حالات اسم

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

اسم در دستور زبان چهار حالت دارد : فاعلی، مفعولی، اضافه، ندا

1- حالت فاعلی، یا اسنادی، آن اسمی است که فاعل یا مسند الیه واقع شود و فاعل کلمه‌ای است که عمل یا صفتی را به وی نسبت دهیم یا سلب کنیم : هوا گرم است. یوسف آمد. سهراب رفت. محمد نیامد. علی دانا نیست . فاعل در جواب " که " یا " چه " واقع می‌شود : علی آمد، بهمن رفت. آفتاب دمید . که آمد ؟ علی. که رفت ؟/ بهمن. چه وزید ؟ آفتاب.

2- حالت مفعولی، آن اسمی است که مفعول یا متمم واقع شود و مفعول یا متمم، آن است که معنی فعل را تمام کند. مثلاً اگر بگوییم : اسفندیار آورد، فعل " آورد " نیازمند متمم است و معلوم نیست، اسفندیار چه آورده است و اگر گفته شود : اسفندیار کتاب را آورد، معنی فعل با آن تمام می‌شود . مفعول بر 2 قسم است : بی واسطه، با واسطه . مفعول بی واسطه یا مستقیم، آن است که معنی فعل را بی واسطهٔ حرفی از حروف (اضافه ) تمام کند : حسن کتاب را آورد. یوسف آب را ریخت. شاگرد، کار خود را تمام کرده است. مفعول بی واسطه غالبا در جواب " که را " یا " چه را " واقع می‌شود : آموزگار، دانش آموز را پند داد. آموزگار که را پند داد ؟ دانش آموز را .

علامت مفعول بی واسطه غالبا "را" است : خانه را خریدم، درس را روان کردم .


در جایی که چند مفعول بی واسطه، به طریق عطف، به دنبال هم می‌‌آیند، علامت مفعول بی واسطه، به آخر مفعول آخر، اضافه می‌شود و در سایر مفعول ها حذف می‌شود : ایشان، پدر و مادر خود را دوست دارند . ولی در زمان قدیم، علامت مفعول را به آخر همهٔ مفعول ها اضافه می‌‌کردند : نوکر قلم ها را و کتاب ها را و کاغذ ها را از روی میز برداشت .

مفعول با واسطه یا غیر مستقیم، آن است که معنی فعل را با واسطهٔ حرفی از حروف اضافه تمام کند : از بدان بپرهیز و با نیکان درآمیز. مردمان را به زبان، زیان مرسان .


مفعول با واسطه در جواب " از که، از چه، به که، به چه، به کجا، از کجا، برای که، برای چه، با که، با چه " و مانند این ها می‌‌آید .

3- حالت اضافه، آن است که اسم مضاف الیه واقع شود . بدان که اسم یا تمام است و محتاج به کلمهٔ دیگر نیست : درس، کتاب، مرغ، جلد، باغ یا ناتمام است و معنی آن با کلمهٔ دیگر تمام می‌شود : درس ِ امروز، کتاب ِ علی اسمی که دارای متمم است، مضاف و متمم آن را مضاف الیه می‌‌گویند : درخت ِ دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد

کلمهٔ درخت، مضاف و دوستی، مضاف الیه و متمم آن است و همچنین کلمهٔ کام، مضاف و کلمهٔ دل، مضاف الیه. کلمهٔ نهال، مضاف و کلمهٔ دشمنی، مضاف الیه و متمم است .

مضاف الیه گاهی یکی است : زنگ درس، تاج خروس، بال مرغ

و گاهی متعدد : مسعود سعد سلمان، در باغ بهارستان، خزانهٔ دولت ایران .

علامت اضافه، کسره یی است که به آخر مضاف و قبل از مضاف الیه آورده می‌شود : پند ِ سهراب، بلبل ِ باغ، برادرِ اسفندیار .

4- خالت ندا، آن است که اسم، منادی واقع شود : خدایا، شاها، بزرگوارا، خداوندگارا

علامت ندا " الف" ی است که به آخر اسم اضافه می‌شود و آن اسم را منادی می‌‌کند : دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته ات به دو دست دعا نگهدارد

هرگاه کلمه‌ای مختوم به " الف " یا " واو " باشد پیش از " الف " ندا حرف " ی " اضافه می‌شود

گاهی در موقع ندا به جای " الف " در آخر کلمه، پیش از منادی، کلمات : " ای " و " ایا " می‌‌آید : ای خردمند ایا شاه محمود ِ کشور گشای زمن گر نترسی بترس از خدای


[ویرایش] منبع

آوای آزاد (برداشت آزاد با ذکر منبع)

زبان‌های دیگر