ضربالمثلهای مازندرانی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
۱
- اگر داروک بخونده گنه وارش انه
اگر قورباغه سبز روی درخت بخواند میگویند باران میآید.
- پنج شنبه نون و خرما در کامبی تا امه مرده جه برسه
پنجشنبه نان و خرما بیرون میدهیم تا ثوابش به مرده ما برسد.
- چایی دله دار دره مهمان قد بلند انه
روی چایی ساقه اش قرار گرفته مهمان قد بلند میآید.
- خوی بد بدی صدقه درها کن تا بدی اون خو بر طرف بوشه
خواب بد دیدی صدقه بده تا بدی آن خواب بر طرف شود.
- سگ سر او نشند ته دست گند موک زنده
روی سگ آب نریز دستت زگیل میزند
- شو بی وقتی نونه جارو بزوئن فرشته ملائکه ره از شه سره بیرون کاندی
شب بی موقع نباید جارو بزنی چون فرشته و ملائکه را از خانه خود بیرون میکنی
- گرم تندیر سره دپوشی ته وشته حادثه پیش انه
سر تنور گرم را بپوشانی برای تو حادثه پیش میآید.
- نمک ره نشند بنه به خاطر این که آب چشم حضرت زهرا هسته
نمک را زمین نریز به خاطر این که آب چشم حضرت زهرا است
- وشنا ره خورش نِوَنه خوره بالش نِوَنه
ادم گرسنه اهميتي به خورشت غذا نمیدهد ادم خواب الود اهميتي به بالشت نميدهد
- عروس رقص بلد نیه گنه بنه تپه چاله دارنه
عروس رقص بلد نیست میگوید زمین تپه چاله دارد یا ( هموارنیست)
- دست که نمک ندارنه بل ساتور بن .
دست که نمک ندارد باید آنرا زیر ساتور گذاشت
- همیشه شبون یک دفه رمضون .
همیشه شما یک دفعه هم ما .
- او که هز سر بگذره چه یک وجه چه صد وجه.
آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب .
- سالی که نکوست از بهارش پیداست شامی که کدوست از نهارش پیداست .
مشابه فارسی میباشد
- شاه که سیره خانه چکنه زیردستون وشنائی بمیرن.
شاه که سیر باشه میخواهد چکند که زیردستها گرسنه اند .
- شاه شاخ دار بخاسته لیسک هم راه دکته
شاه خواستار حیوان شاخ دار شد حلزون هم به عنوان شاخ دار به راه افتاد