برهان وجودی آنسلم
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
«برهان وجودی آنسلم برای اثبات وجود خداوند»
آنسلم برای اثبات وجود خداوند از دو نوع براهین استفاده میکند.براهین بعداز تجربه(انی)وبرهان قبل ازتجربه(لمی).حال برهان مورد نظر ما دراین مقاله برهان قبل ازتجربه یا همان برهان وجودی معروف آنسلم است.این نکته نیز شایان توجه است که برهان بعد ازتجربه درواقع از معلول به علت پی بردن است وبرهان قبل از تجربه عکس این عمل است یعنی از علت به معلول پی بردن. این برهان از معروفترین براهین برای اثبات وجود خداوند میباشدوآنسلم آنرا از براهینی میداند که هر شخص حتی یک شخصی که کتاب مقدس راهم نخوانده است نیز باتاملات عقلی میتواند صحت این برهان را بپذیردو وجود خداوند را به وسیله آن بپذیرد. آنسلم بیان میکندکه درکتاب عهد عتیق آمده است که:«نادان در دل خود میگوید که خدایی نیست»(مزامیر داوود1:14).سپس باتوجه به این جمله این نتیجه رامیگیردکه هنگامی که آن شخص نادان ویا احمق وجود خداوند را به عنوان یک موجود رد میکند درواقع مفهوم خدا رادرذهن خود تحت عنوان «موجودی که عالیتروعظیم تراز آنرانتوان تصورکرد»را میپذیرد وسپس باتوجه به آن حکم میکند به این که چنین موجودی نمیتواند وجود داشته باشد.یعنی وجود چنین موجودی را درذهن خود میپذیرد وسپس وجود آنرادرعین ودرعالم خارج نفی میکند.درقسمت بعدی برهان خود بیان میکندکه وجودعینی ازوجود ذهنی برتر است چراکه وجود عینی علاوه بروجود درعالم خارج دارای یک نوع وجود ذهنی هم میتواند باشد ولی وجودذهنی تنها دارای وجودذهنی است وحال آنکه وجود عینی دارای دورتبه ازوجود است ووجود عینی دراری یک رتبه از وجود.پس وجود عینی از وجود ذهنی برتر است.(این امر راتوجه کنید که وجود عینی مقابل وجود ذهنی است وشامل هرگونه وجود درعالم خارج ازذهن میگردد وتنها وجودمحسوس نیست بلکه وجود محسوس نیز بخشی از وجودعینی است چراکه درعالم خارج از ذهن وجوددارد.چه وجودهایی درعالم خارج هستندکه محسوس نیستند مثل عقول وفرشتگان ونفس و.....)حال باتوجه به این مقدمات آنسلم بیان میکند که«آنچه عالیتر ازآن را نتوان تصورکرد»برای اینکه برترین وجودباشد باید دارای وجودی عینی باشد درحالیکه نادان وجود ذهنی آن راپذیرفته بود ولی وجودعینی آنرانپذیرفته بود و دیگر این موجودیعنی«آنچه عالیتر ازآن رانتوان تصورکرد»دیگر «آنچه علیتر ازآنرا نتوان تصور کرد»نیست چراکه تنها دارای وجود ذهنی است وبرای اینکه«آنچه عالیتر از آن رانتوان تصور کرد» باشد باید حتما دارای وجودی عینی باشد .درواقع نادان خود رادریک نوع تناقض گویی گرفتار کرده است .یعنی چطور میشود موجودی عالیتر از آن را نتوان تصور کرد را درذهن خود پذیرفته باشد وآن موجود تنها وجود ذهنی داشته باشدوازوجود عینی بهره ای نبرده باشد.پس دیگر آن که«عالیتر از آن رانتوان تصور کرد»دیگر عالیترین موجود نمیباشد.پس هنگامی که ما مفهومی را تحت عنوان خدا یا«موجودی که عالیتر از آن رانتوان تصور کرد»درذهن خود می آوریم برای اینکه این مفهوم عالیترین موجود باشد که عالیتر ازآن رانتوان تصورکرد باید دارای وجود عینی باشد واین خود دلیلی است براین مدعا که خدا دارای وجودعینی است و درنتیجه وجود خداوند نیز اثبات میشود. البته بر این برهان انتقادهای بسیاری نیز شده درعین اینکه عده ای نیز آنرا از جمله بهترین براهین برای اثبات وجود خداوند میدانند.از جمله این انتقادات میتوان به انتقاد گونیلو کشیشی مسیحی بر آن اشاره کرد که در اثری به نام پاسخی به رساله گفتگوی باغیر از طرف نادان یااحمق اشاره کرد.که گونیلو دراین رساله بیان میکند که ما حتما نباید از مفاهیم ذهنی به سمت مفاهیم عینی برویم چراکه ما درذهن خود مفاهیمی داریم که درعالم عین و عالم خارج وجود عینی ندارند.مثالی که گونیلو برای این گفته خود میزند جزیره از طلا است که بیان میکند که هنگامی که شخصی وجود جزیره ای از طلا را در ذهن خود تصور میکند حتما نباید آن جزیره درعالم خارج باشد تاعالیترین مفهوم گردد بلکه آن تنها مفهومی است ذهنی.وحال کسی به این شخص بگوید که این جزیره ای ازطلا راکه تو درذهن خود فرض کرده ای برای اینکه دارای عالیترین وجود گردد باید درعالم عین هم باشد درحالیکه این سخن سخنی بیهوده وپوچ میباشد. البته آنسلم پس از مرگ وی رساله ای را برای جوابگویی به آن فرستادکه زیاد به طور فلسفی در آن بحث نمیکند.
...........................................................................................
منابع:
1.تاریخ فلسفه درقرون وسطی ورنسانس اثر دکتر محمد ایلخانی
2.جزوات دکتر ایلخانی
3.برگرفته ازسایت:www.nokhodaki.tk مطالب این سایت طبق مجوز گنو قابل نشر است.