بابر
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
ظهیرالدین محمد بابر (متولد: ۱۴ فوریه ۱۴۸۳ / ۸۹۹ ه.ق.، درگذشت: ۲۶ دسامبر ۱۵۳۰ / ۹۳۷ ه.ق.)، نویسنده، شاعر و نخستین امپراتور گورکانی هند بین سالهای ۱۵۲۶ (میلادی) تا ۱۵۳۰ (میلادی) بود.
ظهیرالدین محمد بابر، فرزند عمر شیخ و از نوادگان ابو سعید گورکان است. ظهیرالدین نسبش از جانب پدر به واسطه پنج امیر به تیمور و از سوی مادر، قتلغ نگار خانم، به پانزده واسطه به چنگیزخان میرسد. بابر در 6 محرم 888 ق / 14 فوریه 1483 م دیده به جهان گشود که در رمضان 899 ق / سپتامبر 1494 م، پس از پدرش عمر شیخ، میرزای فُرغانه شد. ابتدا بابر مانند پدر برای تصرف شهرها و نواحی حاصلخیز آسیای مرکزی با خویشاوندان به جنگ برخاست. او در ربیع الاول 903 ق / نوامبر 1497 م اقداماتی را که از سوی عموی بزرگش سلطان احمد میرزا، حاکم سمرقند و دایی بزرگش سلطان محمود حاکم تاشکند به جهت محروم ساختن او از احراز مقام پدر در فرغانه به عمل آمده بود، کاملاً بی اثر ساخت و با استفاده از منازعاتی که عمو زادگانش با هم داشتند، سمرقند را تصرف کرد. ولی چهار ماه بعد به سبب فقدان غنایم جنگی و بروز توطئه در پایگاه نیروهای او در اندیجان، ناگزیر سمرقند را رها کرد. بابر چندی بعد اندیجان را دوباره متصرف شد، اما پس از مدت زمانی کوتاه، مغولانی که تحت فرماندهی تَنْبَل، قرار داشتند دوباره شهر را باز پس گرفتند. تا این که در 905 ق / 1499 م، بابر، فرغانه را میان خود و برادرش تقسیم کرد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] فتح کابل
در اوایل سال 909 ق / 1503 م، بابر نزدیک به یک سال با گروهی کوچک از هوا دارانش در ناحیهای بسیار دور و در میان قبایل صحرانشین سُخ و هُشّیار، سرگردان و از مهمان نوازی این قبایل برخوردار بود. ولی پس از آن در محرم 910 ق / ژوئن 1504 م به کابل رفت و به کمک برادرش، آن جا را که تحت فرمانروایی ارغونها بود، فتح نمود و موفق شد تا قبایل افغان مجاور را خراجگزار خود سازد. سرانجام در 911 ق / 1505 م به درخواست سلطان حسین میرزا بایقرا که از او برای مقابله با ازبکها یاری خواسته بود، عازم هرات شد.
[ویرایش] درگذشت حسین بایسنقر و فتح خراسان به دست محمد شیبانی
در این هنگام سلطان حسین بایقرا درگذشت و بی لیاقتی پسرانش موجب شد تا محمد شیبانی، بخش بزرگی از خراسان را فتح کند و در نتیجه، بابر دست خالی از طریق هندوکُش به کابل باز گردد. تا این که بابر در 913 ق / 1507 م قندهار را از دست ارغونها بیرون آورد، اما همین که محمد شیبانی این شهر تازه فتح شده را محاصره کرد، بابر به جای دفاع از آن، راهی هندوستان شد. در همین احوال میان محمد شیبانی و شاه اسماعیل صفوی جنگی روی داد که محمد شیبانی ازبک شکست خورد و سرانجام در اول رمضان 916 ق / 3 دسامبر 1510 م در مرو کشته شد.
از طرفی بابر در رجب سال 917 ق / اکتبر 1511 م برای بار سوم سمرقند را به تصرف درآورد، اما به عنوان دست نشانده شاه اسماعیل فرمان میراند که حتی تظاهر به تشیع نیز میکرد. تا این که در 918 ق / 1512 م در کُل مَلک از ازبکها شکست خورد و نتوانست سمرقند را نگاه دارد؛ سرانجام پس از آن که نجم ثانی، سردار صفوی در سوم رمضان 918 ق / 12 نوامبر 1512 م در نُحجدوان مغلوب ازبکان شد، بابر از تصرف سمرقند منصرف شد، که این واپسین تلاش او برای تسلط بر شهری بود که سخت بدان دلبستگی داشت.
[ویرایش] تصرف قندهار
بالاخره بابر پس از دو سال زندگی پر مخاطره و سرگردانی، به کابل بازگشت، که از آن پس پایگاهی برای لشکر کشیهای پر امید او به شرق و جنوب بشمار میآمد. کوششهای مکرر او برای باز پس گرفتن قندهار از ارغونها، به مذاکراتی در جمادی الثانی 928 ق / مه 1522 م انجامید که در نتیجه آن، شهر به تصرفش درآمد. سپس با پشتکار بیشتر متوجه هندوستان شد که از سال 922 ق / 1516 م با تاخت و تازهای مکرر خود به شناسایی آن پرداخته بود.
[ویرایش] لشکرکشی به هندوستان
فاتح قندهار از سوی دولت خانِ لودی، حاکم لاهور و عالَم خان، عموی ابراهیم لودی، سلطانِ دهلی، به هندوستان دعوت شد تا ایشان را در برابر ابراهیم کمک کند. به این ترتیب بابر در دومین حمله خود به هندوستان، دولت خان را بر انداخت و پس از آن که با استفاده از نفوذ عالَم خان، پشتیبانی افغانها را جلب کرد، در رجب 932 ق / آوریل 1526 م در پانی پِت، قوای ابراهیم لودی را در هم شکست و دهلی و آگره را متصرف شد به طوری که در جهت شرق تا جَونپور و غازی پور در امتداد گنگ پیش رفت. تا این که پیروزی در خانوا و غلبه بر رانانسنگا - ملکه چیتور - در جمادی الاولی 933 ق / فوریه 1527 م خاطرش را از جانب راجستان آسوده ساخت. از سوی دیگر، با شکست دادن افغانهای شرق در شعبان 935 ق / آوریل 1529 م در محلی که رود گوگره به گنگ میپیوندد، حوزه حکومت خود را در هندوستان، تا بنگال وسعت بخشید. سرانجام بابر در ششم جمادی الاولی 937 ق / 27 دسامبر 1530 م در اَگره درگذشت و چند سال بعد جسدش را به باغی در کابل منتقل کردند و در مقبره کنونیش به خاک سپردند.
[ویرایش] بابر، سرداری سیاستمدار و سازنده
بابر سرداری شجاع، کوشا، آداب دان، محتاط و سیاستمداری مدبر بود. وی از سرداران بزرگ ازبک چیزهای بسیاری آموخت به طوری که انضباط دقیق، فنون دفاع در زمین هموار، سنگربندی، توپخانه و آیین محاصره را به صورتی مؤثر در لشکرکشیهای خود به هندوستان به کار بست. تجارب بسیار برای او این امکان را فراهم کرد تا در میان گروههای کوچکی از تیموریان شکست خورده که هنوز عاری از جاه طلبی شخصی نبودند و همچنین مغولانی که حتی از تیموریان نیز کمتر شایان اعتماد بودند، اتحاد برقرار کند تا این که سرانجام پس از کسب پیروزی و قدرت، فرماندهی بلا منازع شود.
[ویرایش] منبع
- دانشنامهٔ رشد.
- پادشاهنامه، نوشته عبدالحمید لاهوری.
- ویکیپدیای انگلیسی