تختهقاپو
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
تَختهقاپو به معنی یکجانشینی اجباری ایلات و عشایر است. در طول تاریخ بسیاری از پادشاهان جهان برای کنترل بهتر مناطق زیر دست خود بسیاری از مردم کوچنشین را اجباراً وادار به زندگی یکجانشینی میکردند و آنها را در روستاهای تازهای اسکان میدادند.
در ايران كوچ نشينان، تا پيش از نفوذ امپرياليسم غرب و شرق به زندگي خود ادامه مي دادند، اما در زمان قاجار بحران آغاز شد- ايران كه زماني كشوري قدرتمند بود، در مقابل پيشرفت تكنولوژي (فرهنگ) غرب به زانو درآمد- چنانكه در جنگهاي 1838 با روسيه به علت ضعف خود قسمتي از خاك خويش را از دست داد- امپرياليسم انگليسي و روسيه با برخورداري از تكنولوژي پيشرفته از راههاي مختلف درامور داخلي اين مملكت دخالت مي كردند، به طوري كه ايران به صورت يك كشور نيمه مستعمره در آمد. ... هريك از اين دو دولت براي هدفهاي سياسي، به گونه اي متقابل به سركشي قبايل و تجزيه طلبي در مناطق زير سلطه رقيب دامن مي زدند- اما در عين حال، هم انگلستان و هم روسيه درمناطق خود براي فرونشاندن آشوب قبايل و آرام ساختن آنها تدبيرهايي مي گرفتند. در ضمن هر دو دولت براي اين هدف، از همكاري سپاهيان شاه بهره مي جستند كه اين كار، به گونه اي عيني به اقدامات داراي هدف مركزيت حكومت شاه ياري مي كرد. آرام ساختن قبايل، پيامد عيني و درهمان هنگام شرط ضروري استيلاي بازرگاني- اقتصادي استعمار بود. زيرا كه امنيت راههاي ارتباطي براي دست انداختن به بازارهاي محلي و ذخائر ماده خام، براي آنها از اهميتي بزرگ برخوردار بوده است. ... در دوران پايان حكومت ناصرالدين شاه، بديهي است كه با ياري حكومت روسيه تا اندازه اي انگلستان، حكومت شاه در برخي از مناطق قبيله ها و پيش از همه در آن قلمروي كه از راههاي بازرگاني مي گذشت و ايران را به بازارهاي خارجي پيوند ميداد به گونه اي نمايان تحكيم يافت .در اين دوره حكومت شاه واحدهاي نظامي پرقدرت نسبي در اختيار داشت كه به ياري مستشاران نظامي اروپا پديد آمده بودند- تامين امنيت راههاي بازرگاني، از اين رو آسانتر گرديد كه بخشي از سران فئودال، خودشان پابه پاي آنكه اقتصادهاي دامداري به مدار ارتباطات بازار در مي آيد، در امنيت راهها ذينفع شده بودند. اما قدرت حكومت شاه، در اساس و بي ميانجي، برقبايل ولايت مركزي گسترش يافته و در مناطق سلطه نفوذ انگلستان و روسيه كه در آنجا اعتبار كنسول ها و نمايندگان سياسي اروپائي، اغلب بيشتر از حكومت شاهي بود، قدرتي بود واهي. (2) تا اواخر حكومت قاجار- بحث جدي پيرامون اسكان عشاير از سوي دولت پيش كشيده نمي شد و دولت بيشتر سعي در سهيم كردن سران ايلات در قدرت مركزي يا كوچاندن آنان به اماكن ديگر داشت. در اواخر حكومت قاجار كه از سوئي مقارن با استخراج نفت در قشلاق ايلات بختياري، قشقائي و عرب بود و گسترش روابط ايران با دول اروپائي به ويژه بريتانيا را در پي داشت. دراواخر قرن 13 هجري شمسي، حكومت مركزي به علت جنگهاي پياپي در شمال و شمال غربي از به زير سيطره در آوردن كليه ايلات عاجز بود- آنگونه كه اعراب در بخشي از خوزستان و بختياري ها و قشقائي ها دربخشي ديگر آن كه مهمترين «ميدان نفتي» بود به اعمال قدرت مي پرداختند. بريتانيا نيز در رابطه با مساله نفت با همين قدرتهاي محلي (روساي ايلات) مذاكره مي كرد. حمايت انگليسها در اوايل كار استخراج نفت از شيخ خزعل و رفتن كارشناسان آنها به درون ايلات بختياري و قشقائي در اين رابطه قابل توجه است.
با وجود همه وقایعی که از سال 1298 تا 1301 شمسی در ایران اتفاق افتاد. در طرز فکر کرزن ( وزیر امور خارجه انگلیس) نسبت به ایران تغییری روی نداد. وقتی وزارت امور خارجه و به ویژه کرزن از ایران مستقل و حکومت مرکزی مقتدر صحبت میکردند، جنوب ایران را در حوزه تسلط و اقتدار حکومت مرکزی نمی شمردند. ایالتهای جنوبی، مرکز علایق سوق الجیشی و اقتصاد آنها بود. و می باید بدون دخالت دولت مرکزی توسط خوانین عشایر دست نشانده بریتانیا اداره شود. نخستین دستور کتبی کرزن به لورین ( سفیر انگلیس در ایران) پس از ورود او به تهران این بود ک: "نفوذ خود را بر خوانین تحکیم بخشد تا این ها از رخنه قزاق ها به جنوب غربی جلوگیری کنند. و حضور آنها را در مناطق نفتی باید بهر قیمتی مانع شد. آرمیتاژ اسمیت، خانها را دیده با آنها گفتگو کرده است. به او اطمینان داده اند که اگر حکومت مرکزی به اقتدار آنها در سر زمین هایشان دست اندازی کند تا آخرین نفس ایستادگی خواهند کرد. آنها پول نمی خواهند ولی از حکومت اعلیحضرت ( پادشاه انگلیس) انتظار دلگرمی و احیانا اسلحه دارند"
لورین روز بعد با سران ارش بختیاری تماس گرفت و خوانین از لورین خواستند تا به بانک شاهنشاهی دستور دهد همچنان پول در اختیار دولت مرکزی نگذارد و گر نه نفوذ بختیاری در ناحیه از میان میرود. لورین قول به آنها نداد و فقط به خانها گفت که آنها و دولت ایران هر دو دوست بریتانیای کبیر هستند.
بختیاریها در حقیقت در شمار پاسداران بریتانیا در جنوب وبدند و حتی در شرکت نفت ایران و انگلیس به آنها سهام داده شده بود. طبق توافقی میان انگلیس و خوانین بختیاری در سال 1288 شمسی (1909) در ازای حق عبور (خط لوله) از اراضی بختیاری و تامین امنیت در منطقه نفتی، سالی 650 لیره برای ده سال به صورت پیش پرداخت و وامی به مبلغ 10،000 لیره به آنها تادیه میگردید. همچنین توافق شده بود که ایل بختیاری سه در صد از عوائد شرکت نفت ایران و انگلیس و ایران را دریافت خواهد کرد. این سه در صد از سهم درامد ایران کسر کیشد. این قرار و مدارها بدون رضایت و حتی بدون اطلاع دولت ایران گذاشته شده بود.
این توافق با انگلستان هنگامی صورت گرفت که سه سال از مشروطیت میگذشت و صمصام السلطنه و سردار اسعد قهرمانان مشروطیت فعال مایشاء حکومت در تهران بودند. و خود مسئول امور مملکتی بودند.
(گویا مشروطیت برای مشروع کردن این امور خلاف و تلاش برای منافع شخصی بوده است. !!)
اما با افزايش بهره وري از منابع نفتي در مناطق عشايري جنوب و جنوب غربي، انگليس توانائي هماهنگ كردن سران ايلات مختلف را نداشت و اين عمل در استخراج نفت دشواريهاي بسياري ايجاد مي كرد. بنابراين براي بهره برداري مناسب از منابع نفتي ايران وجود يك حكومت مركزي مقتدر در ايران براي بريتانيا ضروري به نظر مي رسيد- اين امر به ويژه پس از وقوع انقلاب سوسياليستي در همسايگي ايران و در كشور روسيه تزاري و خطرات ناشي از تجزيه ايران براي بريتانيا مهمتر و ضروري تر جلوه مي كرد- اداره حكومت مركزي كه مي بايست بساط همه قدرتهاي محلي (خوانين) را بر مي چيد و نظم و آرامش را در سراسر ايران حكمفرما مي كرد در توان هيچ يك از ايلات نبود- زيرا بختياريها و قشقائي ها كه در آن دوره از قدرت و نفوذ بيشتري نسبت به ساير ايلات برخوردار بودند با شروع عمليات مقدماتي استخراج نفت در منطقه قشلاقي اين دوايل عده زيادي از توده هاي عشايري خود را از دست داده بودند- اين عده كه از طوايف «دره شوري»، «كشكولي» و «شش بلوكي» از ايل قشقائي و «نظري» و «زراسوند» از ايل بختياري بودند، همراه ايل حركت نمي كردند خوانين اين دوايل به ويژه بختياري به دليل حركتي كه در جريان مشروطيت داشتند دراركان هاي دولتي نقش داشتند و به همين دليل از ارتباط نزديك با توده هاي عشاير بي بهره بودند- مهمتر اينكه، اين حكومت مقتدر به جاي اتكاء به تفنگچيان نوبتي ايلات مي بايست به قشون و سپاه منظم و متخصص متكي مي بود- در ارتباط با موارد يادشده بود كه حكومت پهلوي شكل گرفت- آغاز اين حكومت في الواقع پايان دوره اقتدار ايلات و سرآغاز انحلال قدرتهاي محلي بود- تهیه از: نوروز فولادی