مداح
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
مداح. ص( ستاينده. )مهذب الاسماء(. ستايشگر. )آنندراج(.آفرينسرا. آفرينسراي. بسيار ستاينده. بسيار ستايشکننده.)يادداشت مولف(. مديحهگو. مدحتگر. مدحکننده. که فضايل و محاسنممدوح را بيان کند و برشمارد لا
آنکه چون مداح او نامش براند بر زبان
ز ازدحام لفظ و معني جانش پرغوغا شود.
ناصرخسرو.
مداح تست و مخلص تست و مريد تست
تا طبع ما و سينه ما و روان ماست.
خاقاني.
مدح شه چون جا به جا منزل به منزل گفتني است
ماندن مداح يکجا برنتابد بيش از اين.
خاقاني.
خاقانيي که نائب حسان مصطفي است
مداح بارگاه تو حيدر نکوتر است.
خاقاني.
فريب دشمن مخور و غرور مداح مخر. )گلستان سعدي(. || روضهخوانيکه ايستاده در پيش منبر به شعر مدايح اهل بيت و مصائب آنان راخواند. )يادداشت مولف(. آنکه ايستاده در کنار منبر در مجالسروضهخواني‚ يا روان در کوي و بازار‚ اشعار مدايح اهل بيت را بهآواز خواند.