وصیت حضرت محمد

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

این صفحه نامزد انتقال به ویکی‌نبشته است.

چون محتویات این صفحه نوشتار کاملی از یک کتاب یا دیگر رسانهٔ متنی است در ویکی‌پدیا جایی ندارد. در صورتی که وضعیت حق تکثیر این متن مناسب باشد می‌توان آن را به ویکی‌نبشته انتقال داد. در هر صورت پس از مدتی این صفحه حذف خواهد شد.

وصيت پيامبر (ص) به على (ع) و دادن وسايلش به او شيخ مفيد در پايان گفتارى كه از او نقل شده است مى‏نويسد: پس حاضران از نزد پيامبر برخاستند و تنها عباس و على بن ابيطالب و خانواده او باقى ماندند.عباس به آن حضرت عرض كرد: اى رسول خدا اگر خلافت پس از تو در ميان ما باقى است، ما را بدان مژده بده و اگر مى‏دانى كه ديگران در اين كار بر ما چيره مى‏شوند سفارشى به ما كن.

پيامبر پاسخ داد: «شما پس از من ناتوان خواهيد بود.»آن گاه ساكت‏شد.پس آنان برخاستند و گريه كردند و از ادامه حيات آن حضرت نوميد شدند.چون از حضور پيغمبر خارج شدند پيامبر فرمود: برادرم على بن ابيطالب و عمويم را به نزد من بازگردانيد.پس كسى را به دنبال آن دو فرستادند و چون هر دو بر بالين پيامبر حاضر شدند آن حضرت فرمود اى عمو!آيا وصيت مرا بر عهده مى‏گيرى و به وعده‏هاى من وفا مى‏كنى و دين مرا ادا مى‏نمايى؟ابن عباس گفت: اى رسول خدا!عموى تو پيرمردى است عيالوار و تو كسى هستى كه در جود و بخشش با نسيم همسنگى.تو به مردم وعده‏هايى داده‏اى كه عمويت توان برآوردن آنها را ندارد.پيامبر با شنيدن پاسخ عباس به على روى كرد و گفت: اى برادر!آيا تو وصيت مرا مى‏پذيرى و به وعده‏هاى من عمل مى‏كنى؟و دين مرا ادا مى‏كنى؟و آيا پس از من به امور خانواده‏ام رسيدگى مى‏كنى.على پاسخ داد: آرى اى رسول خدا!فرمود: پس به نزديك من آى.على پيش رفت و پيامبر او را به خود چسبانيد و انگشتريش را از دست‏بيرون كرد و فرمود: اين را بگير و به دست‏خود كن و شمشير و زره و همه لباسهاى جنگى خود را درخواست كرد و به على داد. همچنين آن حضرت دستمالى را كه در هنگام جنگ به شكم خود مى‏بست طلبيد و چون آن را برايش آوردند به امير المؤمنين سپرد و به او فرمود: به نام خدا به خانه خود برو. چون فردا شد، كسى را اجازه ورود به خانه پيامبر نمى‏دادند و بيمارى آن حضرت شدت يافت.