بحث کاربر:Tara

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

http://www.torkiye.com/farhang.php دین و زبان نخستین قانون اساسی جمهوری تركیه كه در سال 1924 میلادی تهیه شده است دین رسمی جامعه را اسلام تعیین نموده است . لیكن در اصلاحات قانونی سال 1928 این ماده قانونی حذف و با تاكید بر جدایی دین از سیاست ، تركیه كشوری با دولت وحكومت لائیك (تفكیك دین از سیاست) معرفی گردیده است. بنابر آخرین آمار موجود در تركیه حدود 98% جمعیت این كشور را مسلمان و 2% را مسیحیان و كلیمیان و دیگر ادیان تشكیل مید هند.

مسلمانان تركیه اكثرا تابع مذهب تسنن می باشند كه از میان آنها حنفی ها بزرگترین گروه محسوب می گردند كه عمدتا در مركز و غرب تركیه ساكن هستند . شافعی ها با جمعیتی كمتر در مناطق شرقی تركیه مستقر واكثرا كرد هستند. شمار پیراوان مذاهبی دیگر بسیار كم می باشد. روی هم رفته پیروان ادیان در تركیه به دو قسمت تقسیم می شوند :

الف ) پیرامون اسلام كه خود به چندین فرقه و مذهب تقسیم می شوند و اهم آنها عبارتند از :

1- حنفی ها ، جمعیت قابل ملاحظه ای از اهل سنت تركیه را تشكیل میدهند.

2- شافعی ها ، شاخه ای از اهل سنت است كه پیروان آن را بیشتر كردها تشكیل می دهند.

3- پیراوان سایر فرق اهل سنت و طریقتها

4- علویان (به چهار دسته با نامهای رافÖی، باطنی؛ Íروفی و بكتاشی تقسیم و بنا بر آمار رسمی دولت تركیه حدود 12 میلیون نفر پیرو دارد )

5- شیعیان ، پیرو مذهب جعفری بوده و نزدیك به یك میلیون و دویست هزار نفر هستند.

ب ) پیروان سایر ادیان :

1- مسیحیان شامل فرق پروتستانها ، كاتولیكها ، ارامنه ...... و

2- یهودیان (حدود 30 هزار نفر در این كشور سكونت دارند )

زبان: 

تركی زبان رسمی و مادری ساكنان تركیه است و یكی از قدیمی ترین زبانهای دنیا به شمار می رود. بخشی از مردم كشورهای مشترك المنافع و برخی از نقاط جنوب شرقی اروپا و بعضی از مناطق خاورمیانه به این زبان صحبت می كنند. آذری (آذربایجان) ، قفقازی و تركمنی نیز شاخه هایی از زبان تركی محسوب می شوند. زبان تركی از گروه زبانی اورال - آلتانی است و به گروههای كوچكتر ذیل تقسیم می شود:

1- گروه آسیای مركزی مانند گرگ تورك ، ازبك و قرقیز

2- گروه جنوب غربی مانند تركی عثمانی ، تركی آذری و تركمنی

3- گروه شمال غربی مانند تاتار و قزاق

4- گروه سیبری جنوبی مانند اویرات ، آبكان و تروا.

5- گروه سیبری شمالی مانند یاكوت

6- گروه جرواش (شمالی ) در ناحیه و لگا

زبان تركی جدید كه امروزه تحت عنوان « تركی آناتولی» شناخته می شود از ریشه تركی عثمانی است كه به وسیله سلجوقیان در اواخر قرن یازدهم به آناتولی وارد شده است . به تدریج لغات و دستور زبان فارسی و عربی به میزان قابل توجهی به این زبان وارد شد و الفبای عربی رایج گشت. پس از اعلام جمهوری (در سال 1923) ، الفبای لاتین جایگزینی الفبای عربی گردید. (1928) و پس از تغییر الفبا اصلاح دستور زبان نیز توسط دولت آغاز و پی گیری شد . ویزگی زبان تركی را حروف صدا دار آن می دانند (حروف áÈí æ ßáÇãí ).

در الفبای لاتینی كه از سال 1928 به بعد در تركیه مورد استفاده قرار گرفته است . بیشتر حروف و صدای كم و ییش مانند معادل انگلیسی شان تلفظ می شوند.

از نظر تاریخی زبان وادبیات تركی را می توان به سه دوره متمایز تقسیم نمود :

1- دوره تركی قدیم (قبل از پذیرش دین اسلام توسط تركها) قرن 8 تا 11 میلادی

2- دوره فرهنگ اسلامی (دوره تاثیر عربها وایرانیان ) از قرن 11 تا اواسط قرن 19 میلادی

3- دوره مدرن (از زمان سلطنت سلطان عبدالمجید اول در سال 1839) دوره تاثیر تفكرو ادبیات غربی

بعد از تشكیل جمهوری در سال 1923 در تاریخ 20 می1928 طبق دستور نخست وزیر¡  وزارت معارف انجمن زبان را تشكیل داد و به تعویض الفباء می پردازد و زبانهای غربی (فرانسه ، آلمانی ، ایتالیایی و مجاری) را مورد تحقیق قرار میدهد . در 8 آگوست 1928 آتاتورك آغاز «انقلاب حروف» را اعلام می دارد و در 11 آگوست 1928 اولین كلاس در ارتباط با حروف جدید زبان تركی افتتاح میشود قانون الفبای لاتینی در سال 1928 در یازده ماده تصویب و به مورد اجرا گذاشته می شود.

نگاهی به تاریخچه تاسيس جمهوری آذربایجان

  محال باکو و شیروان و گنجه  که به داغستان و گرجستان در شمال ، دریای خزر در شرق ، و ارمنستان در غرب محدود می گردد و رود ارس نیز در جنوب، آن را از آذربایجان جدا می کند، در متون اسلامی از آن به نام « ارّان» یاد شده است . اگر چه اران ( یا آلبانیای قفقاز) از لحاظ تاریخی و جغرافیایی هویت  بالنسبه خاص و مشخصی داشته، ولی سرنوشت  آن هیچ گاه از سرنوشت قدرتهای همسایه و بویژه ایران جدا نبوده است. در پی استقرار اقوام ترک زبان در قرون چهارم و پنجم هجری به تدریج نام ارّان به دست فراموشی سپرده شد و این خطه به اسامی خان نشین های مختلف و متعددی معروف گشت که در آنجا قدرت یافته بودند. این تغییر و تحول نه تنها از نفوذ ایران در آن خطه نکاست ، بلکه رواج تشیع در این منطقه در قرنهای بعدی ، سبب شد که رشته پیوندی دینی هم بر علایق پیشین افزوده شود. حتی تهاجم نظامی امپراتوری روسیه در قرنهای نوزدهم، که به قطع حاکمیت اداری و کاهش نفوذ سیاسی ایران در قفقاز منجر شد، این پیوندها را به یکباره نگسست.

در آغاز روس ها سعی کردند همان گونه که در سایر مستملکات نو یافته خود عمل کرده بودند، با دامن زدن به نوع خاصی از مطالبات محلی که بر گویش ها و فرهنگ عامه بومی تأکید داشت ، زمینه را جهت سست شدن فرهنگ حاکم، یعنی فرهنگ ایرانی مهیا سازند و در این زمینه نیز بویژه در ایام حکمرانی میخاییل ورونتسوف ، نخستین نایب السلطنه قفقاز (65-1845 ) سیاست های فرهنگی ضد ایرانی مشخصی شروع شد که مبنای رسوخ فرهنگ روس و دیگر گرایشهای فرهنگی مطرح در سال های بعد گشت. ولی در مراحل نخست حاکمیت روسیه مشی اداری آن ها در قفقاز و بویژه در بخش مسلمان نشین جنوب آن، برخلاف شیوه ای که در پاره ای دیگر از مناطق مسلمان نشین امپراتوری اتخاذ کردند، آن بود که حتی الامکان در ساختار سنتی نظام حاکم بر منطقه دخالت نکنند. به عبارت دیگر ، روس ها حقوق و امتیازهای سنتی خان ها و زمینداران بزرگ را به رسمیت شناختند و طبعاً از جانب آن ها نیز رویارویی چندانی با نظام جدید بروز نکرد. در واقع شاید بتوان گفت که در پی چیرگی روس ها ، به علت رشد سریع مناسبات تجاری و مهاجرت فصلی یا دایمی انبوهی از کارگران ایرانی به قفقاز، ارتباط و پیوندی میان بخش های شمالی ایران و مناطق از دست رفته بیشتر هم شد و تا سال های نخست قرن بیستم احساس و گرایش غالب در میان توده مردم ، و بویژه روشنفکران آن سامان، احساس وابستگی و تعلق به جهان ِ ایرانی بود.

آثار نسل های اولیه روشنفکران آن سامان نیز حاکی از برتری فرهنگ ایرانی است. میرزافتحعلی آخوندزاده (1878-1812 ) ، برغم موضعی که در قبال نظام روسیه تزاری داشت ، بیشتر روشنفکری ایرانی محسوب می شد و مسایلی که برایش مطرح بود اساسآً مسایل جامعه ایران بود. عباسقلی آقا باکیخانوف از دیگر چهره های آن عصر و پژوهشگر برجسته شیروانی ، که اکثر آثار و از جمله تحقیق گرانقدر خویش گلستان ارم، را درباره تاریخ شیروان و داغستان به فارسی نوشته است، نمونه دیگری از این روشنفکران و نویسندگان به حساب می آید. حتی روشنفکر برجسته ای چون احمد آقا اوغلو (1939-1869 ) نیز که در سال های بعد به جبهه پان ترک ها پیوست و از ارکان اصلی این حرکت شد، در آغاز به تحریک عِرق ایرانی گری و در پی چاره جویی برای اعتلای ایران و ایرانیان روی به تحقیق و تتبع آورد. ولی این وضع در سال های نخست قرن بیستم دگرگون شد. در این سال ها حرکت اصلاحگرانه ای که تاتارهای شبه جزیره قرم (کریمه) به رهبری روشنفکران مسلمانی چون شهاب الدین مرجانی (1889- 1818 ) و عبدالقیوم نصیری (1902 – 1825 ) آغاز کردند، در افکار و آرای پرنفوذ اسمعیل بیگ گاسپرالی (غصپرینسکسی ) (1914 – 1851 ) به نقطه اوج خود رسید. گاسپرالی با تأکید بر عنصر زبان ، خواستار اتحاد و یگانگی کلیه اقوام و ملل ترک زبان در امپراتوری روس بود و بدین سبب بنیانگذار اندیشه « پان ترکیسم» به شمار می آید. ولی در این زمان هنوز این نظریه نه به نظریه غالب در امپراتوری عثمانی تبدیل شده بود و نه اندیشه رایج در میان روشنفکران مسلمان امپراتوری روسیه.

در میان روشنفکران مسلمان قفقاز جریان های سیاسی مختلفی از سوسیالیسم و اندیشه اتحاد اسلام گرفته تا لیبرالیسم و پان ترکیسم رواج داشت. شکست نسبی انقلاب مشروطه ایران که با توجه به سهم روشنفکران قفقازی در ریشه های فکریش و نیز شرکت فعال سازمان های سیاسی قفقاز در آن ، به تعبیری یک همکاری مشترک سیاسی به شمار می رفت از یک سو، و پیروزی شورش ترک های جوان در عثمانی در همان زمان، که به اقتدار « کمیته اتحاد و ترقی » و تثبیت ترک گرایی به عنوان اندیشه حاکم بر عثمانی منجر شد از سوی دیگر ، مسیر تحولات سیاسی را در میان مسلمان های قفقاز جهت کاملآ متفاوتی بخشید. استبداد فزاینده نظام تزاری که حتی مشارکت و حضور سیاسی پاره ای از مسلمانان لیبرال قفقاز را در مجالس قانونگذاری دوما (1908 – 1905 ) نیز نتوانست تحمل کند، هرگونه امیدی را به دگرگونی تدریجی وضع از درون میان برد. در واقع کانون اصلی تحولاتی که در جنبش مسلمان های این سامان تأثیر داشت به مراکزی در بیرون قلمرو امپرراتوری روس ، و با توجه به زوال اعتبار و اقتدار دولت ایران در آن ایام به استانبول ، منتقل گردید. بسیاری از چهره های برجسته روشنفکران مسلمان قفقاز ، کسانی چون احمد آقا اوغلو و علی حسین زاده و محمد امین رسول زاده ( از بنیانگذاران حزب مساوات باکو در سال های 11 – 1910 ) به عثمانی مهاجرت کردند. گروهی از همین عده بودند که پس از انقلاب 1917 روسیه و فروپاشی نظام تزاری ، به قفقاز بازگشتند و با حمایت عثمانی ها جمهوری « آذربایجان » را تأسیس کردند.