سبلان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

قله سبلان
قله سبلان

سبلان (ترکی: ساوالان) نام کوهی است مرتفع در شمال غرب کشور ایران و در استان اردبیل. سبلان سومین قله بلند ایران و یک کوه آتشفشانی غیر فعال است. ارتفاع قله این کوه ۴۸۱۱ متر است و در بالای قله آن دریاچه کوچکی قرار دارد. سبلان به خاطر آبگرم های طبیعی دامنه کوه، طبیعت تابستانی زیبا و پیست اسکی معروف الوارس مورد توجه گردشگران می باشد.



[ویرایش] کوهنوردی

دریاچه بالای قله سبلان، تیم کوهنوردی از ایران و صربستان
دریاچه بالای قله سبلان، تیم کوهنوردی از ایران و صربستان

صعود به قله سبلان از جبهه اصلی (شمالی) ساده بوده و کوهنوردان معمولی به راحتی صعود تابستانه را در چند ساعت (صبح تا ظهر) انجام می دهند. جبهه جنوبی سخت ترين راه صعود به اين قله می باشد كه از سنگهاي بزرگ تشكيل شده است. پیست اسکی الوارس که يكي از مجهزترين پيستهاي اسكي ايران است در این مسیر قرار دارد.


[ویرایش] سبلان(ساوالان)

سبلان كوه مقدس
سبلان كوه مقدس

«سبلان» درآذربایجان سر به فلک کشيده و مقدس‌ترين كوه ايران است. گفته مي‌شود كه مزار يكي از پيامبران در قله سبلان قرار دارد و بنا بر باور‌هاي مردم، اين مزار، مزار زردشت است. متون كهن فارسي هم به رابطه سبلان و زردشت اشاره دارند و آن جا را مكان نيايش و عبادت زردشت مي‌دانند.

ذكرياي قزويني مي‌نويسد: «زردشت از شيز (شهري در كنار درياچه چيچست اروميه) به سبلان رفت و در آن جا عزلت اختيار كرد و كتابي موسوم به اوستا آورد.» مولف ناشناخته «هفت كشور»، مضمون بالا را به اين صورت آورده است: «زردشت حكيم از آذربايجان بود و در كوه سبلان كه كوهي مشهور باشد پانزده سال مجاور شد، زند و پازند بساخت و دعوت آغاز كرد.» «ويليامز جكسن» مولف كتاب «زردشت پيامبر ايران باستان» در سفر‌نامه‌اش مي‌نويسد: «سبلان همان كوهي است كه به گمان من آن را بايد با كوه دو مصاحب مقدس مذكور در اوستا كه در آن جا زردشت با اهورا مزدا راز و نياز كرده يكي دانست.» شادروان «ابراهيم پور داوود» جايگاه سبلان را براي زردشتيان همانند كوه تور براي يهوديان مي داند كه در آن جا ده فرمان بر حضرت موسي نازل شد. در حديث آمده است كه از پيامبر پرسيدند سبلان چيست؟ فرمود: «كوهي است بين ارمينيه و آذربايجان و بر آن چشمه‌اي است از چشمه‌هاي بهشت و در آن قبري است از قبرهاي انبيا.»


سبلان؛ زيارتگاه

دكتر محمد مير‌شكرايي در مقاله «سبلان، كوه بزرگ و مقدس‌ترين كوه ايران» مي‌نويسد: «تا چند دهه پيش، بسياري از مردم كوهپايه نشين سبلان با نيت زيارت راهي كوه مي‌شدند و وقتي باز مي‌گشتند، خويشان و همسايگان و آشنايان به ديدنشان مي‌رفتند و زيارت قبولي مي‌گفتند و گاهي هديه‌اي هم براي زاير از زيارت كوه آمده مي‌بردند. رسم رفتن به ديدار كساني كه از سفر‌هاي زيارتي بر مي‌گردند در همه مناطق ايران معمول بوده است و هنوز هم رواج دارد. وجود اين رسم در مورد راهيان سبلان، بيانگر اين است كه سبلان در فرهنگ مردم محل با همه معناي كلمه، يك زيارتگاه است.

نقل ساعدي در كتاب «خياو» هم نشان از همين معنا دارد كه مي‌گويد چوپانان به كساني كه راهي بالاي كوه هستند سفارش مي‌كنند كه پاك باشند و درياچه را آلوده نكنند.» سبلان كوهي كه از بهشت آمده است.

مردم منطقه بر اين باورند كه سبلان يكي از هفت كوه بهشت است. در اين باره روايتي دارند كه: روزي روزگاري در جايي كه امروز سبلان قرار گرفته است، شهري بود با مردماني متجاوز و آلوده به گناه. خداوند براي آنها پيامبري فرستاد تا هدايتشان كند. اما آنها همچنان نافرماني كردند. پس خداوند از فرشتگانش خواست كه يكي از كوه‌هاي بهشت را روي شهر مردمان گناهگار قرار دهند. از ميان كوه‌هاي بهشت، تنها سبلان داوطلب اين كار شد. يكي از فرشتگان، سبلان را بر بال‌هاي خويش قرار داد و به زمين آورد و در هنگامي كه پيامبر با پيروانش براي عبادت از شهر خارج شده بودند، كوه را روي شهر قرار داد.

مير‌شكرايي معتقد است: «اين قصه با ساختاري كم و بيش همانند در تمام منطقه اطراف سبلان روايت مي‌شود. بنابر يكي از روايت‌ها، مردماني كه در اين شهر زندگي مي‌كردند از قوم لوت بودند و فرشته‌اي كه كوه را بر بال خود به زمين آورد «جبرئيل» بود. در اين روايت رد پاي تغييرات دوره اسلامي به روشني پيداست.»


سبلان كوه مقدس

مير‌شكرايي معتقد است كه: تقدس يك امر فرهنگي است و تقدس يك كوه دو سبب اصلي متمايز اما در پيوند با يكديگر دارد: نخست وجود مزار‌هاي مقدس، زيارت گاه‌ها و پيكره‌هاي مقدس و دوم، وجود باور‌هاي كهن و اعتقادات ديني درباره عوارض طبيعي در بخش هايي از كوه و يا درباره تمامي و كليت آن. او مي‌گويد:«آثار دست ساز انساني پيرامون سبلان، مثل امامزاده‌ها، زيارتگاه‌ها، برج‌ها و قلعه‌ها و سه سنگ نبشته يكي مربوط به دوره اورارتويي در نزديكي سراب، يكي به خط پهلوي در نزديكي مشكين شهر و يك چارتاقي (آتشكده) سنگي مربوط به دوره ساساني در شهر‌ها و روستا‌هاي اطراف سبلان قرار دارند. در برابر، بسياري قصه‌ها، باور‌ها، اعتقادات و رسوم درباره سبلان و قسمت‌هاي مختلف آن همچون قله‌ها، صخره‌ها و سنگ‌ها در خاطر كوهپايه نشينان و عشاير سبلان باقي مانده است. از اين رو سبلان در گروه دوم از طبقه‌بندي كوه‌هاي مقدس قرار مي‌گيرد.»


سوگند به سبلان

مي‌گويند يكي از نشانه‌هاي تقدس سبلان سوگند به آن است، نام سبلان هنوز يكي از مهمترين سوگند‌هاي ساكنان اطراف كوه و عشاير كوچنده شاهسون به شمار مي‌آيد. سوگند را به عنوان «سولطان ساولان» ياد مي‌كنند چرا كه كوه بدين نام شناخته مي‌شود. اهالي باور دارند كه وقتي نام سبلان برده مي‌شود به ويژه وقتي به آن سوگند ياد مي‌كنند، مار از شكارش دست مي‌كشد.


سلطان سبلان

قله «سلطان» يا «سبلان» كه همه كوه نيز به همين نام ناميده مي‌شود بلند‌ترين قله سبلان است و بيشتر باور‌ها به اين قله مربوط مي‌شود. در كنار قله درياچه‌اي به همين نام قرار دارد. به قول غلامحسين ساعدي: «چون چشمي باز، هميشه بي‌نهايت آسمان را مي‌نگرد و زايران مومن وقتي به بالاي سبلان مي‌رسند به درياچه سجده مي‌برند.» درياچه بيشتر ماه‌هاي سال پوشيده از يخ است. مي گويند هنگام باز شدن يخ‌ها، گرداب عظيمي در آن پديد مي‌آيد كه هر آنچه را در درياچه وجود دارد به ژرفاي تاريك و نا‌پيداي آن مي‌كشاند. مردم روايتي دارند از درويشي كه عصايش در اين گرداب مي‌افتد و سال‌ها بعد آن را در كربلا در دست كسي مي‌بيند. او مي‌گويد كه عصا را از آب فرات گرفته است. درويش نشان مهري در زير آن را مي‌دهد و عصايش را مي‌گيرد. اين قصه به صورت‌هاي مختلف در ساير نقاط ايران درباره جريان آب‌هاي زير‌زميني نيز وجود دارد. اما در اينجا نكته قابل توجه، تقدس هر دو مكان درياچه سبلان و شهر كربلاست.


باورهاي مردمي

مي‌گويند بر چكاد بلند سبلان، هر سپيده دم بانك خروسي با سر‌ زدن سپيده به گوش مي‌رسد و همزمان با آن سه چشمه كوچك آشكار مي‌شود، يكي زعفراني رنگ، يكي شيري رنگ و ديگري به رنگ آب. اولي از شربت شيرين‌تر، دومي از شير گوارا‌تر و سومي از اشك زلال‌تر. اما اين چشمه‌ها جز به چشم پاكان نمي‌آيند. مي‌گويند در ساحل درياچه، حضرت سليمان، جام ياقوت بزرگي را با زنجير بسته است. اين جام را اگر خوب نگاه كني در كف درياچه مي‌بيني و اگر دلي پاك و اعتقادي كامل داشته باشي جام به سطح آب مي‌آيد و مي‌تواني از آن آب زندگاني بنوشي و كساني را كه طمع در ربودن آن كنند با خود به قعر درياچه مي‌كشاند. بنابراين ويژگي‌ بي‌مرگي و عصاره جاودانگي نيز بر عناصر تقدس سبلان افزوده مي‌شود. دومين قله سبلان «حرم» نام دارد كه يك صخره پر شيب است. در ايرن «حرم» به معناي مكان زيارتي است. بنابراين، نام حرم به خودي خود نشان از تقدس و حرمت دارد. مردم بر اين باورند كه قله حرم ويژه زنان است و مردان اجازه نزديك شدن به آن يا بالا رفتن از آن را ندارند. حتي زنان باردار به سبب اين كه شايد فرزند پسر در شكم داشته باشند نبايد به آن نزديك شوند. مي گويند در ستيغ حرم، زيارتگاهي است و در آن چراغي هست كه هميشه روشن است. اما براي اين كه چراغ را ببيني بايد دلي پاك داشته باشي. مي‌گويند در جناغ حرم سنگ‌نبشته‌اي از دوره بابك وجود دارد كه روي آن نوشته است:«به اندازه شن‌ها و سنگ‌هاي سبلان در اين جا از سپاهيان خليفه كشتيم.»


مي‌گويند روزي كه برف‌هاي ساوالان آب شود، قيامت در خواهد گرفت.

زبان‌های دیگر