شعیب
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
شعیب بنا بر معتقدات ادیان ابراهیمی یکی از پیامبران است. از شعیب و پیامبری او در قرآن به کرّات یاد شده است و یکی از پیمبرانی است که برای دو بار مسئولیت پیامبری داشت. اکثر کتب تاریخ انبیا مدفن او را در شوشتر میدانند.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] شعيب پيامبر
شعيب. نام پيغمبري که پدرزن موسي بود و نام اصلي او اوثيرن و به فارسي يوبب گويند.(ناظم الاطباء)و گويند نام اوثيرونبن صيقونبن عيفابن ثابتبن مدينبن ابراهيم. وگفتهاند که اسم او شعيب بن ميکائيل از اولاد مدين بود. (از منتهي الارب) (از آنندراج). نام پيغمبر و پدرزن موسي که خطيب الانبياء لقب اوست.)يادداشت مولف). ثيروببن يوبب نسبش از پدر به مدين بن ابراهيم و از مادر به لوط رسد و صد و چهل سال زندگاني نمود. )ازحبيبالسير چ سنگي ج1 ص7 و 8 و 92 و 03 و 13). کاهني که اسم اواويثرون بود و هم او حضرت موسي را حمايت کرد. (از اقرب الموارد). پسر مشعونبن عفانبن مدينبن ابراهيم خليل عليهالسلام بود.خداوند او را به مدين فرستاد به پيغمبري از شام و آنجا بيشه و درختان بود‚ و خدايتعالي فرمايد: کذب اصحاب الايکة المرسلين.(قرآن62/671). و سخن به تازي گفت سخت عظيم و نيکو و فصيح. و محمد او را خطيب پيغمبران خواند از بس سخنان بليغ و موعظت که قوم را گفته در تعبد ايزدتعالي... و تا عهد موسي بماند و زيادتتر‚ عمراو سخت دراز گويند. (از مجمل التواريخ و القصص ص891). پيغمبرياز نسل ابراهيم خليل که طبق روايات پس از هود و صالح و اندکيپيش از موسي ميزيسته. منازل قوم او نزديک تبوک بين مدينه وشام بود. نام شعيب و قوم او (بنيمدين) در قرآن آمده است. (فرهنگ فارسي معين)
چو از جهان سوي دارالبقا بشد ايوب
شعيب آمد با دختران نيکاختر.
ناصرخسرو.
دويست و پنجه و چارش ز عمر چون بگذشت
بشد شعيب و عيال کليم شد دختر.
ناصرخسرو.
شبان وادي ايمن گهي رسد به مراد
که چند سال بجان خدمت شعيب کند.
حافظ.
و رجوع به مجمل التواريخ و القصص ص991‚ 624‚ 334‚ 434 واعلام زرکلي و فهرست تاريخ گزيده شود. - داماد شعيب ; کنايه از حضرت موسي لامعجزات پنج پيغمبر به رويش در پديد احمد و داود و عيسي خضر و داماد شعيب.
سعدي.
[ویرایش] شعيب(شيخ ايوبالدين)
اسم خاص ابن حسن‚ شيخ ايوبالدين. از زهاد و مرتاضان معاصر يعقوببن يوسفبن عبدالمومن بود که از سلطنت استعفا نمود و مريد شيخ شد.(حبيبالسير چ سنگي تهران ج1 ص044).
[ویرایش] شعيب (ابن خوارزم)
شعيب. اسم خاص ابن خازم. پيشواي خازميه يکي از فرق پانزدهگانه خوارج. (بيانالاديان). رئيس خازميه‚ فرقهاي از خوارج. (مفاتيح).
[ویرایش] شعيب(ابنقتيب)
شعيب. ابن قتيب. در شاهنامه فردوسي آمده که داراب برتازيان که تحت فرماندهي شعيب قتيب بودند غلبه کرد و آنان مطيع ومنقاد شدند. نولدکه گويد: تا آنجا که من ميدانم افسانه مذکور فقط درشاهنامه آمده است. من حدس ميزنم که يک تن خراساني عربهايي را که ابتدا فاتح بوده و بعد خراسانيان تحت فرماندهي ابومسلم بر ايشان غالب شدند‚ دوست نداشته و اين قصه را ساخته است. البته اسم قتيب را به ياد آن مرد منفور موسوم به قتيبةبن مسلم انتخاب کردهاست. چنين فصلي کاملاً با ايرانپرستي فردوسي موافقت دارد. (فرهنگ فارسي معين). نام يکي از سرداران عرب. (از فرهنگ لغات ولف) لا برفتند و سالار ايشان شعيب
يکي نامدار از نژاد قتيب.
فردوسي.