هاروت و ماروت

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

فهرست مندرجات

[ویرایش] ماجراى هاروت و ماروت

درباره اين دو فرشته كه به سرزمين بابل آمدند، افسانه ها و اساطير عجيبى بوسيله داستان پردازان ساخته شده و به اين دو ملك بزرگ الهى بسته اند، تا آنجا كه به آنها چهره خرافى داده اند، و حتى كار تحقيق و مطالعه پيرامون اين حادثه تاريخى را بر دانشمندان مشكل ساخته اند. آنچه از ميان همه اينها صحيحتر به نظر مى رسد و با موازين عقلى و تاريخى و منابع حديث سازگار است، چنین است:

در سرزمين بابل سحر و جادوگرى به اوج خود رسيد و باعث ناراحتى و ايذاء مردم گرديده بود. خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت كه عوامل سحر و طريق ابطال آن را به مردم بياموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر كنار دارند.

ولى اين تعليمات بالاخره قابل سوء استفاده بود، چرا كه فرشتگان ناچار بودند براى ابطال سحر ساحران طرز آن را نيز تشريح كنند، تا مردم بتوانند از اين راه به پيشگيرى پردازند. اين موضوع سبب شد كه گروهى پس از آگاهى از طرز سحر، خود در رديف ساحران قرار گرفتند و موجب مزاحمت هایى براى مردم شدند.

با اينكه آن دو فرشته به مردم هشدار دادند كه اين يك نوع آزمايش الهى براى شما است و حتى گفتند: سوء استفاده از اين تعليمات يك نوع كفر است، اما آنها به كارهایى پرداختند كه موجب ضرر و زيان مردم شد.

آنچه در بالا آورديم چيزى است كه از بسيارى از احاديث و منابع اسلامى استفاده مى شود، و هماهنگى آن با عقل و منطق آشكار است؛ از جمله حديثى كه از عيون اخبار الرضا نقل شده، به روشنى اين معنى را تأييد مى كند.

اما متاسفانه بعضى از نويسندگان در اين زمينه تحت تاثير افسانه هاى مجعولى قرار گرفته اند، و داستانى را كه در افواه بعضى از عوام مشهور است درباره اين دو فرشته معصوم الهى ذكر كرده اند كه: آنان دو فرشته بودند، خداوند آنها را براى اين به زمين فرستاد تا بدانند اگر آنها نيز جاى انسانها بودند از گناه مصون نمى ماندند، و خدا را معصيت مى كردند، آنها هم پس از فرود آمدن به زمين مرتكب چندين گناه بزرگ شدند؛ و به دنبال آن افسانهاى درباره ستاره زهره نيز ساختند. همه اينها بى اساس و جزء خرافات است، و قرآن از اين امور پاك مى باشد، و اگر تنها در متن آیه 102 سوره بقره (در مورد هاروت و ماروت) بيانديشيم خواهيم ديد كه بيان قرآن هيچ ارتباطى با اين مسائل ندارد.

[ویرایش] واژه های هاروت و ماروت

نام هاروت و ماروت به عقيده بعضى از نويسندگان ، ايرانى الاصل است. نویسنده ای مى گويد، در كتابی ارمنى با نام هرروت به معنى "حاصلخيزى" و مروت به معنى "بى مرگى" برخورد كرده است. او معتقد است كه هاروت و ماروت ماخوذ از اين دو لفظ مى باشد.ولى اين استنباط دليل روشنى ندارد.

در اوستا الفاظ هرودات كه همان "خرداد" باشد، و همچنين امردات به معنى بى مرگ كه همان "مرداد" است به چشم ميخورد.

دهخدا در لغت نامه خود نيز مطلبى در اين زمينه نقل كرده است كه بى شباهت به معنى اخير نيست .

و عجيب اينكه: بعضى هاروت و ماروت را دو مرد از ساكنان بابل دانسته اند و بعضى حتى آنها را به عنوان شياطين معرفى كرده اند در حالى كه آيه ی مربوطه در قرآن به وضوح اين مسایل را رد مى كند.

[ویرایش] آیات قرآن در باره ی هاروت و ماروت

آيه 102 سوره بقره:

وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُوا الشيَطِينُ عَلى مُلْكِ سلَيْمَنَ وَ مَا كفَرَ سلَيْمَنُ وَ لَكِنَّ الشيَطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاس السحْرَ وَ مَا أُنزِلَ عَلى الْمَلَكينِ بِبَابِلَ هَرُوت وَ مَرُوت وَ مَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتى يَقُولا إِنَّمَا نحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَينَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ مَا هُم بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ مَا يَضرُّهُمْ وَ لا يَنفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشترَاهُ مَا لَهُ فى الاَخِرَةِ مِنْ خَلَقٍ وَ لَبِئْس مَا شرَوْا بِهِ أَنفُسهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ

ترجمه (مکارم شیرازی):

(يهود) از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مى خواندند پيروى مى كردند، سليمان هرگز (دست به سحر نيالود و كافر نشد، ولكن شياطين كفر ورزيد و به مردم تعليم سحر دادند (و نيز يهود) از آنچه بر دو فرشته بابل "هاروت" و "ماروت" نازل شد پيروى كردند، (آنها طريق سحر كردن را براى آشنائى به طرز ابطال آن به مردم ياد مى دادند) و به هيچ كس چيزى ياد نمى دادند مگر اينكه قبلا به او مى گفتند ما وسيله آزمايش شما هستيم ، كافر نشويد (و از اين تعليمات سوء استفاده نكنيد) ولى آنها از آن دو فرشته مطالبى را مى آموختند كه بتوانند به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدائى بيفكنند (نه اينكه از آن براى ابطال سحر استفاده كنند) ولى هيچگاه بدون فرمان خدا نمى توانند به انسانى ضرر برسانند، آنها قسمتهائى را فرا مى گرفتند كه براى آنان زيان داشت و نفعى نداشت ، و مسلما مى دانستند هر كسى خريدار اين گونه متاع باشد بهرهاى در آخرت نخواهد داشت و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن مى فروختند اگر علم و دانشى مى داشتند!

[ویرایش] منابع

  • تفسير نمونه، ج 1، صص 374 تا 376، ناصر مکارم شیرازی.
  • قاموس قرآن، ج 4، صص 246 و 247، سید علی اکبر قرشی، دار الکتب الاسلامیه.