فهرست واژه‌های متفاوت در فارسی افغانستان و ایران

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

فهرست بعضی از واژه‌های متفاوت در فارسی افغانستان و ایران در زیر می‌آید. واژه‌های سمت راست از فارسی دری افغانستان هستند و واژه‌های سمت چپ از فارسی ایران:

  • آتش می گیرد: به خشم می آید
  • احتفال: جشن، گردهمایی
  • اردو: ارتش
  • اَرَنگ زدن: بوق زدن (ارن و ارنگ تحریف‌شده horn انگلیسی است)
  • اریکین: چراغ فانوس
  • اِسپار: آهن سرتیز شخم زدن
  • اشپلاق: سوت
  • اشتراک کردن: شرکت کردن
  • اعمار گردیدن: بنا شدن
  • افسانوی: افسانه ای، اساطیری
  • افگار: زخمی
  • آفیسر صاحب: جنب سرکار
  • اقیانوس یخبسته شمالی: اقیانوس منجمد شمالی
  • ََالماری: قفسه، کمد (ریشه اَلماری: از زبان پرتغالی از طریق اردو)
  • آمد آمد عید: در آستانه عید
  • اناث: بانوان
  • اناثیه: بانوان
  • آنتیک: زینتی
  • انجنیر: مهندس
  • انکشاف: پیشرفت
  • آهوگک: آهوی کوچک
  • اکسیجن: اکسیژن
  • با آنهم: با اینحال
  • با سرگوشی: پچ پچ کنان
  • باسکیت بال: بسکتبال
  • باسی: خوراک شب مانده
  • بالترتیب: به ترتیب
  • بانک نوت: اسکناس
  • بایسیکل: دوچرخه
  • بجنه: ساعت
  • بحیث: همچون، به عنوان
  • بحیره: دریاچه
  • بخاری تیلی: بخاری نفتی
  • بدقار: بدقهر، خشمگین
  • برادرک: برادر کوچک
  • برافراخته: عصبانی
  • برایش اعتماد کردند: به او اعتماد کردند
  • برایش گفت: به او گفت
  • برق دستی: چراغ قوه
  • بل بل کنان: سوسوزنان
  • بلند رفتن: بالا رفتن
  • بنجاره والا: فروشنده دوره گرد
  • بَنجاره: غله فروش دوره گرد (از هندی)
  • به تکلیف میشوید: در دردسر می افتید
  • به صفت: به عنوان
  • بوت ارابه دار: اسکیتینگ رینگ، پالیزه
  • بوت: کفش، چکمه
  • بوتل: بطری، شیشه
  • بوجی: کیسه
  • بود نبود زیر آسمان کبود: یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود
  • بود و باش: زندگی
  • بوره: شکر
  • بکس: کیف
  • بیت خوانی: ترانه خوانی
  • بیره: لثه
  • بیولوژی: زیست شناسی
  • پارسل: بسته های پستی
  • پالیدن: جستجو کردن
  • پایدل: پدال
  • پایک: پا
  • پته: پتو
  • پرتیدن: پرت کردن
  • پرس و پال: پرس و جوی
  • پروگرام: برنامه
  • پس آمدن: برگشتن
  • پس رفتن: عقب رفتن
  • پست بکس: صندوق پستی
  • پسته خانه: پستخانه
  • پشتاره: بارِ پشت
  • پشک: گربه
  • پطلون: شلوار
  • پلان: طرح
  • پلخمان: تیرکمان موشی
  • پندیدگی: تورم
  • پُندیده: پف کرده، متورم
  • پوپنک: کپک
  • پودر: هرویین
  • پوقانه: کاندوم
  • پوهَنتون: دانشگاه (پوهنتون پشتو است).
  • پکه: بادبزن
  • پیداوار: درآمد
  • پیزار: کفش
  • پَیسه: پول
  • تا الحال: تاکنون
  • تاپه کردن: مهر زدن
  • تار: نخ
  • تجربه: آزمایش
  • تحفه: هدیه
  • تخنیکر: همکار فنی
  • تخنیکی: فنی
  • تدبیر سنجیدن: تدبیر کردن
  • تربیه: پرورش
  • ترم: ترمپت
  • ترینر: مربی
  • تصادف: تصادفاً
  • تطبیق: انجام،‌اجرا
  • تعمیر: ساختمان
  • تفت: بخار
  • تلخان: نوعی شیرینی محلی که از آرد توت خشک درست می شود.
  • تمثیلی: نمایشی
  • تنتل: خرده ریزه
  • تهداب گذاری: پایه گذاری
  • توته: تکه خرده
  • توله: نی
  • تکت: تمبر پستی
  • تکسی: تاکسی
  • تکه فروشی: پارچه فروشی
  • تکه‌گک: تکه پارچه
  • تیار کردن: تهیه کردن، درست کردن
  • تیپ: ضبط صوت
  • تیلگراف: تلگراف
  • تیله کردن: فشار دادن
  • جاپان: ژاپن
  • جغرافیه: جغرافیا، گیتاشناسی
  • جمپ (Jump): دست‌انداز خیابان
  • جنرال: ارتشبد
  • جنگی شدن: قهر کردن
  • جو و هوا: اوضاع
  • جَواری: ذرت
  • جوال: خورجین
  • جور شده: درست شده (مثلاً سد)
  • جوگی زن: کولی
  • جک: پارچ آب
  • چارمغز: گردو
  • چاشت: ظهر
  • چاشت: هنگام غذا، صبحانه
  • چاشنی: تنقلات
  • چالان کردن: سیاهه برداری بار و محموله
  • چاینک: قوری
  • چپ باش: ساکت شو
  • چَپَلی: گونه‌های کفش
  • چپن: ردا
  • چم چم چین چو قمچین: اجی مجی لاترجی
  • چهارمغز: گردو
  • چوتار: مکار
  • چوتی‌های دبل: موهای بافته
  • چوچه: جوجه
  • چوری: النگو
  • چوکات: زمینه، چارچوب
  • چوکی: صندلی
  • چَکر زدن: قدم زدن
  • حالی: الان، فعلآ
  • حفظ الصحه: بهداشت
  • حلقات: حلقه ها
  • حله: یالله
  • حویلی: حیاط
  • حکایه کردن: حکایت کردن
  • حکومات: حکومت‌ها
  • حکومت بالای مردم: حکومت بر مردم
  • حیوان شناسی: جانورشناسی
  • خاصتآ: به ویژه
  • خبررسانک: خبرآور، گزارشگر
  • خریطه: خورجین
  • خفه شدن: ناراحت شدن
  • خنیاگری: آوازخوانی
  • خودش را پس نمانده: خودش را دست کم نمی گیرد.
  • خوراکه: خوراکی
  • خی: خب
  • خیز زدن: پریدن
  • خینه: حنا
  • دالر: دلار
  • داکتر صاحب: جناب دکتر
  • داکتر: دکتر
  • دخلک: قلک
  • در این خنک: توی این سرما
  • در معرض روشنایی قرار دادن: به منصه ظهور رساندن
  • دروازه: در اصلی خانه
  • درکشیدن پرده: بستن پرده
  • دریا: رود
  • دسترخوان: سفره
  • دق آوردن: دلتنگ شدن
  • دگروال: سرهنگ
  • دلم می شود: دلم می خواهد
  • دهلیز: راهرو
  • دواخانه: داروخانه
  • دیگدان: اجاق
  • ذریعه: بسوی
  • ذریعه: به وسیله
  • راجستر: نام نویسی (راجستر از انگلیسی آمده)
  • رتبه: درجه (در ارتش)
  • رخصتی ها: تعطیلات
  • رخصتی: تعطیلی
  • رستورانت: رستوران
  • رسم: نقاشی
  • رشوتخور: رشوه خوار
  • رمه‌چران: چوپان
  • روشندان: مشعل
  • رونما گردیدن: ظهور یافتن
  • زنده‌جان: موجود زنده
  • زینه: پله
  • ژرف شدن: تعمق کردن، دقیق شدن روی چیزی
  • ژورنالیزم: روزنامه‌نگاری
  • ساجق: آدامس
  • ساحه: میدان، منطقه، مساحت
  • ساحوی: میدانی
  • ساعتیری: وقت گزرانی
  • سال تعلیمی: سال تحصیلی
  • سالون: تالار، سالن
  • سایکولوژی: روان شناسی
  • سپلهای شتر: پاهای شتر
  • سـِپورت (Sport): ورزش
  • سرجه زدن: سُر خوردن
  • سرچرخی: سرگیجه
  • سرگوشی: زیرگوشی
  • سَرَک: خیابان، جاده
  • سعی بلیغ: کوشش فراوان
  • سِگَرتدانی: جاسیگاری
  • سـِلو (Slow): آهسته
  • سـِلیپر (Slipper) کفش باز
  • سنگ تهداب: سنگ بنا
  • سه صد: سیصد
  • سودا کردن: دادوستد
  • سوزنمایی: خودنمایی، پز دادن
  • سویدن: سوئد
  • سیل کردن: سیر کردن، تماشا کردن
  • سیل کن: نگاه کن
  • شاغلی: آقای (از پشتو گرفته شده)
  • شاندن: کاشتن
  • شایقین: علاقه‌مندان
  • شرط زدن: شرط بستن
  • شرفه: صدا
  • شفاخانه: بیمارستان
  • شکستانده می شود: شکسته می شود.
  • شما: باد
  • شمالک: نسیم
  • شنگله: خوشه
  • شنیدگی‌ها: شنیده‌ها
  • شهادتنامه تحصیلی: دانشنامه تحصیلی
  • شور: تکان
  • شوربا: سوپ
  • صحی: بهداشتی
  • صدارت: نخست وزیری
  • صدای پرپژواک: صدای پرطنین
  • صدای شرنگ شرنگ زنگوله : صدای جرینگ جرینگ زنگوله
  • صندلی: کرسی (زمستان)
  • صنف: کلاس،‌ دانشپایه
  • طیاره: هواپیما
  • عملیه: عملیات
  • عنعنات: آیینها، آداب
  • عیسوی: مسیحی
  • غرغرانک: فرفره
  • غریب: فقیر
  • غورسی: نوعی بازی گُرگی‌لی‌لی
  • فابریکه: کارخانه
  • فارم مالداری: مزرعه دامداری
  • فاژه کشیدن: خمیازه کشیدن
  • فاکولته: دانشکده
  • فراچشم خود داشته باشیم: مشاهده کنیم
  • فلم: فیلم
  • فی صد: درصد
  • فیر کردن: شلیک کردن (از انگلیسی فایر)
  • فیشـَن (Fashion): مد
  • فیصله: توصیه، قطعنامه
  • قال مقال: سر و صدا
  • قالینه: قالی
  • قدامت: قدمت
  • قرسک: ترانه خوانی (در بدخشان)
  • قروت: کشک
  • قطیفه: زیرپوش بلند
  • قلاغ‌گونه: با دهن کجی
  • قُلبه: شخم
  • قول اردو: لشکر
  • قوماندان: فرمانده
  • قونسلر: کنسول
  • قیتک: گیره مو
  • قیمت بها: گرانبها
  • کار چپه: کار وارونه
  • کار و غریبی: کار و کاسبی
  • کاسگک: کاسه کوچک
  • کاغذ تشناب: کاغذ توالت
  • کاغذپران: بادبادک
  • کالای نو: لباس نو
  • کاکا: عمو
  • کاکه: عیار، جاهل مآب
  • کتابخانه عامه: کتابخانه عمومی
  • کچالو: سیب زمینی
  • کدام: یک، یکی از، فلان (در یکی از معانی)
  • کرنیل: سرهنگ؟
  • کژدم: عقرب
  • کشال شدن: مایل شدن، آویزان شدن
  • کشاله دار: دامنه دار، مفصل
  • کشتی: قایق
  • کفیدن: ترکیدن
  • کلان: بزرگ
  • کلتور: فرهنگ
  • کلوله ذغال: تکه ذغال
  • کِلکین: پنجره
  • کمپیوتر: رایانه، کامپیوتر
  • کمره: دوربین
  • کمیا: شیمی
  • کنگینه: کمپوت انگور در خمره گلی دربسته
  • کوچی: عشایر
  • کورتی: ژاکت
  • کورس: دوره
  • کوریای جنوبی: کره جنوبی
  • کیسه بری: جیب بری
  • کیمیاوی: شیمیایی
  • گادی: کالسکه
  • گادیران: کالسکه ران
  • گادی‌وان: درشکه چی
  • گپ: حرف
  • گدی: عروسک
  • گدیگک: عروسکچه
  • گرده: کلیه
  • گروپ: گروه
  • گریان کردن: گریه کردن
  • گشتاندن: گرداندن
  • گلون: گلو
  • گنگس خواب: گیج خواب
  • گودی پران: بادبادک
  • گوگرد: کبریت
  • گیلاس: لیوان
  • لالوماما: ملیجک، دلقک قصر
  • لاودسپیکر: بلندگو
  • لبسرین کردن: زدن رژ لب
  • لت و کوب شدن: کتک خوردن
  • لُچ: لُخت
  • لفت: (lift) اسانسور
  • لفظ گرفتن: خواستگاری
  • لوحه: تابلو
  • لُک: ستبر
  • لیسه: دبیرستان (لیسه فرانسوی است)
  • لیلیه: خوابگاه
  • مارکیت: بازار
  • مانده نباشی کردن: احوالپرسی کردن.
  • مانده: خسته
  • مایک: میکروفون
  • متباقی: بقیه
  • مجتمع رهایشی: مجتمع مسکونی
  • محاسن سفیدان: ریش سفیدان
  • محافظوی: محافظتی
  • محفل: جلسه، نشست
  • مختلف النوع: گوناگون
  • مداری: شعبده باز
  • مدنیت: تمدن
  • مربوطات ولایت: توابع استان
  • مزدور: کارگر روزمزد
  • مست: شاد
  • مستری: مکانیکی
  • مصارف: هزینه ها
  • مضامین: رشته‌های (تحصیلی)
  • معاینه خانه: مطب
  • مفشن: مد روز، تجملی (fashion انگلیسی در باب مفعل عربی)
  • مفکوره: اندیشه
  • مقبول: زیبا
  • مقر ولایت: استانداری
  • مگر: ولی
  • ململ: پارچه کتانی
  • ملکی: غیرنظامی
  • منحیث: همچون، به عنوان
  • منطقوی: منطقه ای
  • مواشی: دامها
  • مواشی: ذبح
  • موتر: خودرو
  • موجودیت داشتن: وجود داشتن
  • موزه: کفش
  • موزیم: موزه
  • موسم: فصل
  • موصوف: نامبرده
  • موظفین: کارمندان
  • موقعیت دارد: قرار دارد
  • مکتب: مدرسه
  • مکس: آمیختن، میکس
  • می بر آمد: بیرون می‌‌آمد
  • میدان هوایی: فرودگاه
  • میدان ورزشی: زمین ورزش
  • میدان: درون محوطه
  • میده: خرده ریزه
  • میله: تفریح، پیکنیک، گلگشت
  • مَینا: گونه ای زاغ کبود (پرنده) (از هندی)
  • ناخراباتی: بی‌معرفتی
  • ناز دادن: ناز کردن
  • نان: غذا
  • ناک: گلابی
  • نسوان: زنان (نسوان عربی است).
  • نشراتی: انتشاراتی
  • نطاقی: گویندگی
  • نقم: نقب، سوراخ های تونل مانند.
  • نمبر: شماره
  • نهال شانی: نهالکاری
  • نو فارغ شده: تازه فارغ التحصیل شده
  • نول: نوک، منقار
  • نکاح بسته کردن: عقد کردن
  • نی: نه
  • نیچه: نی
  • نیم‌قاره: شبه‌قاره
  • هوش پرکی: حواس پرتی
  • هوشدار: مواظب باش
  • هول داشتن: هراس داشتن
  • هُویلی: حیاط (در خراسان ایران هم هُویلی می‌گویند).
  • وارخطایی: نگرانی، دست پاچگی
  • والی: استاندار
  • وَرَکشاپ: کارگاه
  • ورود یافتن: وارد شدن
  • وزنین: سنگین
  • وزیر امور داخله: وزیر کشور
  • وضاحت: روشنی، واضح بودن
  • وطندار: هموطن
  • ولایت: استان
  • وُلسوالی: شهرستان
  • یازنه: شوهر خواهر
  • یخَن: یقه، گریبان
  • یگانتا: بعضیها
این نوشتار ناقص است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.


[ویرایش] منابع

  • بخشی از واژه‌ها از: شالچی، امیر: فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، تهران، نشر مرکز ۱۳۷۰.
  • بی‌بی‌سی فارسی [1] , [2]، [3]، [4] و صفحات مشابه.
  • طنز افغانی.

[ویرایش] پیوند به بیرون

داستانی به لهجه گفتاری فارسی کابلی