بحث:دین بهائی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
خواهشمندم نوشته های دیگران را ویرایش نکنید تا خوانندگان خود قضاوت کنند
[ویرایش] بخشی قبلی
بخشی قبلاً به این مقاله افزوده شده بود که نقدی بود به انتخاب حیفا بعنوان بیتالعدل در حالی که در فلسطین اشغالی حقوق بشر دائماً نقض میشود. ضمناً این مقاله دارای دیدگاه بیطرفانه نیست. تا زمانی که این مساله رفع نشده است (از طریق بحث یا ویرایش) برچسب «بیطرفی» را برندارید. --شروین افشار ۱۰:۰۹, ۲۱ دسامبر ۲۰۰۵ (UTC)
[ویرایش] دین؟ نه! فرقه!
خواهش می کنم به نکات زیر توجه بفرمایید. در قرن اتم و خرد و دانش تعصب روی دین و آیینها بسیار نابخردانه است و استفاده از کلماتی مانند شهید و حضرت و قداست دادن به افرادی همچون سرکردگان فرقه بهاییت و بابیت در یک دانشنامه علمی که می بایست فقط جنبه اطلاع رسانی و کاملا بی طرفانه باشد کاملا اشتباه است. دوم این که چون مطالب این صفحه از دید یک بهایی ظاهرا بسیار مومن به فرقه اش نوشته شده است ظاهر یک پرستش نامه را پیدا کرده است لذا تقاضا می کنم از دوستان عزیز کتاب بهاییگری نوشته آقای احمد کسروی را مطالعه کنند و چون با شناختی که علمای تاریخ از خردمندی و بی طرفی ایشان دارند می توانید دریابید حقیقت در مورد این کیش سرتا پا فریبکاری چیست ضمنا ادیان و فرقه های من درآوردی در دنیا و ایران فراوانند اما دلیل اینکه می بینید این همه فتنه و کشتار و خانمانسوزی از این فرقه به خصوص ایجاد شده است , این است که وظیفه اولی که بر دوش هر بهایی گذاشته شده در درجه اول تبلیغ بهاییت است و چون این مورد حساسیت در خانواده ها و جامعه ایجاد می کند عامل این همه فتنه و آشوب شده است و گرنه در حالت عادی هر کسی حق دارد هر جور دلش می خواهد فکر کند یا هر دینی را اختیار کند و کسی هم بیکار نیست بدنبال یافتن آن راه افتاده و وقت خود را تلف کند. با تشکر از همه خردمندان و بی طرفان و اخلاقیون سراسر جهان
همان طور که در متن این مقاله نوشته ام، مسلمانان، بهائیت را دین نمی دانند بلکه فرقه ای انحرافی می دانند که پس از شکل گیری تحت هدایت مستقیم استعمارگران درآمده است. رفتار آزادمرد ایرانی، امیرکبیر با بابیان و بهائیان شاهدی بر این مدعاست چرا که وی این فرقه ها را ساخته دست انگلیسی ها و روس ها می دانست.
درباره ادغام این بحث با بهایی بنده مخالفم چرا که باید بحثی مستقل درباره ماهیت فرقه بهائیت وجود داشته باشد تا همگان متوجه شوند که در اساس دین بودن این عقیده بحث وجود دارد. اگر اسلام، مسیحیت، یهود به عنوان ادیان الهی پذیرفته شده اند، اما بهائیت هم چنان فرقه ای است که تنها به علت گستردگی بسیار (که آن هم حاکی از دخالت دیگران است) عنوان دین را بر خود نهاده است. کاربر: kheyzaran@yahoo.com
وقتی فرقهای خود را دین مینامد لاجرم باید ادعایش را قبول کرد. در باره این که بهاییت دین هست یا نسیت به دلیل این که خودشون میگن هست باید قبول کنیم که هست. من یک دوست یهودی داشتم که مدعی بود اسلام دین واقعی نیست. به خاطر این که یهودیان اسلام را دین واقعی نمیدانند آیا باید دین بودن اسلام را زیر سوال ببریم؟ اصولاً اگر طرفداران هر دینی دین دیگر را به عنوان دین واقعی قبول داشتند که به آن میگرویدند. این مسلم است که طرفداران هر دین تنها دین خود را تنها دین واقعی میدانند. به همین دلیل معنی ندارد که چون مسلمانان بهاییت را به عنوان دین قبول ندارند پس دین بودن آن را به کل زیر سوال ببریم. (من معتقدم که اصولاً همه دینها مایه گمراهی و بدبختی بشر بودهاند، هستند و نخواهند بود. پس فوری کسی نیاد اینجا به من برچسب بهایی بودن بزنه.) نوشته شده توسط: بیدین ویکیگذر ............................................................................................ اتفاقا خیلی معنی دارد دیانتی جدید مدل بالا افتخار جهانی برای کشور مقدس ایران ملت به خوبی انسانهای خادم به چامعه بشری روح و روانم بها
این یک دین هست نه فرقه چون دیانت بهایت با بیش از چند هزار کتاب باز هم می توان گفت این یه فرقه است من یک بهایی نیستم بلکه درباره این دین تحقیق می کنم و دیانت بهایت مگر حرفی جزء حرف پیامبران دیگر میزند یا ما را به چیزهای که از خدا دور شویم میگوید نه بلکه انان هم همان خدای را می پرستندکه پیامبرانی چون عیسی و موسی و ابراهیم ومحمد می پرستیدند می پرستند سید احمد حسینی
[ویرایش] بی زحمت
نقد ۱۲ تعلیم بهائیان در کتابهای خودشان مفصلا هست مثل کتاب خطابات عبدالبهاء در سایت پیام دوست با آدرس www.bahairadio.org که منظور واقعی بهائیان از این تعالیم کاملا واضح توضیح داده شده است لازم به زحمت شما نیست هر فرد با سوادی می تواند از اصل سر چشمه بنوشد !(خواننده آگاه)
سلام به همگی - من خیلی از بهائیان را می شناسم و باآانها دوست هستم برخلاف هرفهایی که پشت سر آنها می زنند آنها آدم های خوبی هستند و عمل و حرفشان یکی هست - متاسفانه مردم ایران در طول تاریخ آنها را خیلی اذیت کردند و مورد آزار قرار دادند ولی آنها اصلا" بفکر انتقام و یا جبران آن نبودند و همیشه با همه مهربان بودند - در بازار هرکس که با یک بهایی معامله کند می داند که سرش کلاه نرفته و یا پولش برنداشته - خلاصه پشت سرشان خیلی حرف می زنند و آنه هم حرف های تابلو ولی کافی است که با یکی دو تا آنها آشنا شوید - آنوقت می بینید که اصلا" این حرفها درست نیست - بهتر است که تعصب را کنار گذاشته و طور دیگری نگاه کنیم این دین بر عکس بقیه دینها به جایی با شمشیر حمله نکرده است و آنها را به زور مسیحی یا مسلمان نکرده بلکه هر جا که رفته شاخ گلی تنها در دست آنها بوده! در حال حاضر هم هرچند تعداشان نسبت به ما کم هست و لی در تمام دنیا از ژاپن تا وسط جنگلهای آموزون پیروان دین بهایی هستند که این نشانه جالبی است که بهتر است بیشتر به آن توجه کرد ! بدون امضا ثبت شده توسط ۸۴٫۲۴۱٫۰.۲ (بحث، مشارکتها)
- من ادیان زیادی را مطالعه کرده ام و در حال حاضر اصلا به ادیان الهی و اصولی معتقد نیستم اما برداشت من از دستورات دیانت بهایی این بود که این دین حداقل یکی از بهترین دستورات را دارد و من آن را صد ها برابر برتر از ادیان دیگه می دانم. ( البته ادیان الهی دیگه ) به عقیده من تعلیمات بودا و مذهب هندو بهتره ! --عرفان ۰۸:۰۷, ۱۸ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] چند پیشنهاد
شرح نوشته شده دربارهء دیانت بهائی خالی از اشتباه نیست و امیدوارم که تصحیح شود تا بتوان آن را منبعی موثق و بیطرف دانست از جمله اشتباهات برای نمونه نام حضرت باب است که صحیح آن سید علی محمد میباشد و نه سید محمد علی. نمونهء دیگر در زیر تعالیم بهائی عنوان "یکی بودن زبان و خط" قابل تصحیح است و چون شرحی هم داده نشده خواننده درست مطلب را دریافت نخواهد کرد مناسبتر اینست: "زبان و خط بین المللی" که هدف آن آموزش یک زبان بین المللی است علاوه بر زبان مادری تا انسانها بتوانند با یکدیگر آسانتر رابطه برقرار کنند و پایهای بشود بر هرچه نزدیکتر کردن و وحدت جهان. چه خوب بود تا بعضی از دوستان نیرو و استعداد خود را در تبلیغ مسیحیان و دیگر ادیان به کار برند تا بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال هنوز نزدیک به ۵ میلیارد انسان حضرت رسول "خاتم انبیا" را به عنوان فرستاده خدا نمیشناسند، در حالیکه بهائیان ایشان را در این مقام میشناسند. بدون امضا ثبت شده توسط برزو (بحث، مشارکتها)
- با درود.
خواهشمندیم هرگونه اشتباهی در متن می بینید آنها را (با رعایت بیطرفی و لحن دانشنامهای) تصحیح نمائید.
با سپاس. --ماني ۱۹:۰۳, ۷ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] بیت العدل
قاجار و روحانیت افراطی بهائی ستیز بهاالله را به شام و سوریه در خاک عثمانی تبعید کردند. حال نظام جمهوری اسلامی و بهائی ستیزان ایراد می گیرند که چرا مرکز جهانی بهائی در اسراییل است! اگر حضرت بهاالله را دولت قاجار و روحانیت شیعه زندانی و به وسیله دولت عثمانی به اجبار و زور تبعید به شام و سوریه کردند - حضرت محمد که از روی میل و اراده در معراج به بیت المقدس رفتند. آیا سفر حضرت محمد به بیت المقدس را نیز یاید در راستای حضور صهیونیزم محک زد؟ ایرادهای وارد بر صهیونیزم دو جنبه دارد. جنبه نژاد پرستی (برتری نژادی) و محدودیت فضا و حرکت دیگران. حال ببینید رد پای هر دو جنبه صهیونیزم را در قرآن می توان دید. در قرآن می خوانیم که (الاسرآء ۱۰۳): و قلنا من بعده لبنی اسرائیل اسکنوا الارض فاذا جآء وعد الاخره جئنابکم لفیفا (و گفتیم سپس به بنی اسرائیل که در زمین (اراضی مقدس) ساکن شوید و هنگامی که وعده آخرت رسد می آوریم شما را به هم در اجتماعی گوناگون). اکنون می پرسم که چرا دشمنان دین بهائی به جای بهائی ستیزی به مطالعهء قرآن نمی پردازند و وجود آیه محکم قرآنی را که اراضی مقدس را به یهود وعده داده و همچنین وعده داده که درآخر الزمان یهود را در اجتماعی لفیف (پیچیده و گوناگون) گرد هم می آورد را در راستای توطئهِ صهیونیسم محک نمی زنند؟ نمی دانم آیهء قرآنی زیر را که به یهود بر تمام عالم برتری می بخشد را چرا در راستای "رابطه با صهیونیستهای آدمکش" و توجیه صهیونیسم نمی بینند؟ قرآن کریم می گوید (بقره ۴۷): یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و انّی فضلتکم علی العالمین ( یا بنی اسرائیل به یاد بیاورید نعمتهای مرا که به شما بخشیدم و به درستیکه من برتری دادم شما را بر اهل جهان). هم برتری نژادی یهود بر سایر ملل و هم پیشگویی و فرمان و توجیه حضور در آن سرزمین و اشغال آن در قرآن منعکس و تائید شده است. ناگفته پیداست که اگر چنین پیشگوییها و توجیهاتی در کتاب بیان و اقدس و ایقان یافت می شد آن وقت چه مقدار خون بهائیان بی گناه را بر زمین می ریختند؟
با سلام... بیت العدل الهی بهائیان در حیفا قرار دارد ولی بهائیان کنترل کننده سیاست های دولت اسرائیل نیستند و دلیل وجود اماکن مذهبی مهم ایشان در اسرائیل ، تبعید حضرت بهاالله به اسرائیل که در آن زمان ۱۵۰ سال قبل منطقه ای بد آب و هوا بوده می باشد. بنا براین با توجه به عدم دخالت بهائیان در سیاست و در اقلیت بودن آنها ظلم و ستم به فلسطینیان به بهایی ها و بیت العدل آنها مربوط نمی شود. --عرفان ۰۸:۰۴, ۱۸ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
-
- حالا چرا به یه کلاش واقعی مثل حسینعلی نوری می گی «حضرت بهاالله» نابغه؟! هه هه هه ... انگار خیلی باهوشی. خوب اگر زیادی باهوش نبودی خودت تا حالا پی برده بودی که اصلا جنبش بهائی از ابتدا بر مبنای دروغ بنا شده. حسینعلی جنبش بابیگری و بخصوص فرقه ی بابیان ساکن بغداد رو با تزویر و ریا و ادعاهای دروغین مثل این ادعاش که میگوید: «خدا به من یازده سال پیش وحی ارسال داشته بود و من آن را تاکنون در دلم نگاه داشته بودم ولی حالا آن را به بشریت عرضه میکنم»!!! جنبش بابیان ساکن بغداد را از چنگ برادر کوچک خودش یحیی معروف به «صبح ازل» در آورد. درصورتیکه در مدت همین یازده سال بدون کوچکترین اعتراضی و اشاره ای، شخص دوم در کادر رهبری بابیان بغداد بوده است و رهبری بابان بغداد بدست برادر کوچک خود «صبح ازل» را حمایت کامل کرده و حتی در اون راستا جزوات و یک کتاب مفصل هم نوشته!! --پیکنیکدوست ۰۹:۲۱, ۱۸ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
-
- در مورد بیت العدل بهائی در حیفا هم صحبت اینجاست که چرا بیت العدل بهائیان حتی یک بیانیه ی آشکار در مورد جنایت های رژیم غاصبگر و نژادپرست و ضدبشری صهیونیستی منتشر نکرده و موضعی حامیانه از این رژیم سفاک داشته. خودت رو به اون راه نزن بهائی. --پیکنیکدوست ۰۹:۲۶, ۱۸ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
(آقای محترم) شما اگر حرف حسابی دارید با دلیل ومنطق و مستند بیان کنید چراناسزا میگوئید هر فردی که متن شما را بخواند فورا متوجه می شود که شما از روی عدم اطلاع از تعالیم بهایی این مطالب را نوشته اید. من جمله اینکه از اصول اساسی تعالیم دینی بهائیان"عدم دخالت در امور سیاسی "است پس بنابراین فرمایش شما در مورد حمایت از هر دولتی ظالم یا غیر ظالم , کاملا نادرست ونابجا است. دوم اینکه اینگونه امور مثل اعلان بیانیه مربوط به سازمان ملل است نه بیت العدل و عدم انتشار بیانیه دلیل بر همکاری با آن رژیم نیست این را همه دنیا می دانند که یگانه فردی که ندای"عالم یک وطن محسوب و من علی الارض اهل آن"را در زمانی که جمیع مردم دنیا به جنگ و جدل وتصاحب املاک یکدیگر فکر می کردند و ابدا به صلح نمی اندیشیدند و آنرا واژه ای خنده آور می دانستند, بلند فرمود, حضرت بهاءالله بودند.شمااگر واقعاو با دیده انصاف در تعالیم حضرت بهاءالله نظر می فرمودید جز خیر و صلاح عالم و دستور به محبت و دوستی و بیان راهکارهای اساسی برای نجات اهل عالم از این وضعیت اسف بار چیزی دیگر نمی یافتید.دستور حضرت بهاءالله به اتحاد کل انسان از این بیان مبارک ایشان که میفرمایند"حتی اگر دین سبب اختلاف شود عدم آن بهتر از بودنش است"وفرمایشات بسیار زیاد دیگر ایشان در مورد رعایت حقوق دیگران وترجیح دادن دیگران بر خودورعایت عدل وانصاف و...که بیان آنها در اینجا نمی گنجد, کاملا آشکار است.از جمیع خوانندگان محترم میخواهم تا به سایت پیام دوست: www.bahairadio.org مراجعه وبعد از تحقیقات کافی که ناشی از مطالعه آثار حضرت بهاءالله میباشد اقدام به اظهار نظر منصفانه نمایند چرا که آب را باید از سرچشمه نوشید!نه از کوزه کسانی که زهر داخل آب کرده اند وبه تشنگان بیچاره می دهند . ای بنده خدا هر که هستی اگر اصل کتب بهایی را با دیده انصاف خوانده بودی دیگر توهین نمیکردی چه که توهین کردن رسم آدمهای بی اطلاع است نه آگاه!در ضمن اگر جناب عالی به این راحتی به خود اجازه توهین به عقاید دیگران را می دهی دیگر چه انتظاری از دیگران داری که حقوق انسانها را رعایت کنند!آنها هم مثل شما!!.به هر حال حقیقت همیشه برای طالبانش در دسترس بوده و خواهد بود.وبه قول معروف خورشید همیشه پشت ابر نمی ماند!.````.(خواننده منصف)
-
-
- برخلاف ادعای کاملا بیمورد تو، من آثار بهاءالله را بسیار دقیق مطالعه کرده ام (حتی الواح مضحکش را و حتی ادبیات جانبی در «فرهنگ بهائی» مثل اشعار خنده دار نبیل زرندی «ملک الشعرا» ی بهاءالله!! هه هه هه). فقط یک احمق بتمام معنی چرندیات بهاءالله را باور میکند. از الف تا ی، ادعاهای بهاءالله دروغ است. آیا خودت کتاب «ایقان» را مطالعه کردی؟ چطور ممکن است کسی کتاب «ایقان» را در اثبات حقانیت بابیگری بنویسد، و دوسال بعد از آن تاریخ مدعی شود که پیام آور دین نوینی است که بابیگری را بلافاصله لغو و بازنشسته میگند؟! درضمن طبق ادعای بهاءالله، خداوند یازده سال پیش هنگامی که در تهران در اسارت بوده، در وجود او متجلی شده و یا به او «وحی» رسیده ولی این را به هیچکس نگفته بوده. بسیار خوب، بر این مبنا، هنگامی که کتاب «ایقان» در مورد درستی و حقانیت دین بابیگری را مینوشته، درون دلش میدانسته که بابیگری بزودی ملغی میشود (آن هم بدست خودش) پس چطور مردم با به ایقان در این دین رهنمود میکرده؟! خود بهاءالله که در دین بهائی گفته مرد میتواند دو زن بگیرد، خودش سه زن گرفت!! و زن سومش کلفت خانگی اش بود بنام «گوهر». گوهر در واقع کفلت همسر اول بهاءالله بود. گوهر از بهاءالله آبستن هم شد و یک فرزند بدنیا آورد (احتمالا همین آبستن شدن گوهر بود که او را مجبور کرد با گوهر ازدواج کند. یعنی بهاءالله کلفت باز هم بوده و از کلفت خانگی اش سوء استفاده جنسی میکرده). چطور بهاءالله همزمان سه زن اختیار کرده بود؟ میتوانی در مورد «گوهر» من ناآگاه و بیدانش را راهنمائی کنی؟ --پیکنیکدوست ۰۴:۵۱, ۱۹ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
-
دوست عزیز سعی کنید مودب باشید فرمایش شما در مورد اینکه فقط یک احمق به تمام معنی چرندیات بها الله را باور می کند کمی دور از انصاف و واقعا بی ادبی شما رو می رسونه ! خواهش میکنم با دلایل خود گفتگو کنید ولی ناسزا گفتن چیز دیگری است و با این کار شخصیت ناشناس خود را زیر سوال می برید چرا یک آی دی نمی سازید و نوشته هایتان را امضا نمی کنید ؟ در ضمن من باید خودم رو به کدوم راه نزنم ، من بهایی نیستم و در حال حاضر هیچ یک از دین های الهی رو قبول ندارم ولی به عنوان یک محقق دیانت بهایی رو یکی از بهترین ادیان می دونم و از بهایی ها هم خوشم میاد.--عرفان ۰۹:۲۶, ۱۹ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
-
-
- خنگ خدا، تو به من اعتراض میکنی که جرا زیر نوشته هایم را امضا نمی کنم؟!! هه هه هه .... تو خودت حتی همین نوشته ات را هم امضاء نکردی! قبلی را هم همینطور. درضمن، من بهاءالله و ادعاهای مضحکش را همینجا کاملا با منطق رد کردم و نگفتم، مثلا، من از بهاءالله بدم میآید چون کوتوله بوده (هرچند که بهاءالله واقعا کوتوله هم بوده، یعنی واقعا کوتوله و نه اینکه قدش اندکی از میانگین قد در جامعه کوتاه تر باشد). درضمن، من همه ی نوشته هایم را امضاء کرده ام، ظاهرا شما اندکی منگ هستید --پیکنیکدوست ۰۷:۳۶, ۱۹ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
-
نوشته قبلی رو یادم رفت امضا کنم شاید هم به قول شما اندکی منگ هستم ! اما اون یکی نوشته قبلی بدون امضا مال من نیست در ضمن شما کد کاربری ندارید با IP امضا کرده اید. بابا یک ID بساز !--عرفان ۰۹:۲۶, ۱۹ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] حرف آخر
حضرت بهاءالله می فرمایند:"حکمای عباد آنانند که تا سمع نیابند لب نگشایند!"
یعنی وقتی دیدید که شخصی طالب حرف حساب وحقیقت نیست دیگر با او بحث نکنید. اینطور که پیدا است ,این آقای مخالف نمی داند که منطق چیست.مثلا در مورد مطلب بسیار مهمی مثل ادعای پیامبری حضرت بهاءالله وادعای اینکه ایشان موعود دوم کل ادیان است به جای اینکه دنبال دلیل درستی این ادعا ویا رد آن توسط آثار جمیع ادیان قبل مثل کتب تورات و انجیل وقرآن واحادیث باشد(شاید هم اصلا)هیچ دینی را قبول ندارد لا اقل در ۱۲ تعلیم تفکر کند که آیا این تعالیم ضد انسانی است ویا اینکه واقعا جامعه محتاج به اجرای آن میباشد.در میدان توهین وتهمت ونسبتهای بی پایه واساس سخت میتازد,بله این میدان بسیار وسیع است وهر بی انصافی می تواند بی نهایت کلمات ساختگی وتهمتهای زشت و نسبتهای نا روا بگوید اما همیشه گفته اند:"شنونده باید عاقل باشد".به هر حال حضرت بهاءالله از کسی نخواستند که "چیزی را باور کنند" ,که این آقای مدعی مطالعه"بسیار دقیق" اینقدر قبول آن برایش سخت بوده,بلکه حضرت بهاءالله فرموده اند که "در این تعالیم تفکر کنید!"و این قضیه تفکر کردن ربطی به "باور" کردن ندارد که این آقا فرموده "هرکسی که حرفهای بهاءالله را باور کند احمق است".گرفتن هر نتیجهای از فرمایشات حضرت بهاءالله ویا هر پیامبر دیگری صرفا به میزان واندازه درک خواننده بر میگردد. ودیگر اینکه اگر کسی بگوید من طبیب هستم دلیل صدق ادعای او اینست که داروها ودستوراتی که میدهد باعث شفا شود ونمی توان گفت که چون او رفتارهایی انجام داده است که جالب نیست پس من به طبیب بودن او شک دارم ونسخه اورا باور نمی کنم!! در ضمن اگر حضرت بهاءالله حضرت باب را تایید نمود وبعد دینی جدید آورد چیز عجیبی نیست چون او موعود دوم بود که باید ظهور می فرمود,تازه هر پیامبری پیامبران قبل از خود را تایید کرده مثلا حضرت عیسی ,پیامبر قبل از خود یعنی حضرت موسی را تایید وبعد دین جدید آورد وهمچننن حضرت محمد جمیع انبیای قبل خود را تایید وبعد دین جدید آورد.حال چگونه است که در مورد حضرت بهاءالله این قضیه عجیب است!؟؟ ````۳:۰۶:(خواننده منصف)
-
- مثل اینکه تا دیدی کسی با جزئیات این فرقه ی گمراه آشنائی داره وحشت کردی و فورا «حرف آخر» را زدی!! در مورد اینکه چرا بهاءالله هنگامی که درون دل خودش میدانسته که بزودی دین واقعی خداوند (که خودش همان خداوند است ولی در فرم بشر!!) را بزودی به جهانیان عرضه میدارد، چرا کتاب «ایقان» را نوشته و به بابیان (و دیگران) در مورد حقانیت و درستی بابیگری ایقان داده؟ (اگر نمیدانی بدان که ایقان از همان ریشه ی یقین می آید و کتاب ایقان اثر بهاءالله یقین میدهد (یعنی ایقان) که بابیگری برحق و درست است. خودت را به آن راه نزن، این هیچ ربطی به اینکه دیگر پیامبران هم پیامبران پیشینشان را قبول داشته اند ندارد. اگر حرف بهاءالله را میپذیری که یازده سال قبل از علنی کردن دین بهائی، در سیاهچالی در تهران خداوند درون جسم او تجلی کرد و او از آن لحظه میدانست که خدا هست (یا حداقل بپامبر جدیدی از خدا هست) چرا کتاب ایقان را نوشت در حالیکه میدانست بابیه بزودی بدست خودش ملغی میشود؟ این چه جور «ایقانی» است؟
-
- در مورد «گوهر» چرا جواب ندادی؟ آیا این دروغ است که گوهر کفلت خانگی بهاءالله بود (دقیقا، کلفت «آسیه خانم» همسر اول بهاءْالله بود). آیا این دروغ است که گوهر از بهاءالله آبستن شد؟ آیا این دروغ است که بهاءالله همزمان سه همسر داست و گوهر سومی بود؟ چرا این سئوال را کاملا نادیده گرفتی؟ --پیکنیکدوست ۱۲:۴۵, ۱۹ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] تکرار مجدد
آقای محترم من جواب کافی دادم.اما باز اضافه می کنم که بهائییان نه تنها حضرت باب را کنار نگذاشته بلکه حتی روزتو لد مبارک او وهمچنین روز بعثت یعنی اظهار امر حضرت باب را تعطیل مکنند و کار در این دو روز را حرام می دانند وهمچنین روز شهادت وی را نیز تعطیل می کنند وبه دعا ومناجات و خواندن زیارتنامه برای آن وجود مقدس مشغول می شوند آیا این کارها نشان دهنده چیست؟آیا نشانه احترام به آن وجود مبارک نیست؟؟ازاین گذشته خود حضرت باب در آثارش فرموده بود که احکام و دستوراتی که نازل فرموده است قبول و یا رد آن در اختیار (من یظهره الله)موعود است هر چه را بخواهد می تواند رد یا قبول کند وحضرت بهاءالله نیز فقط دستورات خدا را به مردم ابلاغ فرمودند .مگر نمی دانی که در کارهایی که خدا می فرماید جای چون وچرا نیست باز هم تاکید میکنم خود حضرت باب موعود بعد از خود را تام الاختیار معرفی فرمودند پس دیگر جای هیچ حرفی نیست. اما شما که مدعی "مطالعه دقیق" آثار بهایی هستی چطور نمی دانی که مرجع احکام دیانت بهایی کتاب "اقدس" است ودر کتاب اقدس گرفتن بیشتر از دو زن حرام است واین کتاب مقدس در اواخر حیات حضرت بهاءالله نازل گردیده است.درحالیکه حضرت بهاءالله قبل از نزولکتاب اقدس به رسوم دین قبل دو همسر ونه سه تا تاکید می کنم: دو همسر داشتند. آن هم با دومی عقد بودند.ووقتی همسر اولشان فوت کردند با همسر دوم ازدواج کردند و سومی در کار نبوده است.واین تهمتی بیش نیست.اگرچه قبلا هم عرض کردم در میدان تهمت حد وحصری نیست وشما می نوانید بگویید استغفرالله ایشان ۵۰۰ زن داشته اند وتخیلات خود را برای دیگران هر جور که می خواهید بیان کنید. مطلب بعد اینکه مگر حضرت محمد سه سال پیامبر بودن خود را مخفی نفرموده بودند وجز حضرت علی وخدیجه همسرشان کس دیگری نمی دانست؟مگر استغفرالله خدا نمی دانست که قبله در نهایت باید از بیت المقدس به طرف کعبه تغییر کند پس چرا از اول قبله را تغییر ندادند ؟و بعد ازاینکه بیت المقدس را قبله قرار فرموده بودند آن را تغییر دادن؟ دوست عزیز در کار خدا چون و چرا نیست؟او هر گونه که بخواهد امر می کند وکاری هم به نظرات من و شما ندارد مگر نشنیده ایدکه: (گر جمله کائنات کافر گردند ننشیند بر دامن کبریائیش گرد) این آیه مبارکه قرآن شریف را ندیده ای که در سوره عنکبوت آیه ۲ می فرماید:"احسب ناس ان یترک ان یقولواآمننا وهم لا یفتنون؟"یعنی آیا مردم فکر می کنند که همینکه بگویند (ایمان آوردیم) رها خواهند شد ودیگر امتحان نمی شوند. مقصود من از بیان این آیه این بود که بدانی حق به اشکال مختلفی خلق را امتحان می کند من جمله همان قضیه قبله که وقتی بر خلاف انتظار برخی از مومنین ,تغییر کرد عده زیادی کافر شدند واز وسط نماز فرار کردند وشاهد این قضیه هم آیه مبارکه سوره المدثر آیه ۵۰-۵۱ است که می فرماید :"کانهم حمر مستنفرت فرت من قسورت" واین آیه در مورد همین قضیه تغییر قبله نازل شد که"مانند گوره خرانی که از شیر فرار میکنند فرار کردند".حال بگو این اتفاق جز برای امتحان مومنین بود؟که خدا می خواست مومنین حقیقی را از کاذب جدا کند!! مقصودم از بیان این موارد ذکر این موضوع بود که ظهور پیامبران ورفتار آنها همیشه بر وفق مراد مردم نبوده ونخواهد بود.این خداوند است که در پشت چهره پیامبران قرار دارد وآنها هر کاری که می کنند جز به اراده الهی نیست.و خداوند برای امتحان و جدا کردن بندگان مطیع و نافرمان هر کاری را بخواهد بر خلاف انتظار مردم انجام می دهد. باری دوست اینترنتی عزیز شناخت حقانیت یا عدم حقانیت کسی که مدعی رسالت است از روی رفتار وی نبوده ونیست بلکه از روی بررسی وتفکر در فرمایشات ودستورات او باید انجام شود.والا اثبات حقانیت هیچ پیامبری ممکن نیست.چون جمیع انبیاء گذشته نیز بر خلاف نظر مردم رفتار می کردند.اما بعد از اینکه از روی آثار آنها حاکمیت آنها پذیرفته شد آنوقت دیگر هر چه کنند همان درست است وجای اعتراضی نیست. سوال من از شما اینست که اگر جناب عالی در زمان حضرت موسی بودید ومی شنیدید که یک قاتل ادعای پیامبری کرده است چه میگفتید؟چون همانطور که می دانید حضرت موسی قاتل بود وفراری چون یکی از فرعونیان را کشته بود ودقیقا به همین دلیل هم فرعون حضرت موسی را تکذیب کرد.حال میخواهم بدانم با این طرز تفکر شما,اگر آنجا بودید چه می کردید؟؟قطعا شما هم در کنار فرعون قرار میگرفتید چه که شما ناظر به ظاهر اعمال رسولانید. قضیه حضرت موسی به کنار اگر شمادر زمان حضرت عیسی بودید ومیشنیدید که یک "بی پدر" ادعای پیامبری دارد چه میگفتید.شما که ناظر به ظاهر اعمال پیامبرانید قطعا به صف دشمنان ومنکرین حضرت مسیح می پیوستید.واول کسی بودیدکه حکم قتل او را صادر میکردید. میخواهم بدانم اگر شما فقط چندتا از ردیه هایی را که مسیحیان در مورد حضرت محمد نوشته اند میخواندید که در آنها عفت و عصمت ایشان را زیر سوال برده اند ودقیقا مشابه تهمتی که شما بر حضرت بهاءالله زده اید را آنها خیلی قبل از شما بر پیامبر گرامی اسلام زده اند,را میخواندید,چه جواب می دادید؟؟ (شاید هم شما از آنها یاد گرفته اید!) حال من می خواهم بگوئی که چرا خداوند یک قاتل را به رسالت برگزید؟؟ حال می خواهم بگوئی که چرا خداوند یک بی پدر را برای هدایت بندگانش بر گزید؟؟ جواب همان است که خدا در قرآن فرموده است,سوره عنکبوت آیه ۲ که در بالاتر ذکر کردم. بله این وقایع عجیبه نبود مگر برای امتحان کسانیکه مدعی ایمان ومنتظر ظهور موعود دینشان بودند. با توجه به مطالب بالا ساختن تهمتهایی مشابه آنچه که حضرت عالی در مورد وجود مبارک حضرت بهاءلله ساخته ای چیز تازه نیست ودر طول تاریخ از این قبیل بسیار است که هر موقع ندای حقی بلند شد قلم ظاهر بینان بی انصاف هم به کار افتاده است.واین گونه جعلیات را در رد آن وجودات مقدسه میسازند تا شاید اهل ایمان را بتوانند منحرف کنند. به همین ترتیب هم وقتی حضرت بهاءالله در سیاهچال طهران به پیامبری مبعوث شدند فقط پسرش عباس معروف به عبدالبهاء از این قضیه با خبر بودند و حکمت الهی اقتضا می کرده است که تا درایام حضور در باغ رضوان این مسئله فاش نشود. از این گذشته شما اگر واقعا کتاب ایقان را "به دقت"!!! خوانده بودید متوجه می شدید که کتاب ایقان فقط در اثبات حقانیت ظهور حضرت باب نیست بلکه در اثبات حقانیت ظهور کل انبیاء من جمله ظهور خود حضرت بهاءالله است!
جواب سوالت را دادم چون این بار مودبانه پرسیدی! ودیگر جواب نمیدهم برای اینکه جواب تمام سوالات در کتب استدلالیه بهائیان در سایت کتابخانه بهائیان(پیام دوست)باآدرس:www.bahairadio.org
موجود است.اگر واقعا طالبی, به آن سایت مراجعه کن.والا من وقت تکرار پاسخ سوالاتی که قبلا داده شده است را ندارم.مثل اینست که آدم بخواهد دوباره چرخ را اختراع کند.از خدا آرزوی اعطای انصاف به جمیع بندگانش را دارم.````۱۰:۳۴ ۲۸/۱۲/۸۴ (خواننده منصف)
[ویرایش] خداوند کلفت باز
-
-
- خوشحالم که همه دیدند که دروغگوئی و این صفت بارز بهائیان است. اولا در مورد دروغت که گفتی بهاء سه همسر همزمان نداشته، هم شوقی افندی و هم بیت العدل جهانی بهائیت آشکارا گفته اند که داشته و این هم پیوندش [1] -- عنوان مطلب از سوی بیت العدل بهائیت به یک بهائی که در این مورد سئوال کرده هست (-- ۱۹۹۵-۱۰-۲۳ Wives of Baha'u'llah by Universal House of Justice ) -- هم بیت العدل بهائیت و هم شوقی افندی آشکارا دروغ میگویند، چرا؟ چون میگویند بهاءالله سه زنش را قبل از اعلام بهائت گرفت و در اسلام سه زن جایز است. ولی دروغ آشکار اینجاست که قبل از بهائیت، بهاءالله بابی بود نه مسلمان!!! و در دین بابی هم فقط دو زن جایز است. آیا شوقی افندی نمیدانسته که بهاءالله قبل از بهائی شدن، بابی بوده؟ البته که میدانسته، ولی چون میخواسته بروی گند داستان گوهر سرپوش بگذاره، به دروغ و عوامفریبی روی آورده، درست مثل تو. میبینی که در بیانیه ی رسمی بهائی دروغ به این بزرگی میگویند.
-
-
-
- چرا جرات نداری با حیقت رویارو شوی؟ مگر بهائی هستی؟ ازت دو مرتبه بوضوح تمام پرسیدم ولی جرات نمیکنی جواب بدی: آیا گوهر کلفت خانگی بهاءالله نبود؟ و آیا گوهر از بهاءالله آبستن نشد؟ در آن هنگام بهاءالله دو همسر داشت و هر دو تا سالیان سال پس از واقعه ی گوهر زنده بودند. همان پیوند که دادم که قطعا بعنوان یک بهائی سایتش را هم میشناسی و قبول داری، سال های دقیق ازدواج و مرگ دو همسر اولش را نوشته. درضمن، نوشته های ادوارد براون را هم رد میکنی؟ او که یک آکادمیسین تراز نخست بود و حتای وبگاه های رسمی بهائی از نوشته های او بعنوان سند یاد میکنند.
-
-
-
- از طرف دیگه، تا دیدی من در مورد تضاد کتاب ایقان و ادعای من یظهراللهی بهاء نوشتم، رفتی مقاله ی کتاب ایقان را در اینجا دستکاری کردی، و این هم کاملا شیوه ی بهائی هاست. شما ها با دروغ، تزویر و ریا و پنهان کردن زشتی های تاریخ نکبت بار بهائیت، و بازنویسی تاریج سعی در جلب دیگران به این فرقه ی وصله پینه ای و ورشکسته تون دارید (از این جنبه ی آخری پانتورکیست ها باید بیان پیش شما الفبا یاد بگیرن، جدی میگم، چون مچ پانترکیست ها رو بچه های دبستانی هم میتونند بگیرند ولی شما بهائی ها تو این کار خبره این). انقدر بیچاره اید که در فرقه تون فرزندانتون رو تشویق میکنید با غیر بهائی ها ازدواج کنند (ازدواج با غیر بهائی در دیانت شما «مستحب» است) با این شرط که فرزندان را بهائی دار بیاورند و اگر همسر بهائی خوبی هم از آب در نیامد مهم نیست، چون بچه ها بهائی میشوند. من خودم شخصا چهار مورد ازدواج بهائی با مسلمان میشناسم (در ضمن هر چهار مورد زن بهائی و مرد مسلمان است!!).
-
-
-
- درضمن، هدف دین بهائی از بین بردن فرهنگ ها، زبان ها، دین ها و ملیت هاست. هر ایرانی فرهنگدوست، ملی گرا، مذهبی و یا عاشق ایران که مستقل بیندیشد در دل و ذهنش میداند که شما ها برای ایران و ایرانیان فقط آفت هستید و بس. چرا نمگوئی اگر به فرض محال دین بهائی روزی پا بگیرد و عدرتمند شود، آیا هیچ جای تحملی برای «دیگران» در دیانت شما ملحوظ شده؟ «این که مسکین است اگر قادر شود/بس خیانت ها ازو صادر شود» --- حتی همین الان هم که به اندازه ی پشه هم حساب نمیشید خودت ببین قوانین دیانت بهائی در مورد بهائیانی که تصمیم میگیرند از این فرقه بیرون آیند چیست. براستی آدم دلش برای آن بیچارگان میسوزد.
-
-
-
- از ته دل خوشحالم که همه دیدند دروغگو و نمونه ی کامل یک بهائی هستی. در خاتمه باید بپرسم، آیا خداوند کفلت باز است؟ و اگر خداوند میخواست در قالب یک انسان متجلی شود، چرا میرزا حسینعلی فسقلی که هم کوتوله بود هم زشت را برگزید؟ مگر آدم قحطی بود؟ راستی، یک خبر خوش دیگر هم برات دارم، ولی میترسم زیادیت بکنه، و فعلا همین بسته. --پیکنیکدوست ۰۸:۰۹, ۲۰ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
-
[ویرایش] یک نظر
من از خوانندگان این بحثها هستم,از مجموعه سوالات شما که مخالف بهائیانید و جوابهای آن کسی که مدافع بهائیان است متوجه شدم که شما تاکید دارید که بهاءالله دریک زمان با سه زن ازدواج کرده است در حالیکه در سایتی که پیوند داده اید تاریخ ازدواج با (مهد علیا)بعد از فوت (آسیه خانم) ذکر شده است.و به نظر می آید که (آقای خواننده منصف) قضیه ازدواج با سه زن به صورت همزمان را رد کرده است ونه ازدواج با سه زن در طول عمر بهاءالله را.
اما در مورد اینکه بهاءالله با کلفت خود ازدواج کرده است ,آن چیز عجیبی نیست زیرا کلفت هم یک آدم است مثل هر زن دیگر .مطلب شما در مورد روابط نا مشروع با گوهر نیز بسیار مورد تردید است.می خواهم بدانم شما آنجا بوده اید؟چون این اتهام بزرگی است ونیاز به شهادت چند شاهد عاقل دارد!!؟از این گذشته چنین کسانی که مدعی رسالت وپیامبری هستند حتما مورد توجه بسیار بوده اند و اطرافیان زیادی داشته اند اگر چنین اتهامی که شما نوشته اید صحت داشت قطعیا اطرافیانش معترض می شدند و کار به اینجاها نمی کشید واز بین می رفتند,اینطور نیست؟
از طرفی جواب فرد مدافع بهائیان در مورد داده شدن اختیار تام از طرف باب به موعود بعد از خودش مسئله ملزم بودن بهاءالله را به رعایت قوانین بابی ویا ادیان قبل را به نظر من توجیه می کند وبهاءالله ملزم به محدودیت در اختیار زوج بر اساس قانون بابی نبوده است!84.11.80.131 ۱۲:۱۰, ۲۱ مارس ۲۰۰۶ (UTC) (بیطرف)
-
- آره، پر واضحه که تو «بیطرفی». گفتم که، شما بهائی ها از گام نخست روشتون همین بوده. در مورد جفنگیاتت هم فقط میگم: پس چرا شوقی افندی اشاره به اسلام کرد؟ عنوان کردن اسلام در آن متن کوچکترین ربطی به موضوع نداشت چون بهاءالله قبل از بهائی بودن بابی بوده و همه این را میدانند. فرض کن شوقی گیج بوده و اشتباه کرده، آیا کل بیت العدل بهائی هم در مورد دین پیشین بهاءالله اشتباه لپی کردند؟!! درضمن ادوارد بران که شخصا با اینها آشنا بوده و حتی ملاقات هم داشته، و کسی در کیفیت بالای پژوهش هایش در مورد بابیان و بهائیان شکی نکرده، گفته که گوهر ظاهرا صیغه ی بهاءالله بوده و نه همسر رسمی و دلائل فراوانی هم هست که میتواند صحت این ادعا را تایید کند. در مورد آن یکی دیگر جفنگی که گفتی (که این سه زن همزمان ذوج حسینعلی نبوده اند) حرفت بقدری جفنگه که حتی ارزش بحث نداره. تو که بهائی هستی حداقل برو زندگی حسینعلی رو با تاریح های مختلف در اون رابطه (مثل تاریخ مهاجرتش به بغداد، ازدواج، تولد فرزندان و غیره) رو درست بخون.
- راستی گفتی چیز عجیبی نسیت که کسی با کلفت خانگی خودش ازدواج کند چون کفلت هم انسان است؟! آن هم یک ایرانی که پدرش از رجال شناحته شده بوده و در دربار ایران هم رفت و آمد داشته؟! آن هم به کفلت شخصی همسرش؟! هه هه هه خیلی جالبه!! از خودت خجالت نمیکشی؟ درضمن، اگر این کلفت انسان است از دیدگاه بهائی ها، آیا او و فرزندش هم مانند دو همسر دیگر بهاءالله و فرزندانشان «افنان و اغصان» شامل حالشان میشد؟ خیلی مسخره اید.
- در پیوندی هم که دادم، تاریخ های ازدواج درست و دقیق داده شده (و آن هم یک بیانیه ی رسمی بیت العدل بهائی است) ولی مشکل اینجاست که تو یادت رفته بود اول عینکت رو بزنی بعد بخونی .... یا شاید هم انگلیسی ساده رو هم نمیفهمی؟ پیشنهاد میکنم عینکت رو بزنی و یکبار دیگه روی پیوندی که دادم کلیک کنی. --پیکنیکدوست ۱۲:۴۱, ۲۱ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] یک توضیح
نمی دانم چرا جناب عالی هر چه می گویم آنرا بر عکس تفسیر می کنید؟ بنده در جواب شما که گفته بودید که حضرت بهاءالله بابی بوده وبر خلاف قانون بابی به صورت همزمان با سه زن ازدواج کرده است,این مسئله ازدواج با سه زن در یک زمان را رد کردم چون چند بار هم گفتم پس از فوت آسیه خانم با مهد علیا ازدواج کردند که این خلاف نبوده,و این گفته من دلیل بر رد ازدواج با گوهر نبوده است در ضمن من تهمت بی عفتی را که نسبت داده بودی کاملا رد کردم نه ازدواج با سه همسر در طول عمر حضرت بهاءالله را , ونه ازدواج با گوهررا .مسئله تام الاختیار بودن حضرت بهاءالله را هم برای همین مطرح کردم که اگر عقد بودن را به معنی ازدواج بدانی باز هم قضیه قابل توضیح است.که ایشان مجبور به اطاعت از قوانین قبل نبودند. از این گذشته اگر ایشان سه تا یا اصلا هزار تا زن می گرفتند چه اشکالی دارد.منکه قبلا ثابت کردم پیامبران ملزم به رعایت آنچه که مردم می پسندند نبوده اند بلکه از جانب خدا مامور به این کارها بوده اند.دیگر بحثی ندارم.هر چه می خواهی فکر کن.82.132.90.112 ۱۵:۴۳, ۲۱ مارس ۲۰۰۶ (UTC)(خواننده منصف)
-
- چطور رد کردی؟ من که پیوند دادم به بیانیه ی رسمی بیت العدل بهائی در همین رابطه که مشخصا نشان میده که با هرکدام در چه سالی ازدواج کرد؟ همین نشون میده که تو همان (خواننده ی بیطرفی)، چون هردوتون کورین. و تاییدی هست بر چیزی که در بالا در مورد شما بهائی ها نوشته بودم.
-
- حالا که اینطور شیفته ی این دجال بهاءالله شدی، حداقل برو خودتو با زندگیش در حد ابتدائی آشنا کن. حسینعلی با هردو زنش (یعنی آسیه و فاطمه، یا بقول شما فلکزدگان گمراه «نواب» و «مهد علیا») در ایران و سالها قبل از مهاجرتش به بغداد ازدواج کرده بود. حتی در گذرنامه اش مشخصا قید شده که با خودش چهار زن و دو بسر بچه میبرد. از آن چهار زن، دوتا همسرانش بودند. و از آن دو پسر یکی «عباس» (که بعد ها معروف به «عباس افندی» و «عبدالبهاء» شد) بود که پسر ارشد آسیه و حسینعلی بود. عباس در آن هنگام تقریبا ۹ ساله بوده و بهاءالله ۳۵ ساله. هنگامی که بهاءالله ایران را ترک کرد و به بابیان بغداد پیوست، ۱۸ سال بود که با آسیه، و ۵ سال بود که با فاطمه ازدواج کرده بود. این که میگوئی بهاءالله پس از درگذشت آسیه با فاطمه ازدواج کرد، نشان میدهد که حتی در حد یک کودک دبستانی هم نمیتوانی حساب سرانگشتی بکنی .... یا شاید هم میتوانی ولی چون بهائی هستی دست خودت نیست و «طبیعتا» به دروغ و مغلطه میپردازی. بنابراین جای کوچکترین تردیدی نیست که هنگامی که بهاءالله گوهر را آبستن کرد، هم آسیه و هم فاطمه همزمان همسرانش بودند. لطفا برو تاریخ فرقهی خودت رو درست مطالعه که که اینطور خودت رو مفتضح نکنی. اگر هم فکر کردی که با دروغ سرهم کردن، و مشتی ژاژ و کلپتره بهم بافتن میتوانی ایرانیان رو بفریبی، سخت در اشتباهی. همونطور که بهت گفتم، هر ایرانی متفکر و آگاه، طبعا میدونه که بهائیگری یعنی پایه ریزی برای نابودی ایران و ایرانی. برو این «جهانی شدن» رو به کسانی عرضه کن که هویت فرهنگی و ریشه و تاریخ ندارند. ایرانی های آگاه فقط به پریشانحالی و درماندگی شما از سر تأسف و تعجب پوزخندی میزنند و میگذرند. --پیکنیکدوست ۰۸:۴۶, ۲۲ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] تعداد بهاییان
در مورد تعداد بهاییان در سطح جهان، آمار ارائه شده با آماری که دایره المعارف بریتانیکا ارائه کرده است تفاوت فاحش دارد. به استناد این دائره المعارف چیزی حدود ۷ میلیون بهایی در سطح جهان وجود دارد. (یکی از منابع موجود: http://www.adherents.com/Religions_By_Adherents.html
--محمود ۰۲:۰۱, ۱۵ آوریل ۲۰۰۶ (UTC)
Some how I came across this page and after reading I find out that is discussion between two person one pro and one against . It is not the discussion but the topic of discussion . How low can a topic can get. I have left Iran ۲۵ years ago with no contact since then. I hope that people in Iran spend their time discussing more inteligent topoics than that otherwise we have a bigger problem. GOD SAVE ME FROM YOUR FOLLOWERS
[ویرایش] ترجمه از انگلیسی
-
-
- به هیچ عنوان من با ترجمه ویکی انگلیسی از این مقاله موافق نیستم. در ویکی انگلیسی یک مشت بهائی بطور متشکل و هماهنگ مقاله را به میل خود در آوردهاند و با هرکسی که خواسته بیطرف حقایقی را بنویسد جنگ فرسایشی کردهاند و چون تعدادشان به دیگران میچربد دیر یا زود طرف را از میدان بدر میکنند. بطورکلی نسخه انگلیسی این مقاله (و همه مقالات در رابطه با این فرقه) بیشتر شبیه به برگههای تبلیغاتی حزبی و فرقه ایست تا به یک مقاله دانشنامهای. به خود زحمت ترجمه از انگلیسی را ندهید که اینجا هم جنگ فرسایشی آغاز میشود. --75.35.209.196 ۰۷:۳۲, ۱ اکتبر ۲۰۰۶ (UTC)
-
[ویرایش] تخریب
دو تغییر آخر تخریب بود، نباید صفحه را قفل کرد؟
- خیر. سیاست محافظت صفحات میگوید تا جاییکه امکان دارد از این امکان نرمافزار استفاده نشود و به جای آن با خرابکاریها مقابله شود. حسام ۱۵:۲۲, ۲۲ اکتبر ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] برای حرفهای خود دلیل داشته باشیم !!
دوستان عزیز و گرامی:
بسیاری بر این عقیده اند که در قرن ۲۱ مردم جهان فهمیده و باهوش تر از نسل های قبل هستند. این همه گسترش علم و تکنولوژی گواهی بر این ادعاست. من یک فرد بهایی هستم . اولین وظیفه هر انسانی کشف حقیقت است اما از راه صحیح.
این سایت اطلاعات کاملی در اختیار ما قرار می دهد.www.Bahai.org گفته بسیاری از دوستان از روی نا آگاهی است . حقیقت را در یابیم. عنوان پیوند با همیاری یکدیگر انجام هر کاری ممکن است. دلتان شاد. gh_paria@yahoo.com
[ویرایش] بیاییم پژوهش کنیم !
با درود خدمت عزیزان
شما می توانید با مراجعه به سایت http://www.bahairesearch.ir اطلاعات جامع تری در مورد این دیانت به دست آورید . در فروم های گفتگو شرکت نمایید و با دوستان خود تبادل نظر کنید . این سایت بستر مناسبی را برای پژوهندگان درباره دیانت بهایی فراهم آورده است . به امید آنکه هیچ انسانی بدون تحری حقیقت در مورد دیانتی سخن نگوید .
مقدم شما را به سایت بهایی پژوهی گرامی می داریم .
در کشوری که بهائیان از حق تحصیل محروم هستند، حق ورود به دانشگاه را ندارند، اجازه ورود به کارهای دولتی و حتی خدمت به مملکت خود از این طریق را ندارند چگونه سایتی با نام بهائی پژوهیhttp://www.bahairesearch.ir که این جا ذکر کردید می توان با ir.() مشغول به فعالیت باشد؟ آن هم در کشوری که بهائیان حق هیچ فعالیتی ندارند! اجازه تاسیس چنین سایتی را دریافت کرده اند ؟ بیاییم و از فریب دیگران دست برداریم! این خود دلیلی عدم واقع گرائی این سایت با جامعه بهایی می باشد. شاید مراجه به سایت bahai.org بهترین انتخاب باشد ّTaeedxy ۱۰:۳۴, ۱۷ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] توضیحی در مقالات جدیدی
بنده بدون حذف هیچ خط و یا کلمه ای مطالب جدیدی به متون قرار گرفته شده ، افزودم. باشد که بعد از بازخوانی ، خلاصه تر عمل نمائیم...
[ویرایش] تغییرات کاربر Aparhizi
کاربر Aparhizi شیوه جدیدی را در این تغییرات به وجود آوردند. و قرار بر این شد که به نسبت و با هماهنگی به تکمیل آن پرداخته شود.Taeedxy ۱۳:۵۳, ۱۷ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
اما گویا کاربر Senemmar|Rohan بدون بحث و گفتگو و خلاف قوانین عمل می نمایند. Taeedxy ۱۹:۵۵, ۱۷ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
-
- با سلام.
- البته، به من حق بدهید به بحث هایی از این دست وارد نشوم.
- اگر چه چندان اهمیتی ندارد که برای بحث آن وقت بگذارم.
- هر چه دوست دارید بنویسید.البته قوانین ویکی فراموش نشود.
- Rohan ۱۷:۵۰, ۱۸ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] تغییرات جدید
بنا به درخواست کاربر:ظهیری موارد نوشته شده در متن آمار بین المملی بهائی از دایرة المعارف بریطانیکا اقتباس گردید و پیوست شد Taeedxy ۱۶:۱۴, ۱۸ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
با اقتباس به کتب اصلی دیانت بهائی ( گنجینه حدود و احکام ) (مبادی روحانی دیانت بهائی) متنی دانشنامه ای و به دستور دوستان خالی از هر گونه مدح و ثنا اضافه گردید ( تاکید می کنم: اضافه گردید ) Taeedxy ۱۷:۳۱, ۱۸ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] درخواست
اولا که توهین به عقاید دیگران خلاف قوانین است. لطفا تغییراتی که با دلیل و مدرک آورده شده است را تغییر ندهید مثلا کاربر:پیکنیکدوست متن زیر عکس فقط به این نکته اذعان دارد که بر سر صحت این عکس اختلاف وجود دارد ( و دلیل آن دلیل بر صحت و عدم صحت آن آورده شده ) این جا جائی برای پنهان کاری نیست، شما مطمئنا باشید اگر چیزی و جمله ای در مدح و ثنا و یا خارج از مغولات دانشنامه ای باشد شخصا خود اقدام به حذف آن نیز خواهم کرد. مطمئن باشید. مثلا شما می توانید مدرک خود را بر توضیحات عکس در قسمت صحت یا عدم صحت عکس بیاورید. مدرک شما چیزی از اختلاف بر سر صحت عکس کم نمی کند. اما مدرک شما کاملا متین است و می تواند در قسمت مربوط به صحت یا عدم صحت عکس و با متنی دانشنامه ای قرار داده شود. تمامی متن از کتب اصلی بهائیان آورده شده است. ( احکام، اعتقادات، تعالیم و ... ) و فکر کنم اصیل ترین منبع برای قرار گرفتن در دانشنامه باشد نه نوشتن افکار عده ای غرض ورز. Taeedxy ۰۶:۰۶, ۱۹ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] تشکر
کاربر navid.k از ویرایش متن متشکرم. بنده سعی و تلاش بر گذاردن عکس مشرق الاذکار شیلی داشتم از ویکی انگلیسی اما نشد، دلیل چیست؟ Taeedxy ۰۸:۰۴, ۱۹ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] دلیل تغییرات
معمولا کسی که تغییر می دهد دلیل خود را باید بیاورد جناب آقای کاربر پیکنیکدوست. لطفا دست از اعمال خرابکارانه بردارید. اعمال شما گزارش گردید. Taeedxy ۰۸:۰۱, ۲۰ فوریه ۲۰۰۷ (UTC) در ضمن لطفا صفحات بحث انجام گرفته در مباحث مدیر به آفرید را ابتدا مطالعه نمائید و سپس دست به این چننی اعمال خلاف قوانین ویکی پدیا بزنید. Taeedxy ۰۸:۰۱, ۲۰ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] عکس
- این عکس که شما میگدارید عکس چاپ شده در آن کتاب نیست! ومسلما تغییر یافته جهت پائین آوردن کیفیت است!
- عکس چاپ شده در پائین همین صفحه وجود دارد!
- این عکس با کیفیت چاپ شده در صفحه بیوگرافی وجود دارد!
- در صحت عکس جای بحث است! و الی آخر!
- حتی در کپی رایت هم جای بحث است!
نوید ۰۸:۰۲, ۲۰ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
- شما که تا دیروز اصلا بکلی منکر واقعی بودن عکس کتاب میلر میشدید. نظرتان به این زودی عوض شد؟ برخلاف ادقای نامربوط شما، آن عکس دیگر هست که دستکاری شده و نه عکس پاسپورت بهاءالله. در مورد کپیرایت هم خودتان را مسخره عالم نکنید. اگر میخواهید صحبت از کپیرایت بکنید حداقل اول بروید و یاد بگیرید اصلا کپی رایت چیست. این عکس مال قرن نوزدهم است! --پیکنیکدوست ۰۸:۲۰, ۲۰ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
-
- الان تاییدش کردم؟! ما میگوئیم مخالف و موافق! عادلانه بنوبسند! شما بگوئید این عکس چاپ شده در کتاب میلر است، ما هم میگوئیم درست است این عکس چاپ شدهاست! ولی ما در صحت آن شک داریم به این دلائیل! ضمن اینکه شما کتاب میلر را در کجا دیدهاید که میگوئید کدام چاپ شدهاست؟
نوید ۰۸:۲۶, ۲۰ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
- بیتالعدل بهائی در نامهای رسمی که به آن ارجاء دادهام در پاسخ به سئوال بک بهائی در همین رابطه مشخصا و بدون هیچ جای ابهامی نوشته که عکس کتاب میلر عکس بهاءالله است. --پیکنیکدوست ۰۸:۳۳, ۲۰ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
-
دانشمند کپی رایت!
- پورتره در مورد عکس متفاوت است! ولی چون دارم در مورد آن تحقیق میکنم فعلا کامل نمی توانم توضیح دهم!
- عکس مهم نیست و عکاس مهم است! آن هم زمانی که حق عکس متعلق به شخص خاصی نباشد!
- و و و ! که اگر دستکاری نکنید میتوانیم در این باره بحث کنیم!نوید ۰۸:۳۰, ۲۰ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
بنده نیز در متنم با اجازه مدیر به آفرید این گونه نوشته ام که بر سر صحت عکس اختلاف وجود دارد. و ایشان نیز چون با دلایل و مدارک گفتم اجازه نوشتن این مطلب را دادند. لطفا صفحات بحث مربوطه را به جای خرابکاری بخوانید!!!!!لطفا !!!! Taeedxy ۰۸:۳۲, ۲۰ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] من که بهایی هستم باید قسم روباه را باور کنم یا دم خروس را؟ (یک بینش کلی)
اگر یک فرد عاقل و به دور از تعصب ، حتی انشای مطالب نوشته شده یا ایراد شده از طرف پیروان هر دو آیین(بهایی و اسلام) را با هم مقایسه نماید ، میفهمد که کدام سخنانش متین تر و استوار تر است.( البته این مطلب به دانشمندان واقعاً عارف و فقیه اسلام مثل مولوی یا سعدی که به عنوان جواهرات عصر اسلام هستند هیچ ربطی ندارد و منظور من تنها عده ای نادان هستند که تنها از روی غرض می نویسند.) اگر کمی بیشتر در رسانه ها دقت کنیم خواهیم دید که دشمنان امر مبارک حضرت بهاءالله ، چطور به جای پرداختن به مطالب استدلالی ، به تهمت و افترا و یک مشت وقایع دروغین تاریخی پرداخته اند که تنها کسانی میتوانند آن را باور کنند که به اندازه سر مویی از اخلاق پیروان این آیین (بهایی) آگاهی نداشته باشند. برای مثال از چندی پیش ارائه مقالاتی در روز نامه کیهان به صورت داستان (مثلاً واقعی) بر علیه بهاییان آغاز شد. داستان آنها به گونه ای هست که اولاً هیچ فرد بهایی قادر به حتی تصور آن نیست. ثانیاً حتی افراد غیر بهایی هم در راست بودن آن شک دارند. البته این حرکات پراکنده در جامعه غیر بهایی ایران از زمان پخش بیانیه هایی که به عنوان تظلم نامه از طرف جامعه بهایی به اکثر و تقریباً تمام ادارات رسمی ایران توضیع شد ، بیشتر شده است. بنده به عنوان یک فرد ۱۷ ساله بهایی ، با چشم خود شاهد بودم که بعد از پخش بیانیه ها ، نامه هایی به صورت سازماندهی شده به سوی منازل افراد بهایی و به اسم آنان فرستاده شد که در آن تنها یک سری تهمت های دروغین و باور نکردنی در مورد تشکیلات جامعه بهایی نوشته شده بود. این مقالات را شاید اگر به دست افراد بی اطلاع می دادند تأثیری داشت اما در مورد بهاییان تنها موجب تقویت ایمان آنها میشود. لازم به ذکر است که این نامه به امضای فردی بود که از طرف جامعه بهایی به عنوان یک فرد منافق و ناقض دستورات الهی شناخته شده و از جامعه بهایی طرد شده بود. هم اکنون می خواهم بدانم که آیا من که ۱۷ سال در جامعه بزرگ شده ام که هدفش تنها وحدت عالم انسانی است ، آیا میتوانم قسم کسانی را باور کنم که می گویند این آیین هدفش تفرقه اندازی میان انسانهاست؟ البته این از سنن خداوند متعال است که هرگاه شریعتش را برای ما انسانها می فرستد ، عده کثیری از نادانان و گمراهان بر علیه آن قیام می کنند. مگر زمان حضرت محمد این گونه نبود که یهودیان بنا به عقیده شان منتظر بودند که پیامبری از جانب خدا بیاید و تعالیم یهود را اجرا نماید؟ اما وقتی حضرت محمد ظهور کردند چند نفر به یاری ایشان شتافتند؟ و بعد از آن چن نفر از مومنین به آن حضرت ، بعد از تغییر قبله در ایمان خود راسخ ماندند؟ مدتها قبل از آن حضرت مگر خداوند حضرت موسی را به پیامبری انتخاب نکرد ؟ در حالی که موسی قاتل بود. اینها همه نبود مگر به خاطر امتحان ما انسانها. این همان پلی است که از تار مو نازک تر و از شمشیر برنده تر است. هم اکنون هم اوج امتحانات الهی در حال برگزاری است. حضرت اعلی (به اعتقاد ما بهاییان قائم موعود) با توجه به نشانه های تعیین شده برای ظهور امام زمان ظهور کردند ، اما چون عده کثیری از مردم به ظاهر آن نشانه ها می نگریستند ، از پیروی آن حضرت سر باز زدند. و این مصداق این روایت است که در زمان ظهور امام عصر(روحی له الفدا) عده پیروان آن حضرت بسیار کمتر از عده مخالفان است. زیر و زبر شدن قوانی و اساس زندگی بشر در زمان ظهور نیز از نشانه های آن است. اما با وجود اینکه امروزه این نشانه به طور کامل به وقوع پیوسته هنوز عده زیادی در خواب غفلت هستند. از همه اینها که بگذریم ، آیا مردم خودشان عقل ندارند که با مطالعه در آثار آیین بهایی به قضاوت در مورد آنها بپردازند؟ اگر عقل دارند چرا عده ای آثار آیین ما را یا با تحریف و یا به صورت ناقص در ردیه های خود ذکر می کنند؟ البته من نمی گویم که برای تحقیق ، فقط و فقط باید به آثار بهایی مراجعه کنند. من میگویم که منبع تحقیق آنها نباید فقط عقیده ی عده ای از مخالفان این آیین باشد. فرض کنید که شما می خواهید یک دوچرخه بخرید. آیا فقط به حرف کسانی که از آن دوچرخه بد می گویند توجه می کنید ؟ آیا هیچ گاه برای یک بار هم که شده ، به طور دقیق و منصفانه خود دوچرخه را بر انداز نمی کنید؟ در ضمن ! اینکه فقط به چرخ دنده های نوک تیز یک دوچرخه توجه کنید کافی است یا می بایست تمامی جوانب را در نظر گرفت؟ البته این مثال ناقص است ولی برای روشن تر شدن مطلب ، آن را ذکر کردم. حال مطلبی دیگر ذهن مرا درگیر کرده است و آن اینکه آیا آیینی که غیر الهی و نادرست باشد ، آیا می تواند مدت قابل ملاحظه ای و با وجود این همه تضییقات دوام بیاورد؟ آیا میدانید که از زمان ظهور حضرت اعلی و پس از آن ظهور حضرت بهاءالله تا کنون چند شهید ، چند بلا دیده و چند محروم از حقوق اجتماعی وجود دارد؟ آیا قوه ای غیر از قوه الهی می تواند این چنی پیروان یک آیی را ثابت . مستقیم نگه دارد؟ آیا میدانید مخالفان امر بهایی ، چگونه دست به مبارزه با این آیین می زنند؟ آیا می دانید اجتماع ایران پس از اینکه راهی برای منحرف نمودن پیروان این آیین (بهایی) نیافت ، راه را برای ورود بهاییان از کشور باز گذاشت؟ آیا این راه ، راه مناسبی برای مبارزه است؟ تنها با بیرون راندن بهایی ها؟ Shahrooz_shahidzadeh@yahoo.com --Shahid ۰۹:۰۸, ۲۰ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
شهروز جان همیشه یادمان باشد که
کس نزند بر درخت بی بر سنگ...
خوشحالم از آشنائی شما. Taeedxy ۰۹:۲۶, ۲۰ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
درست است ! اما کسانی که به درخت بار و برگ دار حسودیشان می شود بد جوری به آن سنگ میزنند(مثَل درخت عرعر و گلابی را نشنیده ای که چطور درخت عرعر با وجود قد درازش و بی باروبر بودنش به درخت گلابی که سر به زیر اما پر ثمر بود توهین می کرد؟)--Shahid ۰۹:۳۳, ۲۰ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] حل و فصل مناقشات
پیشنهاد میشود برای حل فصل مناشقات طرفین درگیر در مواردی کوتاه بیایند:
- عکس بهاءالله در بالای مقاله نشان داده شود ولی این نکته ذکر شود که سر صحت عکس اختلاف نظر وجود دارد. در متن مقاله راجع به عکس صحبت شود.
- گفته شود که مسلمانان بابیت را فرقه میدانند ولی بهاییان و عدهای دیگر چون سازمان ملل بهاییت را به عنوان یک دین رسمی قلمداد میکنند.
طرفین به جای واگردانی نسخهها موارد اعتراض خود را مطرح کنند. بهآفرید ۱۳:۱۶, ۲۰ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
به نظر من
- در صحت عکس شک است، در کپی رایت آن هم(نمی گویم قطعا، میگویم شک). ضمن اینکه در توضیحات مثلا تلفن یا هر چیز دیگر، در ابتدا معرفی از خود آن چیز است، سپس به عنوان قسمتی در باره نحوه پیدایش، سازنده و ... آن صحبت میشود، حتی شاید در یک آرتیکل جدا! که مثلا تلفن توسط الکساندر گراهام بل ساخته شد. حالا گراهامبل کیست و چگونه است مربوط به مقاله الکساندر گراهام بل است. ضمن اینکه اگر عکسی حقیقی از گراهامبل وجود داشته باشد و بدون مشکل، آن در بالای صفحه گراهامبل میآید. با این حال این عکس در خود صفحه دین بهائی هم بود و در قسمت مربوطه با توضیحات موافق و مخالف! یک سوال هم دارم که چرا در صفحه مثلا اسلام صحبت از بنانگذار و تاریخ حیاتش نیست یا چرا به قولی خدای نکرده عکسهای کاریکاتورهای اخیر نیست؟ یا نقش برجسته های محمد (ص) در سالهای اولیه این دیانت؟ فکر می کنم جوابش ساده است؛ آنجا همه حرمت عقیده را نگه میدارند و اینجا خیر! در آنجا حساسیت نیست و در اینجا هست! و الا در همه جای ویکی هر چیزی جای خودش را دارد مگر به خاطر گل روی مخالفان جابجا شود!!!
- عکسی که جناب پیکنیکدوست اصرار بر استفاده از آن دارند، همانطور که خودتان شاهد هستید، عکس چاپ شده در کتاب میلر هم نیست، بلکه عکسی است از برش قسمت صورت کتاب میلر، با تغییراتی جهت تخریب آن.
- در مورد دین و فرقه، به نظر من می توانیم بررسی کنیم که تعریف فرقه چیست و آیا موافق اعتقاد بهائیان است یا خیر. فکر نمیکنم فرق اسلامی هیچکدام ناسخ قرآن و پیامبر بعد از خاتم را به عنوان فرقه قبول کنند، چون اساسا فرقه یک انشعاب از دین است، با اصول دین یکسان، ولی دیانت بهائی با برخی از اصول اولیه و به قولی اصول دین قرآن هم متناقض است! فکر میکنم یک مبحث بهائی ستیزی مانند اسلام ستیزی و یهودی ستیزی لازم است، آن وقت میتوانیم بگوئیم که به اعتقاد بهائیان دین و به اعتقاد برخی بهائی ستیزان فرقه! چرا که فکر میکنم اصلا فقط گروهی از مسلمانان، نه همه آنها که به نظر من همان بهائی ستیزان هستند، بهائیان را فرقهای از اسلام میدانند و لا غیر.نوید ۱۳:۵۲, ۲۰ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] نظر Taeedxy ۲۲:۲۰, ۲۰ فوریه ۲۰۰۷ (UTC) ( : )
- من در مورد عکس با کاربر نوید موافقم هر چند من با دلایلی مستند ذکر عدم صحت عکس را نمودم و حتی با آن مباحث خواستار حذف عکس نیز بودم اما گویا شما از روش به مرگ گفتن تا به تب راضی شدن را پیش گرفتید!! عکس در صفحه تغییری آخر که قبل از اعمال خرابکارانه وجود داشت (که جای سوال است که چرا اعمال خرابکارانه محافظت شده است؟؟؟) با توضیحات کامل مبنی بر مدارک واسناد دال بر صحت و عدم صحت عکس بود، بدون هیچ طرفداری ای زیرا اگر طرفداری می خواستم انجام بدم با توجه به دلایل بسیار بسیار قانمع کننده خویش حتی می توانستم عکس را از صفحه اصلی پاک نمایم، اما به دلیل عدم انجام اعمال خرابکارانه این کار را نکردم، آن وقت کاربری بدون هیچ صحبتی انجام به چنین کاری می کند و شما سکوت نمودید در قبال این کاربر که حتی سابقه ایشان از صفحه بحث کاربریشان مشخص و واضح است!!!
- در مورد فرقه، آن قدر کاربر نوید کامل و متین صحبت کردند که جائی بر نظرات بنده نیست. کاملا صحبت های کاربر نوید را به تکرار عنوان می کنم. خود نگاهی به تعالیم ذکر شده در قسمت تعالیم بهائی بیندازید و ببینید آیا این اعتقادات شباهتی با اعتقادات اسلام دارد ؟ پس مسلما فرقه نمی توان آن را نام نهاد!!! Taeedxy ۲۲:۰۰, ۲۰ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] تفاوت دو عکس
عکسی که آقای پیکنیک دوست از آن یاد میکنند(لینک) و اصرار فراوانی از استفاده از آن دارند، قسمت بریده شده از همان عکس چاپ شده در کتاب ویلیام میلر است(لینک)! البته با کمال جسارت مخدوششده و تغییر رنگ دادهشده! این عکس برای مقاصد کاملا مغرضانه تغییر دادهشدهاست! دوستانی که به کتاب ویلیام میلر [2] دسترسی دارند عکس را میتوانند ببینند! نه نویسنده این کتاب بهائی است، نه ناشر و نه کسی که عکس را اسکن کردهاست! این عین عکس اسکن شدهاست. ولی کسی که مایل به قرار دادن عکس بیکیفیت آن هم در بالای سایت و در مقالهای که این عکس مربوط به آن نیست باشد مسلما یک بهائیستیز واقعی است. شاید تغییرات هم کار خود او باشد. و الا عکسی که مشهور است که برای پاسپورت گرفته شدهاست همان عکس چاپ شده در کتاب میلر است!(تازه اگر باشد! که بحث مربوط به حقیقت عکس جداست.) البته جناب پیکنیکدوست هم تقصیری ندارند، احتمالا احساس کردهاند که ۱۵۰ سال پیش برای پاسپورت عکس چهره بوده و آنهم زیر لیبل لیزری و شاید مثل کارت ملیهای امروزی برش خورده و چاپ شده بر روی آن! در صورتی که عکس پاسپورت در آن زمان یک عکس از شخص بوده که به پاسپورت پیوست میشده! در هر صورت تغییر و خراب کردن عکس کار بهائیستیزی بیش نیست! بدین وسیله پیشنهاد حذف این عکس را کامل از ویکی دارم.به ۲ دلیل:
- اصل عکس در ویکی وجود دارد.
- این عکس سمبل توهین به یک قشر و اعتقاد یک دسته از کاربران ویکی است.
که البته قبل از آن باید تکلیف حضور این عکس در این مقاله مشخص شود. پس از این بحث فکر کنم باید برویم سراغ این بحث که اصلا لزوم وجود این عکس در این مقاله چیست؟ (عکسی که چندین مورد جای شک دارد. و تازه منصوب به بنیانگذار این دین است.(مثال تلفن و یا سایر موارد)) نوید ۰۹:۵۵, ۲۱ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
- من متوجه نمیشوم چرا این عکس از نظر شما توهین است. ممکن است کیفیت اسکن بد بوده. به هر حال استفاده از تصویر منبع دار و با کیفیت بالاتر عاقلانهتر است. حسام ۱۰:۳۰, ۲۱ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
- فکر میکنید چرا عکس را کیفیتش را پائین آوردهاند؟ چرا اصرار بر استفاده از عکس در بالای مقاله دارند؟ تابحال در جامعهای بودهاید که اقلیت باشید و همه مخالف؟ قدرت هم با مخالف؟ سرتاسر تلاششان خلاف واقع جلوه دادن وقایع باشد؟ به هر نحوی که شدهاست؟ تا بحال در شبکه ملی کشور(شبکه یک) گفتهاند که شما با خواهر و مادرتان ازدواج میکنید؟ نماز ندارید یا اگر دارید خواندید نخواندید اشکال ندارد، و سایر موارد؟ تابحال اینها را ندیدهاید که با هدفهای کثیف بهائی ستیزان در هر جائی آشنا باشید! کاملا میدانند که بهائیها با دیدن کوچکترین بی احترامی زجر می کشند و هدفشان همین زجر است. شما خودتان هیچ وقت سوال کردهاید که اصلا چرا این عکس باید باشد!؟ در صورتی که جایش اینجا نیست این مقاله مربوط به حسینعلی نوری است مگر! یا همیشه می پرسید چرا نباشد؟ شما هم خواسته نا خواسته در همین جامعه زندگی میکنید، شاید در سخنرانی دکتر رحیمپور هم شرکت کردهاید ولی باز هم نپرسیدید سندیت تو برای این اتهامها چیست. با عکسی موافقت میکنید که همه شرایط بر علیه آن است ولی باز ما باید کوتاه بیائیم و بگوئیم باشد. دیگر در انقلاب اسلامی به این توهینها عادت کردهایم. اگر خیلی مایلید عکس را میتوانید تیرهتر کنید بگوئید این همانی است که بهائیها به او میگویند خدا! مثل همان دانشجویانی که با شنیدن صحبتهای دکتر رحیمپور خندیدند و سوال نکردند! قدرت دست شمااست. هرگونه که مایلید اقدام کنید! عکس بدون سند مدرک و ادیت شده میشود اصل و عکس اصلی میشود فرع تقلبی ادیت شده(رجوع شود به توضیح عکسها)! -- نوید ۱۰:۵۵, ۲۱ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
- فعلاً که از تصویر شما استفاده شده است. در ضمن من کاری به جامعههای دیگر ندارم اگر مشکلی در ویکیپدیا وجود دارد بفرمایید. اینجا سیاستی به نام فرض حسن نیت وجود دارد. لطفاً آن را مطالعه کنید. حسام ۱۳:۵۲, ۲۱ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
- فکر میکنید چرا عکس را کیفیتش را پائین آوردهاند؟ چرا اصرار بر استفاده از عکس در بالای مقاله دارند؟ تابحال در جامعهای بودهاید که اقلیت باشید و همه مخالف؟ قدرت هم با مخالف؟ سرتاسر تلاششان خلاف واقع جلوه دادن وقایع باشد؟ به هر نحوی که شدهاست؟ تا بحال در شبکه ملی کشور(شبکه یک) گفتهاند که شما با خواهر و مادرتان ازدواج میکنید؟ نماز ندارید یا اگر دارید خواندید نخواندید اشکال ندارد، و سایر موارد؟ تابحال اینها را ندیدهاید که با هدفهای کثیف بهائی ستیزان در هر جائی آشنا باشید! کاملا میدانند که بهائیها با دیدن کوچکترین بی احترامی زجر می کشند و هدفشان همین زجر است. شما خودتان هیچ وقت سوال کردهاید که اصلا چرا این عکس باید باشد!؟ در صورتی که جایش اینجا نیست این مقاله مربوط به حسینعلی نوری است مگر! یا همیشه می پرسید چرا نباشد؟ شما هم خواسته نا خواسته در همین جامعه زندگی میکنید، شاید در سخنرانی دکتر رحیمپور هم شرکت کردهاید ولی باز هم نپرسیدید سندیت تو برای این اتهامها چیست. با عکسی موافقت میکنید که همه شرایط بر علیه آن است ولی باز ما باید کوتاه بیائیم و بگوئیم باشد. دیگر در انقلاب اسلامی به این توهینها عادت کردهایم. اگر خیلی مایلید عکس را میتوانید تیرهتر کنید بگوئید این همانی است که بهائیها به او میگویند خدا! مثل همان دانشجویانی که با شنیدن صحبتهای دکتر رحیمپور خندیدند و سوال نکردند! قدرت دست شمااست. هرگونه که مایلید اقدام کنید! عکس بدون سند مدرک و ادیت شده میشود اصل و عکس اصلی میشود فرع تقلبی ادیت شده(رجوع شود به توضیح عکسها)! -- نوید ۱۰:۵۵, ۲۱ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
-
- میشود دلیل وجود عکس در صفحه را بگوئید در صورتی که حسینعلی نوری خود مقالهای دارد؟ غیر از غرضورزی و مخالفت با نظر بهائیان است؟ و یک مثال بیاورید که در آن اینگونه عمل شده باشد؟! من مثال زدم و گفتم در مقاله اسلام حتی صحبتی از تاریخچه حیات حضرت محمد وجود ندارد! یا حتی تلفن؛ مسیحیت؛ یهود؛ برق؛ کامپیوتر؛ مایکروسافت و و و ... نقل قول از خودم در چند خط بالاتر:
- "ضمن اینکه در توضیحات مثلا تلفن یا هر چیز دیگر، در ابتدا معرفی از خود آن چیز است، سپس به عنوان قسمتی در باره نحوه پیدایش، سازنده و ... آن صحبت میشود، حتی شاید در یک آرتیکل جدا! که مثلا تلفن توسط الکساندر گراهام بل ساخته شد. حالا گراهامبل کیست و چگونه است مربوط به مقاله الکساندر گراهام بل است. ضمن اینکه اگر عکسی حقیقی از گراهامبل وجود داشته باشد و بدون مشکل، آن در بالای صفحه گراهامبل میآید." -- نوید ۱۶:۱۹, ۲۱ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
[ویرایش] موافقم
من هم با کاربر Taeedxy و نوید موافقم. البته دوست داشتم عکس حذف شود اما به هر حال با رأی اکثریت موافقم. امید وارم دیگر دوستان هم با انصاف بیشتر به این قضیه نگاه کنند.--Shahid ۰۹:۵۷, ۲۱ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] عکس العمل های دیگران و مدیران
بنده متن را ویرایش کرده بودم نه واگردان که در یک ثانیه همه مدیران و همه کاربران آن را خنثی سازی نمودند اما در قبال توهین های کاربر پیکنیکدوست هنوز هیچ عکس العملی از مدیری یا کاربری دیده نمی شود!!!! مثلا فاصله ها را کم کرده بودم، کلمات اشتباه را حذف کردم، در متن بهائی می نویسم "حضرت بهاالله" مدیر به آفر برچسب بی طرفی به آن می زند! در این متن نوشته شده و بالاخره حضرت محمد !حضرت آن را پاک می کنم ، آن یکی مدیر می آید و آن را واگردان می کند!!! احسنت ! Taeedxy ۱۳:۵۷, ۲۱ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] دلیل بر حذف مطالب به عنوان تعدیل!!
تعدیل و پیرایش زمانی معنی پیدا می کند که متن غیر مربوط باشد و سپس حذف گردد و اگر مربوط باشد با استفاده از کلمات کم تر آن معنی را برسانید(پیرایش) اما تغییر در نظام اداری دیانت بهائی به هیچ عنوان نشان دهنده متن قبلی نیست! در صورتی که از اصول توضیحات است. لطفا دلایل را در این قسمت بنویسید. اما گویا دیگران باید بیایند مثل آی خوردن و بدون هیچ خنثی سازی از دیگران متن را هر طور که می خواهند تغییر دهند و آن وقت ما هزاران هزار دلیل بیاوریم با هزاران هزار خنثی سازی که آقاجان به متن قبلی باید برگردانده شود!!! این دیگر چه صیغه ایست ما که نفهمیدیم! مطمئنا اگر الان حتی یک فاصله را تغییر دهم آن وقت هزاران نفر سوار بر اسب از آسمان می آیند و متن بنده را خنثی سازی می کنند×! اما این جا گویا کسی نیست به اصل توهین به دیگران اتهام به دیگران احترام به عقاید دیگران احترام به تغییرات دیگران توجهی داشته باشد!!!! Taeedxy ۱۴:۰۶, ۲۱ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] تائید و یا تکذیب عکس
هر جا در تاریخ وقایعی ذکر میشود و به نسل بعد منتقل میشود منتقدین تاریخی با رجوع به ان کتب و جمع آوری موارد مشابه که در منابع مختلف توسط تاریخ نویسان مختلف آورده شده پی به بی طرفی و صحت وقایع و منابع تاریخی برده و به قول معروف بی طرقی نویسنده تاریخی بر ملا میشود.
در مورد صحت عکس میرزا حسینعلی نوری تا جائی که در آثار و کتب فارسی و عربی و انگلیسی و فرانسه در کتابخانه های معتر دنیا جستجو شده تنها در یک کتاب عکسی منتسب به این شخص به چاپ رسیده که در کتاب "یکسال در میان ایرانیان تالیف پروفسور ادوارد براون ترجمه ذبیح الله منصوری ناشر کانون معرفت در صفحه ۴۶ "تصویر میرزا حسین علی( بهاالله) به چاپ رسیده.
از نظر قواعد تاریخی با تنها ۱ شاهد نمی توان در صحت آن عکس اعتباری باز کرد. چنانچه در مقابل آن کتاب صد ها بلکه هزاران کتاب دیگر به چاپ رسیده ( همزمان با عصر کتاب ذکر شده ) و حتی بعد از آن سده تا کنون که هیچ کدام ( چه از جانب موافق با بهائیت و چه جناح مخالف ) تکرار عکسی مشابه به عکس مورد بحث به چاپ نرسانده.
همانگونه که در کشف صحت احادیث اسلامی به تعداد نقل قول یک حدیث از راویان و امامان و امازادگان و افراد مختلف رجوع میشود باید در تائید یا تکذیب این عکس منتسب به میرزا حسینعلی نوری بی طرفانه به تعدادی بیشتر از ۱ مرجع و نه تنها از یک جناح ( مخالف بهائیت و یا جناح موافق ) به تنهائی به قاضی رفت و تائید و یا تکذیب کرد.
این عمل به نفسه برای مرجع جهانی اینترنتی ویکیپیدیا یک عمل متناقض با هر مرجع علمی تخصصی که بی طرفی و صحت در کفتار از شرایط اصلی و اولیه آن است میباشد. بنابر این تائید و یا تکذیب این عکس مبتنی بر تکرر آن است یعنی اگر عکس مشابه آن و یا از زاویه دیگر و یا جوان تر و یا پیر تر میرزا حسین علی در کتابی دیگر ( چه مخالب با بهائیت و چه موافق) آمده میتواند در تائید درستی این عکس کمک کند و اگر در جائی دیگر توسط هیچ تاریخ نویس دیگری از او عکسی نیست پس نمیتوان با فقط یک رای موافق بر آن اطمینان کرد. موضوع این مقاله بیشتر به جریان دعوای بین دو یا سه نفر شبیه است و نه به عنوان نظر خواهی برای جواب صحیح.
Payam M ۰۸:۴۸, ۲۸ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] !!!
خنثی سازی به چه دلیلی است؟ بارها در این مورد بحث شده است! بارها مطلب آورده شده است! ولی جای پاسخ از مدیران چیزی غیر از سو استفاده از قدرت دیده نمیشود! به پائین این صفحه نگاه کنید! اگر جریان این است! پس بچرخ تا بچرخیم! و باز هم نقل قول از چند خط بالاتر!!!
- آن پیام خطاب به کاربر:Aparhizi بود. به شما ارتباطی نداشت. بهآفرید ۰۱:۴۹, ۲ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
"میشود دلیل وجود عکس در صفحه را بگوئید در صورتی که حسینعلی نوری خود مقالهای دارد؟ غیر از غرضورزی و مخالفت با نظر بهائیان است؟ و یک مثال بیاورید که در آن اینگونه عمل شده باشد؟! من مثال زدم و گفتم در مقاله اسلام حتی صحبتی از تاریخچه حیات حضرت محمد وجود ندارد! یا حتی تلفن؛ مسیحیت؛ یهود؛ برق؛ کامپیوتر؛ مایکروسافت و و و ... نقل قول از خودم در چند خط بالاتر: "ضمن اینکه در توضیحات مثلا تلفن یا هر چیز دیگر، در ابتدا معرفی از خود آن چیز است، سپس به عنوان قسمتی در باره نحوه پیدایش، سازنده و ... آن صحبت میشود، حتی شاید در یک آرتیکل جدا! که مثلا تلفن توسط الکساندر گراهام بل ساخته شد. حالا گراهامبل کیست و چگونه است مربوط به مقاله الکساندر گراهام بل است. ضمن اینکه اگر عکسی حقیقی از گراهامبل وجود داشته باشد و بدون مشکل، آن در بالای صفحه گراهامبل میآید.""
در هر صورت اگر هدف اطلاعرسانی است بنده میبینم که حیف است ملت از نگارههای صدههای اول اسلام خبری نداشتهباشند! ضمنا مهم اثباتپذیری است نه حقیقت! این به آن در! مردم طالب اثبات هستند، بگذار ببینند چه خبر است! نوید ۱۸:۵۷, ۱ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] گذشت چند روز
بعد از گذشت این چند روز کسی از مخالفان حذف عکس در صفحه اصلی نظری نداده است، لطفا دلایل خود را برای عدم حذف بیاورید! و لطفا اگر دلیلی نمی آورید در صورت حذف عکس واگردانی نکنید که واقعا این کار طبق قوانین ویکی خرابکاری محسوب می شود.(نمی شود؟) Taeedxy ۰۷:۳۳, ۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] دلایل بیاوریم که عکس باشد یا خیر
خب گویا کاربر نوید حس کرده بودند که چون بحث با صحبت ایشان تمام شده و کسی مخالفتی در ادامه بحث نداشته عکس و مطالب موجود را حذف کردند: خب شاید یک متن برای آوردن دلایل دو طرف لازم باشد: بنده سعی کردم که این دلایل را در این جا بگنجانم. لطفا طرفین دلایل خود را در محل خود اضافه کنند:
[ویرایش] دلایل نبودن عکس منتسب به بهاالله در صفحه آئین بهائی
- اول اینکه لطفا نگوئید بهائیان نمی خواهند عکس بهاالله چون نقل و نبات همه جا باشد(منقول از به آفرید)پس نمی خواهند عکس این جا باشد و این مشکل ایشان است و ... این عکس از نظر بهائیان صحت ندارد. و بیشتر مشکل این جاست که عکسی که صحت ندارد چرا باید باشد، نه این که عکس بهاالله نباشد! (منقول از تائید)
- طبق موارد بر سر صحت عکس و عدم صحت عکس نیز اختلاف وجود دارد. (منقول از تائید)
- صفحه ای مختص بهاالله موجود است، تکرار این مطالب راجع به عکس در صفحه تکرار مکررات است (منقول از کاربر از نظر قواعد تاریخی با تنها ۱ شاهد نمی توان در صحت آن عکس اعتباری باز کرد. چنانچه در مقابل آن کتاب صد ها بلکه هزاران کتاب دیگر به چاپ رسیده ( همزمان با عصر کتاب ذکر شده ) و حتی بعد از آن سده تا کنون که هیچ کدام ( چه از جانب موافق با بهائیت و چه جناح مخالف ) تکرار عکسی مشابه به عکس مورد بحث به چاپ نرسانده.همانگونه که در کشف صحت احادیث اسلامی به تعداد نقل قول یک حدیث از راویان و امامان و امازادگان و افراد مختلف رجوع میشود باید در تائید یا تکذیب این عکس منتسب به میرزا حسینعلی نوری بی طرفانه به تعدادی بیشتر از ۱ مرجع و نه تنها از یک جناح( مخالف بهائیت و یا جناح موافق ) به تنهائی به قاضی رفت و تائید و یا تکذیب کرد. (منقول از کاربر: پیام)
- در مقاله اسلام حتی صحبتی از تاریخچه حیات حضرت محمد وجود ندارد! (منقول از نوید)
- تلفن توسط الکساندر گراهام بل ساخته شد. حالا گراهامبل کیست و چگونه است مربوط به مقاله الکساندر گراهام بل است. ضمن اینکه اگر عکسی حقیقی از گراهامبل وجود داشته باشد و بدون مشکل، آن در بالای صفحه گراهامبل میآید. با این حال این عکس در خود صفحه دین بهائی هم بود و در قسمت مربوطه با توضیحات موافق و مخالف! یا حتی تلفن؛ مسیحیت؛ یهود؛ برق؛ کامپیوتر؛ مایکروسافت و و و ... (منقول از نوید)
- در ویکی انگلیسی که معتبر ترین است به هیچ عنوان در صفحه اصلی دین بهائی این عکس که عکسی منتسب است آورده نشده است. (منقول از تائید) [3]
- در ویکی عربی بسیار جالب با این قضیه نه در صفحه دین بهائی بلکه در صفحه مربوط به حضرت بهاالله برخورد شده است،[4] هم چون نوع برخورد با کاریکاتورهای حضرت محمد (ص)اینجا (منقول از تائید) اعراب چقدر به افکار یکدیگر احترام می گذارند و ما...؟
- در این ویکی ها نیز به هیچ عنوان این عکس منتسب در صفحه اصلی دیانت بهائی نیست : [5] و [6] و [7] و [8] و [9] و [10] و [11] و [12] و [13]و [14] و [15] و [16] و [17] و [18] [19] و [20] و [21] و [22] و [23] و [24] و [25] و [26] و [27] و [] و [28] و [29] و [30] و [31] و [32] و [] و [33] و [34] و [35] و [36] و [37] و [38] و [39] و [40] و [41] و [42] و [43] و [44] و [45] و [46]و [47] و ... (تائید)
- با تنها ۱ شاهد نمی توان در صحت آن عکس اعتباری باز کرد. چنانچه در مقابل آن کتاب صد ها بلکه هزاران کتاب دیگر به چاپ رسیده ( همزمان با عصر کتاب ذکر شده ) و حتی بعد از آن سده تا کنون که هیچ کدام ( چه از جانب موافق با بهائیت و چه جناح مخالف ) تکرار عکسی مشابه به عکس مورد بحث به چاپ نرسانده.همانگونه که در کشف صحت احادیث اسلامی به تعداد نقل قول یک حدیث از راویان و امامان و امازادگان و افراد مختلف رجوع میشود باید در تائید یا تکذیب این عکس منتسب به میرزا حسینعلی نوری بی طرفانه به تعدادی بیشتر از ۱ مرجع و نه تنها از یک جناح( مخالف بهائیت و یا جناح موافق ) به تنهائی به قاضی رفت و تائید و یا تکذیب کرد. Payam M ۰۷:۰۳, ۴ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- *
- *
[ویرایش] دلایل بودن عکس منتسب به بهاالله در صفحه آئین بهائی
لطفا دلایل در رد دلایل بالا را با ذکر شماره دلیل نبودن بنویسید:
- *
- *
- *
- *
[ویرایش] امیدواری؟
واقعا فکر میکنید کسی اینجا بیاید؟ همیشه بحث تا اینجا رسیده است و خبری از باقی موارد نیست. وقت تغییر همه واگردانی میشود! ما هم امیدواریم! -- نوید ۱۱:۳۰, ۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] نه مثل این که نمی شه!!!
مثل این که نمی شه این جا با بحث کاری کرد، آخه واگردانی متن به آخرین تغییر به آفرید که فکر کنم بیش از ۱۰ ادیت قبل باشد، منطقی است؟ تروخدا قبل از هرگونه تغییر یه سری هم به این صفحه بحث عزیز بزنید. عجب داستانی شده...Taeedxy ۲۰:۵۹, ۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] داستانی جدید
Irnavash (بحث | مشارکتها) (خنثیسازی ویرایش ۴۵۷۱۲۵ ویژه:Contributions/Taeedxy (بحث کاربر:Taeedxy) -- با زور زدن مقاله را مطابق میل خود نگه ندارید! دلیل نامناسب بودن این بخش و راه)
- خب مشخص می کند که این دفعه چه داستانی خواهیم داشت! جالب است توهینتان، البته خوب است بدانید که بودن آن متن مطابق میل ما نیست، اما نبودنش مطابق میل شما، پس متن خود را برای خودتان بازنویسی کنید و به جای مطابق میلتان بنویسید مطابق میلمان :-) البته این یک شگرد عالیست که طرف دعوی را متهم کنی، مثل قضیه عکس که ما می گوئیم صحت ندارد، بعد هر که می آید می گوید بهائیان دوست ندارند عکش پیامبرشان همه جا باشد!! این هم یک داستانی مشابه با آن است... Taeedxy ۱۴:۵۹, ۵ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
-
- یاد جمله به آفرید افتادم که نوشته بود، هر چه میگیم نره، میگه بدوش! البته خطاب به یکی دیگه! شما مثل اینکه دلیل حذف مطلب هرچه باشد باید به دشمنی با کیش بهایی نسبت بدهید، نمیخواهم تصور کنم که مظلوم نمایی جزوی از رسالتتان است یا دشمن تراشی که اصلا جای این بحث ها اینجا نیست ... ولی تاکید می کنم که این رویه را ادامه ندهید! ..... مجبورم توضیح دهم: بنده دلیل حذف آن مطلب را گفته بودم، اینکه مطلب ربط دارد دلیل نمی شود، عقاید اشخاص درباره یک موضوع را نباید در مقال آن آورد که اینگونه می توان هزاران خط عقیده و نقل قول نوشت، "مشدعلی خان معتقد است: علت تلاش های اسراییل در حفظ و تکثیر بهایی گری تعهداتی است که در قبال اشغال فلسطین به دولت انگلستان داده است، این تعهدات در راستای تامین حیات فرقه های استعماری ایجاد شده توسط انگلیسی ها در شرق است." از این قبیل عقاید و باورها زیاد است، و منبع هم دارند. نمی دانم دوست دارید قانع بشوید یا نه! وقایع مستقیم را در ویکی بنویسید آنهم با منبع و مدرک. در ضمن دستورالعمل هم نمی توان در ویکی نوشت، روش نماز خواندن و ... را از آن مقالات حذف کنید. ایرناواش ۰۸:۴۷, ۷ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
- به نظر میرسد عین این مطلب در ویکی انگلیسی هست. درست است؟ در ابتدای بحث این صفحه و در خلال این صفحه هم مواردی هست که بحث بر سر دین بودن یا نبودن دیانت بهائی است. این قسمت به این خاطر اضافه شدهاست، که دلیل مخالفت برخی از مسلمین با دین بودن یا نبودن این دین باشد. اگر مخالفتی با دین بودن آن نیست خوب غالبا به قول شما لزومی ندارد. ولی فکر نکنم این گونه باشد. در مورد مظلومنمائی هم اینها نما و نمایش نیستند. واقعیت هستند. مثال بزنم اتفاقات ۲۸ سال بعد از انقلاب را؟ یا اینکه لینک بدهم ویرایشات ویکی را؟ کافیست چند ویرایش در دین بهائی به عقب بروید تا ببینید چقدر راحت برای خراب کردن یک گروه خیلی یواشکی جملهای اضافه کردند به بخش نماز در دین بهائی(این شخص حتی نمیداند در دین بهائی حکم نجاست افراد هم برداشتهشده است! چه برسد به کسی که نماز نمیخواند! ما به اینها میگوئیم دشمن! اسم دیگری دارند؟)، یا سری به آرشیو صدا و سیما در ۳ جمعه پیش در شبکه یک در پربیینندهترین ساعات بزنید تا ببینید جناب آقای دکتر چه بیرحمانه به مقدسات بهائیان توهین میکنند، و حتی در رسانه ملی میگویند با خواهر و مادرشان ازدواج میکنند! بعد میگویند نمازی ندارند، و یا روزه گرفتن و نگرفتنشان مهم نیست(انگار که حکمی ندارد)! بعد هم چهره دانشجویان در آن مجلس را ببینید که چه بیرحمانهتر و کورکورانه تر میخندند (اینها لازم ندارند درباره ازدواج بهائی و یا نماز و روزه بهائی بیشتر بدانند! تا به هر چرندی بدون سوال نخندند؟)! حتما میدانید برای شما مهدی موعود و رجعت حسینی چه مقامی دارد؟! در هر حال بهائیان این دو ظهور را همان دو موعود میدانند، برای اینکه احساس من را درک کنید میگویم ببینید این ظلم نیست در شبکه ملی مملکتتان به مقدساتتان توهین شود؟ در اثر توهین مجله دانمارکی چه اتفاقی افتاد؟! در یک مجله بود و یک بار، نه ۲۸ سال آن هم در تمامی رسانههای مملکت! از کیهان و جامجم گرفته تا شبکه یک! اینها مظلومنمائی نیست! دشمنتراشی نیست! اینها مظلومیت است! اینها دشمن است! اسلام گفتهاست بهائیان حق ادامه تحصیل در دانشگاه را ندارند؟ مونای ۱۶ ساله جاسوس اسرائیل است و باید کشته شود یا پیرمرد ۷۰ ساله؟ کمی انصاف داشته باشید. حداقل به خاطر خدائی که قبول داریم! فکر کنم خود شما خیلی بیرحمانه گفتید منظورتان از خدا همان بها است! مگر اعتقاد بهائیان در مورد خدا را در همین صفحه نخوانده بودید؟ حالا این مطلب در مورد اعتقاد به خدا باید باشد یا خیر؟ فقط کمی انصاف میخواهد به خدا! -- نوید ۱۱:۱۸, ۷ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
-
ایرناواش عزیز، من خودم به شخصه وقتی این مقالات کامل را می بینم: [48] و [49] و [50] و [51] را می بینم، لذت می برم، از بس که کامل است. اتفاقا چند روز پیش خودم متن در مورد مهدی موعود را ویرایش کردم که دیدم ارجاع داده شده به مقاله اصلی، امروز و با دیدن این صفحات و دیدن ارجاعات آن ها به مقاله اصلی از کار خودم پشیمان شدم، مطمئنا کار خودم را واگردانی می کنم. :-) Taeedxy ۱۴:۳۶, ۷ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] سوألات سازنده
واله من از نوع برخورد دو طرف ترسیدم. بهتر است سوأل سازنده باشد.
تعریف دین:
دین دستوراتی مدوّن است که کسی که خود را پیامبر خدا می داند به مردم بصورت شفاهی و یا کتبی اعلام می کند.
پس اسلام یعنی قرآن! والسلام.
حال اگر اهل تسنن سنت پیامبر و راشدین را و اهل تشیع سیره اهل بیت را به آن ضمیمه کردند اینها شامل دین ناب نیست و علت درگیری مذاهب همه ادیان هم همین است.
پس بهائیّت هم یعنی کتاب اقدس ! والسلام.
اگر می خواهید ایراد بگیرید :
اولاً: عربی بلد باشید در حد عربها.(یا برای کتب دیگر زبان آن کتب را)
ثانیاً: کتاب اقدس را بخوانید.
بعد هر چقر می خواهید از معانی ایراد بگیرید.از صرف و نحو ایراد بگیرید و بگو یید وحی نیست!
امّا بدانید که آگاه کردن با دعوا پیش نمی آید و آگاهی از تجربه حاصل میشود. و تجربه یعنی تحقیق. بدون تحقیق ما هیچ نیستیم جز سخنران روز های جمعه که حتّی نتوانست جواب من را بدهد و شانس آورد ویکی مقاله ام را حذف کرد و الّا هر هفته یه جواب مغلطه ای می داد و زور می زد. او باید بداند تاریخ مصرف سخنرانان مغلطه باز و شنوندگان تأییدگر گذشته است.مسیح ۰۱:۲۵, ۹ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] این قسمت را میگذاریم برای سوألات
سوألات هم تاریخی نباشند . چون این که بهاءالله کی بوده یا محمّد کی بوده دردی را دوا نمی کند.
۱. بهائیان همهء ادیان قبل از خود را قبول دارند؟ اگر اسلام را قبول دارند پیامبرش محمّد گفته که خاتم است. پس یا باید اسلام را رد کنند و یا بهائیت را؟آیا از ادیان دیگر هم چیزهای متناقض با دینشان را می پذیرند؟
- من به شخصه متوجه نشدم منظورتان از بیان این مسائل چیست؟ مسلما اینجا جای بحث و استدلال و اثبات دیانت بهائی با غیر بهائی نیست اساسا. ولی اگر این سوال مربوط به قسمتی از متن مقاله است، برای مثال اثبات دین بودن یا نبودن آن یا اینکه بهائی یعنی کتاب اقدس یا خیر؟ و باز این مربوط به مقاله میشود میتوانیم بحث کنیم. در مورد خاتمیت اگر این مسئله مشکل دین بودن دیانت بهائی را حل می کند و اگر شما فقط میگوئید قرآن باید بگویم که در قرآن فقط یک بار کلمه خاتم الانبیاء آمدهاست. که به نظر من به ۳ دلیل خیلی واضح می توان گفت که مربوط به ختم ارسال رسل نیست. که آنرا منتقل میکنم به صفحه بحثتان تا نیایند و نگویند بهائیان برای تبلیغات از اینجا استفاده میکنند. ضمنا هر مدیری که احساس کرد جای اینها اینجا نیست بنده به همین راحتی اجازه حدف مطالبم را میدهم در صورت بیان دلیل برای سوال کننده -- نوید ۰۸:۱۵, ۹ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
برای پیگیری بحث در مورد سوأل کاربر:مسیح و جواب نوید و ادامه آن در مورد بالا به صفحات بحث آن دو مراجعه کنید.
[ویرایش] قسمت آثار و کتب
من این قسمت را اضافه کردم که گویا بهزاد جان برچسب تبلیغ زدند و حذف کردند، فکر نمکنم قرار دادن آثار دیانت بهائی در صفحه دیانت بهائی تبلیغ باشد. این گونه است؟ البته این حجم هم خیلی زیاد است، در اسرع وقت به مقالات جداگانه یا مقالات دیگر انتقال پیدا می کنند و فقط از الگوی Main Article استفاده خواهد شد... در مورد محرومیت از تحصیل، نامه محرمانه دولتی پیوست را که خواندید. ابئی از افشای آن است؟ فکر هم نکنم نامربوط باشد... Taeedxy ۲۰:۵۹, ۹ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] جانبدارانه
بهتر نیست ابتدا در صفحه بحث دلیلتان را برای جانبدارانه بودن بیان کنید و بعد الگوئی را که به این منظور و جدیدا ساختهاید اضافه کنید؟ منتظر دلائل شما هستیم. در غیر این صورت در حال حاضر هم به نظر من این الگو در این مقاله جائی ندارد. -- نوید ۲۱:۴۶, ۱۰ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
-
- اجازه بدهید قضاوت در این مورد را به عهده ی سایر کاربران بگذاریم.--بهزاد ۲۱:۵۲, ۱۰ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
- شما یک کاربر، شروع کنید. ضمنا جانبدارانه معادل انگلیسیش را ممکن است بفرمائید چیست؟ به نظر همان بر عکس بیطرفی است؟ درست است؟ پس چرا الگوی جدید؟ -- نوید ۲۱:۵۶, ۱۰ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
-
این یک کاربر به یک موضوع تعصب خاص داشته باشد و با هر نظر مخالف مقابله کند زیاد در خور این محیط نمینماید. در عین حال من این بار مقداری از جمله های توصیفی شما را حذف کردم تا تاحدودی این مقاله بیطرف جلوه کند. --بهزاد ۰۰:۱۱, ۱۱ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
ای کاش سری به ویکی های دیگر می زدید بهزاد جان... به هر حال من استقبال می کنم از هرگونه تغییر شما، اگر درست باشد، مثلا شما در قسمت حکم تلاوت آیات الهی آمده اید و دلیل تلاوت را حذف کرده اید و معنی آیات الهی را گذارده اید. در صورتی که تاکید اصلی بر تلاوت و تامل در آیات الهی است نه خود آیات الهی. در مورد مدارک لازم هم ممنون که برچسب مدرک را زدید، به نوعی باعث معتبر تر شدن مقاله می شود. Taeedxy ۰۷:۴۳, ۱۱ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] Unfaithfully lack of communications on disputing and judgments
Unfaithfully lack of communications on disputing and judgments To whom it may concerns: Dear editor in Farsi Wikipedia. I have been observing your judgments and actions in Wikipedia Farsi for about 60 days and have noticed that a group of editors ( I assume all know which ones are being referred to) are trying to block the data for un accepted excuses by the editors in Farsi Wikipedia. This action will subject to denial and being removed from the list of editors from wikipedia. Your histories of actions have been reported to the appropriate deputy and you will be contacted before any further action. For referrals you may use my ID and history of works in Farsi Wikipedia. With regards,
Payam M