سکههای هخامنشی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
سكه زني در ايران قديم ( باستان) هخامنشيان (331 –550 ق. م)، قبل از شناسايي واحد تبادل نقره و برنز هخامنشيان در بابل سيستم وزن بر اساس Še 160 Še = 1 shglu 60 siglu = 1manu 66 mauu = 60 Pownds پس هر manu تقريباً معادل يك پوند است. بعضي بر اين باورند كه در آسياي غربي قديمترين سكه زني در قرن 6 قبل از ميلاد در سارديس ليديه ثبت شده است. از اولين مثالها الكتروم، آلياژي طبيعي از طلا ونقره بوده است. بر اين باور اولين سكه هاي طلاي خالص و نقره خالص در همان ضرابخانه توليد شده است. آنها تصوير روبرويي از يك شير و يك گاو نر را در روي سكه و دو مربع حك شده بر پشت سكه ضرب مي كردند كه عموماً سمبلي بوده كه همراه نام پارسه وجود داشته. به اين دليل و به دلايل ديگر در بين بعضي دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد. بعضي معتقدند كه اين سكه ها پس از فتح كشور سارديس توسط كورش در 547 توليد شده اند. برخي ديگر همچنان برسر همان نظريه قديمي هستند كه دست كم سكه هاي طلا متعلق به زمانهاي قديم تر، درطول پادشاهاي فرمانرواي ليديه كرسوس مي باشد. مرجعهاي متعددي در متون قديمي يونان بر وجود سكه هاي طلاي كرسوس دلالت دارند كه باور بر اين است كه تنها همين سكه ها مقصود بوده است. در هر حال اين سكه ها در تاريخي مابين قرن شسم قبل از ميلاد و سالهاي 500 و 521 ثبت شده اند. از حدود سالهاي 500 قبل ازميلاد سري ديگري در دست است كه بي شك سكه هاي امپراطوري ايران هستند. كه يونانيها به آنان سكه دريك (طلا) و سيلگوي ( نقره) مي گويند، هر دو با اين مشخصه كه كمانداري بر روي سكه ضرب شده است. هدف ساختن يك شكل متحد استاندارد از ارزش هاي امپراطوري بوده است و به نقل ازمرودت ( Herodotus ) براي نشان دادن قدرت شخصي داريوش: كه خاطره اي از خود برجاگذارد كه هيچ پادشاهي تاكنون چنين نبوده…. او طلا را تا حد نهايت تخصيص مي كرد و سكه هاي خالص ضرب مي كرد. ضرب سكه دريك تا زمان كشورگشايي توسط اسكندر در سال 331 ادامه يافت و شايد حتي در زير سلطة او نيز. اما توليد سكه هاي نقره به نظر مي رسد در اوايل قرن چهارم متوقف شده. اما داريوش اصلاحات خاصي بوجود آورد. به عنوان مثال يك سند از جنس پاپيروس متعلق به مصر به تاريخ قرن 5 قبل از ميلاد تأييد مي كند كه كالاها بر ساس وزن ( سنگ) مخصوص شاه پرداخت مي شود. سكة دريك 4/8 گرم وزن داشته و %98 طلايي خالص بوده. سيگلو shgloi 2/11 گرم وزن داشته و محتواي نقره بالاي %90 بوده است، 20 سكه sigloi با 1 سكه Poric برابر بوده. نسبت ارزش نقره و طلا به صورت نظري 1/3/13 بوده. سكه هاي نقره به واحدهاي و هم ضرب مي شده اند سكه هاي doric و sigloi در يك وسيگلو سكه هاي تجاري بودند كه معمولاً از نظر وزن، خلوص و حتي طرح به عنوان سرمشق از جلوه و وجهة خاصي برخوردار بودند. سكه هاي در يك daric به عنوان واحد طلاي استاندارد درميان غرب امپراطوري موجود بوده، اما در قرن پنجم، ضرابخانه طلاي ديگري دربابل تأسيس شد و شايد تعدادي ضرابخانه ديگر در قرن 4 موجود بوده. به نظر مي رسد كه نسبت زيادي از پول رايج هخامنشيان به اختصاص تجهيزات نظامي ضرب مي شده. طلا براي نيروي زميني و نقره براي نيروي دريايي. ديد كنجكاو ممكن است اين ذهنيت را به وجود آورد كه نقش پول رايج نواحي مديترانه بوده است، جايي كه نيروي زميني ارتش رأسا در آسياي غربي وارد عمل مي شده، در حاليكه در اين نواحي طلا ارجحيت داشته. سكه و پول پادشاهي هخامنشي نه منحصر به فرد بوده و نه وسيلة مبادلة همگاني در امپراطوري. در هر حال در آغاز اين سكه احتمالاً در خود ليديه مورد استفاده بوده ( با اين وجود كه سكه هاي طلاي دريك حدود قرن ششم در تخت جمشيد يافت شدند) در قرن 4 و 5 استفاده سكه به شرق هم گسترش يافت. معاملات ادامه پيدا كرد حتي تا جاييكه شمش طلا و نقره مورد استفاده قرار مي گرفت. وزن از طريق وسايل كوچكي هم ارزش جنس مورد معامله تشخيص داده مي شد. حجم انتقال كالاها ادامه پيدا كرد تا به معاملات غير قابل معاوضه رسيد مانند: باج، ماليات و هداياي تبليغاتي. از قرن ششم تا چهارم سكه رايج زمان از غرب تا يونان و ايتاليا، از جنوب و از شرق در امتداد ساحل مديترانه تا شهرهاي ايالات سوريه و تا ديكتاتوري مصر گسترش يافت. سكه تترا دراخماي آتن و بعضي سكه هاي يوناني ديگر به طور وسيعي در ايالات تحت فرماندهي پارس مورد استفاده قرار گرفت. در مركز بازرگاني از آنها به جاي پول استفاده مي شود ( هر كدام با توجه به ارزش خود) اما گاهي به جاي گونه هاي ديگر شمش شمرده مي شده و در انبارها به صورت مخلوط با شمشهاي نقره از انواع مختلف يافت مي شد. با وجود اينكه اطلاعات اندكي ازسازماندهي و كارآيي ضرابخانه هاي دوران هخامنشيان در دست است. اين موضوع واضح است كه امپراطوران حق خود مي دانستند كه سكه هاي طلا در امپراطوري خود داشته باشند و ديكتاتوري و خراجيگيري به آنها اين حق را داده كه آنها سكه هاي نقره براي غير محلي به نام خود داشته باشند هر چند هم بر اساس اصلاحات استاندارد وزن، كه از پادشاهي Bactri choresma و sogdiana گرفته شده پايه بندي شده اند. درمقابل، درفلات ايران ـ افغان، تجارت به صورت گسترده اي بوسيلة معاملات شمش هدايت مي شود ( شمشهاي نقره به عنوان وزن استاندارد و سكه نيم اونس طلا به عنوان واحد شمارش) Daric و sigloi از نظر ظاهر به همان شمايل هخامنشي باقي ماند، با نقش مهر بدون نوشته دريك قسمت اما سكه زني در سواحل مديترانه داراي شكل جديدتر و آشناتري با نقشهاي در دو طرف و نوشته هايي معرف صاحب اختيار ثبت، با وجود استقبال زياد از سكه هاي هخامنشي، گسترش روابط پولي كردن به وسيلة حدود موجود گونه ها به شدت باز ايستاد. هيچ معدن طلا و نقره مهمي در ايران موجود نبود وحتي مس نيز گاهي وارد مي شد. هخامنشيان به طور مثال فلزات سخت را ذوب مي كردند و در ظرفهايي مي ريختند قالبها شكسته مي شود و شمشها به انبارها مي رفت. در نتيجه با اينكه ماليات به واحدهاي پولي تعبير شد پرداخت هاي حقيقي معمولاً از نوع كالا بود. درقصر داريوش در تخت جمشيد كارگران با اجناس حقوق مي گرفتند ( بوسيلة كالا). بره و آهو مقياس بودند 1 بره در ازاي 3 shelcel، 1 اكوزه تواب برابر 1 shelced در ازاي كارهاي رسمي نيز به جاي وجه نقد از محصولات زمين پرداخت مي شد. از يك كتيبه يافته در تخت جمشيد اين چنين دريافت شده كه در طول دوران خشيار شاه؟ xeres I (65-486 ق. م ) حقوق نقداً پرداخت مي شد و در اواخر امپراطوري اش . اما پرداخت حقوق از آن پس به صورت كالا درآمد. رولن گر شام Ronan Grishman اين سيستم را با سيستم اسكندر (23-356 ق. م ) مقايسه مي كند. كسي كه به جاي انبار كردن شمشهايي كه از هخامنشيان جمع آوري كرده بود آن ها را دربين سردارانش تقسيم كرد. سكه هاي شاهي ( هخامنشي ) سكه هاي هخامنشي عبارتند از دريك سكة طلا به وزن 41/8 گرم و سيكل (شكل) نقره به وزن 60/5 گرم و به طوري كه قبلاً اشاره شد، داريوش اول مانند كروزس پادشاه ليدي براي سكه تناسب يك طلا به نقره را برگزيد و اين ترتيب از هر حيث، معقول بود، زيرا ترتيبي است كه در آن زمان در تمام شهرهاي يوناني و آسياي صغير و قبرس و فيقيه كه داراي سكه بودند، معمول بود. در دورة داريوش سوم، دو دريكي كه به وزن 80/16 گرم و نيم دريكي كه نصف دريك بود و از لحاظ نقش نيز مختصر تفاوتي با دريك و سيكل داشت، ايجاد گرديد. بر پشت سكه هاي دريك و شكل، معمولاً فرورفتگي نامنظم مربع يا مربع مستطيل وجو دارد كه دربعضي از اين فرورفتگيها اگر دقت شود نقش ديده مي شود. بعضي از سكه شناسان در تحقيقات خود اشاره به نقوشي مانند حيوان خوابيده يا سر حيوان، يا سر اسب يا پرنده يا ماهي نموده اند. در مجموعة سكه هاي « هخامنشي» (ارنست بابلون) سكه اي است كه در فرورفتگي پشت آن به طور وضوح نقش قسمت جلوي كشتي ديده مي شود. اين سكه ضرب شهر كاري، در آسياي صغير است، زيرا يك حرف كه علامت اين منطقه است، بر روي آن نقر است. بر روي تعدادي از سكه هاي شاهي هخامنشي نيز علائم و نشانه هايي موجود است كه بتوان آنها را به واسطة تفاوتي كه با علائم سكه هاي ضرب شده در شهرهاي ليبي، يا مفيلي يا كيليكيه دارند، ضرابخانة شهري را كه سكه در آن ضرب گرديده تعيين نمود. به جز اين نشانه ها، علائم ديگر به انضمام حروف نيز گاهي بر روي دو دريكي ها مشاهده مي گردد كه چون اين علائم بر روي سكه هاي ماژه كه در بابل پس از دوران هخامنشي در مدت فرمانروايي خود ضرب زده و بر روي چند سكة اسكندر و سلوكوس اول ديده شده است، مي توان يقين داشت كه اين سكه هاي دو دريكي پس از دورة هخامنشي ضرب زده شده و محل ضرب بابل بوده است. بر سكه هاي دو دريكي،يا شيارهاي مواج با نقش دو هلال يا نقش قسمت جلو كشتي ديده مي شود. و بر سكه هاي دريك داريوش سوم، تصوير شاهنشاه مانند شاهنشاهان قبل از او نيزه به دست ندارد، بلكه به جاي نيزه خنجر به دست گرفته است. سكه هاي شاهنشاني در كلية ممالك مجاور بخصوص يونان زياد رواج داشت، به طوري كه بانكداران خارجي با رغبت زياد پول هخامنشي را مي پذيرفتند و قسمت مهمي از معاملات بانكي خود را با آن انجام مي دادند. اكنون به اختصار دربارة سكة هر يك از شاهنشاهان توضيح داده مي شود، ولي چون نقش همة آنها به طرز كماندار پارسي است، از مكرر گويي دربارة اندام و انواع سلاح آنها صرفنظر مي كنيم و فقط به شرح تصوير نيم رخ هر يك مي پردازيم. بنابر تحقيقات جديدي كه دربارة سكه هاي هخامنشي توسط سكه شناس نامي آقاي رابينسون پس از كشف گنجينة هخامنشي در ازمير درسال 1951 انجام گرديده است، اين نظريه صحيح به نظر مي رسد كه سكه هاي اولية اين دوره داراي نقش نيم تنة شاه يا نقش شاه در حال كمان كشيدن است و نوع ديگر كه نيزه به دست دارد، از دورة خشايارشا به بعد ضرب گرديده است.
داريوش اول ( (286-521 ق. م ) روي سكه ـ نقش نيم تنة داريوش اول و نيم رخ شاهنشاه با ريش بلند كه تا روي سينه آمده و بيني كشيده و متناسب و موهايي كه بر پشت گردن گرد آمده است و بر روي سر تاج نسبتاً كوتاهي كه داراي پنج كنگره مي باشد، ديده مي شود. پشت سكه ـ فرو رفتگي نامنظم ( نقره) وزن سكه ـ 45/5 گرم سكة نقرة ديگري از داريوش اول كه روي آن شاهنشاه هخامنشي به صورت كماندار و در حال كمان كشيدن نقر گرديده است. خشايار شا (465-486 ق. م ) روي سكه ـ نقش معمولي سكه هاي شاهنشاهي، اختلاف تصوير اين شاهنشاه با تصوير داريوش اول به واسطة بزرگي سر و برجستگي گونه و ريش بلند نوك تيز واضح است. پشت سكه ـ فرو رفتگي نامنظم مستطيلي شكل ( نقره) وزن سكه ـ 55/5 گرم دريك خشايارشا به همين طرح و به وزن 40/8 گرم است. اردشير اول ( 422-265 ق. م ) سكه هاي اردشير اول با جزييات كمي نسبت به سكه هاي پدرش خشايارشا اختلاف مختصر دارد. روي سكه ـ نقش معمولي سكه هاي شاهنشاهي، تاج كمي بلند تر از تاج خشايارشا و ريش مرتب مستقيم تا روي سينه آمده است و موهاي سر در پشت گردن برگشته و انبوه مي باشد. پشت سكه ـ فرو رفتگي نامنظم در وسط ( نقره) وزن ـ 5 گرم خشايارشا دوم پسر اردشير اول ( 424 ق. م ) از خشايارشا دوم سكه اي به دست نيامده، زيرا مدت سلطنت او بيش از چند ماه نبوده است. داريوش دوم (404 – 424 ق. م ) روي سكه ( نقش معمولي سكه هاي شاهنشاهي، نيم رخ داريوش دوم با ريش مجعهد و درهم و موهاي ترك ترك كه در پشت گردن به موازات هم ريخته شده است و بر روي سر وي تاج بلند با دندانه هاي نوك تيز قرار دارد و قيافة او شكسته و پير است. پشت سكه ـ مانند سكه هاي اردشير اول است. وزن ـ 95/4 گرم اردشير دوم ( 358 – 404 ق. م ) براي تميز دادن سكه هاي اردشير دوم و صحت تشخيص آنها، بهترين وسيله مقايسة آنهاست با سكه هاي سلاطين يا ساتراپهاي آن دوره، چنانكه ازروي سكه هاي شاه صيدا، استراتون اول و تيسافرن و ساتراپ سارد ( كه در يك طرف سكه تصوير اين شاهنشاه منقوش است) مي توان سكه هاي اردشير دوم را بخوبي تشخيص داد و تنظيم كرد. روي سكه ـ نقش معمولي سكه هاي شاهنشاهي، نيم رخ اردشير دوم با تاج كوتاه و موهاي جمع شده در پشت گردن، بر خلاف معمول سكه اي از اردشير دوم به دست آمده كه او را در حال كشيدن كمان نشان مي دهد. پشت سكه ـ كنده كاري نامنظم مربعي شكل اردشير سوم ( 336 – 358 ق. م ) روي سكه ـ نقش معمولي سكه هاي شاهنشاهي، نيم رخ اردشير با ريش بلند نوك تيز با موهاي پر پشت كه گوشها و پشت گردن را بخوبي پوشانده است و تشخيص سكه هاي اين شاهنشاه با مقايسة سكه هاي سلاطين ممالك تابع مثل اوراگوراس دوم كه دريك طرف سكه نقش اردشير سوم مي باشد، بسيار سهل است. پشت سكه ـ فرو رفتگي نامنظم ( دركتاب دمرگان سكه اي از اين شاهنشاه موجود است كه به جاي آنكه مانند معمول نيزه به دست داشته باشد، دستش را بلند كرده است.) آرسس (336 ق. م ) اين شاهزاده كه پس از مرگ پدر براي مدت كوتاهي به سرپرستي خواجه به سلطنت رسيد و به دست همان خواجه كشته شد، به طور يقين داراي سكه بوده است و به همين دليل ارنست بابلون چند سكه نقرة هخامنشي را كه نقش معمولي شاهنشاه را با صورتي عريض و بيني بزرگ و ريش بلند دارد، به او منتسب مي داند. درمجموعة موزة ايران باستان نيز سكة نقره اي آز آرسس موجود است داريوش سوم (331 – 336 ق. م ) اين شاهنشاه علاوه بر دريك و شكل دو دريكي و نيم دريكي نيز سكه زده و نقش روي سكه بيشتر به وضع معمولي مي باشد. گاهي كماندار كه شخص شاهنشاه است، به جاي نيزه خنجر به دست گرفته است در پشت سكه براي نخستين بار به جاي مربع فرو رفتة نامنظم، هلال و برجستگيهاي موجي شكل يا قسمتي از بدنة كشتي نقر گرديده است. تصوير اين شاهنشاه كه آخرين شاهنشاه هخامنشي است، بر روي سكه هاي سلاطين تابع و ساتراپهاي آن دوره از جمله ممنون مشاهده مي شود. سكه هاي اين شاهنشاه پس از انقراض امپراتوري هخامنشي نيز رايج بوده و مانند مظهر مليت ايران تا مدتي ضرب آنها ادامه داشته است. سكه هاي فرمانروايان ( ساتراپ) هخامنشي در قسمت هاي قبل تذكر داده شد كه در دورة هخامنشي علاوه بر سكه هاي شاهي كه در ضرابخانه هاي سلطنتي تهيه مي شد، ساتراپها نيز كه نمايندة شاهنشاه بودند، اغلب اجازة سكه زدن را داشتند. بخصوص در مواقعي كه مأموريت جنگي و فرماندهي به آنان محول مي گرديد. متأسفانه تا به حال سكه هاي تمام ساتراپهايي كه نامشان درتاريخ ضبط است، به دست نيامده است، ولي از آن عده كه داراي سكه هستند، بيشتر ساتراپهايي مي باشند كه در ايالات غربي شاهنشاهي مأموريت داشته اند. و معمولاً نوشتة سكه هاي ساتراپي به خط آرامي است ، خط آرامي در دورة هخامنشي بسيار رايج و خط ميخي مخصوص كتيبه بوده است، ولي نوشتة روي مهر داريوش كه يكي در موزة بريتانيا و ديگري در موزة ايران باستان است، به خط ميخي است و به طور كلي در روي سكه تا به حال اين خط ديده نشده است. ساتراپهايي كه سكه هاي آنها به دست آمده بدين قرارند: تيسافرن تيسافرن پسر ويدرن برادر استاتيرا زن اردشير دوم بوده است. پس از آنكه ولي ليدي پيسوتنس را كه به فكر استقلال افتاده بود با حسن تدبير وادار به تسليم و آن غائله را رفع كرد، داريوش دوم از طرف شاهنشاه وقت به فرمانروايي ليدي منصوب گرديد. وي در دورة فرمانروايي خود در جنگ با اسپارت در سال 411 ق. م . در شهر آسپاندوس كه مقر تمركز قواي بحري بود و بعد در جنگ با درسيليداس در سال 395 در شهرهاي ايازو و كاري سكه زد. بعضي از اين سكه ها از لحاظ هنري قابل توجه بوده و قطعاً عمل يكي از بهترين هنرمندان آن دوره مي باشد. چهار درهمي نقره روي سكه ـ نيم رخ تيسافرن با كلاه پارسي پشت سكه ـ تصوير اردشير دوم به طرز كماندار پارسي كه پشت سر او چنگ قرار دارد و بالاي سر به خط يوناني يعني شاهنشاه نوشته شده است. يك سكة بسيار ممتاز از تيسافرن در مجموعة موزة انگلستان موجود است كه آن را مي توان جزو شاهكارهاي هنري شمرد، دريك طرف نيم رخ او با كلاه پارسي و در طرف ديگر چنگي منقوش است. سكة ديگري از اين فرمانرواي پارسي موجود است كه مربوط به زماني است كه وي در سرزمين هاي يوناني نشين پيشروي داشته است. در روي سكه تصوير تيسافرن با كلاه پارسي با قيافة بسيار نجيب نقش شده و در پشت سكه جغد كه يكي از مظاهر شهرهاي يونان است، نقر است. فرناباذ فرناباذ بعد از پدرش فرناس ( 374-412 ق. م ) به فرمان داريوش دوم فرمانرواي فريگيه گرديد. در موقع بروز اختلاف بين اسپارتي ها و ايراني ها كه تيسافرن از طرف شاهنشاه فرمانرواني با قدرت تمام آسياي صغير و ليدي مأمور دفاع بود، فرناباذ نزد او رفته اظهار اطاعت نمود و حاضر شد براي حفظ ايالات ايران از دستبر اسپارتي ها كمك دهد، از اين راه تيسافرن به كاري رفت و آمادة جنگ شد و چنانكه دربارة تيسافرن قبلاً گفته شد، او صلاح نديد كه جنگ ادامه يابد و قرار داد متاركه منعقد گرديد. پس از مدتي آژزيلاس پادشاه اسپارت عازم افز شد و بعد داخل فريگيه گرديد و چند شهر را تصرف نمود، ولي در آن موقع فرناباذ فرمان حمله داد و صفوف يوناني را در هم شكست. فرناباذ وقتي شهر سيزيك را از يوناني ها پس گرفت، بدين مناسب (411ق. م ) سكه زد. از سكه هاي اين دوره تا به حال فقط يك سكه ديده شده است. اين سكه در نوع خود بي نظير است و داراي نقش بسيار ممتازي است و به طور قطع سر سكة آن را هنرمند چيره دستي تهيه كرده است. روي سكه ـ نيم رخ فرناباذ با كلاه پارسي و نوشتة نام او به خط يوناني قرار دارد. پشت سكه ـ طرح دماغة كشتي و در زير آن ماهي نقر است فرناباذ به امر اردشير دوم با كنن درياسالار آتني بر ضد اسپارت وارد مبارزه شد. وي علاوه برسمت فرمانروايي فريگيه، فرماندهي قواي بحري را نيز داشت. فرناباذ در مدت بسيار كمي بحرية اسپارت را مغلوب نمود، حتي دامنةجنگ را به لاسدمون كشاند و بعد از آنجا به كرنت رفت و مورد استقبال اهالي كه او را ناجي خود مي دانستند، قرار گرفت. فرناباذ براي تهية قواي بحري و جنگ با اسپارت درشهرهاي كيليكيه در سال 393 و 392 ق. م سكه زد و اين سكه ها با سكه هاي قبلي كه در سيريك زده شد اختلاف دارند.
تريباذ تريباذ نايب السلطنة ارمنستان بود كه در سال 393 ق. م به حكومت سارد و بعد به فرماندهي كل قوا منصوب گرديد. صلح انتالسيداس در سال 389 ق. م توسط او انجام گرفت و بعد از طرف شاهنشاه مأموريت پيدا كرد كه با اوراگوس پادشاه سالامين بجنگد، در اين فرماندهي (384 – 386 ق.م ) احتياجات جنگي در شهرهاي كيليكيه مانند ايسوس (مالوس) و تارس سكه زد. روي اغلب سكه ها يك طرف سرهركول يا بعل يا اهورامزدا و در طرف ديگر تصوير نيم رخ تريباذ كه كلاه پارسي به سر دارد منقور است. روي سكه ـ سرهركول پشت سكه ـ نيم رخ تريباذ با كلاه پارسي كه در پشت سر او كلمة يوناني MAΛ ( نام شهر مالوس) نوشته شده است. داتام داتام پسر كاميسار فرمانرواي كيليكيه بود. پس از كشته شدن پدرش در سال 386 ق. م جانشين او گرديد و رشادت و لياقت خود را در دستگيري پادشاه پافلاگوني كه با اردشير دوم مخالفت مي كرد، به ثبوت رسانيد . بدين سبب مورد توجه قرار گرفت و اردشير دوم او را به واسطة لياقتش مأمور كرد كه در لشكركشي فرناباذ به مصر شركت كند (374 ق. م ) و به او همان اختيار را داد كه به سردار ديگر داده بود. پس از چندي شاهنشاه فرناباذ را احضار كرد و فرماندهي قوارا به داتام تعويض كرد، بعد او را مأمور جنگ با آس پيس ساتراپ كانائوني نمود كه دانام او را اسير نموده به دربار فرستاد. چون داتام بسيار مورد توجه اردشير قرار گرفت، درباريان بر او حسد برده عهد بستند كه او را بكشند، ولي يك نفر داتام را مطلع نمود و چون او بر جان خود هراسناك گرديد، از خدمت دست كشيده به طرف كاپادوكيه رفت و پافلاگوني را نيز تسخير ساخت. اردشير چون از ياغي شدن داتام مطلع گرديد، يكي از سرداران خود را به نام اتوفرادات مأمور جنگ با او نمود، ولي در محاربات تفوق با داتام بود. از اين رو اتوفرادات كه نتيجة جنگ را به نفع خود نمي ديد، با او وارد مذاكره شد و صلح انجام پذيرفت. ولي اردشير دوم نسبت به داتام بسيار خشمگين بود تا آنكه به واسطة خيانت يكي از نزديكان خود كشته شد. بر روي غالب سكه هاي او نقش بعل خداي فينقي كه عصاي قدرت يا تير و كمان يا يك خوشة انگور به دست دارد، ديده مي شود. در جزو سكه هاي داتام آنچه جالبتر است، سكة كوچكي است كه نقش اردشير دوم شاهنشاه ايران بر روي آن و بر پشت سكه تصوير داتام نقر است. استاتر پارسي وزن ـ 70/10 گرم روي سكه ـ خداي بعل نشسته و يك خوشة انگور به دست چپ گرفته است. نوشته ـ به خط آرامي پشت سكه ـ دو الهه مقابل يكديگر ايستاده اند و در بين آنها آتشدان قرار دارد. مازه مازه يا مازايوس در حدود سي سال (328- 362 ق. م ) فرمانروايي كيليكيه و ده سال حكومت سوريه را داشت و بعد به فرمانروايي بابل منصوب شد و در دورة حكومت او بود كه اسكندر به بابل حمله نمود. و اين مرد از براي، حفظ مقام، شرافت را زير پا گذاشته به استقبال اسكندر شتافت و اظهار اطاعت كرد و اسكندر هم سردار بزرگ داريوش را كه ناجوانمردانه تسليم شده بود، پذيرفت و مانند گذشته حكومت بابل را به او فروواگذار كرد و مازه تا آخر عمر يعني سال 328 ق. م به اين سمت منصوب بود. سكه هاي او سه نوع است: اول سكه هايي كه دركيليكيه ضرب زده شد (از 333 تا 361 ق. م)، دوم ضرب سوريه و سوم آنهايي كه به تقليد چهار درهمي هاي آتن، ضرب بابل است. استاتر پارسي وزن ـ 5/10 گرم روي سكه ـ خداي بعل كه خوشة گندم و انگور به دست دارد، بر وري چهار پايه نشسته و نام او به خط آرامي نقر است. پشت سكه ـ شيري در حال دريدن يك آهوست و نام مازه به خط آرامي در كنار سكه قرار دارد. سكة هشت استاتري منحصر به فرد و ممتازي به وزن 10/46 گرم از مازه به دست آمده است. تا به حال فقط يك استاتر شبيه به آن ديده شده است. نوع دوم كه بسيار جالب است و در صيدا ضرب شد، هشت درهمي است كه در يك طرف نقش گردونه اي كه اردشير سوم بر آن سوار است و در مقال او ارابه ران تسمه هاي چند اسب قوي هيكل كه ارابه را مي كشند، در دست دارد و در پشت گردونه نگهبان مخصوص شاهنشاه سايبان به دست در حركت است. در كنار سكه به خط آرامي نام فرمانروا نوشته شده است. و در طرف ديگر سكه نقش كشتي جنگي بر روي امواج آب منقور است. نوع سوم كه در بابل به تقليد سكه هاي آتن ضرب زده شده است و قطعاً متعلق به دورة اسكندر مي باشد، دريك طرف خداي بعل بر روي چهار پايه نشسته و در طرف ديگر شير در حال راه رفتن و نام مازه به خط آرامي نقر گرديده است. سكة كوچكي از مازه به وزن 65/1 گرم ( نيز به دست آمده است .) ارونت ارونت يكي از شاهزادگان باختر و داماد اردشير دوم و مدتي فرمانرواي قسمتي از ارمنستان و ميسي بود. در موقعي كه شاهنشاه سرگرم تجهيز قوا براي فرونشاندن شورش چند ايالت غربي بود، ارونت نيز به آنها ملحق گرديد و شورشيان او را به فرماندهي كل قواي خود منصوب كردند و طلاي فراواني به او دادند كه ارونت به وسيلة آن به ضرب سكه پرداخت (363. ق. م) ارونت به هم دست هاي خود نيز خيانت كرد و پس از دريافت پول به خيال آنكه پاداش بزرگتري نصيب وي شود و شاهنشاه فرمانروايي نواحي ديگري را به او تفويض كند، تمام شورشيان را گرفته و به دربار فرستاد. بر روي سكه هاي ارونت نقش نيم رخ او با كلاه پارسي و در طرف ديگر آن اسب افسانه اي بالدار كه از كمر به پايين به شكل ماهي مي باشد، نقر است. آبروكوماس آبروكوماس در حدود سال 360 ق. م فرمانروايي سينوپ بوده است و قبل از آن در سال 390 ق. م اردشير دوم او را با فرناباذ و تي تروست مأمور جنگ با مصري ها نمود. روي سكه ـ نيم رخ الهة سينوپ و طرف ديگر عقابي كه ماهي را با چنگالهايش گرفته و در زير ماهي به خط آرامي نام فرمانروا نفر است كه به واسطة ساييدگي قابل خواندن نمي باشد. آريارات آرايارات در حدود 350 ق. م حكومت سينوپ را داشت و سكه هاي او نظير سكه هاي آيروكوماس است، فقط درنام اختلاف دارند. در حملة اسكندر به ايران، آريارات از هرج و مرج اوضاع مملكت استفاده كرد كيليكيه را جزو قلمرو فرمانروايي خود ساخت. باگوآس باگوآس يكي از محارم طرف اعتماد اردشير سوم بود. در موقعي كه اردشير براي تسخير مجدد مصر اقدام كرد(334 ق. م) او را به فرماندهي قسمتي از سپاه برگزيد. باگوآس در اين موقع به ضرب سكه اقدام نمود و در حقيقت براي اولين بار توسط او سكه در مصر زده شده است، زيرا تا آن زمان مصري ها سكه نداشتند و فلزات را بنابر وزن به كار مي بردند و اگر سكه هاي يوناني يا شاهنشاهي و ممالك تابعه و ايالتي به دستشان مي رسيد، مانند قطعة فلز، به وسيلة ترازو مي كشيدند و سپس مورد معامله قرار مي دادند. سكة باگوآس مانند سكه هاي صيدا در يك طرف نقش كشتي جنگي و در سوي ديگر گردونه اي كه اردشير سوم بر آن است و سه اسب آن را مي كشند، نقر است. در مجموعة موزة ايران باستان سكه هاي كوچكي از باگوآس موجود است كه در يك طرف آن نقش كشتي جنگي و در سمت ديگر نقش اردشير سوم هنگام حمله با خنجر به يك شير كه بر روي پاهاي خود بلند شده است،ديده مي شود. مم نن مم نن برادر من تور يوناني بود كه پس از مرگ بردارش فرماندهي قشون ايران در شهرهاي ساحلي درياي اژه با او بود و در سال 336 ق. م كه قواي مقدوني ها براي اولين بار پيشرفتهايي كردند، مم نن آنها را مجبور به عقب نشيني نمود و نقاط تصرفي را ازآنها پس گرفت و بعد در جنگ هاي ايران با اسكندر شركت كرد و در سال 334 ق. م در شهر افس سكه زد. روي سكه نقش داريوش سوم به صورت كماندار پارسي و پشت سكه فرو رفتگي نامنظم نقر است. سپهرداد سپهرداد فرمانرواي سارد و ايالات يوناني درسال 334 ق. م در موقع جنگ با اسكندر از طرف داريوش سوم به فرماندهي قوا منصوب شد و به ضرب سكه اقدام كرد كه تصوير و نام وي بر روي سكه منقور است تا به حال چندين سكة نقره و مس از او به دست آمده است كه بعضي از سكه شناسان معتقدند كه در شهر لامپساك به ضرب رسيده است، در صورتي كه اين شهر جزو حكومت و فرمانروايي سپهرداد نبوده است. ولي از آنجايي كه او به مناسبت مأموريت در جنك به ضرب سكه اقدام نموده است، از اين رو ممكن است بنابر مقتضيات و احتياج در حين عبور سپاه و حمل و نقل وسايل جنگي در اين شهر ضرابخانه اي داير كرده باشد. روي سكه ـ تصوير سپهرداد با كلاه پارسي پشت سكه ـ نقش اسب بالدار و نام او به خط يوناني سكه هاي سلاطين و امراي تابع دولت هخامنشي نوع ديگري از سكه كه در شاهنشاهي هخامنشي رواج داشت، سكه هاي سلاطين و امراي تابع مانند شاهان شهرهاي فيقيه، امراي كاري، پامفيلي و شهرهاي يوناني آسياي صغير بود كه اغلب امارت يا سلطنت در خاندان آنها موروثي و زماني هم كه تحت اطاعت دولت هخامنشي در آمدند، استقلال داخلي داشته مانند گذشته به ادارة امور خود مشغول و موظف بودند كه ماليات بپردازند و در وقت جنگ قشون مجهزي ترتيب دهند كه تحت امر شاهنشاه آماده خدمت باشد. بنابراين ضرب سكه مانند ساير امور جنبة داخلي داشته است و اينان در كمال آزادي و به هر ترتيب كه مايل بودند، به ضرب سكه اقدام مي كردند. ثمرة اين آزادي پيدايش انواع سكه هايي است كه از لحاظ هنري ارزش فراواني دارند. بر روي بعضي ازسكه ها مانند سكة شاهان صيدا و كيليكيه نقش شاهنشاه منقور است و اين نقش نمايندة برتري اين شاهان تابع است بر سايرين و در حكم مهر و عنواني مي باشد كه شاه نيابت سلطنت آنان را مسجل مي كند. در موقع جنگ و احتياجات اضافي به پول، فرمانده يا سرداري كه از طرف شاهنشاه يكي از ممالك تابع مأموريت داشت، مي توانست ضرابخانة جديدي را راه اندازي كند و ضرابخانة محلي وضع معمولي خود را ادامه داده به هيچ وجه مقيد نبود كه به طرز جديدي عمل نمايد. در اين صورت شاهان محلي با آزادي كامل سكه زده اند، بدون آنكه تابع شرايط خاصي باشند. سكه هاي فنيقيه صيدا در دورة هخامنشي صيدا به واسطة موقعيت خاصي كه از لحاظ بحريه داشت، بسيار مورد توجه شاهنشاهان بود، چنانكه در دورة خشايارشا پادشاه صيدا اولين مقام را احراز كرده بود و بسيار طرف اعتماد و احترام بود. كشتي هاي صيدا مجهزترين و با قدرت ترين كشتي هاي آن زمان بوده و قسمت مهمي از بحرية ايران را تشكيل مي دادند، به اين مناسبت اغلب شاهان صيدا رياست بحرية ايران را داشتند كه فرمانروايان فقط بر آنان نظارت مي كردند. بر روي سكه هاي صيدا بيشتر نقش كشتي جنگي، كه مظهر تفوق دريايي است، نقر است و مطالعة انواع سكه هاي صيدا تا قبل از حملة اسكندر و انتساب هر رديف به يكي از شاهان محلي مبحث بسيار جالبي مي باشد، زيرا روي اغلب سكه ها علامت شهر يا نام شاه به خط آرامي نقر مي باشد و تا به حال چند سكه كه سال ضرب برروي آن قرار دارد، به دست آمده است. سكه هاي صيدا به اوزان مختلف: دواستاترا، نيم استاتر و سكه هاي كوچك (ابول) مي باشند و جنس فلز از نقره است. دواستاتر ـ سكه اي بسيار زيباست كه در يك طرف آن نقش كشتي جنگي و در سمت ديگر اردشير سوم شاهنشاه هخامنشي سوار بر گردونه اي مي باشد كه يكي از بزرگان يا شاهزادگان افسار اسب را به دست گرفته است و در پشت گردونه شخصي حركت مي كند كه عصاي سلطنت به دست دارد و در بالاي سكه دو حرف كه علامت نام استراتون دوم است قرار دارد. دواستاتر، به وزن 40/25 گرم است. استاتر ـ در يك طرف نقش كشتي جنگي با چهار بادبان و سمت ديگر، اردشير دوم در حال كشيدن كمان ايستاده است ودر طرفين او در فرو رفتگي سكه نقش نيم تنة بزكوهي و تصوير تمام رخ خداي محلي به صورت غير واضحي نقر است. استاتر به وزن 30/7 گرم است. سكة شاهان صيدا به انضمام سكه هاي يكي از شاهان ناشناس كه مربوط به سال 374 ق. م مي باشد، به ترتيب عبارتند از: استراتون اول ( عبد سترت) استراتون اول مدت 13 سال، از سال 362 تا 374 ق. م سلطنت كرده است و سكه هاي دو استاتري او دو نوعند: نوع اول با نقش گردونه و كشتي جنگي، چنانكه شرحش گذشت و استاتر نوع دوم با نقش كشتي جنگي با يك رديف پاروزن كه در كنار قلعه اي كه داراي پنج برج مي باشد، واقع است و در زير كشتي دو شير كه پشت به هم دارند، در حركت اند. استاتر استراتون اول: روي سكه ـ نقش كشتي جنگي بدون پاديان در مقابل قلعه اي كه داراي چهار برج است و در پايين كشتي دو شير در جهت مخالف در حركت اند. طرف ديگر سكة اردشير دوم كه خنجر به دست راست دارد ايستاده و با دست چپ يال شيري را كه روي دو پا بلند شده است گرفته است، و در وسط دو حرف كه معرف نام عبدسترت مي باشد ، نقر است. سكه هاي كوچكي نيز مربوط به اين شاه پيدا شده است كه نقش كشتي جنگي با قلعة سه برجي بر روي آن نقر است و در پشت سكه اردشير دوم كمان به دست ايستاده و در دو فرورفتگي نقوش غير واضحي از سر بزر كوهي و خداي فنيقي به نام بزا نقر مي باشد. سكه اي در مجموعة موزة ايران باستان موجود است كه در يك طرف كشتي بر روي امواج آب و در سمت ديگر شاهنشاه در حال كشتن شيري مي باشد كه بر روي دو پا ايستاده است. وزن سكة كوچك (ابول ) 85/0 گرم است.
بدسترت دورة سلطنت اين پادشاه شش سال (374-380 ق. م( مي باشد. نوع سكه هاي او به طرز معمولي سكه هاي صيداست و سهولت تشخيص آن به واسطة حرف اول نام اوست كه بر روي سكه نقر است. استراتون دوم استراتون دوم از سال 362 تا 373 ق. م سلطنت كرده و سكه هاي او نظير سكه هاي شاهان قبلي است. تن راجع به دورة سلطنت تن اقوال مختلف گفته شده است و سكه شناسان نيز هر يك بنابر سليقه و تشخيص خود نظريكي از مورخان قديم را گرفته و نقل كرده اند. در كتاب ايران هخامنشي ارنست بابلون، دورة سلطنت تن دوازده سال (35-362 ق. م)، بلافاصله پس از سلطنت استراتون اول ذكر شده است. در صورتي كه دمرگان تاريخ سلطنت او را از سال 351 تا 355 دانسته و او را سومين شاهي مي داند كه پس از استراتون اول به سلطنت صيدا رسيده است. سكه هاي تن رديف مرتبي دارد كه از دواستاتري به وزن 25 گرم شروع مي شود و به استاتر ( ابول) 50/0 گرم ختم مي گردد. بر سكة تن نيز مانند ساير سكه هاي صيدا، نقش گردونه اي كه شاهنشاه هخامنشي بر آن سوار است با كشتي جنگي يا شاهنشاه در حال كشتن شير، نقر است. بر روي سكه دو حرف به خط فنيقي كه علامت نام تن است (ت 10) ديده مي شود و بر روي اغلب سكه هاي اين پادشاه سال سلطنت او نيز نقر است. اوراگوراس دوم سكه هاي صيداي اوراگوس دوم ( 366-349 ق. م) مانند سكه هاي معمولي صيداست، يعني در طرفي كشتي جنگي بدون بادبان با يك رديف پاروزن برروي امواج در حركت است و در سوي ديگر اردشير سوم در گردونه اي كه سه اسب آن را مي كشند ايستاده و ارابه ران و شخصي كه در پشت ارابه حركت مي كند، به همان ترتيبي است كه بر روي ساير دواستاتريها منقوش است. در كنار سكه هاي اوراگوراس علامت نام او ( 1-آ) نقر است. از اوراگوراس سكه هاي دواستاتري به وزن 26 گرم و سكه هاي كوچك به وزن 72/5 گرم به دست آمده است. استراتون سوم استراتون سوم از سال 332 تا 345 ق. م) كه سال ورود اسكندر به صيداست، سلطنت كرده است. قسمتي از سكه هاي او مربوط به دورة اردشير سوم و بقيه مربوط به داريوش سوم مي باشد. نوع سكه هاي استراتون سوم مانند سكه هاي معمولي صيداست با نقش گردونه و كشتي جنگي و در كنار سكه علامت نام او و گاهي سال سلطنت نقر است. پس از فتح اسكندر، شاهان صيدا حق ضرب سكه به نام خود نداشتند و سكه چه طلا و چه نقره بايستي به ترتيب معمولي سكه هاي اسكندر باشد، فقط علامت شهر يا نام كامل شهر به خط فنيقي يا يوناني بر روي آن منقوش است. از دورة سلوكي سكه هاي نقره يا مس مربوط به اين ناحيه به دست آمده كه اغلب نقش آستار الهة صيدا وساير شهرهاي فنيقيه بر روي آن مشاهده مي شود.
منابع: بياني ملكزاده ، تاريخ سكه از قديم ترين از منه تا دوهر ساسانيان ، تهارن دانشگاه تهران 1381 سر افراز ، علي اكبر ، سكه هاي ايران ، آورزماني ، فريدون تهارن سمت 1380 سكه هاي ايران در دوره قاجاريه