بحث رده:دین زرتشت
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
نگاهي گذرا و كوتاه بر آيين زردشتي دارمستتر بر اين انديشه است كه: مركز و گاهواره كيش زردشتي، خواه در آتروپاتن باشد و خواه ري، در هر صورت در ماد است. گمان مي كنم حق آتروپاتن بيشتر محرز است و كيش زردشت از آنجا سير خود را شروع نموده و از غرب به شرق رفته است. به هر حال آيين زردشتي مربوط به ماد است و اوستا نيز كار موبدان مادي است؛ بنابراين به شهادت كتابهاي پيشينيان كه دلايل خارجي است و گواهي خود كتابهاي زند كه دلايل داخلي و ذاتي است و بنا بر داستان هاي باستان، اوستا كار مغان و زند زبان ماد قديم است و حقا به جاي آن كه گفته شود ‹‹زبان زند›› كه لفظ نادرستي است، بايد بگوييم ‹‹زبان مادي››.[تاريخ ادبي ايران] جكسون مي گويد كه : 1- زردشت شخصيتي است كاملا تاريخي و عضو يكي از تيره هاي ماد است كه مغ يا مجوس نام دارد. 2- زمان او تقريبا در اواسط قرن هفتم پيش از ميلاد يعني دوره فرمانروايي مادي ها و پيش از نهضت و كسب قدرت هخامنشيان است. درگذشتش در حدود 583 پيش از ميلاد و سن او 77 سال بوده است. 3- از اهل مغرب ايران (آتروپاتن يا ماد) است ولي نخستين كاميابي شايان وي در بلخ مي باشد. در آنجا شاه ويشتاسپ (گشتاسپ) را به آيين خود درآورد. 4- گاتها (كه كهن ترين بخش هاي اوستاست) جوهر پندهاي اوليه او در بلخ است كه از روي امانت و صداقت در آن كتاب بازتاب يافته است. 5- كيش زردشت از ايالت بلخ باستان به شتاب سراسر ايران را فرا گرفت و در پاياني روزهاي پادشاهي هخامنشيان در پارس تسلط پيدا كرد، لكن مسلم نيست در چه تاريخ زردشت به اين بخش از خاك ايران آمده و مردم و فرمانروايان پارس در چه تاريخ فرمانبرداري كرده اند.[تاريخ ادبي ايران] ژ.دومزيل درباره رفرم زرتشت مي نويسد :
زردشت كه مرد روحاني دانشمندي بود در وضع پيشين توجيه جهان كه اعتقاد به خدايان بي شمار بر روي آن استوار بود، تغييري نداد، بنا به دورانديشي بزرگتري ظاهرا سيستم هيرارشي عوامل و قوا را با سايه و روشن آن نگهداشت ولي به جاي خدايان خودمختاري كه حتي گاهي در برابر هم قرار مي گرفتند، فقط به 6 جوهر مجرد كه در عين حال مظاهر خداي يگانه اند قائل شد... زردشت كسي بود كه در جامعه روحاني به جهان آمده و در آن پرورش يافته بود و منافع صنفي او ايجاب مي نمود كه كوچكترين تغيير در آداب مذهبي، به خصوص در هداياي تراديسيوني وارد نسازد. با اين حال زردشت با تحير شگفت آوري دست به عمل زد و آداب مذهبي را از اصل دگرگون ساخت. زردشت نه تنها مراسم قرباني را منع كرد بلكه ريختن شراب بر خاك و رسم سوما را نيز حذف كرد. آيين زردشت بر پايه انديشه نيك، گفتار نيك و كردار نيك استوار است.[تاريخ تمدن ايران]
وي در جايي ديگر مي نويسد :
رفرم زردشت جنبه اساسي و ژرفي دارد. گرچه ظاهرا زردشت درصدد پيشنهاد تشكيلات اجتماعي نويني نيست ولي مبناي اقتصادي نويني را طرح ريزي مي كند. امروز همه در اين باره متفق القولند كه زردشت سيستم اقتصادي خود را دوراني كه گروهي از آرين ها از كوچ نشيني به صورت تخته قاپو در مي آمدند، پيشنهاد نموده است و گروه مزبور از گله چراني به طور ييلاق و قشلاق به دامپروري در نقاط محصور و معين پرداختند. درست به همين دليل گاو به صورت وسيله پر ارزش و قابل احترامي جلوه گر و از نظر مذهبي اهميت زيادي پيدا مي كند... زردشت مي گويد: ‹‹شراب سكرآور كثيف›› چگونه مي تواند به نيكي كمكي كند؟ گاو مرد دهقان اگر در دست صاحبش باشد سودمندتر از آن نيست كه در راه خداي بي نياز قرباني شود؟!
به راستي كه انديشه ها و آموزشهاي زردشت بسيار پيشرو و شجاعانه بوده است، ولي پس از درگذشت وي... آموزه هاي استاد به سرنوشت اديان و مذاهب ديگر گرفتار آمد و تحت تاثير سنتهاي جاري و نيازهاي زندگي و تمايلات مومنين تغيير صورت داد.[تاريخ تمدن ايران] آقاي تقي زاده مي نويسد : ‹‹..بر اثر انتشار تدريجي دين زردشت، در ماوراءالنهر (فرارود) و خوارزم و سيستان مصالحه و سازشي بين دين زردشتي و معتقدات مغان به عمل آمد. اين تركيب و امتزاج در ميانه هاي سده پنجم پ.م روي داد. و طرفين بخشي از عقايد يكديگر را پذيرفتند.››[سيد حسن تقي زاده، بيست مقاله] هرتسفلد در كتاب خود زردشت و جهان او مي نويسد :
زردشت اصلا مردي سياستمدار بود. وي دچار مشكلات بسيار شد. تنها هدف او از نظر سياسي ترقي دادن وضع كشاورزان در ماد بود و مي خواست برزگران را از يوغ بردگي نجات بخشد و بنابراين با طبقات حاكمه، مالكان عمده، نجبا و روحانيان وارد مبارزه شد. وي دررغا(Roga)(ري) مسقط الراس خود به منزله مردي انقلابي معرفي شد.[مزديسنا و ادب پارسي]
هرتسفلد كه براي شورش زردشت ريشه هاي اقتصادي ذكر كرده است در جاي ديگر كتاب خود مي نويسد : ‹‹ دادگاهي كه زردشت را تبعيد كرد مركب بود از نجبا و روحانيون ماد. وي ترك خانمان كرد و راه خراسان پيش گرفت.››[مزديسنا و ادب پارسي] ويل دورانت مي نويسد : در زمان هاي متاخر كه دين از دست پيامبران خارج شد و در اختيار سياستمداران قرار گرفت، خداي بزرگ به گونه شاه بزرگ پيكري در آمد كه بزرگي دهشت افكني دارد. بزرگترين كاري كه به دست زردشت انجام گرفت، آن بود كه خداي خود را گونه اي بيان مي كرد كه برتر ازهمه اين چيزهاست و آنجع در كتاب وي آمده ازحيث جلال و شكوه هم سنگ نوشته هاي سفر ايوب است: ‹‹ اينست آنچه از تو مي پرسم اي اهورمزدا، خبر راست به من بده، كيست كه خط سير خورشيد و ستارگان را رسم كرد، كيست كه آن ماه را بزرگ و كوچك مي كند؟...››[تاريخ تمدن] ويل دورانت در تاريخ تمدن درباره اخلاق زردشتي مي نويسد: بايد گفت كه جنبة اخلاقي دين زردشت عاليتر و شگفتانگيز تر از جنبة ديني و الاهي آن است؛ اين طرز تصور به زندگي روزانة آدمي شرافت و مفهومي ميبخشد.كه از ديد قرون وسطايي نسبت به انسان، كه او را چون كرم ناتواني تصور ميكرد، يا از ديد جاري در اين ايام،كه او را دستگاه مكانيكي متحرك خود به خود تصور ميكند، هرگز چنان شرافت و مفهومي براي آدمي فراهم نميشود. انسان، مطابق تعليمات مذهب زردشت، همچون پيادة صحنة شطرنج نيست كه درجنگ جهانگير دائمي بدون ارادة خود در حركت باشد، بلكه آزادي اراده دارد، چه اهورمزدا چنان خواسته است كه انسانها شخصيتهاي مستقلي باشند و با فكر و انديشةخود كار كنند، و با كمال آزادي در طريق روشني، يا در طريق دروغ، گام نهند. چه اهريمن، خود، دروغ مجسم و جاندار، و هر دروغگو و فريبكار بنده و خدمتگزار وي به شمار ميرفت.از اين طرز تصور كلي قانون اخلاقي مفصل و در عين حال سادهاي به وجود آمد كه بر اين قاعدة طلايي تكيه داشت كه: «تنها كسي خوب است كه آنچه را بر خود روا نميدارد، بر ديگران نيز روا ندارد.» به گفتة اوستا، انسان سه وظيفه دارد: «يكي اينكه دشمن خود را دوست كند؛ ديگر اينكه آدم پليد را پاكيزه سازد؛ و سوم آنكه نادان را دانا گرداند»، بزرگترين فضيلت تقواست، و بلافاصله پس از آن، شرف و درستي در كردار و گفتار است. معتقدات ديني و دستورهاي مذهبي كهن ترين كتاب مذهبي زردشتيان اوستاست؛ و زند كه همان شرح و تفسير اوستاست، بعدها به منابع مذهبي افزوده شده است. اوستا شامل 5 جزء است كه قسمتهايي از آن منسوب به ادوار باستاني و قسمت هاي ديگر جديدتر است.
كتابهاي مذهبي و معتقدات زردشتيان، چنانكه يادآور شديم، در طول زمان تحت تاثير سياستمداران و روحانيان زردشتي، دستخوش تغييراتي شده است. برخي مي گويند كه در 2500 سال پيش، كتاب مذهبي زردشتيان در 20 قسمت تدوين شده و شامل صدهزار آيه بود كه مجموع آن را در 1200 قطعه چرم گاو نوشته بودند و در كاخ سلطنتي نگاهداري مي كردند و اين آثار مذهبي ظاهرا در زمان يورش اسكندر در تخت جمشيد دستخوش آتش شده است.
در دين زردشتي از دو خدا يعني خداي خير و خداي شر سخن رفته است و زردشتيان بر اين انديشه اند كه در جنگي كه بين اهورامزدا و اهريمن درگرفته است سرانجام اهورامزدا يعني نيكي و خوشبختي پيروز خواهد شد. در دين زردشت انسان فاعل مختار است و مي تواند از دو راه خير و شر، يكي را بر گزيند. در اين دين از توبه و كفاره و شفاعت سخني در ميان نيست. پس از مرگ هر زردشتي را به پاي حساب مي آورند و اعمال و اقول او را مي سنجند، آنان كه نيكوكارند به راحتي از پلي به نام چينوات پهل كه باريك تر از موي و برنده تر از شمشير است، مي گذرند و به اهورامزدا مي پيوندند در حالي كه تبهكاران به دوزخ سقوط مي كنند. چينود پل با پل صراط پل صراط كه در اسلام از آن سخن رفته، نخست در اديان كهن نيز مورد بحث قرار گرفته است. طبق آيين زردشت ‹‹چينود›› پلي است كه روان نيكان و بدان از آن مي گذرد و نيكوكاران راه بهشت و بدكاران راه دوزخ پيش مي گيرند. در بخش هاي گوناگون اوستا از اين پل گفتگو شده است؛ از جمله در سر چينودپل به هراس افتد، چه در رفتار و گفتار خود از راه راستي دور گشت››[برگفته از گاتها] ظاهرا اين اعتقاد از دين زردشت به ديگر اديان سامي راه يافته است. در تلمود يهود درباره اين پل مي نويسد: ‹‹... آنگاه بايد مردمان از روي پلي بلند كه بر بالاي دوزخ برافراشته تا به سوي بهشت كشيده شده بگذرند. چون بي دينان به روي آن پل پاي گذارند آن پل مانند نخي باريك شود و همه در تك دوزخ سرنگون گردند.›› علاوه بر اين مساله آخرالزمان و روز رستاخيز و برخاستن مردگان و ميزان و بهشت و برزخ و دوزخ از آيين زردشت به ديگر اديان راه يافته است. زردشتيان براي آنكه از پليد شدن خاك جلوگيري كنند، كالبدهاي مردگان را در برج فراموشي مي گذاشتند تا طعمه حيوانات شكاري شود. آنها براي آب آنقدر ارزش قايل بودند كه حتي صورت خود را در آن نمي شتند و جز به منظور آشاميدن و آب دادن حيوانات و نباتات از آن استفاده نمي كردند. هرودت مي نويسد: ‹‹ ايرانيان در ميان رود بول نمي كنند، در آب تف نمي اندازند، در آن دست نمي شويند و متحمل هم نمي شوند كه ديگري آن را به كثافتي آلوده كند.›› در آيين زردشتي روزه گرفتن، چون مولد ضعف و ناتواني است، ممنوع گرديده و با رهبانيت و انزوا و عقايدي كه با كار و كوشش سازگار نيست، مبارزه شده است. در ونديداد، فرگرد سوم فقره 33 نوشته شده: ‹‹ ... آن كس كه سير غذا مي خورد، توانايي مي يابد كه نيايش بكند، كشاورزي كند و فرزندان به وجود آورد. جاندار از خوردن زنده مي ماند و از نخوردن مي ميرد.›› سر پرسي سايكس مي نويسد : ‹‹ حال مقايسه كنيد اين دستور را با ضرورت روزه داري ايرانيان امروز كه هر سال هزاران اشخاص سالم را به صف افيوني ها ملحق و از نعمت سلامت محروم مي كند.››[تاريخ ايران-سايكس] دين زردشتي را مي توان دين توحيدي ناقصي دانست.زردشتيان به مبدا و معاد و پل صراط (چينود) باور داشتند و مي گفتند كه در پايان زمان هنگامي كه نجات دهنده پاياني آشگارمي شود و ظهور مي كند، هر كس به سزاي اعمال خويش خواهد رسيد، اهريمن در تاريكي فرو خواهد رفت و صلح و آشتي براي هميشه مستقر مي شود.
[ویرایش] ================================
برگرفته از كتاب : تاريخ اجتماعي ايران جلد نخست به نگارشِ مرتضي راوندي