بحث:علی‌محمد باب

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

××××


این بخشها بیش از حد مغشوش بود و حذف شد. Nocensor2 ۱۶:۳۸, ۲۷ ژوئن ۲۰۰۶ (UTC)

[ویرایش] سید علی محمد باب

( 1819 – 1850 ) سید علی محمد معروف به باب به سال 1235هجری قمری در شهر شیراز متولد گردید در آغاز کودکی پدر خود میرزا رضا را از دست داد و تحت سرپرستی دائی خود بزرگ شد تحصیلات ابتدایی را در مکتب شیخ عابد گذراند بعد از چند سالی مکتب را رها کرده و در تجارتخانه دائی خود مشغول گردید در 15 سالگی به بوشهر رفته در حجره تجارتي دايي بزرگش مشغول شد در آنجا ابتدا با شراکت دايي و سپس مستقلاً به تجارت پرداخت . در 21 سالگی جهت زیارت به عراق سفر نموده ودر شهر کربلا با سید کاظم رشتی پیشوای مکتب شیخیه چند بار ملاقات نمود پس از 11 ماه به ایران بازگشت و به تجارت مشغول شد . در سال 1260 هجری قمری برابر با 1844 میلادی در نزد یکی از شاگردان مهم مکتب شیخی به نام ملاحسین بشرویه ای اعلام نمود که همان موعودی است که مردم در انتظارش به سر می برند. وی ابتدا به خود لقب باب الله داده و به همین نام مشهور شد ( تاریخ نبیل فصل سوم ) بدین ترتیب 18 نفر از مکتب شیخیه به او گرویدند باب آنان را حروف حی نامید از مهمترین آنان می توان به ملاحسین بشرویه ای ، قدوس و قرةالعین دختر ملاصالح برغانی قزوینی اشاره کرد ، وی که بعدها لقب «طاهره» یافت زنی دانشمند و باسواد و بود و اشعار پرشوری می‌سرود. البته باب برای کاستن از شدت مخالفتهایی که مطمئناً پیش رو داشت ادعای خود را در لفافه و به صورت تدریجی بیان داشت ( کتاب دلائل سبعه ) از آثار اولیه او اینطور استنباط می شد که وی خود را واسطه ای بین مردم و امام زمان می داند البته وی درهمان حال ادعای وحی الهی داشت چون وحی مخصوص پیامبران می باشد و مسلمانان نیزمعتقدند حضرت محمد آخرین پیامبر است بنابراین علما به شدت با او مخالفت کردند. ( کتاب قیوم الاسماء – رساله تیر شهاب در رد باب ) آنچه مسلم است در سوره اول قيوم الاسماء (تفسيري بر سوره يوسف) که در شب اول از قلم سيد باب نوشته شده و درهمان اثر ادعاي قائميت و صاحب شريعت بودن او مسلم است. ( البته باید دانست که باب قائم موعود را پیامبری الهی و صاحب شریعت میدانست )( کتاب بیان )

بهر حال باب به جهت گسترش دعوت خود به مکه رفت و چون حجاج را مستعد نیافت به ایران بازگشت از جانب دیگر پیروانش شروع به تبلیغ آیین او نمودند و باب به سرعت طرفداران بسیاری یافت . حسین خان آجودانباشی حاکم فارس با مطلع شدن از محتوی اولین کتاب باب به نام قیوم الاسماء فرمان توقیف باب را صادر نموده او را توبیخ و مضروب نمود او در کتاب خود که آن را مانند قرآن می دانست حکومت قاجار را نامشروع اعلام نموده و علما را به تبعیت از خود فرا خوانده بود. ( قیوم الاسماء ) در شهر شیراز مدتی را در زندان و توقیف به سر برد در این زمان افراد مشهور و مهمی چون سید یحی دارابی ، ملا محمد علی زنجانی ( حجت ) شیخ علی عظیم ، سید جواد کربلایی میرزا حسین علی نوری ( بهاء الله ) به او ایمان آورده به جهت گسترش آیین او کوشش بسیار نمودند ( تاریخ نبیل ) چون از حبس شیراز آزاد شد به اصفهان رفت در آنجا منوچهر خان معتمدالدوله حاکم ااصفهان به او گروید وی چند ماه در آنجا مخفیانه بسر برد تا منوچهر خان وفات یافت از اصفهان تحت الحفظ به طرف تهران و بمنظور ملاقات با محمد شاه حرکت نمود ولی حاج میرزا آقاسی وزیر محمد شاه از این ملاقات ممانعت به عمل آورده باب را به شهر ماکو تبعید نمود به این ترتیب باب در قلعه ماکو زندانی شد از آثار مهم باب در دوران ماکو کتاب بیان است وی در این کتاب احکام و دستورات و فلسفه آیین خود را تشریح کرده خود را پیامبری الهی معرفی می کند همچنین هدف از ظهور خود را تربیت مردم به جهت ظهور فردی به نام " من یظهره الله " می داند . ( کتاب بیان فارسی ) چون در َآن قلعه دور افتاده هم از نفوذ سيد باب در بين مردم کاسته نمي شد بلکه اقبال مردم به او رو به ازدياد بود اجباراً دولت اورا از ماکو به قلعه چهريق تبعيد کرد . ( مقاله شخص سیاح ) دراین خلال عده ای ازسران بابی در محلی در گرگان به نام بدشت اجتماع نمودند تا درباره پاره ای از مسائل گفتگو کنند چون در آنزمان به باب دسترسی نداشتند و آثار او نیز اکثراً در دسترس نبود بنابراین مداعای اصلی او کاملاً روشن نبود بعضي اورا قائم و گروهي اورا نايب قائم ميدانستند چون می بايست اين مسئله روشن مي شد طی یک برنامه ریزی قبلی طاهره ( قرةالعین ) با کشف حجاب نسخ شريعت اسلام را که در بطن تفکرات باب بود ظاهر نمود و استقلال آیین باب از اسلام اعلان شد. از اين تاريخ به بعد جنبش بابيه خود را بصورت يک دين مستقل و شريعت جديد معرفی می کند. ( کتاب قرن بدیع - تاریخ نبیل ) حاج میرزا آقاسی به جهت جلوگیری از گسترش آیین باب او را از چهریق به تبریز آورده در مجلسی متشکل ازناصرالدین شاه که در آن زمان ولی عهد بوده و همچنین بزرگترین علما او را محاکمه کردند بعضی از دشمنان سرسخت باب از مکتب شیخی چون ملا محمد ممقانی نیز در این مجلس حضور داشتند . در آن مجلس از باب سوالاتی شد که باب از جواب دادن خوداری نمود و با صراحت خود را قائم موعود نامید { اطلاعات بیشتر در این مورد}(گفت و شنود سيد علي محمد باب با روحانيون تبريز، ميرزا محمد تقي مامقاني/ حسن مرسلوند، نشر تاريخ ايران 1374، ص 8 و 9).

گسترش آیین باب و ادعای قائمیت او در بعضی شهر ها منجر به درگیری بین بابیان قوای دولتی گردید در مازندران بابیان برهبری ملاحسین بشرویه ای و قدوس ماهها در برابر قوای دولتی مقاومت کردند تا بالاخره همگی جان باختند این درگیری ها در یزد و نیریز برهبری سید یحیی دارابی و همچنین در زنجان برهبری حجت زنجانی سرانجامی مشابه داشت . این درگیری ها تا زمان ناصرالدین شاه و صدارت امیر کبیر ادامه داشت و منجر به کشته شدن هزاران بابی شد.( ناسخ التواریخ – فتنه باب ) امیر کبیر جهت نا امیدی بابیان و فرونشاندی شورشها تصمیم به قتل باب گرفت بنابراین او را به تبریز آورده در میدان سربازخانه بوسیله گروهی متشکل از 750 نفر طی دو مرحله هدف قرار گرفت در مرحله نخست گلوله ای به او اصابت نکرد ولی در مرحله دوم تیرباران شد . ( 28 شعبان 1266 – 9 جولای 1850 )( منبع : ناسخ التواریخ ) بعد از باب بپروان او از پای ننشستند و گروهی از بابیان که ناصرالدین شاه را مسئول قتل باب می دانستند به ترور او اقدام نمودند که نافرجام ماند و در اثر آن بسیاری از بابیان به وضع فجیعی به قتل رسیدند ( ناسخ التواریخ ) در این دوران بابیان به گرد بهاءالله از بزرگان بابی که به عراق تبعید شده بود جمع شدند واو را بعنوان موعود باب یعنی من یظهره الله پذیرفتند او به تدریج آیین جدیدی بغیر از آیین باب آورد اکثریت بابیان که به او گرویدند از آن پس به نام بهائی معروف شدند و گروهی که ازل برادر بهاءالله را جانشین باب می دانستند به ازلی معروف شدند . جسد باب که مدتها مخفی بود توسط بهائیان در دامنه کوه کرمل مدفون گردید و زیارتگاه بهائیان است

[ویرایش] آثار باب :

از باب آثا بسیاری بر جا مانده است که مهمترین آنها عبارتند از : کتاب قیوم الاسماء ( تفسیر سوره یوسف ) کتاب بیان فارسی – کتاب بیان عربی – کتاب روح – دلائل سبعه – پنج شان – کتاب الاسماء – تفسیر کوثر و ... و همچنین نامه های بسیار خطاب به بابیان علماء و ... که در آنها اصول خود را بیان داشته است . بعضي از آثار وي تفسير و تاويل آيات قرآني است و برخي مناجات و خطب و اشارات و مضامين بعضي مواعظ و نصايح و بيان مراتب توحيد و اثبات نبوت خاصه سرور كائنات و بحسب مفهوم تشويق و تصحيح اخلاق و انقطاع از شئون دنيا است .

[ویرایش] در باره مقاله سید علی محمد شیرازی :

1- درباره جمله "ادعا کرد قائم موعود يا مهدی است. و سپس ادعا کرد که پيامبری جديد است و دینی تازه به نام بابی آورد" باید گفت باب اصولاً قائم را پیامبری صاحب شریعت میداند ( به کتاب بیان فارسی از آثار باب نگاه کنید ) و دیگر آنکه باب در اولین سوره از کتاب قیوم الاسماء که در اولین شب دعوت خطاب به ملا حسین بشرویه ای نگاشته خود را صاحب وحی می داند ادعایی که مخصوص پیامبران است به همین خاطر کریمخان کرمانی پیشوای شیخیه و از دشمنان سرسخت باب در کتاب تیر شهاب در رد باب و کتاب اذهاق باطل که در سالهای آغازین دعوت باب نگاشت ، صراحتاً می گوید این فرد ادعای پیامبری دارد . دیگر آنکه باب به جهت کاستن از شدت مخالفتها این ادعای خود را به تدریج بعد ها آشکار تر بیان کرد. 2 – در مورد تحصیلات باب : باید این نکته را به خاطر داشت که تحصیلات ابتدایی باب در کودکی حدود پنج سال در یک مکتبخانه بوده است همچنین مدت اقامت باب در کربلا چنان که خود نیز در آثارش بیان کرده حدود یک سال بوده است در مورد شاگردی نزد سید کاظم رشتی باید دانست شاگردان سید کاظم رشتی چه کسانی که به او گرویدند و چه کسانی که با او به دشمنی پرداخته اند موضوع تحصیل را منتفی می دانند در این مورد فقط گفته شده او چند بار در مجلس درس سید کاظم دیده شده است که به نظر می رسد به صورت مستمع آزاد باشد بعضي از دشمنان حضرت باب نيز به عدم تحصيل باب نزد سيد کاظم اشاره کرده اند چنانکه ميرزا ابو القاسم خان ابراهيمي پيشواي پيشين شيخيه در کرمان در کتاب خود شکايت نامه در اين خصوص چنين تصريح مي نمايد : « ... سيد باب از شاگردان سيد مرحوم اعلي الله مقامه نبوده بلکه شاگرد هيچ استادي نبوده و ... نزد يک ملاي مکتب دار هم تحصيل درستي نکرده است ... » خود باب نیز بارها در آثار خویش به عدم تحصیل خود اشاره می کند . در صحيفه عدليه می گوید : « در اعجمين نشو و نما نموده و در اين آثارحقه نزد احدي تعلم نگرفته بل امي صرف بوده . و چون بسیاری از اتباع باب شاگرد سید کاظم بوده اند باب نمی توانسته برخلاف واقع سخنی بگوید . برای اطلاعات بیشتر به www.bahai.persianblog.com مراجعه کنید . 3 - درباره جمله" در آنجا با «کینیازدالگورکی» منشی سفارت روسیه که ظاهرا مسلمان شده بود و برای تحصیل به کربلا آمده بود، آشنا شد. ظاهرا تحریکات و القائات این فرد در سید علی‌محمد مؤثر افتاد" اصل این جمله برگرفته از کتاب خاطرات سياسی کنياز دالغورکی می باشد این کتاب که در فرهنگ ایران تأثیر زیادی داشته برای نخستین بار در سال 1943 مشهد چاپ گردید و به خاطر غلط های آشکار آن تصحیح شده و برای بار دوم در تهران منتشر شد به عنوان مثال در چاپ اول نگاشته شده که کينياز دالغورکی برای ساختن خانه‏ای که بهاءالله در عکا در آن اقامت داشته، پول داده است. توجه فرماييد، حقيقت اين است که کينياز دالغورکی يک سال قبل از تبعيد بهاءالله به عکا فوت می‏کند. سال فوت او ۱۸۶۷ است، بنابراين اصلاً امکان ندارد که اين کار انجام شده باشد. به همین جهت در چاپ دوم به جای عکا ادرنه نوشته شد . ، نکته‏ی مهم اين جاست که زندگی کينياز دالغورکی کاملاً مشخص است. اين شخص نه تنها سفير روسيه در ايران بود، بلکه از خانواده‏ی بسيار معروفی در روسيه بوده است. کتاب‏های متعدد تاريخی و دائرة المعارف‏های روسی و غيره در مورد او نوشته‏اند و از اين جهت تاريخ زندگی او در دست است. در آن سال‏هايی که دالغورکی بر طبق کتاب جعلی «خاطرات سياسی کيناز دالغورکی» در تهران و در کربلا زندگی کرده و خودش را به عنوان مسلمان جا زده و به صورت يک عالم، لباس روحانيت در برکرده و مشغول فريفتن باب و بهاءالله شده است، وی در اين اوقات بر طبق تاريخ‏هايی که در کتب معتبر در ارتباط با کينياز دالغورکی در فرانسه و روس نوشته شده، سفير روسيه در لاهه، ايتاليا و استانبول بوده است! ملاحظه فرماييد، دالغورکی بين ۱۸۳۲ تا ۱۸۳۷ متصدی است و در لاهه زندگی می‏کند. در فاصله‏ی سال‏های ۱۸۳۷ تا ۱۸۴۲ در ايتاليا به سر می‏برد و پست سياسی خود را در آنجا داراست. در سال‏های ۱۸۴۲ تا ۱۸۴۵ در استانبول زندگی می‏کند و البته پس از آن است که به تهران می‏آيد و در فاصله‏ی سال‏های ۱۸۴۵ تا ۱۸۵۴ سفير روسيه در ايران است. بنابراين دورانی که ايشان بر طبق اين خاطرات سياسی در کربلا يا در تهران هستند، ايشان در واقع در ايتاليا و هلند و استانبول بوده‏ و مقامات عمده‏ی سياسی داشته‏ و مشغول فعاليت‏های سياسی بوده‏ است. البته تاريخ زندگی او را می‏توانيد در مشهورترين دائرة المعارف روسيه، به زبان روسی و همچنين به فرانسوی بررسی کنيد. به زبان فرانسه می‏توانيد به کتاب Almanach de Gotha رجوع فرماييد. در فارسی هم کتاب‏هايی در حقيقت تاريخ زندگی اين شخص وجود دارد. اين منابع حقايق و مسلمات تاريخی را نشان می‏دهند و در آن بحثی نيست و نمی‏تواند باشد، اختلاف نظری در آن نيست و قطعيات محض است. بنابراين تمام جعلياتی که در اين خاطرات سياسی کينياز دالغورکی مطرح شده است، جز دروغ هيچ بيش نيست. اين مطلب را تمام نويسندگان محقق و دانشمندان ايرانی مدت‏ها قبل فهميده و در مقالات متعددی نوشته‏اند. از جمله کسروی است. علاوه بر کسروی بسياری از نويسندگان ديگر نيز در ارتباط با اين مسئله تحقيق کرده‏اند و بالاتفاق نوشته‏اند که اين نوشته‏ها جعلی و باطل است. به عنوان مثال آقای مجتبی مينوی، استاد دانشکده‏ی الهيات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، در مجله‏ی راهنمای کتاب، سال ششم، شماره‏ی يک و دو، فروردين و ارديبهشت سال ۱۳۴۲، در صفحه‏ی ۲۲ می‏نويسد: «يقين کرده‏ام که اين يادداشت‏های منسوب به دالغورکی مجعول است». ايشان در آن مقاله، پس از شمارش اغلاط تاريخی و تناقضات درونی و امتناع منطقِ صحت اين يادداشت‏ها می‏نويسند: «از روی همين مطالب خلاف واقع و اغلاط تاريخی که در اين يادداشت‏هايی که منسوب به دالغورکی موجود است، می‏توان حکم کرد که تمام آنها مجعول است و اين جعل هم بايد در ايران شده باشد.» عباس اقبال آشتيانی، استاد تاريخ دانشکده‏ی ادبيات دانشگاه تهران، در مجله‏ی يادگار، سال پنجم، شماره‏ی ۸ و ۹، فروردين و ارديبهشت ۱۳۲۸ شمسی، در صفحه‏ی ۱۴۸ چنين نوشته است: «در باب داستان کينياز دالغورکی حقيقت مطلب اين است که آن به کلی ساختگی و کار بعضی از شيادان است. علاوه براين که وجود چنين سندی را تا اين اواخر احدی متعرض نشده بود، آن حاوی اغلاط تاريخی مضحکی است که همه‏ی آنها صحت آن را به کلی مورد ترديد قرار می‏دهد.» اين مطلب را به اطلاع برسانم که يک نويسنده‏ی روسی که مارکسيست است، به نام ميخائيل ايوانف که مشهورترين کتاب را در مورد زندگی کينياز دالغورکی به روسی نوشت، در اين کتاب بيان می‏کند که يادداشت‏های کينياز دالغورکی که در ايران چاپ شده است، می‏کند و می‏گويد که اينها مطلقاً ساختگی و جعلی است و کوچکترين حقيقتی ندارد. يکی از علل اين مسئله آن است که خاطرات سياسي کينياز دالغورکی همواره فقط به زبان فارسی چاپ شده و آن هم – چنانچه چند بار اشاره شد – دو بار به چاپ رسيده و اين دو نسخه با هم تفاوت بسيار دارد. هرگز اصل روسی آن ديده نشده، نه کسی آن را نشان داده و نه درکتابخانه‏ای در روسيه يا جای ديگر دنيا نشر يافته و مطرح شده. اين است که مطلبی است به کلی ساختگی و يک نوع جعلی است که در کمال ساده لوحی انجام شده است . بنابراین نقل قول از چنین مأخذی در یک دایره المعارف صحیح نمی باشد .