جام جم
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
برای دیگر کاربردها به صفحهٔ جام جم (ابهامزدایی) مراجعه کنید.
جام جم یا جام جمشید که ساخته فرزانگان بوده است. از هفت فلک در اومعاینه و مشاهده کردی. (شرفنامه منیری). پیاله جم و پیاله یا آئینه سلیمان و یا اسکندر که همه عالم در آن بنا بر افسانه نموده میشد (ناظم الاطباء). جام جمشید. جام جهان آرا. جام جهاننما. جام جهانبین. جام کیخسرو. جام گیتینما. جام عالمبین. و رجوع به جام جهاننما شود. جام جم یا جام جهاننما در شاهنامه منسوب به جمشید نیست بلکه فردوسی آن را به کیخسرو نسبت کردهاست لا تاکی زکاس ذویزن گاهی عسل گاهی لبن
می کش بسان تهمتن اندر عجم از جام جم.
سنائی.
جام جم خاص تست خاقانی
دردی دهر دلگسل چه خوری؟
خاقانی )دیوان چ عبدالرسولی ص 658(.
زان جام جم که تا خط بغداد داشتی
بیش از هزار دجله مزیدم بصبحگاه.
خاقانی.
گر چه خرد در خطا است بر خط میدار سر
تا خط بغداد ده دجله صفت جام جم.
خاقانی )ایضا ص 783(.
عمر جام جم است کایامش
بشکند خرد پس ببندد خوار.
خاقانی.
آن جام جمپرورد کو‚ آن شاهد رخزرد کو
آن عیسی هر درد کو‚ تریاق بیمار آمده.
خاقانی.
ما بمستی جام جم برداشتیم.
عطار.
سخن میرفت دوش از لوح محفوظ
نگه کردم چو جام جم نباشد.
عطار.
بسعی ای آهنین دل مدتی باری بکش کآهن
بسعی آئینه گیتینما و جام جم گردد.
سعدی.
روان تشنه ما را بجرعهای دریاب
چو میدهند زلال خضر ز جام جمت.
حافظ.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد.
حافظ.
حافظ مرید جام جم است >1< ای صبا برووز بنده بندگی برسان شیخ جام را >2< .
حافظ.
دلی که غیبنمایست و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد.
حافظ.
جام جم آئینهدار کاسه زانوی ماست
ما چو طفلان هر طرف بهر تماشا میرویم.
صائب.
جهان ای برادر چو جام جم است
نماینده سیرت مردم است.
ادیب پیشاوری.
|| کنایه از دهان لابطاق دو ابرو برآورده خم
گره بسته بر خنده جام جم.
نظامی.
|| جام شراب. )مزدیسنا(.