بیوگرافی علی دایی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

علی دایی

اپیزود اول:

نام: علی، نام خانوادگی: دایی، نام پدر: حاجی ابوالفضل، متولد: (در شناسنامه)1/1/1348، محل تولد: شهرستان اردبیل، تیم ها از ابتدای بازیگری: استقلال اردبیل، تاکسیرانی تهران، تجارت، پرسپولیس، السد قطر، آرمینیا بیله فلد، بایرن مونیخ، هرتا برلین، الشباب، صباباتری و سایپا.

اپیزود دوم:

ناصر حجازی در بانک تجارت استعدادی را کشف می کند که بعدها بعنوان اسطوره گلزنی جهان ستایش می شود. آنروزها و در رقابت های باشگاه های تهران جوان ترکه ای که دانشجوی دانشگاه تهران نیز هست در دو سال پیاپی بهترین گلزن مسابقات می شود. دوستان هم دانشگاهی بخاطر می آورند، هنگامی که به کلاس درس می رفتند فوتبالیست لاغراندامی در زمین فوتبال دانشگاه با توپ سر می زند و هنگام تعطیلی کلاس همان جوان و با همان نیرو، توان و استقامت در حال تمرین است. او کسی جز علی دایی افسانه ای نبود.

اپیزود سوم:

چهره شدنش در تهران چشم خیلی ها را می گیرد اما او انتخابش تنها پرسپولیس است و به این تیم می پیوندد و در جام آزادگان سال 1373 با 15 گل و پس از فرشاد پیوس دومین گلزن برتر لیگ آزادگان می شود. گلزنی هایش در پرسپولیس ادامه می یابد و به چهره محبوب تماشاگران تبدیل می گردد، ظرف 44 بازی 25 گل وارد دروازه حریفان می کند که از خاطره انگیزترین بازی ها، مسابقه با آلیمای قزاقستان است که دایی به تنهایی 3 گل از 5 گل را وارد دروازه حریف می کند و در حالیکه بازی رفت را با سه گل واگذار کرده بودند به مرحله بعد می روند.

اپیزود چهارم:

بعنوان یکی از اولین لژیونرهای آن نسل فوتبال ایران به السد قطر می پیوندد و محبوب قطری ها می گردد هر چند مشکلی برای ترانسفر او پیش می آید و موضوع به فیفا و محرومیت پرسپولیس می کشد اما در دیدار خاتمی، رییس جمهور آنزمان ایران و امیر قطر موضوع حل می شود که جمله بیادماندنی از امیر قطر در ذهن ها مانده: «علی دایی، الخلاص»!

اپیزود پنجم:

گلزن جوان و با انگیزه در تیم ملی هم چهره می شود و بخوبی جای خالی پیوس را پر می کند و در مقدماتی جام جهانی 1994 آمریکا بعنوان بهترین بازیکن و بهترین گلزن این رقابتها با سرمربیگری علی پروین انتخاب می شود. علی دایی در 25 بازی ابتداییش 19 گل بثمر می رساند، او در 5 بازی اول بعنوان جانشین وارد میدان می شود و در ششمین بازی که بعنوان بازیکن ثابت وارد میدان می گردد اولین گل ملی اش را وارد دروازه حریف می کند.

اپیزود ششم:

جام ملتهای 1996 امارات آغاز می شود و تیم به سرمربیگری محمد مایلی کهن و در اوج ناامیدی و رتبه ۱۲۶ در رده بندی فیفا پای به این مسابقات می گذارد. همه منتظر حذف در همان ابتدای بازی ها بودند و این احتمال با باخت در مقابل عراق که به یک جنگ حیثیتی می مانست قوت بخشید اما در همان بازی تک گل ایران را کسی جز دایی نزد و به این شکل از همین جا به گربه سیاه این تیم عربی تبدیل شد و تقریباً در هر بازی یک گل وارد دروازه آنان کرد. دلسردی و نا امیدی در اردوی تیم ملی موج می زد و گفته می شود خیلی ها تا 24 ساعت از اتاقشان بیرون نیامدند اما محمد مایلی کهن توانست تیم را جمع کند و انگیزه مضاعفی از این باخت بر کالبد نحیف تیم ملی بدمد. ایران بازی ها را با نتایج درخشانی پشت سر می گذارد و در دومین بازی تایلند را با 3 گل شکست می دهد که دایی گل اول را می زند، در یک بازی تاریخی کره جنوبی را با شش گل در هم می کوبد که مهاجم پرشور تیم ملی 4 گل را بتنهایی بثمر می رساند، عربستان را با سه گل پست سر می گذارد و در بازی با کویت هم دایی گلی استثنایی و با سر که احتمال شکستگی گردن وجود داشت می زند و بدین گونه فوتبال ایران از چهره ای استثنایی و مهاجمی تیزچنگ پرده برداری می کند تا تیم های اروپایی برای صیدش مسابقه دهند.

اپیزود هفتم:

علی دایی بهمراه کریم باقری به تیم آرمینیا بیله فلد می پیوندند. در حقیقت این مهاجرت زمینه ساز کوچ بازیکنان ایرانی به اروپا و لیگهای مختلف می شود که همچنان ادامه دارد و همه این تغییر شرایط دلیلی جز عملکرد مثبت و ستودنی اسطوره گلزنی ندارد. او در تیم با قدرت بدنی اعجاب آوری در بازی ها شرکت می جست و در اکثر مواقع در هواپیما از بیله فلد به تهران در پرواز بود تا بدین شکل عرق ملی و حمیتش را به رخ دیگران بکشد. کونته کاپیتان بیله فلد در آنزمان می گفت:«من واقعاً نمی دانم دایی چگونه این قدرت را پیدا می کند که هم در تیم ما و هم تیم ملی این چنان با قدرت و انگیزه ظاهر شود گویی هیچ مشکلی وجود ندارد» گلزنی های او در بوندسلیگا توجه بسیاری را بخود جلب کرد و در آن تیم به گربه سیاه بایرن مونیخ تبدیل می شود و در نشریات و تلویزیون ها تحلیل های مختلفی ازاین بازیکن آسیایی گفته می شد. در سال 1998 نقشی بی بدیل در صعود ایران به جام جهانی بازی کرد و با گلزنی و موقعیت آفرینی های فراوانش توانست تیم ملی را به فرانسه ببرد. اوج هنر و استعداد دایی در پاس های گل به بازی با استرالیا و پاس گل صعود به جام جهانی برای خداداد عزیزی و بازی در لیون و مقابل امریکا و گلزنی مهدوی کیا بود. نقش و حضور علی دایی در فرانسه بر هیچکس پوشیده نیست هر چند هیچگاه نتوانست افتخار گلزنی در جام جهانی را بدست بیاورد.

اپیزود هشتم:

گلزنی به بایرن کار خودش را می کند و دیتر هوینس و کارل هاینس رومینیگه، او را بخاطر قدرت فراوان در بازی هوایی جذب می کنند. این برای اولین بار بود که بازیکن آسیایی در ترکیب بایرن به میدان می رفت و شگفتی می آفرید. دایی با این تیم به مقام قهرمانی بوندسلیگا و جام حذفی دست یافت و برای اولین بار بعنوان یک آسیایی در لیست اسامی فینال جام باشگاه های آسیا در سال 1999 قرار گرفت. اوتمار هیتسفیلد علاقه فراوانی به او داشت و حتی نام دایی را در تیم قرن خود جای داد اما بدلیل باندبازی های آلمانی و حضور حتمی ژرمن ها در ترکیب که به اصلی مهم در بایرن مونیخ تبدیل شد، دایی نتوانست هیچگاه حق خود را از این تیم بگیرد و در نهایت بی عدالتی کارستن یانکر در ترکیب قرار می گرفت.

اپیزود نهم:

این افتخارات موجب شد او در سال 1999 بعنوان مرد سال آسیا شناخته شود و برگ زرین دیگری بر افتخاراتش بیفزاید.

اپیزود دهم:

برادر هوینتس مالک باشگاه هرتابرلین است واو هم عاشق سبک بازی دایی شد وتوانست این مهاجم را به برلین بکشاند. آنها شماره 9 که از مهمترین و پرطرفدارترین شماره ها در اروپا است را برایش برگزیدند و دایی برای آنان سنگ تمام می گذارد. هنوز هواداران این تیم خاطره دو گل بیادماندنی شماره 9شان به چلسی را با حضور فرانک لبوف و مارسل دسایی شکل گرفته از یاد نبرده اند و از آن مهمتر تماشاگران حاضر در سن سیروی میلان هر از چند گاهی گلزنی این بازیکن ایرانی را در مقابل آث میلان که با پای چپ و شوتی ویران کننده شکل گرفت را با افتخار یاد می کنند، همچنین آنها خاطره گلزنی دایی بزرگ را در نیوکمپ و در مقابل بارسلونای افسانه ای که در یک بازی دوستانه به ثمر رسید در خاطره ها زنده نگاه داشته اند. او در بوندسلیگاه و در 5 فصل حضور 107 بازی انجام داد و با 19 گل زده و 5 پاس گل به کارش خاتمه داد.

اپیزود یازدهم:

به دلیل بیماری پدرش جهت نزدیکی به ایران برای مسافرتهای مکرر به اردبیل با وجود داشتن پیشنهاداتی از ولفسبورگ آلمان و ...بهمراه میناوند به الشباب امارات پیوست اما هرگز شرایط مناسبی برایش مهیا نشد و پس از یک فصل حضور قید بازی در تیم های حوزه خلیج فارس را زد.

اپیزود دوازدهم:

بازگشت او به ایران رقم می خورد و بزرگترین اتفاق برای فوتبالمان می افتد. غمخوار که پروژه «حذف پروین» را در دستور کار قرار می دهد با شعار «پرسپولیس کهکشانی» و آوردن بازیکنان نامی همه چیز را تحت تاثیر قرار می دهد و با سرمربیگری وینگو بگوویچ نوید روزهای خوشی را برای هواداران متصور می شود. پرسپولیس در اولین بازی با 8 گل دروازه پگاه نگون بخت را باز می کند که در این میان دایی 4 گل را بثمرمی رساند و روزنامه ها تیتر «بازگشت امپراتور» را برمی گزینند. او با 16 گل آقای گل لیگ می شود اما برخی دست اندازها و شیطنت ها مانع نتیجه گیری پرسپولیس می شود و بدین شکل این تیم به مقام پنجم می رسد.

اپیزود سیزدهم:

در جام ملتهای 2004 چین، تیم ملی ایران بازی های درخشانی نشان می دهد اما ضعیف ترین بازیکن ایران کسی جز دایی نیست. او به نهایت کند و بی حرکت شده است و عملاً نشان می دهد که همه سیستم ایران بر پایه حضور او شکل گرفته نه بر اساس ظرفیت ها و توانمندی های بازیکنان، وحید هاشمیان که از این اتفاق باخبر بود حاضر نشد به تیم ملی بیاید و خودش را خراب کند. علی دایی با هر وضعیتی و برغم مصدومیت در ترکیب قرار می گرفت و این اصلاً مورد قبول نبود. پیکان تیم ملی کند و بی حرکت شده بود اما با اینحال مثلث جادویی کریمی- مهدوی کیا- کعبی دمار از روزگار حریفان در آورد و ایران به مقام سومی رسید اما هیچکس ناتوانی دایی در برخورد با حریفان و نواختن یک ضربه ساده سر یا پاس را فراموش نکرد.

اپیزود چهاردهم:

بازگشت پروین و حکایت «دو سلطان در یک اقلیم نمی گنجند»، دایی را مجاب کرد که صباباتری و مجید جلالی را برگزیند و با این تیم قهرمان جام حذفی و قهرمان سوپر جام می شود اما در آسیا موفقیتی کسب نمی کنند، یکی به این دلیل که مجید جلالی بخاطر دخالتهای ضیایی زیر بار نرفت و استعفا داد و دیگری بخاطر ناراحتی ضیایی از دخالت های دایی که در زمین با دستورات خود تیم را ارنج می کرد. آن زمان رسانه ها فشار زیادی به برانکو برای نبردن دایی به جام جهانی آوردند اما واقعاً این مورد برای مربی کروات غیرقابل باور بود، در همان زمان البته او با گلزنی های مداومش عملاً توانست جو را بسوی خود بکشاند و دهان منتقدان را حداقل تا آغاز جام جهانی ببندد.

اپیزود پانزدهم:

اما سقوط ستاره و تصمیمات غلطش از همین جا آغاز می شود. در بازی سوپرجام کشور و نبرد میان فولاد و صبا، ایمان مبعلی بخاطر شرایط نامناسب روحی و شکست حقیرانه تیمش تکل خطرناکی بر روی پای دایی می رود و بدون اینکه به او نگاه و معذرت خواهی کند بسمت رختکن می رود چون می داند جریمه اش تنها کارت قرمز است، علی دایی با چشمانی ور قلمبیده و حالتی پرخاشگرانه به او می نگرد تا از حرکتش پوزش بخواهد، بعد از بازی کاپیتان صبا می گوید چنین بازیکنانی نباید در تیم حضور داشته باشند و ایمان مبعلی هم هرگز به تیم ملی برانکو دعوت نمی شود و با همه احتیاجی که تیم به او در جام جهانی داشت، سرمربی ازاو دعوت نمی کند، شما از این ماجرا چه چیزی دستگیرتان می شود؟ هرچه باشد، مطمئن باشید که خلاف نظر علی دایی است. عده ای می گویند او فوتبال مبعلی را نابود کرد و مجبورش کرد تا از ایران فرار کند و از فوتبال کشور و اتفاقاتش دور باشد ولی دایی تمام این مسائل را تکذیب می کند.

اپیزود شانزدهم:

علی دایی از سوی کمیته بین المللی آمار فیفا بعنوان بهترین گلزن جهان انتخاب می شود، در 147 بازی ملی 109 گل می زند که جالب اینجاست تعداد کل گلهای زده تیم ملی نزدیک به 800 است و او به تنهایی یک هشتم تمام گلهای تاریخ ایران را به ثمر رسانده است. بعد از اینکه رکورد پوشکاش را می شکند بخاطر زنده کردن نام فرانس پوشکاش از سوی خانواده اش تقدیر می شود. او تنها عضو باشگاه صدتایی های بهترین گلزنان ملی است و بنظر می رسد تا مدتها تنها عضو این کلوپ باشد. نکته مهم خرده گیری بسیاری مبنی بر گلزنی او به تیم های کوچک است که چندان مستدل و کارشناسی نیست، پس چظور دیگران نتوانستند و یا در قاره ای هم تیم بسیار ضعیف وجود دارد اما چرا این اتفاق تکرار نشد؟

اپیزود هفدهم:

در جام جهانی حضور می یابد و یکی از تلخ ترین خاطرات زندگی ورزشی و شخصیش را رقم می زند تا جاییکه با بغضی فروخورده پی از بازی مکزیک به خبرنگاران می گوید:«همه کاسه و کوزه ها را سر من شکستند» و او کاملاً درست می گوید چون ایرانی جماعت همیشه باید یکنفر را قربانی کند و چه کسی بهتر از دایی که مدتها سیبل انتقادات کوچک و بزرگ بود. در بازی با پرتغال به نیمکت تیم ملی چسبانده شد و همه آنها بخاطر فشار افکار عمومی و مطبوعات در آنزمان بود. او به مجسمه قدرت و پشتکارش تیشه زد و بنیان تخریب آنرا با اصرار بیجا نهاد. محمد مایلی کهن هم در میزگرد تلویزیونی به سیم آخر زد و برخی ناگفته های پشت پرده حول دایی را به زبان آورد که بعدها با شکایت رسمی او در مراجع قضایی روبرو گردید. هنوز دوستداران فوتبال خاطرات درگیری ها و تنش های رختکن و تمرینات تیم ملی در آلمان را از خاطر نبرده که همه چیز آن در لگد علی کریمی به ساک پزشکی خلاصه شد. علی دایی آخرین بازی ملی اش با آنگولا به نمایش گذاشت و در اوج توهین ها و تحقیر فوتبال ملی را کنار گذاشت، هر چند تلاش چند برابر او برای اثبات شایستگی ها و انگیزه اش از تلویزیون پدیدار بود اما دایی هرگز قبول نکرد که برای این بلند پروازی ها اندکی پیر و ناتوان شده است. بیادآوردن توهین ها و مضحکه شدن علی دایی در SMS های ایرانیان دردآور و ناراحت کننده است. تو با خودت چه کردی مرد بزرگ؟! ایپیزود هجدهم

در اوج ناملایمتی ها و اعتراضات به دایی، هیچ تیمی برغم فشارهای مختلف از بالا حاضر به پذیرشش نشد تا اینکه سایپا این ریسک را به جان خرید و این بازیکن منفور شده را خریداری کرد. در ابتدای حضور، مومن زاده حاضر نشد پیراهن دلخواه دایی یعنی شماره افسانه ای 10 را به او بدهد اما بالاخره راضی شد، همچنین در بازی های مختلف ورنر لورانت دایی را تعویض میکرد و موجب رنجش خاطرش می شد و از همه بدتر سرمربی تیم هرگز حاضر نشد بازوبند کاپیتانی را به کاپیتان سابق تیم ملی بدهد، این ناملایمتی ها و رنجش خاطر انگیزه ای صد چندان را در دایی بوجود آورد که با زهم از دشمنانش انتقام بگیرد. البته اینها همه عواقب حضورش در جام جهانی بود که باید کفاره حضور الزام آورش را در ترکیب تیم ملی در آلمان می داد.

اپیزود نوزدهم:

ورنر لورانت بصورت ناگهانی سایپا را ترک می گوید و به ترکیه می رود. مدیران این تیم راهی به ذهنشان نمی رسد جز اینکه فردی را به سرمربیگری برگزینند که اشراف کامل بر تیم داشته باشد و چه کسی بهتر از دایی که تشنه انتقام از خیلی هاست. علی دایی دوباره به بطن فوتبال ایران بازمی گردد و با نتایج خیره کننده اش نوید روزهای روشنی برای آینده مربیگری ایران می دهد. آری، او سایپا را در صدر حفظ میکند و حداقل در نیم فصل و هنگامی که این سطور از نظرتان می گذرد صدرنشین لیگ برتر است. بازگشت علی دایی این بار در چهره یک سرمربی چنان هیجان انگیزست که کسی توجهی به تعداد گل های زده در این سن و سال و این همه فشار نمی کند، او در هر دو جبهه موفق شده شایستگی هایش را به رخ دیگران بکشاند. در اولین تجربه سرمربیگری در مقابل پرسپولیس دنیزلی سربلند بیرون می آید و با اینکه تا دقایق پایانی از حریف پیش بود اما با تساوی به کارش خاتمه داد. درج تنها یک باخت آنهم در مقابل استقلال اهواز توانایی ها و استعدادهای خارق العاده او را بیشتر نمایان می کند.

اپیزود بیستم:

اما اشتباهات او در عالم بازیگری ادامه می یابد و اینبار جنجالی دیگر با محمود فکری را رقم می زند. او با مصاحبه های بعد از بازی کیفیت فنی بازیکن استقلال را زیر سئوال می برد و در بین دو نیمه نیز درگیری ها بحدی بود که کار به جاهای باریک کشید و اگر صمد مرفاوی حضور نداشت معلوم نبود چه اتفاقاتی می افتاد. هر دو به کمیته انضباطی احضار شدند و بعد از آنهمه حاشیه روی همدیگر را بالاجبار بوسیدند. نکته مهم ترک برداشتن خصوصیات اخلاقی دایی است که برخلاف گذشته نسبت به کوچکترین موضوعات حساسیت بخرج می دهد و به حاشیه ها اهمیت می دهد و از آن بدتر دیگر «فقط» به مسائل فنی توجهی ندارد.

اپیزود بیست و یکم:

اینبار در بازی با پرسپولیس جنجال ساز می شود و با ضربه سر به صورت شیث رضایی می کوبد. هر چند خودش این موضوع را تکذیب میکند و معتقدست عمدی در کار نبوده اما باید قبول کرد که دایی حتی حقیقت را کتمان می کند و از دیوار حاشا هم بالا می رود و این چهره جدید او شده است. مربی- بازیکن سایپا که میادین مختلفی را در شرایط و فشارهای مضاعف تری تحمل کرده نباید چنین برخوردی را از خود بروز دهد و از آن مهمتر سخنانی را بر زبان بیاورد که جای تعجب دارد. او در پایان بازی می گوید دست هایی نمی گذارند تیمش نتیجه بگیرد و کمیته داوران را متهم می کند و معتقدست تلاش بیهوده ای برای قهرمانی انجام می دهند چون عملاً سر تیم های بی تماشاگر را می برند. او دیگر خودش نیست!

اپیزود بیست و دوم:

با این توجیه که مدارکی مبنی بر ارتشای داوران فوتبال دارد و نمی خواهد آبروی برخی برود و با آوردن این دلیل که جلسات کمیته انضباطی در تمام دنیا پشت درهای بسته انجام می شوددر جلسه کمیته انضباطی دوم حاضر نمی شود .

اپیزود بیست و سوم :

«آن بالا کسی او را دوست دارد» این تیتر، طعنه روزنامه جهان فوتبال برای بخشیدن دایی در شورای استیناف است، یعنی دستهایی پشت پرده و بالاتر از جایگاه فدراسیون به او کمک می کنند و حداقل وی نباید از این ناراحت باشد که دستهایی باید وجود داشته باشند! در هنگام اعلام رای نمایندگان مجلس برای احقاق حق (چه حقی؟) معترض می شوند و دایی پس از بخشیده شدن به مجلس می رود تا از آن نمایندگان تشکرکند.

اپیزود بیست و چهارم:

علی دایی در کنفرانس مطبوعاتی با چشمانی غضب کرده و رگ هایی متورم دادخواهی می کند و از زمین و زمان شاکیست. او از قهرمانی سایپا تحت هر شرایطی حتی بدون حضور خودش می گوید و معتقدست هیچکسی نمی تواند جلویشان را بگیرد. دایی بازی شیث را کثیف ترین فوتبال می داند، از شکایت به فیفا می گوید، از دخالت فکری و چکاره بودنش در فوتبال را به سخره می گیرد و از ضعف داوری در فوتبال ایران نکاتی را یادآور می شود. اما مهمترین مسئله صحبتهای نامربوط راجع به سرمربی تیم دیگرست که حداقل او در مقام یک مربی نباید اینگونه هم صنفش را زیر سئوال برد و این همان تغییراتی است که بر آن اصرار می شود.«پرسپولیس یک میلیارد تومان هزینه کرده که یک مربی کشتی بیاورد، نه مربی فوتبال!» و اینگونه علی دایی از خودش فاصله می گیرد و یا بقول دوستی به خودش نزدیک می شود!

اپیزود بیست و پنجم:

در همه دنیا از اسطوره هایشان در حد یک سمبل و «مرد بزرگ» قدردانی و در همه مراسمات و رویدادها بخاطر ارزش و اعتبارش در میان مردم استفاده می شود. اما اینجا در ایران ما «مرد بزرگی» داریم که قدر خودش را نمی داند و به ما که قدرش را نمی دانیم هم نمی فهماند چه اعتباری دارد. جامعه نخبه کش ایرانی اینبار بزرگمردی دیگر را قربانی امیال و آرزوهایش می کند، او که می تواند ناجی و معرفی کننده نسل پیروز و مردمی متمدن باشد حالا در گوشه رینگی تنها مانده است و هرکس دستش می رسد ضربه ای به اندام نحیفش وارد می سازد. نگرانیم، برای همه هزینه هایی که برایت پرداختیم، برای همه اعتباری که به تو دادیم، برای همه امیدی که یه تو بستیم، سال جدید را اینگونه نباش، درست است که باید حقت را در این فوتبال بی در و پیکر «بگیری» اما همانند همه نباش، ما برای آینده ات اندیشه های بزرگی در ذهن داریم، می خواهیم با تو به عرش برسیم و دوران جدیدی برای فوتبال ایران، آسیا و جهان رقم بزنیم. تو با خودت چه می کنی «مرد بزرگ»؟ www.parsfootball.com

ناقص