بحث:نجوم از باستان تا امروز

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

اختر شناسی اولین علم محسوب میشود. تقریبا همه تمدنهای پیشین حرکات اجرام سماوی را مطالع میکردند و از اندوخته دانش شان برای تعین زمان تجارت و نظم دادن به زندگی روزمره بهره میگرفتند. این اولین کوشش برای درک نیروهای طبیعی و مهار آنها به سود بشر بود.


انسانهای شکارچی و گیاه چین

انسانهای نخستین با شکار و جمع آوری گیاهان امرار معاش میکردند. اگر چه بقایای اندکی از این جوامع باستانی بر جای مانده ولی بی تردید آنها بازگشت ادواری فصول والگوهای نامتغیر ستارگان را مشاهده کرده اند. با عنوان مثال استخوانهائی که در آفریقا کشف شده نقوشی را نشان میدهندکه ظاهرا هلال های ماه را در قالب تقویم جمع بندی کرده است.


آغاز کشاورزی

انسانها تقریبا در 9 هزار سال قبل از میلاد در جوامع زراعی ساکن شدند. دو فرهنگی که در اوایل پیدایش یافتندعبارتند از مصریان در آفریقا و بابلیان در غرب آسیا برای هر دو تعیین زمان جهت سازماندهی به زندگی مذهبی و اقتصادی ضروری بود و آنها با حرکات ماه خورشید تقویم ابداع کردنداین تقویم ها بر اساس سال شمسی یا قمری استوار بودند سال شمسی مدت زمانی است که زمین به دور خورشید میگردد یعنی 365 روز و یک چهارم روز.


سال قمری

بابلیان تقویمشان را از روی رصد ماه که چرخه ای 29.5 روز طول میکشد.ابداع کردند.تقویمهای بابلی که تقریبا 3 هزار سال قبل از میلاد پدید آمدند بر اساس 12 ماه قمری بودند بعد از هر دوره 29 روزه دوره ای 30 روزه قرار داشت در نتیجه سال قمری 354 روز بود. برای مساوی نمودن سال قمری وشمسی که تغیر فصول را کنترل میکرد هر چند سال یکبار چند ماه دیگر به تقویم اضافه میشد.


اعتقادات بابلیان

بابلیان معتقد بودند که خدایان خورشید و ماه سیارات و ستارگان را در آسمان قرار دادند و به دقت بر آنها نظارت میکنند. آنها دریافتند که سیارات در پهنه معینی از آسمان حرکت میکنند که به برج فلکی معروفند و الگوهای ستاره گان ای پهنه را به صور فلکی تقسیم نمودند. آنها همچنین مشاهدات خود را از کسوف ها شهابها و ستارگان دنباله دار ثبت کردند.


مصریان

مصریان باستان توجه اندکی به حرکت سیارات داشتند و از ستاره شناسی برای تعیین زمان استفاده میکردند. آنها اولین مردمی بودند که تقویم سال شمسی را اختراع نمودند آن سال با تغیان رود نیل آغاز میشد که رخدادی سالیانه بود و برای جوامع زراعی مجاور کرانه اش اهمیت حیاتی داشت. این طغیا با طلوع صبح دم ستاره شعرای یمانی

درخشان ترین ستاره آسمان بود مقارن بود.


سال شمسی

تقویم شمسی مصریان هر ماه را 30 روزه به حساب می آوردند بعد از دوازده ماه 5 روز به تقویم اضافه میشد تا سال 365 روزه شود. بخاط اینکه سال شمسی یک ربع روز بیشتر است سر انجام این تقویم با فصول منطبغ نبود.

هنگامی که رومیان در سال 46 قبل از میلاد این تقویم را به کار گرفتند با افزودن یک روز- روز کبیسه به هر چهار سال آن ربع روز آن را جبران کردند این شیوه اکثر نقاط دنیا به خصوص در ایران استفاده میشود.


چینی ها

قدمت اختر شناسی چینی به 4 هزار سال قبل از میلاد باز میگردد. و چینی ها تقویمی ابداع کردند که همچنان کاربرد دارد. چینی ها معتقد بودند حرکات سیارات و ستارگان و ماه پیشگوئی آینده هستند آنها به دقت آسمان را رصد نمودند و امروزه یادداشتهای آنان برای ستارگان دنباله دار و ابر نو اختر برای اخترشناسان امروزی کاربرد دارد آنها توجه خاصی به کسوف داشتند و میپنداشتند که روز بدی است آنها تصور داشتند کسوف بر اثر خرده شدن خورشید توسط اژدها ایجاد میشود و د خلال کسوف به خیابانها میریختند تا با کوبیدن قابلمه و ماهیتابه آن جانور را فراری بدهند.


تمدن مایا

مایائی ها که در خلال سالهای قبل از میلاد و 900 میلادی ساکن آمریکای جنوبی بودند معتقد بودند که سیارات و ستارگان خدایانند آنها برای رصد حرکات متغیر اجرام سماوی اهرامی بنا نمودند و تقویم شمسی دقیقی و ضع نمودند آنها حتی با محاسبات کسوف و خسوف را پیش بینی میکردند

(متاسفانه از این قوم عجیب مایا اطلاعاتی بیشتر از این در دسترس نیست)

منبع:http://nabeghehagroup.blogfa.com/post-511.aspx

ستاره شناسی ما قبل تاریخ


آثار مشاهدات آسمان حتی از دوران ما قبل تاریخ یعنی قبل از آغاز ثبت رخداد ها بر جای مانده است. تصور میشود که سنگهای قائم یافته شده در برخی از نقاط اروپا اولین رصد خانه ها باشند و این سنگها برای نشان دادن موقعیت خورشید و ماه در برخی از اوقات سال نظیر اعتدالین چیده و مرتب شده اند . احتمالا مراسم مذهبی در این روزها برگزار میشد هر چند که کاربرد دقیق سنگها هنوز معلوم نیست.

(اعتدالین مقطعی از زمان است که در آن طول روز و شب برابر میشود. اعتدالین هنگامی رخ میدهد که محور حرکت وضعی زمین نه به سمت خورشید است نه از آن دور است و صفحه ای از استوا زمین عبور میکند دقیقا از استوای خورشید نیز عبور میکند هر سال دو بار اعتدال روی میدهد نخست در اول فروردین ماه که آن را اعتدال بهاری مینامند و بار دوم در اول مهر ماه که اعتدال پائیزی نام دارد)

سنگهای کارناک


سنگهای کارناک در فرانسه متعلق به دو هزار سال قبل از میلادند. ظاهرا از آنها برای شمردن ماههای قمری استفاده میشد.

میتوان از نمونه سنگهای قائم ماقبل تاریخ را در استون هنج انگلستان یافت. این سنگها به دور دایره ای چیده شده اند و ظاهرا بین سالهای 2200 و 1600 قبل از میلاد بر پا شده اند. خیابان دراز به محلی منتهی میشود که خورشید به هنگام رسیدن به بالاترین نقطه آسمان (انقلاب تابستانی)در روز به آنجا میرسد . از دیر و باز استون هنج با مراسم بت پرستی آمیخته بوده است و هنوز آیینهای گرامیداشت انقلاب تابستانی در آنجا بر گذار میشوند.

منبع:http://nabeghehagroup.blogfa.com

فهرست مندرجات

[ویرایش] اشیا نشانه نجوم قدیم

مردمان اولیه از آسمان به عنوان قطب نما ساعت و تقویم استفاده میکردند. طلوع وغروب خورشید نمایانگر شرق و غرب بودند. صورتهای کره ماه یک ماه را معین مینمود و ماه همراه با حرکت سالانه خورشید در آسمان تقویم را پدید آوردند با شروع تبادل تجاری میان فرهنگها موقعیت ستارگان برای راهنمائی دریانوردان به کار گرفته شد.


آثار فلزی

تمدنهای باستانی اندیشه های جالبی درباره دنیا داشتند و این الگوی برنزی منظومه شمسی متعلق به قرن نهم قبل از میلاد نشانگر آن اندیشه هاست. این الگو در غرب آسیا کشف شده است.


نقوش رسی

این لوح رسی بابلی به قرن ششم قبل از میلاد تعلق دارد

ومشاهدات نجومی قرون پیش از خود را ثبت کرده است

منبع:http://nabeghehagroup.blogfa.com

[ویرایش] رصد خانه های باستانی Ancient Observations

رصد خانه های باستانی Ancient Observations در دوران باستان قبل از پیدایش تلسکوپ مشاهدا سیارات و ستارگان فقط با چشم غیر مسلح ممکن بود.قدمت نخستین ساختمانی که برای رصد ساخته شد به سال 750 قبل از میلاد در بابل ( عراق کنونی ) بر میگردد.

ستاره شناسان نخستین با کمک ابزاری نظیر عصا ستارگان را شناسائی میکردند . با تجهیزات ساده نظیر پرگارزاویه میان ستارگان یا سیارات را میسنجیدند. آنها با استفاده از ساعتهای آبی و آفتابی به هنگام رصد وقت را معلوم میکردند.

(قدمت کهن ترین رصدخانه چامسونگ دای در کره به سال 640 میلادی باز میگردد.)

درخلال قرن نهم و پانزدهم میلادی مسلمانان در غرب و مرکز آسیا رصد خانه هائی احداث نمودند یکی از مشهور ترین آنها رصدخانه سمرقند در آسیای میانه است که به دستور شاهزاده مغول اولوق بیگ (1394-1449) با همکاری جمشید غیاث والدین کاشانی بنا شد. آن رصد خانه به بهترین ابزار نجومی آن موقع تجهیز شد. از جمله آنها یک زاویه یاب دیواری 40 متری (131 پائی) بود که برای تعیین مسیر ارتفاع اجرام سماوی بکار میرفت. منبع:http://nabeghehagroup.blogfa.com

[ویرایش] یونانیان باستان

تمدن یونانیان تقریبا در سال 900 قبل از میلاد ظهور یافت و در طول هزار سال بعد کمک بسیاری در ستاره شناسی نمود. ابتدا در قرن ششم قبل از میلاد یونانیان دریافتند که زمین کروی است آنها برای اولین بار محیط زمین و ماه و فاصله بین آنها را بدقت اندازه گرفتند. اگرچه آنها به اشتباه معتقد بودند زمین کره ثابتی است که جهان پیرامون آن میگردد ولی برخی از شیوه های رصدشان تا اواخر قرن هفدهم کاربرد داشت.

(این یک مجسمه رومی است که اطلس آسمان را بر دوش دارد)


پیش از آنکه یونانیان نظریه کروی بودن زمین را بیان کنند مردم فکر میکردند زمین مسطح است. مثلا هندوها فکر میکردند زمین مسطح بر شانه 4 فیل قرار دارد که به نوبه خود بر پشت 4 لاکپشت شناور در اقیانوسی بیکران ایستاده اند. مصریان زمین را رب النوع کب میپنداشتند که به پهلو دراز کشیده و الهه نات تجسم خورشید بر روی آن خمیده است.


جهان زمین مرکز


اکثر تمدنها معتقد بودند که جهان زمین مرکز است ولی بطلیموس ستاره شناس یونانی (90-167) بیشتر از سایرین بر این اندیشه معروف است. وی در کتابش المجسطی قوانین حرکات اجرام سماوی را وضع نمود. به منظور حرکت رجعی بعضی از سیارات بطلیموس اظهار کرد که مدار سیارات یک سلسله فلک تدویر پیچیده ای را دنبال میکند.

(بطلیموس با کره ذات الخلق متشکل از یک سری حلقه متحرک که نشانگر مدار سیارات و ستارگان در آسمان بود به آموزش نظریه هایش در زمینه جهان زمین مرکز پرداخت)



اندیشه های آریستار خوس

معدودی از متفکران یونانی مخصوصا آریستار خوس (250-320 قبل از میلاد) اندیشه زمین مرکز بودن دنیا را زیر سوال بردند.آریستار خوس به وسیله هندسه از روی اندازه سایه زمین ماه و خورشید در خلال خسوف و کسوف اندازه نسبی آنها را محاسبه کرد. اعداد و ارقامش کاملا نادرست بودند ولی از آنجا که دریافت خورشید از زمین بسیار بزرگتر است اظهار داشت که خورشید باید مرکز جهان باشد. اکثر یونانیان این ایده را نپذیرفتند و اندیشه های آریستار خوس رد شدند. در عوض المجسطی بطلیموس تا 1500 سال بعد بر علم ستاره شناسی سیطره داشت.


محاسبات اراتستن

اولین فردی که اندازه زمین را دقیقا اندازه گرفت اراتستن (195-276 قبل از میلاد) ریاضیدان یونانی بود. او میدانست که در ظهر اواسط تابستان خورشید در شهر سین واقع در جنوب خانه اش در اسکندریه مصر مستقیما درون چاه عمیقی میتابد. او در همان روز زاویه تابش خورشید بر فراز اسکندریه را 2/7 درجه اندازه گرفت. این زاویه برابر است با یک پنجاهم کمان دایره اون میدانست که فاصله سین تا اسکندریه 772 کیلومتر است و بدین ترتیب محیط زمین را 50*772 یعنی 38600 کیلومتر محاسبه کرد. این رقم به عدد واقعی 40074 کیلومتر بسیار نزدیک است.

(اراتستن با سایه یک چوب زاویه تابش خورشید را در اسکندریه محاسبه کرد)


منبع:http://nabeghehagroup.blogfa.com

[ویرایش] نجوم اسلامی

در خلال سال 180 میلادی تا قرن شانزدهم اعراب در زمینه ستاره شناسی برتری یافتند. مرکز فرهنگی شان در بغداد(عراق) بود. جائئیکه در قرن هشتم کتاب المجسطی بطلیموس به زبان عربی ترجمه شد. البتانی 929-850 میلادی پر آوازه ترین منجم عرب تا حدود بسیاری بر محتوا این کتاب افزود. آنها ابزارهائی نظیر اسطرلاب که اختراع یونانیان باستان بود را تکامل بخشیده دقیق تر از یونانیان موقعیت ستارگان را رصد کردند.

(اسطرلاب الگوئی 2 بعدی از آسمان شب بود که در قرون وسطی برای موقعیت خورشید و ستار گان به کار میرفت.)


نمایش هندسی ستارگان

تا آغاز قرن شانزدهم ستارگان نیمه کره شمالی آسمان ترسیم شده بودند ولی در عوض آسمان جنوبی شناسائی نشده بود. دریانوردان در مسیرشان ستارگانی را که دیده بودند ثبت مینمودند و این ستارگان به کره سماوی نقشه ستارگان و فهرست ستارگان افزوده میشدند. ادموند هالی ستاره شناس انگلیسی (1742-1656) برای مشاهده ستارگان همانند بسیاری از افراد دیگر به جنوب سفر کرد. به تدریج ستارگان جنوبی به صور فلکی افزوده شدند و اغلب نام ابزار هنری یا علمی نظیر تلسکوپ بر آنها نهاده شد.

(مصریان باستان در نقشه های ستارگان تصاویر اسطوره ای کنار آنها میکشیدند.)


(این ماکت متعلق به قرن نوزدهم خورشید و زمین و صور فلکی را نشان میدهد.)


نقشه های ستارگان

تا قرن شانزدهم نقشه های ستارگان با دست ترسیم میشدند و عمدتا شامل تصاویر صورفلکی بود. تنها در قرن پانزدهم بعد از اختراع چاپ نقشه های مسطح ستارگان متداول شد. اولین نقشه های چاپی ستارگان در قرن 1515 در آلمان و بدست هنرمند آلمانی آلبرت دورر 1528-1471 تهیه شد. همانند اکثر نقشه های ستارگان آنها جفت و شامل نیمه های کره آسمانی شمال و جنوب بودند. با گذشت زمان ستارگان و صور بیشتری از نیمه جنوبی در نقشه ها گنجانده شد و ستارگان با دقت بیشتری ترسیم شدند. این امر حاصل بهبود شیوه های رصد بود.

منبع:http://nabeghehagroup.blogfa.com

[ویرایش] جهان خورشید مرکز The Heliocentric Universe

در آغاز ستاره شناسی جهان زمین مرکز تصور میشد و زمین ثابت در مر کز آن بود و خورشید و ستارگان حول آن می گشتند. سپس در سال 1543 نیکلا کپرنیک ستاره شناس لهستانی 1543-1473 در کتابش تحت عنوان گردش افلاک آسمانی جهان خورشید مرکز را پیشنهاد نمود. در این فزضیه افراطی خورشید در مرکز جهان قرار میگرفت و زمین و 5 سیاره شناخته شده دیگر در مدارهای حولش میگشتند. این الگوی ارائه شده توسط کپرنیک اساس دیدگاه نوین ما درباره منظومه شمسی شد.

(این تصویر جهان خورشید مرکز در سال 1661 زمین و 5 ستاره شناخته شده را نشان میدهد.)


اثبات از راه مشاهده

کپرنیک پس از مطالعه دقیق منظومه زمین مرکز مورد قبول دورانش به نتیجه تندروانه خود پی برد. او متقاعد شد فلکهای تدویر که برای توضیح حرکات رجعی به کار میرفتند پیچیده تر از آن بودند که کاربردی داشته باشند و پیشنهاد کرد با قرار دادن خورشید در مرکز جهان حرکات سیارات را بهتر توضیح داد. اگر چه فرضیه اش به غلط فرض مینمود که مدار سیارات مدور است و همچنان از فلک تدویر برای حرکات سیارات استفاده میشد.


به هر حال کپرنیک شیوه کاملا جدیدی برای بررسی جهان پیش روی ما قرار داد.

کپرنیک 10 سال تمام به نگارش کتابش گردش افلاک آسمانی همت گماشت ولی اجازه انتشارش را نداد. بسیاری تصور میکنند که علت درنگ او مغایرت فرضه اش با تعالیم کلیسای کاتولیک روم بود و او نمیخواست به عنوان مرتد محکوم شود. ولی احتمال میرود که اندیشه هایش مخصوصا نظریه حرکت زمین آنقدر در زمان وی تحقیر آمیز بود که او ترسید مورد استهزا قرار دهد.

منبع:http://nabeghehagroup.blogfa.com

[ویرایش] مدارها و جاذبه Orbits and Gravity

بعد از مرگ کپرنیک در سال 1543گروهی از متفکران تندروبه تبعیت از اندیشه جهان خورشید مرکز پرداختند. مشاهدات گالیله (1642-1564) ستاره شناس ایتالیائی ثابت کرد که خورشید در مرکز جهان است و یوهانس کپلر (1630-1571) برای حرکات سیارات سه قانون وضع نمود. اسحاق نیوتن 1727-1643 نشان داد که چگونه جاذبه سیارات را در مدار خورشید نگه میدارد.

(طرح نیوتن از یک جسم در مدار زمین کشش جاذبه بر اجسام را نشان میدهد.)


(اگر جاذبه از فعالیت متوقف میشد ماه از حرکت خود باز می ایستاد)



حرکت مداری


نیوتن نشان داد که هر جسمی میدان جاذبه دارد و براجسام دیگر کشش وارد میکند. این جاذبه باعث میشود بعضی اجسام در مدار بیضوی حرکت کنند. مثلا اقمار به دور سیارات میگردند که خود نیز به دور خورشید میگردند. وخورشید خودش به دور مرکز کهکشان راه شیری میگردد. درواقع به جای چرخیدن به دور جسم با جرم بیشتر دو جسم به دور نقطه تعادل معروف به مرکز مشترک میچرخند.


اشکال مداری

مدار مسیری است که جسمی در میدان جاذبه جسم دیگر میپیماید. هنگامی که یک جسم کم جرم از میان میدان جاذبه جسم پر جرم میگذرد مدار همیشه شکل نوعی منحنی به نام مقطع مخروطی را به خود میگیرد. علت این اسم این است که میتوان با برش مقاطعی از مخروط منحنی بدست آورد.

(یونانیان باستان دستهای از منحنی ها به نام مقطع مخروطی را کشف نمودند.)



مدار های متغیر

هنگامی که یک جسم حول محور جسمی دیگر میگردد عوامل نظیر جرم آن دو جسم فاصله بینشان و سرعت قمر با یکدیگر مرتبط میشوند. اگر یکی از این عوامل به یکباره تغییر کند دیگری نیز تغییر میکند تا قمر در مدار تازه و ثابتی قرار گیرد.

(هر چه جرم ستاره بیشتر باشد میدان جاذبه اش قویتر است. یعنی سیاره باید سریعتر حرکت کند. تا جاذبه ستاره را تحمل نماید و مسیر مدار ثابتی را حفظ کند.)

(هر چه سیاره به ستاره نزدیکتر باشد نیروی جاذبه بیشتری بر آن اعمال میشود. یعنی سیاره باید سریعتر حرکت کند تا بدرون ستاره مکیده نشود و مسیر مدار ثابتی را حفظ کند.)


آثار نیوتن و هالی


اگرچه یوهانس کپلر کشف نمود سیارات مدار بیضوی دارند ولی معتقد بود با نیروی نامرئی در مدار نگه داشته شده اند. این اسحاق نیوتن(1727-1643) دانشمند انگلیسی بود که نشان داد سیارات به خاطر جاذبه دور خورشید میگردند و جاذبه بر سقوط سیب از درخت ماه بدور زمین و هر چیزی در جهان اعمال میشود. او همچنین نشان داد که نیروی جاذبه بر اثر فاصله کاهش میابد.


ادموند هالی ستاره شناس انگلیسی با استفاده از کار نیوتن به محاسبه چند ستاره دنباله دار پرداخت که معروفترین آن هالی بود.


قانون جاذبه

فرضیه نیوتن در سال 1687 در کتابش با عنوان اصول ریاضی در فلسفه طبیعی منتشر شد. در این اثر او قانون عمومی جاذبه اش را اعلام کرد که در این جهان برای دو جرم کاربرد دارد.


قانون عمومی جاذبه

نیوتن چنین محاسبه کرد که قدرت نیروی جاذبه میان دو جسم به سه عامل بستگی دارد: جرم آن دو جسم و فاصله میان مراکزشان با فرمول ریاضی این قانون چنین بیان میشود:


که

F

قدرت نیروی جاذبه

M1 و m2

2جرم و

R

فاصله میان مراکز دو جرم و

G

عدد ثابت یا ثابت عمومی جاذبه است.


کشش جاذبه

قانون عمومی جاذبه نشان میدهدکه هرچه جرم دو جسم بیشتر و فاصله اشان کمتر باشد آنها بیشتر به طرف همدیگر کشیده میشوند. رابطه آنها تحت تاثیر قانون مجذور و معکوس قرار دارد که بیان میکند کشش میان دو جسم با مجذور فاصله آنها کاهش میابد. اگر زمین دو برابر فاصله کنونی خود با خورشید فاصله داشت شدت جاذبه میان این دو جسم یک چهارم میشد. اگر زمین 5 برابر فاصله فعلی را داشت 25 برابر کاهش میافت.


قوانین کپلر

یوهانس کپلر ستاره شناس آلمانی نشان داد که سیارات در مسیرهای بیضوی حرکت میکنند و خورشید در یکی از کانونهای بیضوی قرار دارد. پس از مشاهدات مدار مریخ او نشان داد که خط فرضی میان سیاره و خورشید در زمانهای مساوی مناطق مساوی بیضی را قطع میکند زیرا هنگامی که سیاره به خورشید نزدیک تر میشود سریعتر حرکت میکند. بالا خره او نشان داد که چگونه زمان گردش سیاره در مدار خورشید (دوره تناوب مداری) با فاصله افزایش میابد. این کشفها به حرکت سیاره ای کپلر معروف است .

(کپلر نشان داد که حرکت سیاره از نقطه آ به بی با حرکتش از سی به دی به یک اندازه است. مناطق آبی رنگ هم اندازه اند.)


از لحاظ ریاضی قانون سوم حرکت سیاره ای کپلر اظهار میکند که مجذور دوره تناوب مداری سیاره با مکعب میانگین مسافتش با خورشید متناسب است. یعنی مثلا اگر سیاره الف در فاصله چهار برابر دور تر از سیاره ب به دور خورشید میگردد دوره تناوب مداری آن 8 برابر بیشتر از سیاره ب (4 به توان 3 = 8 به توان 2) است.

منبع:http://nabeghehagroup.blogfa.com/post-555.aspx

[ویرایش] تلسکوپهای اولیه Early Telescopes

اگر عکسهای این مطلب را نمیبینید در قسمت نظرات بیان کنید.


تا قرنها ستاره شناسان هیچ وسیله ای برای رصد نداشتند. سپس در اواخر قرن شانزدهم تلسکوپهای ساده در میدانهای جنگ اروپا ظاهر شدند. در حوالی سال 1609 گالیله ستاره شناس ایتالیائی بعد از شنیدن خواص تلسکوپ انکساری یکی از این تلسکوپها را ساخت. از آن به بعد تلسکوپ اساسی ترین ابزار ستاره شناسان بوده است.

(تلسکوپ انکساری نظیر این در قرن نوزدهم متداول بودند. پایه و استقرار تلسکوپ روی دو محور حرکت میکند تا بتوان به راحتی ستارگان آسمان را یافت.)


نخستین بار دو هزار سال قبل از میلاد مسیح شیشه در غرب آسیا تولید شد و تمدنهای اولیه خیلی زود دریافتند که شیشه محدب خاصیت بزرگنمائی دارد عینک در حدود سال 1300 میلادی در ایتالیا اختراع شد اما تلسکوپ 300 سال بعد پدید آمد مخترع آن یک عینک ساز آلمانی به نام هانس لیپرشی 1619-1570 محسوب میشود چرا که او در سال 1608 برای ثبت اختراعش اقدام کرد اما او اولین نفری نبود که خاصیت ترکیب عدسی ها را کشف کرد.

برای توضیحات کاملتر درباره تاریخچه عینک اینجا را کلیک کنید.


مشاهدات گالیله

هنگامیکه تلسکوپ برای اولین بار به سوی آسمان نشانه رفت به اکتشاف زیادی منجر شد. مردی بنام گالیله مسوول این کشفهای اولیه بود. او با استفاده از یک تلسکوپ انکساری دست ساز ساده در سال 1609 به مطالعه آسمان پرداخت و در میان چیزهای دیگر کشف کرد که زهره همانند ماه اهله های دارد و کهکشان راه شیری از صدها ستاره تشکیل شده است. مشاهدات و ترسیم هاش در سال 1610 در کتابی با عنوان پیام آور ستارهای منتشر شد.

(گالیله با اندازه گیری سایه کوههای ماه ارتفاعشان را محاسبه کرد.)


(گالیله با مشاهده لکه های خورشیدی نشان داد که خورشید حول محورش میچرخد)


گالیله پس از رصد زحل از ظاهر عجیبش متحیر شد و چنین فرض کرد سیاره ای 3 قلو است. در سال 1655 کریستیان هویگنس هلندی 95-1629 اظهار کرد حلقه هائی دور زحل علت ظاهر آن است. بیست سال بعد جووانی کاسینی ایتالیائی 1712-1625 مشاهده کرد زحل دو حلقه با شکافی بینشان دارد به یاد بود او این شکاف شکاف کاسینی نامیده شد.


مطالعه هرشل درباره آسمان

در حالی که بعضی از ستاره شناسان قرن هجدهم متوجه منظومه شمسی بودند علم ستاره شناسی علاقه خاصی به ستارگان و سحابی ها پیدا کرد. ویلیام هرشل 1822-1738 ستاره شناس انگلیسی آلمانی تبار به بررسی آسمان شمالی پرداخت و فهرست جامعی از ستارگان و سحابی ها از جمله صدها ستاره مزدوج تهیه کرد. او همچنین به ماهیت مواد ستارگان پرداخت و ستاره شناسان بعد از خود را به همین کار ترغیب نمود.

(هرشل تلسکوپ 12.3 متری در باغچه خانه اش ساخت. در آن زمان بزرگترین تلسکوپ جهان بود.)


کشف اورانوس

در حالی که در یک شب ماه مارس در سال 1781 ویلیام هرشل آسمان را مینگریست چیزی کشف کرد که جامعه علمی را متحیر نمود. او نخست آنچه را که دید ستاره دنباله دار پنداشت اما پس از چند شب مشاهده و محاسبه مدارش خیلی زود متقاعد شد که سیاره ای دیده که حول خورشید میچرخد. آن سیاره اورانوس نامیده شد.

(تلسکوپ انعکاسی 2.1 متری هرشل مشابه همان نوعی است که اورانوس را کشف نمود.)


هر شل قصد داشت برای گرامیداشت جورج سوم پادشاه انگلستان سیاره ای را که کشف نمود جورج بنامد. برخی ستاره شناسان نام هرشل را ترجیح میدادند اما این سیاره به اورانوس معروف شد که در اساطیر رومیان پدر ساترن (زحل) بود. اورانوس اولین سیاره ای بود که با تلسکوپ کشف میشد. پیش از آن زحل دور ترین سیاره بود. کشف اورانوس اندازه منظومه شمسی را دو برابر مینمود.

منبع:http://nabeghehagroup.blogfa.com/post-559.aspx

[ویرایش] آغاز پیدایش فیزیک نجومی (اختر فیزیک) Early Astrophysics

فیزیک نجومی اولیه

در اواسط قرن نوزدهم کانون توجه ستاره شناسی تغییر یافت. بجای توجه نمودن به موقعیت اجرام سماوی آسمان ستاره شناسان درباره ماهیت آن اجرام کنجکاو شدند. دیگر ستارگان نقاط متحرک نور نبودند و جرم و ترکیب فیزیکیشان مهم محسوب میشد. اختراع طیف نما که وسیله ای برای تجزیه نور بود علم فیزیک را به ستاره شناسی پیوند داد و فیزیک نجومی(اختر فیزیک)آغاز شد.

طیف نما وسیله ای برای تجزیه نور یک جسم آسمانی و تشکیل طیف آن بکار میرود. با بررسی طیف بدست آمده و مقایسه آن با طیف یک ماده شناخته شده می توان به جستجوی شباهتها پرداخت و بنابر این مواد موجود در جسم مذکور را شناسائی کرد. از طیف نما برای مقاصد گوناگون علمی استفاده میشود و صرفا در تحقیقات ستاره شناسی به کار نمیرود.

اختر فیزیک به مطالعه منشا ترکیب و بر هم کنش (تاثیر متقابل) اجسام آسمانی همچنین فرایندهای طبیعی که در آنها صورت میگیرند و نیروهای فیزیکی که در آنها اثر میگذارند میپردازد. اختر فیزیک شاخه ای از ستاره شناسی است.

(این طیف نمای قرن نوزدهم بعد از اتصال به تلسکوپ میتواند اجزای نور خورشید را تجزیه کند.)


(ویلیام هاگینز ستاره شناس انگلیسی در سال 1863 با طیف نما نشان داد که ستارگان از همان عناصر زمین تشکیل شده اند.)



تجزیه نور خورشید

با استفاده از طیف نما ستاره شناسان نور خورشید را جهت تجزیه طیف استفاده میکنند.

(طیف هنگامی تشکیل میشود که شعاعی از تشعشعات الکترومغناطیسی به طول موجهائی که از آن تشکیل یافته است تجزیه گردد. طیف تشعشع ساطع شده از یک جسم آسمانی را می توان به صورت طیف نگاشت ثبت کرد. طیف یک ستاره اطلاعاتی را درباره دما رنگ و ترکیب شیمیائی ستاره در اختیار ستاره شناسان قرار میدهد.)

هر ستاره طیف منحصر به فردی دارد که شامل الگوی خطوطی است که نمایانگر ترکیب شیمیائی ستاره اند. در اواخر قرن نوزدهم گروهی از رصد خانه هاروارد آمریکا طیف صدها هزار ستاره را مطالعه کردند و بعد آنها را به هفت طیف اصلی طبقه بندی کردند.هنوز از سیستم طبقه بندیشان استفاده میشود.

(گروه رصد خانه هاروارد سالهای زیادی را صرف تجزیه خطوط طیف های ستارگان کردند.)


قدرت ستارگان

طیف بینی نقطه عطف درک ماهیت ستارگان بود.ستاره شناسان با طبقه بندی ستارگان بر اساس ویژگیهای طیفشان به چگونگی تولد مرگ و منبع انرژی آنها پی بردند.

سیستم طبقه بندی هاروارد

تیم رصدخانه هاروارد کار خودرا با طبقه بندی خطوط هیدروژن طیف ستارگان آغاز کردند. آنها ستارگان دارای خطوط قوی هیدروژن را در طبقه الف قرار دادند. طبقه ب نمایانگر خطوط ضعیف تر بود و الی آخر. بعدا عضوی از تیم بنام آنی جامپ کانن 1941-1863 متوجه شد که در دمای معین خطوط هیدروژن قویترند و ستارگان داغتر وسردتر هیدروژن کمتری دارند. او دوباره آن سیستم را بر اساس دما منظم نمود و همچنان از این سیستم

M,K,G,F,A,B,O

استفاده میشود.


هرتز پرونگ- راسل

در اوایل قرن بیستم اینار هرتزپرونگ ستاره شناس دانمارکی 1967-1873 و هنری راسل آمریکائی 1957-1877 مستقلا طبقه بندی طیف ستارگان را بر پایه درخشندگیشان انجام دادند. هر دو خیلی زود دریافتند که نتایج نشان میدهد که ستارگان در طبقاتی قرار میگیرند که نشانگرمراحل مختلف چرخه حیات ستاره است. نمودار هرتز پرونگ – راسل یا نمودار اچ آر همچنان محور ستاره شناسی نوین است.


درک انرژی ستارگان

تقریبا از سال 1920 گروهی از فیزیکدانان نجوم کوشیده اند تا منبع انرژی ستارگان را مشخص کنند. سیسیلیا پین گاپوشکین ستاره شناس انگلیسی 79-1900 اثبات نمود که ستارگان عمدتا از هیدروژن تشکیل شده اند. و ترکیب اکثر ستارگان یکسان است. در سال 1929 آرتور ادینگتون انگلیسی 1944-1882 نشان داد که انرژی ستاره از تبدیل هیدروژن به هلیوم حاصل میشود. در دهه های بعد ستاره شناسان کار خود را بر پایه این نکته و کار دیگر او را در زمینه رابطه جرم ستاره و روشنائی اش قرار دادند.

(دانشمندان هنوز دست از ماهیت ستارگان و جهان بر نداشتند اول با طیف نما و هم اکنون با این وسیله به مطالعه میخواهند بپردازند)

منبع:http://nabeghehagroup.blogfa.com/post-568.aspx

[ویرایش] پیدایش کیهان شناسی Birth of Cosmology

کیهان شناسی مطالعه شکل پیدایش زندگی و مرگ جهان است. در آغاز قرن بیستم کیهان شناسان تصور میکردند که کیهان بخشی از کهکشان راه شیری است.در سال 1923 ادوین هابل ستاره شناس آمریکائی نشان داد که ستارگان سحابی آندرومدا (که بعدا کهکشان آندرومدا نامیده شد.)در خارج از کهکشان راه شیری قرار دارند و بدین ترتیب وجود کهکشانهای دیگر را ثابت نمود. او همچنین دریافت که این کهکشانها از کهکشان ما فاصله میگیرند. در دهه بعد از این فرضیه های جدید درباره منشا جهان بوجود آمد.

(مشاهدات هابل باعث شد ستاره شناسان به اندازه واقعی کیهان پی ببرند)


پیدایش

ستاره شناسان قرن بیستم توضیحات متناقصی درباره نحوه پیدایش جهان ارائه نمودند. ژرژ لومتر 1966-1894 ریاضیدان بلژیکی اظهار کرد که دنیا بصورت نقطه داغ متراکم منفجر شونده ای آغاز شد. فرد هویل ستاره شناس انگلیسی 1915 با ارائه نظریه حالت پایا این اندیشه را که دنیا سر آغاز داشته رد کرد. کشف تشعشع ماکروویو زمینه کیهان در سال 1965 تائیدی بر نظریه انفجار بزرگ بود.

(با تلسکوپ رادیوئی آرنور پنز یاس و رابرت ویلسون دانشمندان آمریکائی تشعشع زمینه ای بجای مانده از انفجار بزرگ را کشف کردند.)


فرد هویل


بر خی اظهار نمودند که خلقت متوالی نظریه تازه ای وارد علم مینماید که نظریه بسیار حیرت انگیزی است.من معتقد نیستم که خلقت متوالی نظریه تازه ای بوجود می آورد. این قطعا فرضیه جدیدی است ولی صرفا جایگزین فرضیه ای میشود که در بطن فرضیه های کهن پنهان است همانطور که قبلا گفتم چنین ابراز میکند که تمام ماده جهان در زمانی خاص در گذشته دور در انفجاری بزرگ پدید آمده است. این نظریه انفجار بزرگ از دو نظریه دیگر علم ناخوشایند تر است.

منبع:http://nabeghehagroup.blogfa.com/post-573.aspx

[ویرایش] شیوه های رصد Observational Techniques

ابزار و فنون کار ستاره شناسان امروزبا دهه 1950 بسیار متفاوت است. مثلا شکل تلسکوپ به شدت تغییر کرده علاوه بر زمین اکنون در مدار زمین و یا در حال حرکت بسوی سیارات دیگر یافت میشوند. و اگرچه تلسکوپها هنوز نور ستارگان را جمع میکنند ولی اکنون سایر اشکال تشعشع نظیر امواج رادیوئی تشعشع مادون قرمز و اشعه ایکس نیز بطور منظم ثبت و تحلیل میشود.

(کارل یانسکی 1950-1905 مهندس رادیو در آمریکا اولین امواج رادیوئی فضا را با آنتن رادیوئی دست سازش کشف نمود.)


ابزار ها و شیوه ها

دو اختراع بزرگ قرن 19 و 20 یعنی عکاسی و رایانه به خدمت ستاره شناسان در آمد. پیدایش ستاره شناسی در دهه 1940 درک مارا از جهان بیشتر نموده است.


عکاسی نجومی

دوربینها از اواسط فرن نوزدهم رو به آسمان گرفته شدند. اولین عکس ماه در سال 1840 و لکه های خورشیدی در 1845 گرفته شد. خیلی زود ستاره شناسان دریافتند که جزئییات نامرئی برای چشم غیر مسلح در عکسها نمایان میشود زیرا زمان دراز تر تابش نور به دوربین به منزله آن بود که نسبت به چشم نور بیشتری در دوربین جمع میشود.


شیوه های الکترونیکی

اگرچه هنوز از صفحات عکاسی استفاده میشود ولی از نیمه دهه 1970 ستاره شناسان از یابنده های الکترونیک موسوم به وسائل ژارژ دار برای عکس گرفتن بیشتر استفاده میکنند. این وسائل تصاویر را برروی یک تراشه الکترونیکی ثبت میکنند و آن نیز اطلاعات را به رایانه میدهد و در نتیجه عکس حاصله بر صفحه رایانه دقیق تر از صفحه عکاسی است. عکس بر صفحه رایانه را میشود تجزیه و تحلیل کرد.


کشف تشعشع نامرئی

اجرام سماوی در آسمان تشعشعی را منتشر میکنند. که برای چشم ما مرئی نیست ولی میتواند به ما در درک جهان کمک کند.نخستین بار در سال 1800 تشعشع مادون قرمز خورشید کشف شد ولی ستاره شناسی با اشعه مادون قرمز تادهه 1960 آغاز نشد. اولین کاربرد ستاره شناسی رادیوئی در سال 1932 صورت گرفت. کارل یانسکی مهندس رادیو در آمریکا جریانی از امواج رادیوئی منتشره از صورت فلکی قوس را کشف کرد و اولین اشعه های ایکس آسمانی در سال 1948 ثبت شدند. از دهه 1940 ستاره شناسان بطور منظم به جمع آوری و تجزیه اشکال مختلف تشعشع نامرئی پرداختند.

(شایان ذکر است که جدید ترین وسیله ای که دانشمندان برای مادون قرمز ساختند تلسکوپ NGST است که تا اواخر سال ۲۰۱۰ جانشین تلسکوپ هابل خواهد شد)