مجلس معروض دارند.
سر اسپرینگ رایس در ادامه مینویسد که «جریان را به اطلاع دولت ایران رساندم که آنها نیز در جواب مدیر کارهای انگلیس را نزد من فرستادند و از قنسولخانه برحسب حکم شاه تقاضای تسلیم رؤسای حزب عامیون، خصوصاً آقا محمد مهدی را نموده بودند که من موافقت ننمودم.» او میگوید:«این کار را بهخاطر این انجام ندادم که از لحاظ اخلاقی زشت بود.» ولی باید گفت که انگلیسیها از ترس شورش آن دوهزار نفر متحصن آنها را تحویل مأموران دولتی ندادند نه از لحاظ اخلاقی.
به هر روی متحصنین در قنسولخانه انگلیس مشکلات عدیدهای داشتند. آنها از ترس جان بیرون نمیآمدند این در حالی بود که عمال انگلیس از دولت ایران میخواستند ترتیبی اتخاذ نمایند تامتحصنین قنسولخانه را تخلیه نمایند. به همین خاطر بین مجلس و اتابک جلساتی تشکیل گردید و در پی آن تلگرافی به کرمانشاه مخابره کردند. سیفالدوله حاکم تلگراف را به قنسولخانه دادند آنها نیز متن تلگراف را در اختیار متحصنین قرار دادند تا با اعتماد لازم قنسولخانه را ترک کنند. اما ناگهان تیری به طرف متحصنین قنسولخانه شلیک گردید که تمام تمهیدات انجام شده را از بین برد. اوضاع کرمانشاه به دنبال این شلیک گلوله از نو متشنج شد. مشکلات همچنان باقی بود تا اینکه همچنانکه گفته شد سیفالدوله معزول و ظهیرالدوله جانشین او گردید.
از طرفی در جریان درگیریهایی که بین هواداران مشروطیت و مستبدین روی داد گروههای زیادی بی خانمان شده ومورد تهاجم ایلات و طوایف واقع گردیدند. اینها که بالغ بر دو یا سه هزار نفر میشدندبه طرف تهران رهسپار گردیده، شکایت وتظلم نمودند. که قرار شد به آنها خسارت داده شود وزیانهای آنها جبران گردد. اما قتل علی اصغر خان اتابک در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ ه.ق اوضاع مملکت را آشفته ساخت، وضعیت مجلس ودولت به هم ریخت وآشوب وهرج ومرج تمام کشور، بویژه پایتخت را در بر گرفت. بههمین خاطر غارت شدگان کرمانشاهی به آنچه مطلوبشان بود نرسیدند و با مشقت فراوان به کرمانشاه برگشتند.
شخص دیگری که میخواست از این آب گل آلود ماهی بگیرد سالارالدوله قاجار بود. او نیز برای روزگاری چند منطقه غرب را به آشوب کشاند و در سال ۱۳۲۵ه.ق شورشی را به راه انداخت و با کمک عشایر لُر، علیه محمد علی شاه دست به حرکتی گسترده زد که مجلس ودولت را غافلگیر ساخت هر چند آنها میتوانستند از این فرصت نهایت استفاده را ببرند اما به قول ملکزاده: "برای تملق و چاپلوسی از محمد علی شاه" اعلامیهای برضد سالارالدوله صادر کردند. این شورش عاقبت با یاری داودخان به همراه سواران ایل کلهر در منطقه نهاوند و بروجرد ساقط گردید.
این اوضاع پر آشوب کرمانشاه در آغاز مشروطیت، زمینه مناسب را برای شورشیان فراهم میکرد تا علیه دولت و مجلس از این منطقه شورشهایی را آغاز نمایند. ایلات قدرتمند و بزرگ در این خطه نیز وضعیت را به نفع این گروهها رقم میزد. اشخاصی مانند سالارالدوله قاجار با کمک همین ایلات و عشایر که گرایش همیشگی به خودمختاری داشتند چند صباحی مشروطیت را با مشکلاتی مواجه میکردند.
[ویرایش] منبع
- گودرزی، علیرضا. ایل کلهر در دوره مشروطیت. انتشارات کرمانشاه: 1381.
- برگرفته از وبگاه کردکلهر (برداشت آزاد)