واژگان گیتاشناسی با آب

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

برخی از واژگان گیتاشناسی که به آب می‌‌انجامند:

  • تالاب: جایی که در آن آب شیرین می‌‌ایستد، کولاب هم می‌گویند. (wetland)
  • مانداب: جایی که در آن آب مانده و بدبو می‌شود. (marsh)
  • لشاب: آب ایستاده که در آن واش (علف) و نی بروید. (fen)
  • چالاب: کاواک (حفره)‌ای که در تخته سنگهای پای آبشارها در پی ساییدگی پدید می‌آید.
  • برگاب: آبهایی که در جنگلها بر روی (یا در میان) برگهای روی زمین نگهداشته می‌شود.
  • مرداب: آب شور و کم ژرفایی که با زمین باریکی از دریا جدا شده باشد. (lagoon)
  • پایاب: جای کم ژرفای رود و دریا و جز اینها نزدیک به کرانه ها.
  • منجلاب: آبهای گندیده که در جایی گرد آیند. (voidance water)
  • گَواب: جای پست، مغاک و آبگیر، (غدیر)
  • کشنداب: زمینهای دستخوش کشند (جذر و مد) (tide water)
  • سیلاب: (torrent)
  • هرزاب: آب اضلافی بی کاربرد (surplus water)
  • تنداب: شیبهای ناگهانی در بستر رود یا جویبار، شرشره (rapids)
  • رواناب: آب جاری پس از باران (runoff)
  • چماب: به قوسهای رودخانه مارپیچ می‌گویند، رودپیچ، (meander)
  • خزاب: زمین باتلاقی که در آن خزه فراوان روییده (moss)
  • گنداب: جای گرد آمدن فاضلاب،‌(fetid water، sewage)
  • پساب: فاضلاب
  • خیزاب: موج
  • سراب
  • گرداب
  • شوراب
  • گنداب
  • گیلاب
  • خلاب (Quagmire)
  • خفتاب
  • لشابزار: منطقه پوشیده از لشابها (fenland)


از: فرهنگ بزرگ گیتاشناسی (اصطلاحات جغرافیایی)، مهندس عباس جعفری