تازی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
تازی واژه ای است از ریشه زبان پهلوی اصیل که به زبان فارسی رسیده است. واژه تازی به معنای درنده، چادرنشین و عرب است. در زبان پهلوی اصیل واژه تازی، تازیک گفته می شده که تازیک پادواژه ی (متضادِ) تاجیک است و از دید واژه ای مردم یا تازیک بوده اند یا تاجیک.[نیاز به ذکر منبع]
فردوسی، شاعر نامدار ایرانی نیز در بسیاری از شعرهای و سروده های خود از همین واژه بهره برده است.
نمونه: ز ایران وز ترک وز تازیان /نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان، نه ترک و نه تازی بود/ سخن ها به کردار بازی بود
[ویرایش] منابع
- واژه نامهء حسن عمید
- واژه نامهء معین
ز تازی و هندی و ایرانیان / ببستند پیشش کمر بر میان ( فردوسی )
سر مرد تازی بدام آورید / چنان شد که فرمان او برگزید ( فردوسی )
نباشد یاور ترا تازیان / چو از تو نیابند سود و زیان ( فردوسی )
هرکس به عید خویش کند شادی / چه عبری و چه تازی و چه دهقان ( فرخی )
سواران تازنده را نیک بنگر / درین پهن میدان ز تازی و دهقان ( ناصر خسرو ص 318)
ای ز تیغ تو در سرفرازی / ملک ترک و ملت تازی ( انوری )
دید مرا گرفته لب آتش فارسی ز تب / نطق من آب تازیان برده به نکته دری ( خاقانی )
موی به مویت ز حبش تا طراز / تازی و ترک آمده در ترکتاز ( نظامی )
که سعدی راه و رسم عشقبازی / چنان داند که در بغداد تازی ( گلستان سعدی )
طاما صحاظ به تازیست و می همی / بپارسی کنم اما صحای او ( منوچهری )
به سیم و به می کرد خواهم من امشب / بر آن ترک تازی زبان ترکتازی ( سوزنی )
نخواهد اسب تازی تازیانه ( شبستری )