ریشهر

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

ری شهر

ریشهر تا جنگ جهانی یکم(در تقسیمات منطقه ای) شامل محدوده جغرافیایی فعلی نبود و چند محله دیگر پیرامون خود مثل: امامزاده، سرتل، رونی، بهمنی، خواجه ها و حتی تنگناهای سه گانه را در بر می گرفت و همه این محلات را به یک نام (ریشهر) می شناختند. هر محله، رئیس و یا به اصطلاح کدخدایی داشت که همه زیر نظر یک حاکم یا رئیس کل بودند. لویس پلی انگلیسی، در آماری که از یک یک ولایات بوشهر و حومه آن(در زمان سلطنت ناصرالدین شاه) به دست می دهد، نامی از آبادی های اطراف ریشهر(بجز هلیله) را نمی برد و فقط از تعداد 300 خانوار در محله ریشهر و با حاکمیت شخصی به نام محمد جعفر یاد می کند. محمد حسین رکن زاده آدمیت را نیز در نیم سده بعد از لویس پلی ( به گاه جنگ جهانی یکم) از زائرخان نامی به عنوان کدخدای همان جا نام می برد. محمد ابراهیم کازرونی در عهد پادشاهی محمد شاه قاجار و حدود 25 سال پیش از لویس پلی، تعداد خانوار در ریشهر را به رقم 99 می رساند و نصف مردم آن جا شافعی مذهب می داند. کازرونی، علوه بر قید نام ریشهر، در حالی که هیچ آبادی از دیگر محلات اطراف آن را نمی کند، تنها به معرفی چند محله دیگر نظیر: دواس و بیدشهر و هلیله می پردازد.


چون دسترسی به سایر اسناد و مدارکی که دلالت بر قدمت «ری شهر» و انتصاب آب به «لیان» باستانی عهد ایلام داشته باشد برای ما میسر نیست، ناچار به همان نظریه هیات علمی کاوشگران فرانسوی بسنده نموده و با پشتِ سر گذاشتن یگ گسست تاریخی 878 ساله –از سقوط دولت ایلام (654ق.م) تا زمان روی کار آمدن سلسله ساسانی (224م)- و نبود آگاهی از آن، اردشیر بابکان را در خاطر زنده نموده و در ساخت و آبادانی دوباره «ری شهر» با او همراه می شویم: « . گویند اردشیر هشت شهر بنیاد کرد که از آن جمله: رام اردشیر« و شهر «ریواردشیر» و شهر«اردشير خره» که همان گور باشد به فارس بود» بر پایه تقسیماتی که از کوزه «اردشیر خوره» به دست داده شده، «ری شهر» در زمان پادشاهی سردودمان سلسله ساسانیان (224م) تجدید بنا می شود و شمار ولایات بلوک«اردشیر خوره» در می آید. پس از در گذشت اردشیر و به قدرت رسیدن «شاپور»، جزو توابع بلوک ان پادشاه محسوب می گردد و هر چند « ...بلوک شاپور از حیث وسعت، کمتر از سایر بلوک ها بود و بلاد آن شاپور و کازرون بودند»، اما کشت «سکه» شاپور اول ساسانی در «ری شهر» - در سال های اخیر- بر ما معلوم می دارد که این ناحیه نیز در عهد پادشاهی «شاپور اول» در ردیف دیگر بلاد آن پادشاه جای گرفته و رو به آبادانی نهاده است. همگام با آباداني «ري شهر» و شايد اندك زماني بيشتر از آن، آبادي ديگري به نام: بوشهر=بي شهر=بيدشهر در شمال هليله امروزي، در فاصله 8 كيلومتري جنوب آن پا مي گيرد. به گاهٍ پادشاهی خسرو انوشیروان، پس از تقسیم کشور ایران به چهاربهر، (ری شهر و «بی شهر») را در بهره پارس منظور می دارند. «ری شهر» و بی شهر، پس از مرگ انوشیروان حیات تاریخی خود را تا حکومت آخرین پادشاه سلسله ساسانی همچنان حفظ می کنند و سرانجام «حکم بن ابی العاصی» (24هـ.ق/644هـ.ق) هر دو ناحیه را به تصرف درآورده و در قلمرو ممالک اسلامی جای می دهد. ما،از قدمت آبادی دیگری به نام «تُل پی تُل»(تپّه پای تپّه) که می گویند آجر نوشته های ایلامی در آن جا کشف شده است فقط تا همین حد آگاهی داریم. اما با این احتمال که شاید«ری شهر» و «بی شهر» ( در یک زمان خاص) زیر نظر یک حاکم کل قرار داشته و منطقه «تُل پی تُل» عمارت دولتی با پایگاه فرماندهی وی بوده است، سخن را به پایان می بریم.


در فاصله 9 کیلومتری جنوب شهر بوشهر روستای نیمه آبادی به نام ریشهر به چشم می خورد که تاریخی کهن از روزگاران پارینه در خود نهفته دارد. نیز رقیب همنام اما گمنام دیگری در خوزستان(کنار بندر معشور) دارد که قرن ها است نام و نشان خود بر روی نقشه جغرافیایی ایران را از دست داده است. نابود شدن ری شهر خوزستان و از همه مهمتر ویژگی هایی که بعضی از نویسندگان مقدم به طور کلی درباره یکی از دو «ری شهر» به دست داده اند، سبب شناخت یکی به جای دیگری شده است. با علم به این که هیأت باستان شناسی فرانسوی (در سال1913م=1292خورشیدی)قدمت «ری شهر» بوشهر را به لیان باستانی عهد ایلام رسانیده، و هم در سالهای اخیر سکه های مربوط به پادشاهان ساسانی در آن جا کشف شده است می توان نتیجه گرفت: ری شهر بوشهر در زمان به قدرت رسیدن سردودمان ساسانی تجدید بنا شده و پس از در گذشت اردشیر بابکان، جزو توابع بلوک شاپور اول ساسانی در آمده است. از جغرافی نویسان عرب اول کسی که از «ری شهر» نام برد و آن را«راشهر» می خواند، احمد بن یحیی بلاذری است.«... گویند که «شهرک» مرزبان و والی فارس، آمدن تازیان را سخت عظیم و گران می دید. زیرا داستان گستاخی و شجاعت و نیز پیروزی تازیان را بر همه دشمنان شنیده بود. پس لشکری عظیم فراهم آورده و به «راشهر» در سرزمین های خوره ی شاپور شد. آن جای خود در نزدیکی «توج» است.» «ابن مسكويه» نويسنده بزرگ ايراني تبار اسلامي مي نويسد:« چون همگان از كار او آگاه شدند و شاهان پيرامون بدانستند كه شاه پارسيان كودكي بيش نيست... و دانسته نيست كه كار وي چه خواهد شد، روميان و تازيان به او، و كشور وي چشم آز دوختند. نزديكترين دشمنان ايران تازيان بوده اند كه چون روزگارشان سخت بود و تنگدست بودند،... از اين روي انبوهي از ايشان، از راه دريا و از سوي سرزمين عبدالقيس و بحرين و كاظمه پيش آمدند و در«راشهر». و كناره اردشير خوره و مرزهاي پارس شتر خوابانيدند، و مردم و چارپايان و كشت و كار و خواسته هايشان چيره شدند و بس تباهي كردند.» بعد از «بلاذري»، بايد مؤلف كتاب«حدود العالم من المشرق الي المغرب» ياد كرد. وي،(در ص133) «ري شهر» را به نام «بشهر» خوانده و مي نويسد:«بشهر» شهركي است خرم ميان سنيز و ارگان....» در كتاب ديگري كه در سال 375 هجري قمري يعني سه سال بعد از تأليف «حدود العالم...» نگارش يافته، در گزارش ناحيه ارگان و قصباتش مي نگارد«... ارگان-شش كوچه دارد به نام هاي اهواز- ري شهر- شيراز- رصافه-ميدان كلّالان و شهر از گشوده شدگان به دست عثمان بن ابوعاصي است...».


در تعيين و شناخت مكان جغرافيايي ري شهر، همه نويسندگان از محدوده «نوج» و «ارجان» بيرون نمي روند: «پطروشفسكي» آن را نزديك «توج» مي داند؛ كريستن سن دانماركي به نقل از ياقوت حموي، «ري شهر» را«ريواردشير» نام داده و ناحيه كوچكي از ولايات ارجان مي شمارد؛ ابن بلخي، از جغرافي نويسان ايراني در قرن ششم هجري «ري شهر» را سر حّد ميان ارجان و خوزستان جاي مي دهد. و «حافظ ابرو» در مضمون كوتاه يادآورمي شود«ري شهر قصبه كوچكي است بر ساحل دريا...» ابن«بلخي» در كتاب «فارسنامه » شرح كاملتري داده و درباره مكان واقعي ريشهر، آّب و هوا، محصولات و ويژگي هاي اخلاقي-فرهنگي مردمش مي نويسد: ...«ري شهر» شهركي بر كنار دريا نزديك قلعه امير فرامرزين هداب. هواي آن گرمسيري است و به غايت چنان كه مردم آن جا به تابستان خصيه در جفت بلوط گيرند و اگر نه ريش شود از عظيمي عرق و گرمي كي در آن كار كند و پيراهن ها بر تن ايشان بيفزايد و دراز گردد و از عفونت هوا و ناحوشي آب هيچ كس جز مردم آن ولايت به تابستان آن جا نتواند بودن مگر بردزكلات و ديگر قلاع كي امير فرامرز راست و آن جا مي باشد و از آن جا جز متاع دريا كي به كشتي ها آورند و جز ماهي و خرما و كتان ريشهري هيچ برنخيزد و مردم آن جا بيشتر تجّارت كنند و در ايشان هيچ قوّتي و فضولي نباشد بلك زبون باشند... و مردم آن جا مصلح باشند و به خويشتن مشغول و كوفته روزگار و ظلم هاي متواتر و بعضي از نواحي آبادان تر است از شهر و نواحي بسيار دارد و جامع و منير و نهر«طاب» آن را آب دهد...» حمدالله مستوفي قزويني كه در حدود يك سده بعد از ابن بلخي دست به تأليف كتابي در وصف شهرهاي ايران زده است، در وصف «ري شهر» مي نويسد: ريصر پارسيان آن را ريشهر خوانند و بر بيان معروف است لهراسب كياني ساخت و شاپورين اردشير بابكان تجديد عمارتش كرد... شهري است وسط بر كنار درياي فارس و هوايي به غايت گرم و متعفن دارد و به تابستان اهل آن جا آرد حب البلوط بندند والّا از كثرت عرق مجروح گردند، حاصلش خرما و كتان ريشهري بود و اكثر مردم آن جا تجّارت دريا كنند و در ايشان هيچ مردم فضولي نبود بلكه زبون ديگران باشند و از‌ آن جا به دزكلات يك فرسنگ است و به تابستان بيشتر مردم آن جا به قلعه ها روند از بهرِ خوشي هوا...»


بيشتر نويسندگان، تنها به ري شهر بوشهر نظر دارند و تاريخ آن را به عهد باستان مي رسانند: فرصت الدوله شيرازي مي نويسد: ... سابقاً فارس محتوي بود بر پنج كوره كه هر يك را پادشاهي بنا نهاده: اول، كوره اردشير كه در آن است شهر شيراز و فيروزاآباد ... چهارم، كوره قباد كه در آن است بوشهر(ري شهر) و برازجان ..» گيرشمن فرانسوي، ري شهر را از بناهاي ساخته شده به دست «سلوكيان» مي داند. آرنولد ويلسون انگليسي مي گويد: ... يكي از قديم ترين اماكن حوزه خليج فارس كه در كتب عهد عتيق نيز مكرّر بدان اشاره شده است شبه جزيره اي است كه شهر بوشهر در انتهاي شمالي آن واقع مي باشد. در سمت جنوبي اين شبه جزيره شهر«ري شهر»« بوده كه حقّ تقدّم بر بوشهر داشته و پيشاهنگ آن محسوب مي شده است... جغرافي نويسان عرب كم تر توجهي نسبت به ري شهر داشته اند و اول كسي كه نامي از آن مي برد، «ياقوت» است...» «ويرينگ» انگليسي كه در سال 1802 ميلادي از ري شهر بوشهر ديدن نموده، نوشته مستندي بدين گونه دارد:« گاهي در ميان خرابه هاي آن جا قطعات توپ و مجسّمه هاي سنگي انسان پيدا مي شود. هندوهاي مقيم بوشهر اين مجسّمه هاي سنگي را به قيمت هاي گزاف مي خرند... احتمال دارد كه اين مجسّمه ها مربوط به شاپور اول باشد...» و اكنون ما نيز مي گوييم مجسمه هاي مذبور بي هيچ ترديد متعلق به شاپور ساساني بوده است زيرا در همين سالهاي اخير (1350 خورشيدي) كوزه اي پر از سكّه هاي شاپور اول ساساني كه يك روي آن تمثال و در روي ديگر آتشداني و با دو محافظ در طرفين آن، ديده مي شود در ري شهر «حدود 300 متري جنوب آن) كشف شد و تعدادي از آن در اختيار نگارنده قرار گرفت. «لسترنج» خاورشناس، براي تمايز «ري شهر» بوشهر از«ري شهر» خوزستان متذكّر مي شود « اولين كسي كه از بوشهر(بوشر) نام برده«ياقوت» است، و«ري شهر» بوشهر را همان «ري شهر» واقع در محدوده توج مي داند و سپس از «ارجان» بدين گونه سخن مي راند «...ارجان در قرن چهارم هـ.ق شهري بزرگ بوده، ... و شش دروازه داشت كه هر شب بسته مي شد. نام آن دروازه ها عبارت بود از دروازه اهواز، دروازه ري شهر، دروازه شيراز، دروازه رصافه، دروازه ميدان و دروازه كيّالين (كيل كنندگان) ... زير شهر ارجان رودخانه طاب به دورِ روستاي ري شهر مي چرخد و اين شهر غير از روستاي ريشهر است كه نزديك بوشهر مي باشد.»


برخي از نويسندگان، نظريه كساني كه«ري شهر» بوشهر را ريشهر تاريخي و جغرافيايي پنداشته اند مردود شمارند. اسماعيل رايين، در همين باب مي نويسد:«... گروهي از قدما و متأخرين كه ري شهر خوزستان را بوشهر دانسته اند اشتباه نموده اند زيرا نصوص تاريخي و ضبط كتب جغرافياي قديم نشان داده و مدلّل مي سازد كه ريشهر نزديك همين بندر معشور بوده است...» سلطانعلي سلطاني نيز برداشت ويلسون درباره ريشهر بوشهر را نادرست انگاشته و در ردّ نظريه وي مي گويد«... اگر چه تاريخ و جغرافيا پاسخ دانشمند محقق انگليسي راكه يكي از بهترين و بي غرض ترين خاورشناسان است داده و مي دهد ولي اين ناچيز هم براي روشن شدن اذهان توضيحي مي دهم كه ... دانشمند موصوف متأسفانه مانند ديگر نويسندگان اخير گرفتار موهوم تصديق به غلط و معرفت مسلّم عمومي است كه به خطا«ري شهر» بوشهر را ري شهر تاريخي و جغرافيايي دانسته و شناخته اند...» قضاوت درست در رد يا قبول نظرات جغرافيايي نويسان در مورد ريشهر بوشهر و ريشهر خوزستان دور از خطا نيست. تمام مشخصاتي كه ابن بلخي درباره ريشهر به دست مي دهد،... از كنار دريا بودن و هواي گرم آن گرفته تا داشتن خرما و ماهي و مسجد و منبر و مصلح بودن مردمش-با آن اطلاعي كه ما از ريشهر بوشهر داريم تطبيق دارد مگر در آن جا كه مي گويد: ريشهر سر حد است ميان ارجان و خوزستان و نهرطاب آن را آب مي دهد و از آن جا به دز كلات يك فرسنگ است. حمدالله مستوفي، عين گفته ابن بلخي را بازگو كرده و اين مطلب ديگر را بر آن مي افزايد: معروف است كه لهراسب كياني آن را ساخت و شاپور بن اردشير عمارتش كرد. كشف سكه شاپور در ريشهر بوشهر به واقع گفته مستوفي را كه شاپور تجديد عمارتش كرده است، تا اندازه اي در حل مسئله كمك مي كند اما نكته مهمي كه در نوشته هاي ابن بلخي و مستوفي به چشم مي خورد و نظر ما را بيشتر به ريشهر خوزستان معطوف مي دارد، نداشتن دزكلات در ريشهر بوشهر و رودي است (طاب) كه آن را آب مي داده است.


بهر تقدير، نتيجه كلي كه در اين جا مي توان گرفت اين است كه ريشهر«ارجان» را ريشهر خوزستان- واقع در كنار بندر معشور-و ريشهر بوشهر را ريشهر«توج» بدانيم. افزون بر آن، اگر اين نوشته «مجمع التواريخ» را در نظر بگيريم كه مي گويد«... ريشهر بوشهر نزديكترين اماكن از كناره درياي فارس به بحرين است. ديگر جاي هيچ تريدي نمي ماند كه باور داريم ريشهر بوشهر همان نقطه تلاقي سپاهيان اسلام (به سرداري حكم بن ابي العاصي) با پارسيان (به سرداري «شهرك» مرزبان) است. بعضي از نويسندگان نام قديم ري شهر را «رام اردشير» و «ريواردشير» و «بوخت اردشير» نوشته اند. محمد حسن خان اعتماد الدوله آن را «كرسونتوس» مي خواند. ذبيح الله صفا از ري شهر به نام«ريواردشير» و «بيت اردشير» ياد كرده و آن را يكي از مراكز مهم علمي و حوزه ديني تعليم آيين نسطوري (در دوره ساسانيان) به رياست «معّناييت اردشيري» مي داند. «يوزف ماركوارت» در باب تقسيم جغرافيايي استان پارس مي نويسد:« به نظر مي رسد كه در سال 430 ميلادي پارس در دوره مجمع روساي كليسايي «داديشو» به عنوان استان كليسايي محسوب مي شد كه مقّر مطران هاي آن در«ريواردشير» به عربي «ري شهر» در ساحل خليج فارس قرار داشت.»


قضاوت درباره اين كه ساكنان قديمي ري شهر چه قومي بوده اند؟ از كجا و چه وقت در آن ناحيه جاي گرفته و يا در واقع، خود از كوچندگان به آن سرزمين بوده اند، بسيار مشكل است. ظاهراً چنين بر مي آيد كه جاي گيرندگان اوليه آن محتملاً از جنگ زدگان ايلامي و در دوره اي باشد كه ايلام( شوش، مدكتو،و ...) به تصرف شاه نينوا در آمد و «آشور بني پُل» دستور داد«... مردم آن سرزمين از مرد و زن- حتي اسب و قاطر و الاغ و گله هاي چهارپايان به غنيمت گرفته شود ... در ظرف مدّت يك ماه تمام ايلام را به تصرف درآورد...تا آن جا كه بانگ آدمي زاد ... و نغمه شادي را از مزارع بر انداخت ... و سر بريده پادشاه شكست خورده ايلام را از دروازه نينوا بياويخت.». با چنين توصيفي كه از وحشي گري پادشاه آشور شده است، ناگزير بايد دسته اي از اهالي آن جا راه فرار را در پيش گرفته و در نقاطي كه از تيررس خون آشامان آشوري به دور باشد اقامت گزيده باشند و احتمالاً «ري شهر» نيز يكي از آن مناطقي بوده است كه عده اي جنگ زده ايلامي(در آن زمان) در آن جا پناه گرفته و ديگر لزومي به بازگشت خود را نديده اند. --Mortezaabbasi ۱۸:۱۳, ۲۸ نوامبر ۲۰۰۶ (UTC)