سقیفه
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
جایگاه و ایوانی سرپوشیده و دارای سقف در مدینه که مربوط به قبیله بنی ساعده بوده و مردمان در مشاوراتشان در آن گرد می آمدند.
بر اساس منابع تاریخی (مورد قبول شیعه و اهل سنت) پس از از دنیا رفتن پیامبر اسلام گروهی به ریاست عمر، تعیین علی توسط پیامبر برای جانشینی را مردود دانسته، ابوبکر را به عنوان خلیفه برگزیدند.[1] بعد از فوت محمد بن عبدالله تعدادی از اصحاب قبل از اینکه به کفن و دفن محمد بپردازند در سقیفه بنی ساعده جمع شدند تا برای خود خلیفهای انتخاب کنند و این علی بن ابیطالب بود که همراه با چند نفر دیگر در کنار جسد محمد باقی مانده و به تجهیز او مشغول بود. عبدالفتاح عبدالمقصود (عالم معاصر اهل سنت) در کتاب خاستگاه خلافت ص 307 مینویسد : وقتی عمر ابوبکر را از اجتماع اصحاب باخبر میکند، ابوبکر از کنار علی – که در آن وقت هر دو در کنار جسم پاک پیامبر بودند – بیرون میرود و خانه پیامبر را ترک میگوید. بی آنکه یک کلمه با خاندان رسول خدا ولو به عنوان تعارف و مجامله گوید و آنها را با خود دعوت کند. و هیچ اشارهای به آنجا که میخواهد برود، نمینماید. ] و نیز در تاریخ طبری ص 443 و 459 و 456 و کامل فی التاریخ ابن اثیر 20 و 3/2[. و با عمر به سوی سقیفه بنی ساعده میرود. بیش از یک ساعت نگذشته بود که وی با دو یارش عمر و ابوعبیده خود را به محل اجتماع انصار (سقیفه بنی ساعده) رسانیده بودند که این خبر پرشتاب از سقیفه به بیرون سرایت کرد که پسر ابوقحافه خلیفه شده است. علی در آن هنگام – چنانکه معلوم است – هنوز مشغول تجهیز بدن پیامبر بود. در این حالت که این خبر و این کودتا، ناگهانی به او رسید چه واکنشی از او صادر شد و چه کرد؟ یک روایت چنین به ما میگوید : «هنگامی که پیامبر رحلت فرمود و در سقیفه آن کارها انجام گرفت. علی به این شعرتمثل جست : مردمی هر آنچه را که خواستند گفتند و هنگامی که گرفتاریها، زید را نابود کرد طغیان و سرکشی نمودند.»
سپس مولف کتاب (عبدالمقصود) مینویسد : با اینکه متنهای فراوان بیانگر این حقیقت است که علی از کاری که ابوبکر کرد به شگفت آمده و از رفتار انصار ناراحت شده و از این که بعدها مهاجرین به آنان پیوسته به خشم آمده است. آیا میتوانیم بپذیریم که وی باور کند همه مردم و یا حتی اکثریت آنان حق او را که تا قبل از برپایی اجتماع سقیفه، نزد همه مسلمین حقی معلوم و شایع بود و اخبار رسیده، از آن دوران تأکید مینمود که عموم مهاجرین و انصار در اینکه امام زمامدار مسلمین بعد از پیامبر، علی است شکی نداشتند و به طور کامل برای آن دانسته بدان اقرار تام داشتند – اینک پس از سقیفه انکار کرده و نادیده گرفتهاند. و در این حال است که به صورت کنایه توام با سرزنش ابوبکر را مورد خطاب قرار میگیرد و میفرماید : «امر ما را بر ما تباه ساختی، مشورت نکردی و حق ما را مراعات ننمودی …» ]خاستگاه خلافت، عبدالفتاح عبدالمقصود، ترجمه : سید حسن افتخارزاده[
«آری این همان بیعت و خلافتی است که خود ابوبکر روزی بر منبر رفت و گفت : «اقیلونی فلست بخیر کم و علی فیکم» یعنی : (بیعت که با من کردهاید بردارید، که من بهتر شما نیستم و حال آنکه علی در میان شما است). منابع اهل سنت : شرح نهجالبلاغه، ج 1، ص 169، تاریخ طبری، انساب الاشراف و الفضائل)
و علی نیز گفته : «بخدا قسم، فرزند ابوقحافه (ابوبکر) خلافت را مانند پیراهن در بر کرد هر چند که علم دارد، من برای خلافت مانند محور آسیاب هستم که علم و فضیلت از سر چشمه من مانند سیل سرازیر میشود و پرندگان هوا به اوج مقام من نمیرسند». ]شرح نهجالبلاغه، محمد عبده ج 1، ص 24، خطبه شقشقیه[.
و اما جریان بیعت با ابوبکر در سقیفه را عمر چنین تعریف میکند :[2]