بحث کاربر:Azsazs45
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
زراعت در قران و حدیث تالیف عباس رهبری
(( بسم الله الرحمن الرحيم ))
( ينبت لكم به الزّرع و الزّيتون و النّخيل و الاعناب و من كلّ الثّمرات انّ في ذلك لاية لقومٍِ يتفكّرون) از آب باران زراعتهابروياند و درختان زيتون ،خرما و انگور و از هر گونه ميوه بپرورد و در اين كار قدرت و آيات الهي براي اهل فكر پديداراست.
قرآن كريم سوره النحل آيه 11
تقديم به روح پر فتوح اسوه حلم و استقامت مولي الموحدين حضرت علي (ع) زارع
نمونه اسلام
تشكر و قدر داني
اينك كـه به فضل خداوند متعال كتاب خويش را به رشته تحرير در مي آ ورم بـر خود واجب مي
دانم به تأسـي ازحديث شريف ( من لم يشكر المخلوق لم يشكرالخالق ) تشكر و قدرداني خويش را
ازارشادات و راهنمائيهاي صميمانه همكاران و دوستان كه در همه مراحل تحقيق و تنظيم اين كتاب
راهنما و مشوق اينجانب بوده اند اعلام داشته توفيق روز افزون آنجنابان را از داور دادور خواستارم .
اجركم عندالله عباس رهبري كارشناس ارشد علوم قران و حديث
مقدمه
سپاس رب عليم را كه فر صتي مرحمت فرمود تا بتوانم كشاورزي و زراعت را از ديد گاه اسلام يعني ديني
كه شكستن يك شاخه درخت را به مثابه شكستن بال فرشتگان مي داند و افتخار رهبرش احداث نخلستان و حفر چاه به منظور آبياري آن جهت تأ مين غذاي محتاجان جامعه است بررسي كنم . از ديدگاه ديني،كه كلام خدا با خواندن وكسب علم شروع و بين عالم و بي سواد فرق قائل مي شود . لذا بشريت را مقيد فرموده كه با پرداخت خمس و زكات از محصولات كشاورزي و در آمد خود در امور عام المنفعه ، باعث بهبود وضع معيشتي افراد فقير جامعه صرف و با انجام غرس درخت باقيات و صالحات دنيوي را به قيامت ، پيوند دهد . و همچنين در امر زراعت قوانين پيشرفته و مدوني در فقه به نام مساقات و…… مــوجــود است كه روشنگر حقوق و مباحث حقوقــــــــي مي باشد . در جهاني كه ابر قدرتها براي دستيابي به اميال شيطاني خـود از كشاورزي و محصولات آن به عنوان اهرم فشار استفـاده نموده ، در حالي كه افراد آن جوامع از مصرف زياد و پر خوري دچار انواع بيمارييهاي خاص شده اند و ميليونها نفر درنقاط مختلف جهان ،كه ازگرسنگي بر اثر فقرغذايي و سوء تغذيه جان خود را از دست مــــي دهند
تحت سلطه خود قرار مي دهند . كشور هاي قدرتمند با خريــــد محصولات كشاورزي و نابود كردن آن بــــــراي حفظ اقتدار كاذب خـود ، بر دولتهاي وابسته مانع از رسيدن آن به نيازمندان واقعي و نجات آنان از گــــرسنگي و مرگ مي شوند . با توجه به اهميت مواد غذايي براي ادامه حيات و نقشي كه كشاورزي در زندگـــي انسان دارد ، بنابراين لزوم بررسي و پژوهشي هر چند مختصر، در باره كشاورزي از ديدگــــاه اسلام و وضعيت آن در كشورهاي اسلامي و سير نزولي آن كه با سياست موزيانه ابر قدرتها در حال نابودي مي باشد ، بيش از پيش مشهود مي باشد . بخش كشاورزي بــه دليــل بــرخورداري از رشد مستمر و پايــدار و درون زاي اقتصادي ، نقش حياتي كه مي تواند در ايجاد عدالت اجتماعي و استمرار مؤلفه هاي اصلي وابسته به آن ، مانند تأمين امنيت غذايي و توسعه اشتغال در جــامعه داشته باشد مستلزم حمايت جدي و كار آمد است .
اين بخش به لحاظ دارا بودن توانمندي هاي قابل توجه در منابع و عوامل توليد ، با بيش از 37 ميليون هكتــــــار اراضي مستعد كشاورزي مي تواند جايگاه مناسبي در توسعه اقتصادي كشور ايران ، ايفاي نقش نمايد .
همانگونه كه مي دانيم انسانهاي بسياري در طول تاريخ از گرسنگي و سوء تغذيه در رنج و عذاب بوده اند . با سپري شدن سده ها و رشد تصاعدي جمعيت به صورت هندسي ، دامنه اين رنج و عذاب بيشتر شده ،زيرا توليد مواد اوليه به صورت تصاعدحسابي است . بنابراين فاصله احتياج و مايحتاج بشر، هر روز بيشتر و بيشتر مي شود . همچنين تـوزيع نابرابر منابع و مواد غذايي نيز، مزيد بر علت شده است . انسان چاره انديش از يك سو رشد جمعيت را شـــاهد است و از سوي ديگر شاهد كمبود مواد غذايي مي باشد ، پس جا دارد بشر در هر زمــان به فكر تأ مين مواد اوليـه زندگي خود باشد . روشن است كمبود مواد غذايي و سوء تغذيه اثر نامطلوبي بر فكر و روان آدمي داشته و به خاطر سيركردن شكم خود دست به دزدي ، غارت و …....... ميزند . لذا جنگهاي بسياري كه در جهان بوقوع پيوسته شـاهد بـر اين مدعاست كه عمدتاً بــه خاطر بدست آوردن زمينهاي مستعد كشاورزي بــوده تا قوم و مليتي بتواند با به زيـــر كشت بردن زمينها ، خود را از فنا و نابودي كامل نجات دهد . هر قومي كه دارا ي ساختار كشاورزي مناسبي باشد كه بتواند مايحتاج اوليه خود را از نظر غذايي تأ مين كند مي تواند صنايع ديگري را نيز رشد داده ، به مرور به يك كشور قوي و ثروتمند تبديل گردد. البته ، بايد دانست كه امنيت غذايي ، خود كليد دسترسي عموم مردم به غذاي كافي درتمام اوقات به منظور داشتن زندگي ســــالم و فعال بوده و يكي از محورهاي اصلي توسعه ملي هر كشوري مي باشد ، و تحقق كامل آن ، در گرو تلاش و هماهنگي بخشهاي مختلف اقتصادي كشورخواهد بود . اسلام ، ديني است كــه در تمامـــي زمينه ها هـدايتگر و راهنماي انسان بـــوده ، دستورات كــــــاملي را در اين زمينه شاهديم .اسلام ديني است كامل و پر بار كه انسانها را نـــــه مانند يهوديت فعلي تشويق به ماديگري كامل كند ونــــــــه همانند مسيحيت كه آخرت را به طور مطلق تبليغ كند ، بلكه ديني است مكمل كلية اديان كه در جاي جاي قران و دستورات پيغمبر(ص) و أئمه اطــــهار (ع ) مي توان اين موضوع را واضح و آشكار ديد و در مورد زراعت ، دستورات لازم و مقتضي را صادر فـرموده است كه اگر به آ نها عمل كنيم مي توان خود و جامعه اسلامي را از خطر گرسنگي و فقر نجات دهيم . اميد است كه ما بتوانيم در اين راستا به خوبي عمل نماييم . اصولاً تمامي جوامع چه شرقي و چه غربي براي كشاورزي اهميت ويژه اي قائل هستند . اما نكته اي كه در اينجا قابل تعمق است نوع فرهنگ و نگرش هر جامعه است كه نوع محصول و نحوه كشت آنرا مشخص مي كند مثلا در قاره آمريكا جيره غذايي مردم بيشتر ذرت است و مصرف سرانه آن نيز بالا است ولي مصرف گندم در اين قاره به نسبت مردم آسيا كمتر مي باشد . در اروپا نيز مصرف ذرت و سيب زميني در حد بالاتري قرار دارد .ولي در خاورميانه مصرف گندم بسيار بالا تر و در ايران به طور متوسط به ازاي هر نفر200 كيلوگرم مصرف ساليانه مي باشد. در خاور دور و آسياي جنوب شرقي مصرف برنج بسيار بالا بوده و سرانه آنها چندين برابر مردم ايران ميباشد.
در غرب ، ديدگاه مردم نسبت به كشاورزي يك ديدگاه لطيف و در عين حال سود جويانه است مردم در اين ديار علاقه مند به داشتن يك مزرعه مناسب جهت زندگي آرام و با سكوت بوده كه در كنار اين علاقه مندي و سكوت وآرامش در آمد قابل توجهي كسب و از امكانات موجود كشور در حد بالايي استفاده مي نمايند . كشاورزان اين ديار را افراد مرفه تشكيل مي دهند . چون ديدگاه آنان يك ديد اقتصادي است و كاشتن براي بدست آوردن پول، صورت مي پذيرد نه سير كردن شكم ، لذا سعي كرده اند از حد اكثر امكانات علمي جهت افزايش محصولات خود استفاده نموده و كوشش مي كنند تا از كاروان پيشرفت علمي در اين زمينه عقب نمانند.
اما ديدگاه جوامع شرقي خلاف آنها است . در شرق كشاورزي يك كار سنگين و طاقت فرسا است . افراد جهت سير كردن شكم خود به نوعي زراعت سنتي مي پر دازند وكمتر از علم روز بهره مي گيرند .كشاورزان با توجه به فقر مالي ، براي بهبود وضعيت خود ريسك نمي كنند . مدت كوتاهي است كه شركتهاي كشت و صنعت در اكثركشورهاي در حال توسعه ، فعاليت خود را شروع كرده اند اما تا رسيدن به مرحله مطلوب راه درازي در پيش خواهند داشت آنهم به خاطرعدم آگاهي و دسترسي به علوم پيشرفته كشاورزي و نيز فقر مالي ، اكثر روستائيان كه فاقد هر گونه امكانات لازم براي كشت مكانيزه مي باشند. اخيراً بعضي از كشورهاي خاور دور و آسياي جنوب شرقي براي مكانيزه نمودن كشاورزي ، در حال پيشرفت بوده و سعي بر اين دارند تا كشاورزي خود را از حالت سنتي خارج نمايند و هر گونه تعلل كشورهاي اسلامي منطقه در اين راه سبب خواهد شد كه از كاروان صنعت كشاورزي عقب مانده ، جبران آن به سادگي امكان پذير نباشد .
روش نگارش
اين تحقيق و پژوهش مختصر به روش كتابخانه اي صورت گرفته و سعي شده است حتي الامكان از منابع موثق و مطمئن استفاده شود تا كيفيت نگارش پائين نيايد ، علاوه بر آن با توجه به تازه بودن بحث و كم بودن كتابهاي مشابه ابتدا مختصري از تاريخ كشاورزي ، بحث و سپس اطلاعاتي در مورد زراعت گردآوري شده و نيز مطالبي در خصوص كشاورزي از ديدگاه اديان غير الهي و الهي آورده شده است كه عمده كار نگارش در خصوص اهميت كشاورزي از ديدگاه اسلام مي باشد.
محتواي نگارش اين نگارش در پنج بخش به تحرير رسيده و داراي يك بخش مقدماتي است و شامل سه فصل مي باشد كه در اين فصول كلياتي در باب كشاورزي ، زراعت در جوامع قبل و بعد از اسلام در آنها ذكر شده است . اين بخش بمنظور آگاه شدن خوانندة محترم در باب زراعت تدوين شده است . بخش اول ، زراعت از ديدگاه اديان الهي است و شامل سه فصل ، زرتشت ، يهود و مسيحيت مي باشد . بخش دوم زراعت از ديدگاه قران شامل پنج فصل است ، بشرح ذيل : 1 ) زمين در قران 2) آب در قران 3) باد در قران 4) نور در قران 5) زراعت در قران بخش سوم ، زراعت از ديدگاه احاديث است كه شامل سه فصل به شرح ذيل مي باشد : 1) اهميت زراعت در كلام رسول (ص) 2) زراعت در كلام ائمه (ع) 3) زراعت در كلام صحابه
بخش چهارم شامل شش فصل در مورد برخي ، احكام كشاورزي از نظر اسلام آورده شده است كه بشرح ذيل مي باشد .
اجاره ، مضارعه ، مساقات ، زكات ، فروش محصولات كشاورزي و نماز باران .
پيشينـــة نگارش در خصوص پيشينة تحقيق زراعت از ديدگاه قران و حديث با بررسي هايي كه در اين مورد انجام شده متأسفانه كتاب و پايان نامه اي به اين زمينه نديدم و اين مي تواند به دليل نبون يك پايگاه اطلاعاتي مناسب در دانشگاههاي كشور باشد . اما خوشبختانه عزيزاني در مورد كشاورزي مطالبي را نگاشته اند كه قابل تقدير است . و با توجه به امكاناتي كه در اختيار آنان بوده مطالب را بسيار زيبنده و مناسب ارائه داده و به طبع رسانده اند ،همچون چهل حديث پيرامون درختكاري از حجت الاسلام والمسلمين حاج مهدي مجيدي و همچنين كتاب كشاورزي در اسلام تأليف برادر بزرگوار محمد حسين ابــراهيمي و مــــرتع داري و يكسري كتب ديگركه مـــي توان گفت ، به حق مطالب ارزنده و جالبي را بيان نموده اند كه اميد است دانشجويان عزيز و گرانقدر پايان نامه هائي در اين زمينه به رشته تحرير در آورند.
كلياتي در باب زراعت
سخن نخست زراعت يك شغل الهي است . چه آنكه خداو ند رزاق و كريم ، اولين و كا ملترين زارع است . اوست كه از آسمان آب را نازل فرمود و از خاك دانه را رويانيده . اگر نگوئيم همه ، مي توا نيم بگوئيم كه اكثر ا نبياء و اولياي الهي زارع بوده اند. گويي كه مشيت الهي بر اين بـــوده است كه اين خاصان پاك قبل از آنكه به تربيت و هدايت انسانها بپر دازند ، پرورش دهنده گياهان و حيوانات باشند. به همين دليل و دلايلي ديگر ، زراعت از امور بسيار شريف و مقدس و در عين حال از امور حياتي نـوع بشر است و زارعين هر جامعه ، به حقيقت از گنجهاي ارزشمند آن جامعه مي باشند . امروزه با توسعه جوامع و پيشرفتهاي علمي و فني بشر در زمينه هاي مختلف ، زارع و زراعت علاوه بر ارزش و اهميت سياسي و استراتژيكي موقعيت خاصي را نيز دارا مي باشد. اهميتي كه بسيار مهمتر از نفت و يا نيروي نظامي است . انبوه جمعيت دنيا ، غذاي بيشتر و بهتر از گذشته را مي طلبد در حالي كه سطح اراضي مزروعي نه تنها قابل افزايش نيستند بلكه در مجموع به علت توسعه شهر ها ، شبكه راهها ، فعاليتهاي بيابان زايـي و غيره تدريجاً در حال كاهش مي باشند . آنچه بيش از همه بشر را در طول تاريخ به خود مشغول داشته تأ مين مواد غذايي بوده است و حتي در قرن بيستم، انسان براي تهيه مايحتاج غذايي خود بيش از ساير قرون دست به فعاليت زده است تا بتواند با توجه به افزايش سريع جمعيت از راههاي مختلف نسبت به تهيه و توليد آنچه را كه براي زيستن مورد نياز است اقدام نمايد .خود كفايي در مايحتاج زندگي امري اجتناب ناپـذير است و براي رسيدن به اين هدف بايد با برنامه ريزي صحيح حداكثر استفاده را از منابع آب و خاك كرد .منابع طبيعي به خوبي شرايطي را فراهم مي سازد كه در يك مقطع خاص زماني جامعه بشري از افكار رشد يافتة ناشي از جامعه بهره مند گردد در غير اين صورت جامعه اي مناسب تشكيل نمي گردد. اما موانع و گذشت زمان موجب مي گردد تا مردم نسل به نسل از يكديگر جدا گشته ، افكارشان نسبت به هم دور گردد. لذا راه توسعه و رشد افكاربا از بين بردن موانع و تثبيت انديشه هاي درست در يك زمان و بهره برداري از آنها در زمانهاي بعدكه توسط نشر و كتابت انجام مي پذيرد و در اين مقوله ايجاب مي نمايد كه حداقل مطالبي در خصوص زراعت از ديدگاه اديان مختلف مخصوصاً اسلام تهيه و ارائه گردد تا شايد بتوان كمكي در اين زمينه به جامعه گردد بنابراين اقدام به تهيه مطالبي به روش كتابخانه اي نموده و در اين راستا از نرم افزارهاي مختلف مانند جامع التفاسير با حدود 59 عنوان كتب تفسيري ، نرم افزار حديث آخر در مورد قران و نهج البلاغه ، نرم افزار صحاح تسعه و …………. و بيش از100 عنوان كتب مختلف را مورد استفاده قرار داده و مطالبي كه مي توانست نياز و خواست اينجانب را تأمين كند تهيه نموده و در اختيار علاقه مندان قرا ر دهم . شايد اين مطالب بتواند عزيزان ديگري را علاقه مند كند تا ديدگاههاي مختلف را در خصوص زراعت به رشته تحرير در آوردند .لازم است بيان كنم كه اين مطالب قطره اي است از درياي ژرف اسلام .
فصل اول
مقدمه اي در باب زراعت
1 ) معني لغوي زراعت
در زبان عربي و فرهنگ اسلامي به جاي كلمه كشاورزي كلمه زراعت به كار مي رود و به شخص زراعت كننده ، زارع گفته مي شود و مزارع ،كسي كه زمين خود را به ازاي سهمي از محصول و به موجب عقد مزارعه به ديگري واگذار مي كند . بنابراين در عربي و اصطلاح قراني ، زرع به معناي كاشتن يا كشت كردن است و اين كلمه مبارك در چند جاي قران آورده شده كه در اين مبحث به آن اشاره خواهدشد . همچنين « زرعاً» يعني كشت و يا كشتزار كه در شعري از رودكي نقل شده است :
زَرَع و ذَرْع از بهار شد چو بهشت زرع كشت است و ذرع گوشه كشت و باز در قران كريم كلمه « ز‘ر‘وع » به كار رفته كه بـــه معناي كشتزارها است . در حقيقت زارع و كشاورز اصالتاً خود خداوند سبحان است كه اين موضوع در سوره مباركه واقعه آمده است در آنجا كه فرموده است ((ءانتم تَزْرَعونه اَمْ نَحن الزّارعون )) يعني : آيا شما آنرا مي رويانيد يا ما مي رويانيم . زارعون جمع زارع بوده ، و در اصل خداوند زارع است به اين لحاظ اين كلمه مبارك است گر چه مجازأً به كشاورزگفته مي شود در قران كريم كلمه حرث به معناي كشت مي باشد و حارث به معناي كشت كننده كه معادل زارع است و نيز خداوند خود را حارث مي خواند در همان سوره مباركه واقعه آمده است كه (( أَ فَرأَيتُم ما تَحرثُــون )) يعني : آيا هيچ در بارة آنچه كشت مي كنيد انديشيده ايد . يعنــي اين شما نيستيد كه آن را مي كاريد ، بلكه آن كسي كه خالق آب ،خاك، نور ، و هوا است آن را مي كارد نه شما كه واسطه اي بيش نيستيد. 2 ) پيشينة تاريخي زراعت دانشمندان بر اين عقيده هستند كه جهان احتمالا حدود چهار بيليون سال پيش آفريده شده .و انسان در پنج ميليون سال پيش روي كره زمين زندگي مي كرده و براي بهتر زيستن كه در حدود ده هزار سال قبل اقدام به كشاورزي نموده است . انسان از بدو خلقت تاكنون در حال رشد و ارتقاء بوده كه اين كار را كماكان ادامه داده است . اما قبل از استقرار كامل در يك نقطه مواد غذايي مورد نياز خود را از طريق شكار حيوانات و مصرف گياهان تهيه نموده است. پس از كشف آتش انسان توانست در يك منطقه مستقر شده و در ابتدا زندگي غار نشيني خود را شروع كند . سپس اقدام به نگهداري مواد غذايي و رام نمودن حيوانات نمود .در خصوص پيدايش زراعت اطلاع دقيقي دردست نيست اما نظرات مختلفي در اين مورد وجود دارد .گروهي بر اين عقيده هستند كه مردمان قديم معتقد به حيات بعد ازمرگ بوده و اعتقاد داشتند كه همراه مردگان ظروف و مواد غذايي را در قبور براي تغذيه مرده قرار مي دادند. دانه هاي قرار گرفته در قبور بعد از مدتي رشد كرده و از قبر بيرون آمده كه انسانها با مشاهده آن به اين مسئله پي بردند كه نياز غذايي خود را با كشت بذرهاي مختلف مي توان تأمين كرد . عقيده ديگر بر اين است كه در زمان غارنشيني مردان به شكار مي رفتند و زنان مسئول جمع آوري ميوه ها وساير قسمتهاي خوراكي گياهان بـــودند . پس از جمـع آوري ،هنگام بـازگشت به محـــل سكونت ،در مسير عبور ومرور آنها مقداري از بذور ريخته مي شد كه در سال بعد اين بذرها جوانه مي زدند لذا زنان متوجه شدند با اينكه در سال قبل در اين محل چنين ميوه يا گياهي نبوده است توجه خود را به كاشت بذر معطوف داشتند .
بطور خلاصه مي توان گفت : كشاورزي كه معادل زراعت در عربي است ، يكي از قديمي ترين اموري است كه بشر بـــراي امـــرار معاش و بقاي زندگي بـــه آن پرداخته است .انسانها همراه با ساير اموري كه در زندگي
روزمره انجام مي دادند ، كشاورزي و كار بر روي زمين را جهت به دست آوردن محصول به منظور ادامه زندگي ملكه خود قرار مي دادند . گفته اند كه از اولين سالهاي خلقت انسان ، آب و خاك نيز در كنار او قرار داشته و حضرت آدم كه اولين انسان خلق شده توسط خداوند بود ، به كشاورزي و كار بر روي زمين اقدام كرده . اما با ازدياد جمعيت ، انسانها در جوامع مختلف براي امرار معاش و زنده ماندن ، نياز روز افزوني به آب و خاك و استفاده از اين نعمتها ي با ارزش خداوند براي رفع احتياجات خود ، هر چه بيشتر به كشاورزي همت گمارد. در اديان مختلف توحيدي و غير توحيدي نيز اصول مختلفي در مورد زراعت بيان شده است و اين نشانگر اهميتي است كه در تمام جوامع و در سطوح مختلف براي اين مسئله قائل بوده اند . بسياري از محققان معتقدند كه كشاورزي و استفاده از مواهب آب و خاك خاستگاه ويژه و بخصوصي ندارد . بلكه مردمان هر ناحيه با توجه به احساس نياز و درك اين مسئله كه ريشه حل مشكلات معيشتي آنها در زمين و منابع آن است به كشاورزي پرداخته اند . مي توان گفت كه كشاورزي مانند بعضي امور ديگر ابداع كننده و مخترع خاصي ندارد . و نمي توان گفت كه زراعت را فلان گروه يا فلان مردم اختراع نموده اند . اما با توجه به ويژگيهاي تاريخي و فر هنگي كه از متون تاريخي بر مي آيد ملتهاي صاحب تمدن ، صاحب زراعت و كشاورزي و استفاده از زمين بودند . به عبارت ديگر هر ملت صاحب تمدني كه چهره درخشاني در تاريخ دارد ، بدون شك يكي از دلايل اين چهره درخشان ، استفاده از آب و زمين و روشهاي گوناگون كشاورزي است . يـــكي از اديان الهي كه در آن به كشاورزي و كار بر روي زمين تأكيد بسياري شده و اهميت خاصي براي آن قائل بوده است دين اسلام مي باشد . همچنين با استفاده از آب و خاك و مواهب الهي به پيروان اسلام سفارش و تو صيه بسياري شده و آنرا بزرگ داشته و صاحبان آن را به ثواب و پاداش بشارت داده است و اظهار فرموده كه : كشاورزي همراه با نيتهاي صحيح و سالم باعث پيشرفت و راهي براي بهتر زيستن مي باشد . به هر حال انسان جهت حيات خود نيازمند به استفاده از محصولات دامي و زراعي است . سيري در تاريخ ايران نشان دهنـــده آن است كــه كشــاورزان اين خــطه حتــي از زمان مادها برخي از گياهان زراعي مانند يونجه را كشت مي كرده و كشاورزي از پر رونق ترين و شريف ترين مشاغل در تاريخ اين كشور بوده است . كما اينكـه دين زرتشت به كشاورزي اهميت خاصي مي داده كه انشاالله در جاي خود از آن صحبت خواهيم كرد. علاوه بر اين مسائل كريستين ويلسن “ ميگويد : پايين ترين طبقه تمدن شوش ، كه نمايندة نخستين تمدني است كه در ايران كشف گرديده ، و تاريخ آنرا مي توان در اوايل عصر مس تعيين كرد ادوات مسي كه در اين محل به دست آمده نشانگر اين مسئله است“ .“ و در جاي ديگري اشاره كرده در حدود سه هزار سال پيش از ميلاد مسيح مردم ايران به وجود مس پي برده و كمي پس از آن مفرغ را ساخته اند“ . و براي كشت از اين فلزات وسايل كشاورزي مي ساختند كه اين امر نشانگر اهميتي است كه مردم ايران در آن زمان به بذر گيري و زراعت از خود ابراز نموده اند . علاوه بر اين غله و اليافي را كشت مي كرده اند و اين الياف را با مهارت تمام بافته و به صورت پارچه در مي آوردند . اطلاعات موجود حاكي از آن است كه تا اوايل دوره قاجار يك نظم خاصي جهت رسيدگي به امور كشاورزي و دامپروري در ايران وجود نداشته و پس از آن با توجه به پيشرفت علم در جهان و تغيير ساختار كشاورزي سنتي به مكانيزه ، جهت پيشرفت مراكزي براي اين امر ايجاد گرديد و هم اكنون متولي كشاورزي در ايران وزارت جهاد كشاورزي است .
3) نگرشهاي مختلف در تقسيم بندي علوم مختلف زراعت در زبان فارسي زراعت معني بسيار وسيعي داشته و كاشت كليه گياهان را در بر مي گيرد و لازم است قبل از شروع بحث اصلي جهت اطلاع خوانندگان محترم كه اطلاع زيادي از علوم طبيعي در باب كشاورزي ندارند تقسيم بندي از زراعت ارائه گردد تا در هنگام مطالعة اين پايان نامه به راحتي بتوانند ارتباطي ميان موارد بيان شده و كشاورزي در ذهن خود بوجود بياورند . محصولات زراعي را مي توان به شرح زيرتقسيم بندي نمود . الف ) گروه بندي بر اساس هدف توليد و مصرف 1) غلات : به گروهي از گياهان گفته مي شود كه دانه آن مورد استفاده ما قرار مي گيرد ، و از نظر نشاسته غني است مانند: گندم ، جو ، يو لاف ، چاودار ، برنج . 2) حبو بات :كه از دانه آن استفاده مي شود و از نظر الياف و پروتئين در حد مناسبي قرار دارد ، مانند : سو يا ، لوبيا 3) گياهان ليفي : كه از الياف آن جهت تهيه لباس استفاده مي شود . مانند: پنبه ، كتان 4) گياهان روغني : با توجه به اينكه درصد روغن آن در حد بالايي مي باشد مي توان از اين گياهان جهت تهيه روغن نباتي استفاده نمود . مانند: سويا ، آفتابگردان . 5) گياهان دارويي : بعلت داشتن مواد مناسب جهت مداواي بيماران از ساقه ، ريشه ، برگ ، و يا گل آنها استفاده مي گردد . مانند: توتون ، خشخاش ، چاي ، .. 6) گياهان علوفه اي : گياهاني از تيره هاي مختلف هستند كه جهت استفاده از قسمتهاي هوايي بصورت تازه و خشك در تغذيه دام استفاده مي شوند . مانند : يونجه ، شبدر . 7) گياهان ريشه اي :گياهاني از تيره هاي مختلف كه جهت استفاده از ريشه غده اي آنها كشت مي گردد . مانند : چغندر و شلغم 8) گياهان قندي : كه براي قند گيري از عصاره شيرين آنها كشت مي گردند . مانند نيشكر و چغندر قند . 9) گياهان غده اي : كه جهت مصرف غده آنها كشت مي گردد . مانند : سيب زميني ب: تقسيم بندي بر اساس مواد خاص 1) گياهان با مصرف پوششي يا كود سبز . مانند: خللر ، يو نجه 2) گياهان جهت كشت جانشين . مانند : ارزن ، ماش 3) گياهان با مصرف فصلي . مانند : يونجه ، شبدر 4) گياهان با مصرف سيلويي . مانند : ذرت ، ذرت خوشه اي 5) گياهان همراه . مانند : جو ، بزرك 6) گياهاه مكمل كه جهت بهبود باروري خاك كاشته مي شود . مانند: گاو دانه ج) تقسيم بندي بر اساس طول عمر گياه 1) گياهان يكساله مانند: گندم 2) گياهان دو ساله مانند: چغندر قند 3) گيا هان چندساله مانند : يونجه د) تقسيم بندي گياهان بر اساس عمليات زراعي 1) گياهان وجيني 2) گياهان غير وجيني هـ ) تقسيم بندي گياهان از نظر فصل رشد 1) گياها ن پائيزه 2) گياهان بهاره و) تقسيم بندي بر اساس حرارت مطلوب 1) گياهان گرما دوست 2) گياهان سر ما دوست خ) تقسيم بندي بر اساس حرارت مطلوب و فصل كشت 1) گياهان بهاره 2) گياهان پائيزه 3) گياهان بي تفاوت 4) ژنتيك در قران ممكن است نام گياهان مختلف از مكاني به مكان ديگر متفاوت بوده و حتي گاهي گياهان كاملاً متفاوت به يك اسم ناميده مي شوند. مثلا انواع گندم براي افراد غير متخصص مفهوم گندم را دارد .
اما گندم معمولي براي تهيه نان وگندم دوروم براي تهيه ماكاروني مورد استفاده قرار مي گيرد كه با گندم معمولي تفاوتهاي ژنتيكي زيادي را دارد . توليد نان خوب از گندم دوروم و ماكاروني از گندم معمولي امكان پذير نيست.
اما به هر حال علم در حال پيشرفت است و دانشمندان با تهيه روشهاي خاصي اقدام به تغييرات ژنتيكي در گياهان داده باعث پيدايش نسلهاي جديدي از گيا هان مي شوند كه داراي تفاوتهاي اسا سي در ساختار ژنتيكي با والد خود مي با شند .و هر يك از گياهان را كه از نظر تركيب ژني (درهمان محدوده ) از سايرين متفاوت باشند يك ژنوتيپ گويند. براي ايجاد تغييرات ژنتيكي خالص كردن ژن و جانور حائز اهميت است . بنابرايـن با روشهاي مختلف ، موجود خالص ، شناخته خواهد شد . يكي از روشهاي پيدا كردن موجود خالص روش پديگري ( انتخابي ) است در اين روش بايد با انتخاب دقيق صفتهاي مغلوب را پيدا نمود ، به اين ترتيب كه صفتهايي انتخاب گردد كه در طبيعت بسيار كم ديده مي شود و دليل آن به خاطر مغلوب بودن صفت است كه در شرايط خاصي خود را نشان مي دهد . بدين صورت كه بايد هر دو ژن مغلوب در كنار هم قرار گيرند تا صفت مغلوب مشاهده گردد . اگر، در موجود مورد آزمايش ناخالصي ديده شود بايد انتخاب تا زماني كه موجود به طور كامل از ناخالصي پاك نشده ادامه يابد تا براي ما مشخص شود كه ژن موجود كاملاًخالص است . قران كريم در آياتي به طور غير مستقيم به اين روش اشاره نموده است كه در ذيل مي خوانيم . (( و اذ قــال موسي لقومه انّ الله ياُمركم اَن تذبحوا بقرة قالوا أتتخِذُنا هُزوًا قال اعوذ بالله ان اكون من الجاهلين ؛ قالوا ادع لنا ربّك يبيّن لنا ما هي قال إنّه يقول إنّها بقرة لا فارض و لا بكر عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون ؛قالوا ادع لنا ربّك يبيّن لنا ما لونها قال إنّه يقول إنّها بقرة صفرآء فاقِعٌ لونها تسرّ النّاظرين ؛ قالوا ادع لنا ربّك يبيّن لنا ما هي إنّ البقرَ تشابه علينا و إنّا إن شاء الله لمهتدون ؛ قال انّه يقول إنّها بقرة لاذلول تثير الارض و لا تسقي الحرث مُسَلَّمةٌ لاشية فيها قالوا الآن جئتَ بالحقّ فذبحوها و ما كادوا يفعلون )) يعني : و بياد آوريد هنگامي را كه موسي به قوم خود گفت ( خداوند به شما دستور مي دهد ماده گاوي ذبح كنيد ) و قطعه اي از بدن آنرا به مقتولي كه قاتل او شناخته نشده بزنيد تا زنده شود و قاتل خويش را معرفي كند ، و غوغا خاموش گردد گفتند آيا ما را مسخره مي كني موسي گفت به خدا پناه مي برم از اينكه از جاهلان باشم ، گفتند ( پس ) از خداي خود بخواه كه براي ما روشن كند اين ( ماده گاو ) چگونه ( ماده گاوي ) باشد گفت : (خداوند ) مي فرمايد ( ماده گاوي است كه نه پير و از كار افتاده باشد و نه بكر و جوان بلكه ميان اين دو باشد آنچه به شما دستور داده شده هر چه زودتر انجام دهيد ) گفتند ( از پروردگار خود بخواه كه براي ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد ) گفت خداوند مي گويد ( گاوي باشد زرد يكدست كه بينندگان را شاد و مسرور سازد ) گفتند (از خدايت بخواه براي ما روشن كند كه چگونه گاوي بايد باشد ) زيرا اين گاو براي ما مبهم شده و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد گفت خداوند مي فرمايد ( گاوي باشد كه نه براي شخم زدن رام شده و نه براي زراعت آبكشي كند ) از هر عيبي بر كنار باشد و حتي هيچگونه رنگ ديگري در آن نباشد . گفتند ( الان حق مطلب را آوردي) سپس چنان گاوي را پيدا كردند و آنرا سر بريدند ولي مايل نبودند اين كار را انجام دهند . در اين آيات مي بينيم كه قوم بني اسرائيل به خاطر انجام ندادن دستور خداوند تبارك وتعالي دائماً بهانه جويي مي كردند و مي خواستند از كار فرار كنند و به همين دليل خواستار خصوصيات بيشري براي پيدا كردن گاو بودند . اگر در سير اين دستورات و درخواستها كمي دقت كنيم مشاهده مي شود كه خداوند به نحوي آنان را راهنمايي مي كند و دائماً پيدا كردن گاو مورد نظر سخت تر و به خالص شدن نزديكتر مي گردد و اين يكي از روشهايي است كه اكنون ما براي يافتن موجود خالص ( از نظر ژنتيكي ) استفاده مي كنيم .
فصـــل دوم
زراعت در جوامع مختلف قبل و بعد از اسلام
زراعت قبل از اسلام را مي توان به دو دوره تقسيم كرد. اول زراعت در دوران پيش از تاريخ ( عصر حجر) دوم زراعت در دوران تاريخي قبل از اسلام كه شامل تمدنهاي پيشرفته تري است . الف : “ منظور از دوران پيش از تاريخ به مردماني گفته مي شود كه با همه پيشرفتهاي ابتدايي كه داشتند (از حالت كوچ نشيني به غار نشيني و سپس ده نشيني ) مسائل و حوادثي كه برايشان پيش مي آمد به علت عدم دسترسي به خط قادر به نگاشته هايي در اين زمينه نبوده از اين رو به دوران آنان دوران پيش از تاريخ مي گوئيم “ آگاهي ما از اين دوران بسيار كم است و اطلاعات موجود هم از روي آثاري است كه در غارها و قبرها بر اثر كشفيات باستان شناسان بدست آمده است ، فقط مي دانيم آنان به علت سخت بودن زندگي در كوهستان به دشت كوچ كردند و جانوراني را كه توانسته بودند رام كنند براي چرا به دشتها و چمن زارها بردند . و براي ادامه زندگي اقدام به ساخت كلبه هايي نموده سپس كار كشاورزي ، كه در كوهستان آغاز شده بود در دشتها پيشرفت كرد .“ اهالي اين دهكده ها از شكار و زراعت معاش خود را فراهم مي كردند . زندگي در دشتها و ايجاد دهكده ها حدود هفت هزار سال پيش آغاز شده كه بعد از حدود هزار سال به كمال ترقي خود رسيد. با كشف فلزات مخصوصاً آهن كشاورزي نيز رونــق بهتري يافت كــه از آن دوران داس و بعضي ادوات كشاورزي نيز كشف و بدست آمده است“ . “ البته صنعت در اين دوران پيشرفت قابل توجهي نداشته است . بلكه انسانها در آن دوران از سنگ و شاخ حيوانات ، نيزه ، خنجر و لوازم زندگي تهيه مي كردند“ . صنعت سنگ تراشي در اين دوران رشد خوبي داشته است. بشراوليه نخستين بار به بافت پارچه از الياف نازك و يا ضخيم كتان ، تهيه طناب ، حصير و تور ما هيگيري دست يافته و غذاي خود را از شكار حيوانات بدست مي آورد. بعــد از آشنايي با كشاورزي اين فـــن در درجه اول اهميت قرار گــــــرفته باعث شد انسان از كوچ نشيني نجات يابد .كشت غلات بخصوص دانه هايي كه اصل آن از شرق آمده بود مانند : گندم ، چاودار ،جو…… … رواج پيدا كرد. پيدا شدن مفرغ باز هم باعث پيشرفت بيشتر بشر در كشاورزي گرديد. با اين حال در نوع غذا تغييري ديـــده نمي شود . اما كشاورزي و افزايش اهلي كردن حيوانات ، شكار حيوانات را از اهميت و رونق انداخت . ب: “ در عصر آهـــن كشاورزي بــه علت استفاده از آهن رونق بيشتري يافته و كشت درختان ميوه وسعت يافت “ با پيدايش آثار و نوشته هايي از پيشينيان كه از آنان به جاي مانده است . پي به وجود تمدنهاي نخستين بعد از دوران عصر حجر مي بريم .“ در اين دوران براي رواج كشاورزي به جستجوي زمين هاي مناسب پرداخته و موفق گرديدند ، زمينهاي مناسب جوار دجله و فرات با خاك بسيار خوبي كه از رسوبات گل و لاي رودهاي دجله و فرات بــوجود آمــده و مــكان مناسبي بــراي كشت و زرع بشمار مي رفت دسترسي يابند و همچنين هر نقطه اي كه داراي آب و خاك مناسب براي كشاورزي مشاهده گرديد از آن استفاده نمودند . وجــود همين زمينها بـاعث ايجاد تمدنهاي نخستين همچون سومريان شده و اين قوم نخستين بار نوشتن را اختراع كرده “ . و اطلاعات مناسبي از خود به جاي گذاشته اند. همچنين تمدنهايي مانند : اكديان ، عيلاميان ، بابليان ، آشوريان ،كاسيان و مصريان بوجود آمدند. مصـــر: “ زندگي مردم مصر از راه شكار و صيد ماهي ، كشاورزي و گله داري تأمين مي شد . كشت گندم ، جو،درخت مو و انواع سبزي ها رواج داشت .آنان زمين را به وسيله خيشهاي چوبي شخم مي زدند . و گندم و جو را با داسهاي سنگي يا مسي درو مي كردند . خوراك اغلب مردم غلات ،حبوبات،انواع سبزي و ماهي بود“ از ديگر اقوام اژئي ها بوده كه در جزيره كرت زندگي مي كردند . و به كار هاي در يا نوردي ، پيشه وري و كشاورزي مشغول بودند . “ كشاورزان در آن ديار به كشت غلات ،زيتون،مو، انجير،كتان و پاره اي از گياهان معطر اشتغال داشتند و پرورش گاو ، خوك ، بز و گوسفند در آن ديار معمول بود . مردم كرت داراي خدايان متعددي بودند كه به دليل اهميت كشاورزي در نزد آنان ، مهمترين خداي آنها رب النوع زمين و حاصلخيزي بود “ . اژئي ها هر چه كسر داشتند وارد مي كردند : از قبيل انواع شيشه ، عاج و سبزيجات خشك .
سوريه :
سرزمين ديگر سوريه بود كه به چهار بخش تقسيم شده بود .“ سوريه عليا كه داراي فلاتي كم ارتفاع بود ، قسمت ديگر در مركز به نام فنيقي كه ناحيه باريكي است ميان دريا و كوههاي لبنان و كله سيري“ (4) كه ناحيه اي است كوهستاني ، و نهايتاً به بيابانهاي شام كه جرئي از آن محدوده است مي رسيم .سومين بخش جنوب سوريه فلسطين است كه بحر الميت در آن قرار دارد . و رودخانه هاي آن از اردن سرچشمه مي گيرد ، آب و هواي اين نـــــاحيه ساحلي مديترانه اي است و كشت غلات ، مو و درختان ميوه بسيار رواج دارد . و هر چه به طرف شرق پيش بـرويم مقدار باران كم شده و دشتها و بيابانها جانشين نواحي مزروعي مي گردد . به همين دليل تعداد مردم هم در اين منطقه كمتر و از نظر مادي هم فقير تر بودند .
فنيقي ها و عبريها : “ فنيقي ها براي كسب در آمد بيشتر محصولات مختلفي از قبيل ميوه جات ، چوب سدر و اقلام صنعتي را صادر و به فروش مي رساندند“(1). عبري ها كه از اقوام بيابان گرد بين النهرين و عربستان بشمار مي رفتند ، به پرورش خر، بزو گوسفند مشغول بوده و“ سپس جهت بدست آوردن زمينهاي مناسب براي كشاورزي به سمت نواحي غربي مخصوصاً ناحيه سينا روي آوردند ، تا بتوانند زندگي بهتر و در آمد بيشتر كسب نمايند“ (2). ايران : ايران نيز از ديگر كشورهائي است كه قومهاي ماد و پارس در آن سكني گزيدند . ايران بعلت نداشتن رودخانه بزرگ و مهمي بجز كارون و سواحل درياي مازندران كه باران زياد مي بارد در بقيه قسمتها بارش باران كم است و در اغلب اين نقاط هوا خشك و سرزمينها بياباني است .“ نوع گياهاني كه در ايران رشد مي كنند اگر بـارندگي خـوب و آبياري مناسب صورت گيرد : عبارتند از گندم، جو، يونجه و بعضي از انواع گلها مانند گل سرخ و ياس .در كوهستانهاي پر باران جنگلهائي از درختان بلوط و بعضي ميوه ها از جمله گلابي مشاهده مي شود . همچنين كشت مو و درختان ميوه ، تربيت و اهلي كردن اسب ، گاو و گوسفند و شتر كه منشأ آن آسياي مركزي است در اين سر زمين معمول بوده است “ (3). هند : در هند نيز آريائيهائي زندگي مي كردند كه با ايرانيان خويشاوندي داشته اند و زندگي آنان از راه شكار و گله داري تأمين مي گرديد آنها پس از مــــدتي از بيابان گـــردي دست كشيده و بــــــه كشاورزي پـــرداختند . “دين آنان در ابتدا ودائي بودوداراي خـــــداي ابرها، قرباني ،….. بودند ولي پس از گذشت حدود يكهزار سال دين 1) تاريخ جهان، ش ، دولاندلن ، ج 1 ، ص 46 الي 48 2) همان منبع ، ج 1 ، ص ، 49 الي 51 3) تاريخ جهان، ش ، دولاندلن ، ج 1 ، ص 51 الي 52 برهمني را پذيرفتند.كشاورزي و پرورش حيوانات مخصوصاً گاو ، و گوسفند از منابع عمده غذاي مردم محسوب مي شد . چون آب و هواي هند استوايي است نمي توان در اين مناطق نباتات فلات ايران را به خوبي كشت نمود و لذا به همين علت كشت برنج در اين سرزمين رواج داشته و آنها به كشت برنج اهميت زيادي قائل و براي بدست آوردن آن زحمت زيادي را متحمل مي شدند“ (1) . چيــن : “ چين نيز يكي ديگر از سرزمينهاي قديمي است كه انسان در آن سكني گزيده و به علت داشتن رودخانه هاي جاري و فراوان ، اين محل براي زندگي انسان بسيار مناسب و در قديم جنگلهاي زيادي در اين كشور قرار داشت اما به علت جمعيت زياد و نيــاز روز افزون به مواد غذايي ، رفته رفته از وسعت جنگلها كاسته شد و كشاورزي در آنجا رونق گرفت. چينــي ها از راه كشاورزي امرار معاش مي كردند و به كشت گندم ، ارزن،برنج و پرورش گاو، گوسفند و خوك مي پر داختند“ (2). آنان آداب خاصي داشتند، در هر دهكده خاكريز يا تپه اي مر تفع از گل و خاك به علامت حاصلخيزي زمين درست مي كردند و بر روي تپه نيز گاهي درختي نيز كاشته مي شد و اطراف آنرا نهالهاي مقدس غرس مي كردند و آن خاكريز را « شي » مي گفتند ، بر اساس قرائن موجود شي مركز مذهبي و محل عبادت روستائيان بوده است كه آداب خاصي نسبت به خدايان زمين در آنجا به عمل مي آوردند . مردم در آن محل آهنگهاي ديني اجرا و به رقص مي پرداختند و معتقد بودند اين عمل در پيشگاه شي باعث بركت و ازدياد محصول خواهد بود . بعد ازاينكه چين به صورت يك امپراطوري عظيم در آمد اين آداب و رسوم همچنان به قوت خود پايدار ماند و در هر ايالت سعي مي شد تپه اي بزرگتر تهيه و در آنجا به عبادت بپردازند ، و اين عمل تا اين اواخر در چين مرسوم بوده است.(3). 1 ) تاريخ جهان ، ش دولاندن ، ج 1 ، ص 59 الي 60 2 ) تاريخ جهاني ، ش ، دولاندن ، ج 1 ، ص 66 3) تاريخ جامع اديان ، جان ناس، ص 226
اروپا : در اروپا نيز تمد نهاي بزرگي بوجود آمد و از اقوام ابتدايي يعني اسپارتها ، پريكها ، هيلوتها تشكيل شده بـــود كه از ميان آنان پريكهاكارشان كشاورزي بوده و در عين آزادي كاري از حقوق سياسي محروم بودند . به دليل اهميت كشاورزي ، اقوام ديگر براي آنان احترام خاصي قائل بودند : مثلاً زمينها در مناطق مختلف يونان به دو قسمت ، اسپارتي ها و پريكها تقسيم شده بود كه پريكها در قسمت خود به زراعت ، تجارت و صنعت مي پرداختند . آنان بايد ماليات مي پرداختند و خدمت سربازي را انجام مي دادند . هيلوتها كه غلام اسپارتيها بودند به كشاورزي در زمينهاي اسپارتي ها مشغول بوده و زندگي سختي را مي گذراندند.و به اين علت چندين بار دست به شورش زدند. عمده درگيري ها در اين مناطق به خاطر بدست آوردن ثروت و غلامان بيشتر و زمين كشاورزي بود و ثروتمند ترين طبقه مردمي كشاورزان بودند (1) . روميـان : روميان براي كاميابي در كشاورزي و بذر افشاني خدايي به نام ساتورونوس و براي رشد غلات و حبوبات به خدايي به نام سرس اعتقاد داشتند . البته براي گلها، چمنها ، حفظ جنگلها و مزارع و نهرها داراي خدايان مختلفي بودند كه مافوق همه اينها خداي يوپيتر يعني پدر آسمانها قرار داشت كه مولد باران و ايجاد كننده اشعه آفتاب بود(2) . البته در تمامي مناطق جهان هر جا كه آب و زمين حاصلخيزي بود انسان در اين مكانها سكني گزيده و داراي تمـدنهاي وسيع شدنــد و هم اكنون مــردم جهان به تمدنهاي قديمي خود احتــرام گــذاشته و اظهار علاقه مي نمايند. و به ديگر كشورها كه داراي تمدن بالايي نيستند فخر مي فروشند. رودخانه هاي جاري در بعضي مناطق نمي توانست آب زمينهاي مستعد كشاورزي را به تنهايي تأمين كند . به همين علت نيز اقـــوام مختلف جهت نگهداري و يا تامين آب كارهاي مختلفي را انجام مي دادند . مانند احداث قنات كه ايرانيان ايــن كـــار را به خوبي انجام مي دادند و به حدي در اين كار تبحر پيدا كرده بودند كه كشورهاي 1) تاريخ جهاني ، ش دولاندلن ، ج1، ص 96 الي 97 2) تاريخ جامع اديان ، جان ناس ، ص 66 ديگر از ايرانيان جهت احداث قنات دعوت بعمل مي آوردند . و همچنين بر رودخانه ها سدهاي بزرگي را جهت آبياري زمينها و يا شرب تاسيس مي كردند مخصوصا در دوره ساسانيان كه پيشرفت معماري رونق زيادي پيدا كرده و اين امر مي توانست آن مناطق را آباد و شهر نشيني را گسترش دهد (1) . عربستان سرزمين عربستان شبه جزيره وسيعي است ،كه از فلاتي تشكيل شده و دورادور آنرا رشته كوههايي فرا گرفته است . سطح وسيعـــــي از اين منطقه داراي آب و هواي گرم وخشك مي باشد . در اين ديار رودخانه و يا درياچه اي ديده نمي شود. جغرافيدانان قديم ، عربستان را به سه منطقه سنگلاخ (2) ، عربستان بياباني (3) ، و عربستان سعيد (4) ،كه مانند ساير قسمتها گرم ولي داراي رطوبت بيشتري بوده است تقسيم مي كرده اند . از لحاظ نباتات عربستان بسيار فقير و نباتاتي كه در آنجا مي روئيد گياهان خاردار و بعضي از غلات بود ولي با اين حال در عربستان سعيد به خصوص در يمن غلات ، سبزيجات و درختان ميوه و قهوه كشت مي شد (5) زندگي مردم عربستان به سختي و عمدتاً چوپاني مي گذشت . همچنين در اطراف مكه كه منطقه اي كوهستاني است ، كشت گياهان رونق چنداني نداشت و در مدينه با توجه به مناسب بودن اقليم ، نخلستانهاي زيادي ديده مي شود . بيشتر غذاي مردم خرما و جو بوده و گندم در سطح كمي كشت مي شده است . و افراد پولدار فقط توانايي خريد گندم را داشته و بيشتر عامه مردم از نان جو استفاده مي كردند . اما بعد از اسلام و پس از فتح مصر ، روم شرقي و ايران ، سرزمينهاي پر آب و حاصلخيزي بدست اعراب افتـــاد و كشت انـــواع محصولات زراعـي وبا غي در بين اعراب رواج زيادي يافت البته قابل ذكر است مناطقي كه بدست مسلمين افتاد از نظر كشاورزي رونق زيادي داشتند در مصر وجود رود نيل باعث رونق كشاورزي بود ،در سوريه كشت غلات رونق بسيار زيادي داشت و در ايران نيز كشت گندم و جو و همچنين يونجه جهت علوفه اسبان در سطح وسيعي كشت مي گرديد . 1) تاريخ ايران از آغاز تا اسلام ، خانلري ، ص 14 2 ) منظور ناحيه سينا و قسمتهاي مجاور آن است 3) منظور بيابان بزرگ نفود و دهنه در مركز مي باشد 4) منظورحجاز و يمن فعلي مي باشد 5) تاريخ جهان ، ش دولاندن ، ج1 ، ص 48 الي 49. كشاورزي در اين سرزمينها پس از فتح آنان توسط اعراب رشد آنچناني از خود نشان نمي داد و عوامل مختلف آب و هوايي باعث كاهش و يا افزايش محصولات بود . پس از انقلاب صنعتي در اروپا و اختراعات مختلف ، تجهيزات و ادوات مناسب كشاورزي ساخته شد كه با استفاده از اين فن آوري ، با اينكه سطح زير كشت در بعضــــي مناطق كـــاهش يافته يا تغييري نمي كرد اما محصول بيشتري بدست مي آمد و در اين راه علم ژنتيك بــه كمك كشاورزان نيز شتافت . شيمي دانان نيز مـــوفق به كشف انواع مواد شيميايي ، جهت از بين بردن آفات شده كه امر بسيار مهمي در كشاورزي به شمار مي رفت . و اما در كشورهاي در حال توسعه مانند بعضي ازكشورهاي خاور ميانه كشاورزي به علت تغيير ساختار زندگي مردم و عدم صنعتي شدن آنها رو به ضعف نهاده و اساس كشاورزي دچار مشكلات زيادي گرديده كه بعضي از اين كشورها براي سير كردن شكم مردم مجبور به وارد كردن مواد غذايي مخصوصا گندم شده اند . كشور عربستان با استفاده از تكنولوژي جديد اقدام به زهكشي زمينهاي شور و لم يزرع خود نموده و با دستگاههاي آب شرين كن آب مورد نياز مزارع را تأمين كرده و اين كشورتوانسته هم اكنون توليد گندم خود را به سطح مناسبي رسانده است . البته به علت بالا بودن هزينه شيرين كردن آب ،كشت بعضي از انواع محصولات مقرون به صرفه نيست . كشورهايي مانند هند و پاكستان ، چين توانسته اند با تركيبي از كشاورزي مدرن وسنتي جايگاه خود را در بين كشورهاي توليد كننده غلات حبوبات و گياهان ليفي حفظ كنند . امريكا خود را به يك كشور قدرتمند كشاورزي تبديل كرده است و با توانايي بالا در اين زمينه حتي روسيه را نيز به خود محتاج نموده و به خاطر تثبيت قيمت مواد غذايي در دنيا ساليانه مقداري از محصولات خود را به دريا مي ريزد.و در اين راستا كشورهاي اسلامي بايد به فكر چاره اي باشند كه بتوانند در صورت لزوم ملت خود را از گرسنگي نجات دهند در ايران نيز با فعاليتهاي زيادي كه انجام گرفته است هنوز خود كفايي در كشاورزي تحقق نيافته . اميد است كه در امر كشاورزي روزي به خود كفايي دست يابيم .
فصــــــــــــل اول
زرتشــــــــــت آئين زرتشت يكي از اديان كهن است كه هزاران سال در خاور ميانه و خاور دور رونق بسيار داشته است و هم اكنون تعداد كمي از افراد پيرو اين دين هستند . اين دين در يكتا پرستي و خداشناسي ادياني، مانند دين يهود و مسيحيت تاثير و نفوذ خوبي داشته است . در عصريكه در همه جاي دنيا ادياني با خدايان متفاوت بودند در ايران باستان مردي به نام سپيتمان زرتشت دين يكتا پرستي ( اهورا مزدا ) را آورد اما اين دين پس از چند قرن دستخوش تغييراتي شد . تولد زرتشت را سال 660 قبل از ميلاد و وفات او را 583 قبل از ميلاد مي دانند ولي بعضي ديگر تولد او را 1000 سال قبل از ميلاد دانسته اند (1) . در آثـــار نــــويسندگان قديم يوناني و رومي از زرتشت در همه جا با حرمت ياد شده است و آوازه دين او ظاهراً به آن مكانها نيز رسيده وآنان را فريفته خود ساخته به نحوي كه در كتب و نوشتجات خود او را به بزرگي ياد كرده اند . اين دين آنقدر رواج يافته بود كه افلاطون تصميم به مطالعه دين زرتشت گرفت و قصد سفر به ايران را داشت كه جنگهاي دوره اي ايران و روم باعث شد اين سفر تحقق نيابد (حدود سال 396 ق م )(2).
1) تاريخ جامع اديان جان ناس ، ص 302 2) همان منبع ، ص 313
مختصري از دستورات زرتشت در باب كشاورزي :
زرتشت داراي دستورات ديني بسياري است و با توجه به علاقه عجيب او به كشاورزي در تعاليم خود به كرات از امت خويش خواسته است در توسعه آن بكوشند و اين كار تا آنجا پيش رفت كه كشاورزي جزء ثوابها بشمار آمده است . ازدستورات وي مي توان نمونه هاي ذيل را ذكر كرد .
الف : زمين خوشبخت
« اي آفريننده جهان جسماني و اي مقدس بگو بدانم كدام زمين در درجه اول از همه خوشبخت تر است . اهورا مزدا پاسخ دادو گفت : اي سپيتمان زرتشت زمين خوشبخت در درجه اول ، جايي است كه مرد پارسا در آن هاون به دست بُرسُم در دست شير گاو در دست بگيرد و آواز بلند ايزد مهر ، دارنده دشتهاي فراخ و ستوران رام را بر طبق مراسم ديني ستايش كند . اي آفريننده جهان جسماني و اي مـــقدس بگو بدانم زمين خوشبخت در درجه دوم كدام است ؟ اهورا مزدا پاسخ داد و گفت اي سپيتمان زرتشت زمين خوشبخت در درجه دوم جايي است كه مرد پارسا در آنجا هر چه بيشتر گندم ، علوفه و درختان ميوه دار بكارد و وسايل آبياري در زمين باير فراهم دارد (1) »
زرتشت مي گويد : «ما اهورا مزدا را مي خواهيم او كه ستور و راستي بيافريد، آبها و گياهان خوب بيافريد ، روشنايي و زمين و همه چيزهاي نيك بيافريد (2)».
همچنين در ديگر دستورات موجود در اوستا كتاب مقدس زرتشتيان آمده است :
زرتشت به اهورا مزدا گويد : « اي آفريننده جهان مادي ،اي يگانه پاك چهارمين كسي كه زمين را به منتهي درجه وجد آورد كيست ؟ اهورا مزدا در پاسخ فرمود : آنكس كه بيشترين مقدار گندم را كشت كند و بيشترين سبزيها را بكارد و بيشترين درختها بنشاند .كسي كه زمين خشك را آب دهد و زمين خيس (باتلاق) را بخشكاند و زير كشت برد(3).» زرتشت گويد : « چه بدحال است زميني ،كه زمان مديدي بي بذر و بذر افشان افتاده و در انتظار كشاورزي ماهر مانده است، مانند : دوشيزه زيبايي كه زمان درازي بي فرزند مانده و اشتياق شوهر خوبي 1) ونديداد ، فرگرد سوم 2) تاريخ كشاورزي ايران ، ص 14 3) ونديداد،فرگرد سوم،فقره33
را دارد(1) .» ب : در مورد افزايش كشت زمينهاي زراعي
در اين مورد زرتشت دستوراتي داده است«تو اي آفريدگار جهان مادي و اي موجود مقدس ، بفرما سومين جايي كه زمين شادمان ترين است كجاست ؟ اهورامزدا در پاسخ فرمود : آنجايي كه يكي از خدا پرستان بيشترين غله را كشت كند و بيشترين گياه و ميوه را بكارد . اي زرتشت سپيتمان آنجائيكه زمين تشنه را آبياري كند و يا باتلاقي را بخشكاند(2).»
ج : اهميت كود حيواني
در مورد زمينهايي نيز كه بايد بازدهي بهتري داشته باشد اهميت كود حيواني را بيان كرده و مصرف آنرا به روشهاي معمول آنروز توصيه نموده است .
در اوستا آمده است : « اي آفريننده جهان …. جايي كه زمين شادمانترين است كجاست ؟ اهورا مزدا پاسخ داد آنجائيكه گله ها و رمه ها روزبروز به حد اكثر افزوده شود (3)» « و آنجايكه گياه و رمه بيشتر باشد و بيشترين مقدار كود ريخته شود (4)». د : نحوه كاشت در اوستا آمده است اهورا مزدا گويد : «اي زرتشت سپيتمان كسي كه زمين را شخم كند با دست چپ و با دست راست . بادست راست و با دست چپ . زمين براي او بار فراوان خواهد آورد به سان عاشقي كه با دلبند خود در خوابگاهش بيارامد و عروس فرزندان آورد . همانگونه نيز زمين بار فراوان خواهد آورد (5).» هـ : اهميت به كشاورزان
همچنين به كشاورزان و كارگراني كه در روي زمين كار مي كنند اهميت زيادي داده و براي آنان ارزش بالايي قائل و در اوستا آمده است «كسي كه زمين را شخم كند اي زرتشت سپيتمان با دست چپ و با دست راست ،
1) ونديداد ، فرگرد سوم ،فقره 24 2)ونديداد ، فرگرد چهارم 3) ونديداد ، فرگرد سوم ، قسمت 1، فقره 5 4) ونديداد ، فرگرد سوم ، قسمت 1 ،فقره 6 5) ونديداد ، فرگرد سوم،قسمت 3 ، فقرة 25 / 29 زمين بــا او بــدين گونه سخن گويد ، اي كسي كه مرا شخم مي كني با دست چپ و با دست راست من نيز همواره كار خود را انجام خواهم داد، بار خواهم آورد . همه گونه نيكويي را ثمر خواهم داد و نخست برايت گندم خواهم روياند، و اي زرتشت سپيتمان كسي كه زمين را شخم نكند با دست چپ و با دست راست ، هميشه در خانه بيگانه ، نيازمندانه بايستد . در ميان آناني كه، نان گدايي مي كنند . ريزه هاي خوان به آنان داده خواهد شد در حالي كه در انبارهاي آنان ذخيره فراوان وجود دارد .» باز زرتشت از اهورا مزدا پرسيد :« اي آفريننده جهان ، اي يگانة پاك ، آئين خدايي از چگونه غذايي بهره يابد؟ اهورامزدا مي فرمايد: كسي كه غله بكارد ، پارسايي كاشته و چنين كسي آئين خدايي را پيشرفت دهد ، چنين كسي آئين خدايي را غذا دهد و اهميت اين كار برابر پاي صد مرد كارگر و پستان هزار زن شيرده و ثواب ده هزار قرباني تشريفاتي است .» همچنين آمده است :« بنابراين مردم را وادار كه اين را در انديشه سپارند . كسي كه نخورد نيرو ندارد تا كارهاي سنگين زندگاني پارسايي را انجام دهد . نيرو ندارد كه كارهاي كشاورزي از پيش ببرد .نيرو ندارد كه فرزند دار شود . هر جانداري به خوردن زنده ماند و چون غذا نخورد ديري نكشد كه بميرد (1).» بر اين اساس مي توان گفت كشاورزي كار اصلي و عمده ايرانيان بوده و آنرا وظيفه ديني خود مي دانستند كه خدا به آنان سپرده است . و كشت و زرع با دينداري و پارسايي ، توام با هم بوده است . ج : كار نكردن در روي زمينهاي زراعي در مورد كساني كه داراي زمين كشاورزي هستند ولي دست روي دست مي گذارند و كار نمي كنند در اوستا آمده است ، « اي سپيتمان زرتشت : كسي كه زمين را اينچنين كشت نكند ، زمين بدو چنين گويد : اي مرد ، اي آنكه با دست چپ و دست راست ، با دست راست و با دست چپ كشت نكردي ! همواره بر در بيگانگان و در ميان خواستاران نان بايستي، و در آنجا همواره چشم به راه ماني تا تو را از در برانند . چنين است پاسخي كه توانگران به تو دهند و همچنين اهورا مزدا مي گويد اي سپيتمان زرتشت كسي كه در زمين بكار نمي پردازد با دست راست و 1) يسنا 29الي 31 دست چپ و با دست چپ و دست راست زمين به او چنين گويد : اي كسي كه در زمين به كار نمي پردازي ، بر در خانه بيگانه نياز خواهي برد و از كساني به شمار خواهي آمد كه به دريوزه روند و از باقيمانده نان ديگران خورند و از ته مانده نان ديگران استفاده كنند (1)». چ : اهميت آب
دين زرتشت براي آب نيز ارزش بالايـــي قائل بودند و ايرانيان به آب احترام زيـادي مــــي گذاشتند و از
هرودوت مورخ يوناني قرن پنجم پيش از ميلاد گرفته تا آگاسياس مورخ يوناني قـــــــرن ششم بعد از ميلاد ستايش آب را به ايرانيان نسبت داده انــد .« هرودوت مي نويسد ايرانيان به خورشيد و ماه وزمين وآتش و باد احترام گذاشته و آنها را ستايش مي كردند و براي آنها فديه و قرباني مي آوردند ، در ميان آب بــــول نمي كردنـد و تف نمي انداختند . و قبول نمي كردند فرد ديگري آب را به آلو دگي بكشاند . ايرانيان براي آب قرباني مي كردند و هر گاه مي خواستند براي آن قرباني كنند در كنار رودخانه و يا درياچه مي رفتند و گودالي را حفر كرده قرباني را در داخــــل گودال ذبح مي كردند و دقت داشتند كه مبادا آب به خون آلوده گردد و پس از آن گوشت قرباني را روي شاخه هاي مورد يا غار مي گذاشتند و مغها آن را با چوب هاي مقدس لمس مي كردند و كلام مقدس مي سرودند (2). » خ : پارسايي در دين زرتشت در آخر بايد گفت : كه در دين زرتشت پرستش اهورا مزدا و پارسا بودن به صورت زير بيان شده است : « اين صدها و هزاران هزار گياهان سودمند درمان بخش را براي فـــــردا ي شما فــــرستاده است ما اهورا مزدا را مي پرستيم ، آن كه رمه ها را آفريد و آبهاي روان و گياهان سودمند پديد آورد و خوراك مرد پارسا دانه اي است كه در دل خاك جاي مـي دهد بي شك دانه كاشتن ،تخم پارسايي به بار آورد (3) » . بر اساس اعتقادات زرتشت اقوام بيابانگرد و يغماگر كه به ايران هجوم مي آورند و مزارع را ويران و غارت مي كنند ، از پيروان اهريمن هستند 1) ونديداد ، فرگرد سوم ، بخش سوم 2) يشت ها ، ج 1 ، ص 160 3) همان منبع ، همان صفحه
و بطور خلاصه دين زرتشت علت و معلول زندگي را مبتني بر دامپروري و كشاورزي مي داند و معتقد است آنچه به اين دين يك ايده آل عملي و ارزش واقعي مي بخشد همين تحسين فعاليتهاي كشاورزي و دامپروري است .
فصـــــــــل دوم
يهـــــــــــود دين يهود از دينهاي قديمي است كه در حد وسيعي گسترش يا فته بود و با آمدن مذهب مسيحيت رفته رفته از تعــــــداد پيروان آن كاسته شد به نحوي كه در زمان حال اقليتي بيش نيستند . در مورد كشاورزي اين دين داراي دستوراتي است كه پس از مقدماتي به آن مي پردازيم . الف : عيد پسح اقوام يهود خداي يهوه را مي پرستند آنان داراي عيد پسح ساليانه و رعايت آداب يوم سبت هفتگي هستند . مراسم پسح (1) “ با جشن باستاني كه سامي نژادان از دير باز داشته اند مشابه است و اين جشن يادگار واقعه خروج از مصر و رهايي از قيد مصريان مي باشد.آنها قبل از طلوع فجر گوسفند يا بزي را قرباني مي نمودند و خون آنرا به درگـاه يا خيمــه ها مي پاشيدند سپس گوشت قرباني را تماماً مي خوردندو يا مي سوزاندند به نحوي كه چيزي از آن باقي نمي ماند“ (2). اما مراسم روز سبت كه آن نيز ظاهراً يكي از رسوم كهن باستاني قبل از خروج از مصر است و چنان بوده 1) pesakh 2 ) سفر خروج:12/22 كه هر هفته بعد از شش روز كـــــار روز هفتم را مقدس دانسته و آن روز را مخصوص استراحت و عبادت خداوند قرار مي دادند . آداب و عبادات ديگر كه هنوز در نزد يهود متداول است مانند عيد ماه نو و عيد پشم چيني گوسفندان و حرمت بعضي از اغذيه ها و غيره كه ريشه هاي باستاني قديم دارد (1). ب : شروع زراعت در قوم يهود در طي قرون متمادي كه از شروع يهوديت گذشته بود در دين موسي (ع ) تغييرات زيادي حاصل شد و زندگاني يهود نيز دچار تغييرات فاحشي گرديد و از روش صحراگردي و كــــــــوچ نشيني تغيير حالت يافته به شهر نشيني واسكان در يك مكان گرايش پيدا كردند و به زراعت و صنعت پرداختند . بايد دانست كه طايفه كنعانيان از قديم الايام يك دوره پرستش طبيعت را كه مولود زندگاني فلاحتي آنها بود طي كرده بودند و براي خود خداياني كه زمين را آباد مي كرد داشتند .اين خدايان را به طور كلي بعل مي ناميدند . و به نظر آنان هر نقطه حاصلخيززمين كه بارور بود مديون يك بعل بود و در دوره عمر نباتات با بعلهاي زميني كاملاً ارتباط داشت و ادوار مختلف از رويش گياه تا سرسبزي و مرحلة فنا و نابودي را از بعل مي دانستند . و بني اسرائيل اين افكار و عقايد و قرباني كردن ها را از كنعانيها ياد گرفته بودند و به مرور خداي يهوه (يهود) را جانشين بعل قرار دادند (2). بايد گفت مذهب يهود بر سه پايه استوار است : شريعت (تورات) ،تكرار شريعت (ميش تاه ) ، تحصيل شريعت (گمارا) (3). پ : خلاصه اي ازكشاورزي در تورات عادل مثل درخت خرما خواهد شكفت و مثل سرو آزاد در لبنان نمو خواهد كرد (4). آنانكه با اشكها مي كارند با ترنم درو خواهند نمود (5). از مزرعه مرد كاهل و از تاكستان شخص ناقص العقل گذشتم و اينك بر تمامي آن، خارها مي روئيد و خس تمامي روي آنرا مي پـــوشانيد و ديوار سنگينش خراب شده بود پس من نگريسته متفكر شدم ملاحظه كردم و 1) تاريخ جامع اديان ، جان ناس ، ص 376 2) تاريخ جامع اديان ، جان ناس ، ص338 3) حكمت اديان ، ص 140و141 4) كتاب مزامير : 4/127 5) كتاب مزامير : 5/129
ادب آموختم اندكي خفت و اندكي خواب و اندكي برهم نهادن دستها به جهت خواب پس فقر تو مثل راهزن بر تو خواهد آمد و نيازمندي تو مانند مرد مسلح است (1). براي هر چيز زماني است و هر مطلبي را زير آسمان وقتي است ، وقتي براي ولادت و وقتي براي موت ، وقتي براي غرس نمودن و وقتي براي كندن مغروس (2) منفعت زمين براي همه است بلكه مزرعه ،پادشاه را نيز خدمت مي كند (3).
آنكه به باد نگاه ميكند نخواهد كشت و آنكه به ابرها نظر نمايد نخواهد درويد (4).
بامدادان تخم خود را بكار و شامگاهان دست خود را باز مدار زيرا تو نمي داني كداميك از آنها اين يا آن كامياب خواهد شد يا هر دوي آنها مثل هم نيكو خواهد گشت (5). گياه خشك شد و گل پژمرده گردد ليكن كلام خداي ما تا ابد استوار خواهد ماند (6).
به عدالت بكاريد و به حسب رحمت درو نمائيد(7).
1) بوجود آمدن خشكي ها خدا خشكي را «زمين » و اجتماع آبها را «دريا» ناميد و خدا اين را پسنديد . سپس خدا فرمود: انواع نباتات و گياهان دانه دار و درختان ميوه دار در زمين برويند و هر يك ، نوع خود را توليد كنند .(8). سپس خدا فرمود: (( آبها از موجودات زنده پر شوند و پرندگان بر فراز آسمان به پرواز در آيند . پس خدا حيوانات بــــزرگ دريايي و انواع جانوران آبزي و انواع پرندگان را آفريد . خدا از اين نيز خشنود شد و آنها را بركت داده ، فرمود : موجودات دريايي بارور و زياد شوند و آبها را پر سازند و پرندگان نيز روي زمين زياد شوند . شب گذشت و صبح شد اين روز پنجم بود . سپس خدا فرمود : زمين انواع جانوران و حيوانات اهلــــي و وحشي و خزندگان را بوجود آورد . ))
1) كتاب امثال : 24/30-34 2) كتاب جامعه : 3/1-2 3) كتاب جامعه : 5/9 4) كتاب جامعه : 11/4
5) كتاب جامعه : 11/ 6 6) كتاب اشعيا : 45/9 7 ) كتاب هوشع : 8/7 8) سفر پيدايش : 1/ 9-12
خدا انواع حيوانات اهلي و وحشي و تمام خزندگان را بوجود آورد و از كار خود خشنود گرديد . سرانجام خدا فرمود : (( انسان را شبيه خود بسازيم تا بر حيوانات زمين و ماهيان دريا و پرندگان آسمان فرمانروايي كند . پس خدا انسان را شبيه خود آفريد . او انسان را زن و مرد خلق كرد و ايشان را بركت داده فرمود بارور و زياد شويد ، زمين را پر سازيد ، بر آن تسلط يابيد و بر ماهيان دريا و پرندگان آسمان و همة حيوانات فرمانروايي كنيد . تمام گياهان دانه دار و ميوه هاي درختان را براي خوراك به شما دادم و همة علفهاي سبز را به حيوانات و پرندگان و خزندگان بخشيدم (1) .)) 2) دعا براي افزليش محصول
همچنين در دعاهاي پيامبران الهي بر افزايش محصول و باران و يا بزرگداشت قوم خود در تورات آمده است كه اسحاق (ع) ، يعقوب (ع) را دعا فرموده و گفت : (( بوي پسرم چون رايحة خوشبوي صحرايي است كه خداوند آنرا بركت داده ، خدا باران بر زمينت بباراند تا محصولت فراوان باشد و غله و شرابت افزوده گردد (2). ))
3) نفرين افراد كه اسحاق (ع) گفت : (( باران بر زمينت نخواهد باريد و محصول زياد نخواهي داشت (3). )) و آمده است فرد يا قومي فاقد محصول مناسب باشد نشان دهندة از بين رفتن بركت خدا خواهد بود. دين يهود داراي قوانين خاصي براي اموال و حيوانات است .
4) قوانين مربوط به اموال ((اگر كسي گاو و يا گوسفندي را بدزدد و بفروشد يا سر ببرد، بايد به عوض گاوي كه دزديده پنج گاو و به عوض گوسفند، چهار گـوسفند پس بـدهد . اگر از عهده كامل غــرامت بر نيايد ، در قبال اين غرامت به غلامــي 1) سفر پيدايش 1/20-30 2) سفر پيدايش 27/27-28 3) سفر پيدايش : 27 / 39
فروخته شود، اگر دزد در حين دزديدن گاو ، گوسفند ويا الاغ دستگير شود بايد دو برابر حيوان دزديده شده جريمه بدهد. اگر دزد به هنگام شب در حين عمل دزدي كشته شود ، كسي كه او را كشته است مجرم شناخته نمي شود ، اما اگر اين قتل در روز واقع شود كسي كه او را كشته است مجرم است . اگر كسي چارپايان خود را به عمد در داخل تاكستان شخص ديگري رها كند ، و يا آنها را در مزرعه شخص ديگري بچراند ، بايد از بهترين محصول خود برابر خسارت وارده به صاحب تاكستان يا مزرعه غرامت بپردازد. اگر كسي در مزرعه اش آتشي روشن كند و آتش به مزرعه ديگري سرايت كند و بافه ها يا محصول درو نشده و يا تمام مزرعة او را بسوزاند، آنكه آتش را افروخته است بايد غرامت تمام خسارات وارده را بپردازد (1))) (( هر گاه گاو ، گوسفند ، الاغ ، لباس و يا هر چيز ديگري گم شود و صاحبش ادعا كند كه گمشدة او پيش فلان شخص است ، ولي آن شخص انكار كند ، بايد هر دو به حضور قضات بيايند و كسي كه مقصر شناخته شد دو برابر مالي كه دزديده شده ، تاوان دهد. اگر كسي گاو يا الاغ يا گوسفند يا هر حيوان ديگري را به دست همسايه به امانت بسپارد و آن حيوان بميرد ، يا آسيب ببيند، و يا غارت شود و شاهدي در بين نباشد ، آن همسايه بايد سوگند بخورد كه آن را ندزديده است و صاحب مال بايد سوگند او را بپذيرد و از گرفتن تاوان مال ، خودداري كند. ولي اگر حيوان يا مال امانتي از نزد امانتدار دزديده شود ، امانتدار بايد به صاحب مال غرامت دهد. اگر احياناً جانوري وحشي آن را دريده باشد ، شخص امانتدار بايد لاشة دريده شده را براي اثبات اين امر نشان دهد ، كه در اين صورت غرامت گرفته نمي شود .اگر كسي حيواني را از همسايه خود قرض بگيرد و آن حيوان آسيب ببيند يا كشته شود و صاحبش هم در آن زمان در آنجا حاضر نبوده باشد قرض گيرنده بايد عوض آن حيوان را بدهد . اما اگر صاحبش در آنجا حاضر بوده باشد احتياجي به پرداخت تاوان نيست . اگر حيوان كرايه شده باشد همان كرايه غرامت را نيز شامل مي شود (2). )) 1) سفر خروج : 22/1-6 2) سفر خروج : 22/9-15
5) در مورد كار كردن روي زمين (( در زمين خود شش سال كشت وزرع كنيد ، و محصول آن را جمع نماييد.اما در سال هفتم بگذاريد زمين استراحت كندو آنچه را كه در آن مي رويد واگذاريدتا فقرا از آن استفاده كنند و آنچه از آن باقي بماند حيوانات صحرا بخورند . اين دستور در مورد باغ انگور نيز صدق مي كند . شش روز كار كنيد و روز هفتم استراحت نماييد تا غلامان و كنيزان و غريباني كه برايتان كار مي كنند و حتــي چارپايانتان بتوانند استراحت نمايند . از آنچه كه به شما گفته ام اطاعت كنيد . نزد خدايان غير دعا نكنيد و حتي اسم آنها را بر زبان نياوريد (1)))
6) مصرف گوشت در مورد حيوانات و مصرف گوشت آنها نيز دستوراتي در مورد حلال و يا حرام بودن آنها داده است . ((خداوند به موسي و هارون فرمود كه اين دستورات را به قوم اسرائيل بدهند: هر حيواني كه شكافته سم باشد و نشخوار كند حلال گوشت است.ولي گوشت شتر ،گوركن و خرگوش را نبايد خورد، زيرا اين حيوانـات هر چنـــد نشخوار مي كنند اما شكافته سم نيستند؛همچنين گوشت خوك را نيز نبايد خورد،زيرا هر چند شكافته سم است اما نشخوار نمي كند.پس نبايد اين حيوانات را بخوريد و يا حتي دست به لاشه آنها بزنيد،زيرا گوشت آنها حرام است.
از حيواناتي كه در آب زندگي مي كنند چه در رودخانه باشند و چه در دريا آنها يي را مي توانيد بخوريد كه باله و فلس داشته باشند.تمام جانوران آبزي ديگر براي شما حرامند، نه گوشت آنها را بخوريد و نه به لاشه آنها دست بزنيد. باز تكرار مي كنم، هر جانور آبزي كه باله و فلس نداشته باشد براي شما حرام است. از ميان پرندگان اينها را نبايد بخوريد: عــقاب ، جغد ، بـــــاز ، شاهين ، لاشخور ، كركس ، كلاغ ، شترمرغ ، مرغ دريايي ، لك لك ، مرغ ماهي خوار ، مرغ سقا ، قره قاز ، هد هد و خفاش.
1) سفر خروج : 23/10-13
حشرات بالدار نبايد خورده شوند ، بجز آنهايي كه مي جهند، يعني ملخ و انواع گوناگون آن ، اينها را مي توان خورد. اما ساير حشرات بالدار براي شما حرامند. هر كس به لاشه اين حيوانات حرام گوشت دست بزند تا غروب شرعاً نجس خواهد بود. هر كس لاشه آنها
را بردارد بايد لباسش را بشويد . او تا غروب شرعاً نجس خواهد بود.
اگر به حيواني دست بزنيد كه سمش كاملاً شكافته نباشد و يا نشخوار نكند، شرعاً نجس خواهيد بود ، زيرا حرام گوشت هستند . هر حيوان چهارپا كه روي پنجه راه رود خوردنش حرام است. هركس به لاشه چنين حيواني دست بزند تا غروب نجس خواهد بود . هر كس لاشه آن را بردارد تا غروب نجس خواهد بود و بايد لباس خود را بشويد. اين حيوانات براي شما حرام هستند. موش كور ، موش صحرايي ، موش خانگي و انواع مارمولك حرامند و نبايد خورده شوند . هر كس به لاشه ايـن جانوران دست بزند تا غروب شرعاً نجس خواهد بود . اگر لاشه آنها روي شيئي كه از جنس چوب ، پارچه ، چـرم يا گوني باشد بيفتد آن شييء شرعاً نجس خواهد شد . بايد آن را در آب بگذاريد و آن تا غروب نجس خواهد بود ولي بعد از آن ، مي توان دوباره آن را بكار برد . اگر لاشه يكي از اين جانوران در يك ظرف سفالين بيفتد ، هـر چيزي كه در آن ظرف باشد نجس خواهد بود و بايد ظرف را شكست . اگر آب چنين ظرفي روي خوراكي ريخته شود آن خوراك نيز شرعاً نجس خواهد شد و هر آشاميدني هم كه در چنين ظرفي باشد ، نجس خواهد بود . اگر لاشه يكي از اين جانوران روي تنور يا اجاقي بيفتد ، آن تنور يا اجاق شرعاً نجس خواهد شد و بايد آن را شكست. امــا اگر لاشه در چشمه يا آب انباري بيفتد ، چشمه يـا آب انبــار نجس نخواهـــد شد . اگر لاشه روي دانه هايي كه قرار است كاشته شود بيفتد آن دانه ها نجس نخواهد شد ، ولي اگر روي دانه هاي خيس كرده بيفتد دانه ها نجس خواهند گرديد . اگر حيوان حلال گوشتي بميرد ، هر كس لاشه آن را لمس كند تا غروب شرعاً نجس خواهد بود . همچنين اگر كسي گوشت آن را بخورد و يا لاشه آن را جابجا كند بايد لباس خود را بشويد و او تا غروب نجس خواهد بود .جانوراني كه روي زمين مي خزند ، چه آنهايي كه دست و پا ندارند و چه آنهايي كه چهار دست و پا و يا پاهاي زياد دارند ، حرامند و نبايد خورده شوند . با آنها خود را نجس نسازيد . من خداوند ، خداي شما هستم . خود را تقديس نماييد و مقدس باشيد ، چون من مقدس هستم . پس با اين جانوراني كه روي زمين مي خزند خود را نجس نكنيد . من همان خداوندي هستم كه شما را از سرزمين مصر بيرون آوردم تا خداي شما باشم . بنابراين بايد مقدس باشيد ، زيرا من مقدس هستم .
اين قوانين را بايد در مورد حيوانات ، پرندگان ، جانوران آبزي و خزندگان رعايت كنيد . بايد در ميان حيوانات نجس و طاهر ، حرام گوشت و حلال گوشت ، تفاوت قائل شويد(1) . ))
1) سفر لاويان :11/1-47
فصــــــل ســـــوم
مسيحيـــــت كتاب مقدس مسيحيان انجيل است و فرق مختلف مسيحيت در قبول انجيل توافق دارند . و انجيل مورد قبول عالم مسيحيت “ عبارت است از چهار حكايت از زندگاني عيسي (ع) به نام انجيل ها ، شرح مجاهدات مبلغين به نام اعمال رسولان و 21 نامه از مبلغين به نام رسالات ، شامل شرح الهامات و مكاشفات “ (1)
در آئين عيسوي و مسيحيت مي توان توجه حضرت مسيح را به كشت و زرع و امرار معاش از طريق آن ديد و اينكه آن حضرت چگونه به پيروان وحواريـــــون خود به زراعت و كشاورزي توصيه مي نمود . و يا اينكه از آنها جهت تمثيل استفاده مي نمودند . الف: توجه به كشت و زرع
در ذيل بخشهايي از انجيل حضرت عيسي را مي آوريم كه در آن به كشت و زرع توجه داشته اند و حضرت عيسي (ع) داستاني را بيان نموده اند به اين مضمون :
(( گوش كنيد ! روزي كشاورزي رفت تا در مزرعه اش تخم بكارد . هنگامي كه تخم مي پاشيد ، مقداري 1) حكمت اديان ، ص 34 الي 35 از تخمها در جاده افتاد و پرنده ها آمده ، آنها را از زمين خشك برداشتند و خوردند . مقداري نيز روي خاكي افتاد كه زيرش سنگ بود ، به همين خاطر زود سبز شدند ، ولي طولي نكشيد كه زير حرارت آفتاب سوختند و از بين رفتند چون ريشه محكمي نداشتند . بعضي از تخم ها نيز در ميان خارها ريختند ، خارها دور آنها را گرفتند و نگذاشتند ثمري بدهند . اما مقداري از تخمها در زمين خوب و حاصلخيز افتاد و سي برابر زيادتر و بعضي ها تا شصت و حتي صد برابر ثمر دادند . اگر گوش داريد ، گوش كنيد ! (1 )))
(( يك روز شنبه ،كه روز مقدس يهود است ، عيسي (ع) و شاگردانش از ميان كشتزارها مي گذشتند . درهمان حال كه مي رفتند ، شاگردان خوشه هاي گندم را مي چيدند و دانه هايش را مي خوردند . بعضي از روحانيون يهود به عيـسي گفتند : پيروانت نبايد اين كـار را بكنند ، چون بر خلاف دستورات مذهبي مــاست . امروز روز شنبه و روز استراحت است و نبايد دست به هيچ كاري زد (2). )) عيسي ( ع ) سپس اين داستان را بيان فرمود : (( شخصي در باغ خود درخت انجيري كاشته بـــود . اما هر بار كه به آن سر مي زد ، ميديد كه ميوه اي نياورده است سرانجام صبرش به پايان رسيد و به باغبان خود گفت : اين درخت را ببر ، چون سه سال تمام انتظار كشيده ام و هنوز يك دانه انجير هم نداده است ! نگه داشتنش چه فايده اي دارد ؟ زمين را بيهوده اشغال كرده است! باغبان جواب داد : باز هم به آن فرصت بدهيد ! بگذاريد يك سال ديگر هم بماند تا از آن به خوبي مواظبت كنم و كود زياد به آن بدهم . اگر سال آينده ميوه داد چه بهتر ، اما اگر نداد ، آنوقت آن را خواهم بريد(3)))
(( اگر درخت خوب باشد ، ميوه اش نيز خوب خواهد بود ، و اگر بد باشد ، ميوه اش نيز بد خواهد بود . درخت را از ميوه اش مي شناسند . نه بوته خار انجير ميدهد و نه بوته تمشك ، انگور ! شخص خوب چون خوش قلب است ، اعمالش نيز خوب است . شخص بد ، چون بد باطن است ، اعمالش نيز بد است . آنچه در دل شخص باشد ، از سخنانش آشكار ميگردد ! ))( 4 ) 1) انجيل مرقس 4/ 3-9 2) انجيل مرقس ، 2/23-24 3) انجيل لوقا ، 13/6-9 4) انجيل متي 6/43-45 و انجيل لوقا 6/43-45
(( همانطور كه درخت را از ميوه اش مي شناسند ، ايشان را نيز مي توان از اعمالشان شناخت . شما يقيناً فرق درخت انگور و خار بيابان ، و فرق انجير و بوته خار را ميدانيد . درخت سالم ميوه خوب مي دهد و درخت فاسد ميوه بد . درخت سالم نمي تواند ميوه بد بدهد ، درخت فاسد نيز ميوه خوب نمي دهد . درختهايي كه ميوه بد مي دهند ، بريده و در آتش انداخته مي شوند .( 1 )))
حالا داستان ديگري تعريف مي كنم تا بدانيد ملكوت خدا چگونه است :
(( كشاورزي در مزرعه اش تخم پاشيد ورفت . روزها گذشت و كم كم تخم سبز شد و رشد كرد بدون آنكه كشاورز بداند چگونه اين امر اتفاق افتاد . زيرا زمين بدون كمك كسي ، خودش تخم را به ثمر مي رساند . يعني اول ساقه بالا مي آيد ، بعد خوشه درست مي شود ، و بعد از آن دانه كامل در خوشه ايجاد مي شود . و وقتي ثمر رسيد ، كشاورز داس را برمي دارد تا محصول را درو كند)) ( 2 )
(( سپس گفت : چطور مي توانم ملكوت خدا را براي شما تشريح كنم ؟ با چه مثلي آن را برايتان شرح دهم. مانند دانه خردلي است كه اگر چه يكي از كوچكترين دانه هاست ، ولي وقتي كاشته شد ، از همه گياهان بزرگتر مي شود و شاخـه هاي بلند مـــي آورد ، بطــــوري كه پــرندگــان بتوانند زيـــر سايه اش آشيانه كنند . او پيام خدا را تا آنجاكه مردم مي توانستند بفهمند ، بصورت داستان ومثل براي ايشان بيان مي فرمود . در واقع عيسي (ع)هميشه بصورت داستان و مثل به مردم تعليم ميداد . عيسي بـاز مثل ديگري براي ايشان آورد : ملكوت خدا مانند دانه ريز خردل است كه در مزرعه اش كاشته شده باشد . دانه خردل كوچكترين دانه هاست ، با اين وجود وقتي رشد مـي كند از تمام بوته هاي ديگر بزرگتر شده ، به اندازه يك درخت مـي شود ، بطوري كــه پرنده ها مي آيند و در لابلاي شاخه هايش لانه مي كنند ( 3 ) ))
ب :اعمال انسان در كشاورزي
1) انجيل متي 7/16-18 2) انجيل مرقس ، 4/26-29 3) (انجيل مرقس 4/30-43 ) ( انجيل متي 13/31-32 ) (( همانطور كه درخت را از ميوه اش مي شناسند ، ايشان را نيز مي توان از اعمالشان شناخت . شما يقيناً فرق درخت انگــــور و خــار بيابــان ، و فرق انجير و بوته خار را مي دانيد . اگر درخت خوب باشد ، ميوه اش نيز خوب خواهد بود . درخت را از ميــوه اش مي شناسند . نه بوته خار انجير مي دهد و نه بوته تمشك انگور ! شخص خوب چون خوش قلب است ، اعمالش نيز خوب است . شخص بد چون بد باطن است ، اعمالش نيز بد است . آنچه در دل شخص باشد ، از سخنانش آشكار مي گردد ! )) ( 1 ) (( سپس اين داستان را براي ايشان بيان كرد : شخصي ثروتمند از مزرعه خود محصول فراواني بدست آورد ، بطوري كه تمام انبارهايش پر شد ، اما هنوز مقدار زيادي غله باقي مانده بود . پس از تفكر بسيار ، با لاخره با خود گفت : انبارهايم را خراب مي كنم و انبارهاي بزرگتري مي سازم تا جاي كافي براي محصول خود داشته باشم . آنگاه به خود خواهم گفت : اي مرد خوشبخت ، تو براي چندين سال ، محصول فراوان ذخيره كرده اي ! حالا ديگر راحت باش و به عيش و نوش بپرداز و خوش بگذران ! اما خدا به او فرمود : اي نادان ! همين امشب جانت را خواهم گرفت . آنگاه اموالي كه اندوخته اي ، به چه كسي خواهد رسيد ؟ بلي نادان است هر كه در اين دنيامال و ثروت اندوزد ، وتوشه اي براي آخرت نيندوزد ! ( 2 ) )) (( و اينك حكايتي ديگر : مالكي تاكستاني ساخت ، دورتادور آن را ديوار كشيد ، حوضي براي له كردن انگور ساخت ، و يك برج هم براي ديدباني احداث كرد و باغ را به چند باغبان اجاره داد ، وخود به سفر رفت در موسم انگور چيني ، مالك چند نفر را فرستاد تا ســهم خود را از باغبانها تحويل بگيرد . ولــــي باغبانان به ايشان حمله كرده ، يكي را گرفتند و زدند ، يكي را كشتند و ديگري را سنگباران كردند . مالك عده اي ديگر فرستاد تا سهم خود را بگيرد ، ولـــــي نتيجه همان بود . سرانجام پسر خود را فرستاد ، با اين تصور كه آنها احترام او را نگاه خواهند داشت . وقتي باغبانان چشمشان بـه پسر مالك افتاد ، به يكديگر گفتند : وارث باغ آمده ، بيائيد او را بكشيم و خــود صاحب باغ شويم . پس او را از بـــاغ بيرون كشيدند و كشتند . حالا بنظر شما وقتــي مالك باغ برگردد ، با 1 ) ( انجيل متي 7/16 ) ( انجيل لوقا 6/43-45) 2) ( انجيل لوقا 12/16-21) باغبانها چه خواهد كرد ؟ پسران قوم جواب دادند : حتماً انتقام شديدي از آنان خواهد گرفت و باغ را به باغبانهايي اجاره خواهد داد تا بتواند سهم خود را به موقع از ايشان بگيرد . آنگاه عيسي از ايشان پرسيد : آيا شما هيچگاه اين آيه را در كتاب آسماني نخوانده ايد كه : همان سنگي كه بنّاها دور انداختند ، سنگ اصلي ساختمان شد . چقدر عالي است كاري كه خداوند كرده است ! منظورم اين است كه خداوند بركات ملكوت خود را از شما گرفته ، به قومي خواهد داد كه از محصول آن ، سهم خداوند را به او بدهند . اگر سنگ روي كسي بيفتد ، او را له خواهد كرد .( 1 ) )) (( چرا براي لباس و پوشاك غصه مي خوريد ؟ به گلهاي سوسن كه در صحرا هستند ، نگـاه كنيد . آنها براي لباس غصه نمي خورند . با اين حال به شما مي گويم كه سليمان هم با تمام ثروت و شكوه خود ، هرگز لباسي به زيبايي اين گلهاي صحرايي نپوشيد . پس اگر خدا در فكر گلهايي است كه امروز هستند و فردا ازبين مي روند ، چقدر در فكر شماست ، اي كم ايمانان (2) )).
1 ) ( انجيل متي 21/33-45 ) ( انجيل مرقس 12/1-11 ) ( انجيل لوقا 20/9-18 ) 2 ) ( انجيل متي 6/28-29 )
مقدمه در اين بخش ابتدا عواملي را كه در كشت وزرع اهميت دارند را به اختصار بيان كرده و سپس ديدگاه قران را در هـــر مورد بيان مي نمايم البته لازم به توضيح است كه در بعضي آيات قراني موارد به صورت جزء جزء و در بعضي به صورت كلي بيان شده اند لذا آيات قراني چنان ژرف و عميق است كه به سادگي نمي توان به عمق مفاهيم پي بـــرد و هر چه علم پيشرفت مي كند به مفاهيم آن بيشتر پي برده مي شود و هر فردي با توجه به تحصيلات عالية خود مي تواند مفاهيم عميقي از قران را دريابد. امام علي (ع) در اين خصوص مي فرمايند : (‹ و ان القران ظاهره أنيق ، و باطنة عميق ، لا تفني عجائبه ، و لا تنقضي غرآئبه ، و لا تكشف الظلمات الا به ›) يعني : ظاهر قران كريم شگفت آور و باطن آن ژرف و بي پايان است و عجائب و غرائب آن پاياني ندارد و تاريكيها رفع نمي گردد مگر به وسيلة آن (1) . به طوري كه بعضي از معاصرين آورده اند : اعراب كه مردمي بيابان گرد و كارشان پرورش اغنام و احشام مي باشد در توسعة اقتصادي كشورهــاي مفتوحــــه نفوذ زيادي نــداشتند . و منبع اصلـي زندگي در آسياي غربي و 1) نهج البلاغه خطبة 18 ، ص 75 همين نقاط صنايع تازه اي بوجود آمد و توسعه يافت ، از قبيل اسلحه سازي در دمشق و تولد tolede ، چرم سازي در افريقاي شمالي ، كشاورزي بود با اين حال در قرطبه ، نساجي در دمشق و موصل . در بارة تجارت بايد گفت كه تغييرات عميقي در آن بروز كرد ، چون پيشرفت مسلمين و تعصب آنها موجب قطع روابط ميان آسيا و آفريقا و اروپاي مسيحي شد ، منتها ارتباط به وسيلة كاروانها در سراسر امپراطوري عرب برقرار گشت و در همة شهرها بازارهايي براي خريد و فروش كالاهاي مختلف بوجود آمد چندي بعد به بازرگانان ايتاليايي اجازه داده شد كه در طول سواحل افريقا به كشتي راني و مبادلة كالا مشغول شوند به اين شرط كه حقوق گمركي مقرر را بپردازند (1))). اما دين اسلام كه يكي از اديان بزرگ الهي است و بيش از يك ميليارد نفر پيرو آن هستند . با توجه به اينكه اين دين از اديان ديگر جوانتر است و زماني كه اين دين در جهان پراكنده شد علوم مختلف مخصوصاً ادبيات رشد بسيار زيادي در بين اعراب داشته و همين امــر بــاعث گـرديد كه سخنان خداوند در كتاب مقدسي به نام قران بدون تحريف بدست ما برسد و همچنين در كنار آيات قراني احاديث و روايات معتبري نيز كه ثبت شده است مكمل آن مي باشد در اين دين بيش از ساير اديان الهي ديگر به كشاورزي اهميت داده شده است كه به شرح بعضي از آنها خواهيم پرداخت .
1) تاريخ جهاني ، ش، دولاندن ، ص 360الي 362
فصل اول
زمين در قران مدخلي بر بحث محيط رشد گياه ، خاك است و لايه اي از سطـــح زمين را خاك زراعي مي گويند كه قادر به حمايت از گياه بوده و در نتيجه گياه بتواند در آن رشد كند . خـــاك مخلوطي از مواد جامد ، گازها و آب مـي باشد . خاك زراعي محيطي است با فعاليتهاي حياتي و وظيفة آن تأمين هوا و مواد غذايي مورد نيـاز گياه ، ذخيرة آب و حمايت مكانيكي از گياه است . وظايف خاك را مي توان از طريق تجمع مصنوعي عوامل تأمين نمود . پس وجود خاك به خودي خود براي رشد گياه ضرورتي ندارد . اما توليد وسيع محصولات زراعي بدون وجود خاك غير ممكن و يا غير اقتصادي است . (( خاك از تجمع مواد معدني و آلي تشكيل يافته است . اجزاء معدني خاك از ذراتي با قطر كمتر از 2 ميلي متر تشكيل گرديده است . اگر مقدار ذرات درشت و خرده سنگ ، خاك آنقدر باشد كه در فعاليتهاي زراعي ايجاد اختلال نمايند آن خاك جزء خاكهاي زراعي شمرده نمي شود)) . (1) 1) اصول و مباني زراعت ، ص 85الي88 ذرات معدني خاك را بر اساس اندازه تقسيم بندي مي نمايند : 1) رس 2) سيلت 3) شن زمينها از نظر نوع در كشاورزي نيز تقسيم بندي شده اند و عبارتند از : الف ) زمينهاي غير آبي : زمينهاي هستند كه در آنها كشاورز كشت ديم انجام مي دهد و پس از كشت زمين را بدون آبياري رها كرده فقط مراحل مختلف داشت را انجام مي دهد كه ميزان محصول بدست آمده علاوه بر موارد مختلف به مقدار نزولات آسماني بستگي دارد . ب) زمينهاي آبي : وسعت اين زمينها نسبت به زمين ديم كمتر است و كشاورز به روشهاي مختلف سنتي و يا مكانيزه كمبود رطوبت را براي گياه جبران مي كند . علاوه بر اين موارد زمينها از نظر ذرات خاك ، شيب زمين ، هـومـوس خـــاك و ميكروارگــانيزمها تقسيم شده و مي تواند حاصلخيزي زمين را به وسيله اين عوامل و همچنين نوع كشت در منطقه بيان نمود . با اين وصف زمين يكي از سرمايه هاي اصلي هر فرد ، جامعه و كشور است و بايد در حفظ و نگهداري خاك زراعي بسيار دقت كرده و آنرا به سادگي از دست ندهيم . ابتدا زمين را از نظر فقهي مورد بررسي قرار داده و سپس به شرح آيات قراني مي پردازيم. زمين از نظر فقه اسلامي :
زمين از نظر فقه اسلامي دو نوع است ، 1) زمينهاي موات 2) زمينهاي آباد
1) زمينهاي موات : (( زمينهايي هستند كه هيچگونه فعاليت كشت و زرع در آنها صورت نگرفته است و خريد و فروش آنها صحيح نيست . و از نظر فقه اسلامي اين زمينها به مالكيت افراد و دولت در نمي آيند و مالك اصلي آنان خداوند ، رسول و امامان هستند و در زمان غيبت امام حكم عام بر آنها جاري است . و خلفاي الهي همان نظراتي كه خداوند بر آن زمينها دارد ، دارند و آن اين است كه هر كسي اقدام به احياء موات كند صاحب زمين است . حد احياء موات : كه منشأ مالكيت است به تشخيص عرف واگذار شده است و حق تصرف از تحجير شروع مي شود و آن عبارت است از سنگچين كردن و يا ديوار كشيدن . بعضي از علما تحجير را موجب مالكيت ندانسته بلكه موجب حق اولويت مي دانند . البته بايد ياد آور شد كه بحثهاي اين مقوله نظر عمومي و كلي فقه اسلامي است و البته در موارد اختلاف بايد به فقيه زنده جامع الشرايط مراجعه شود ))(1) . (( قله هاي كوهها ، درون دره ها ، مراتع ، جنگلها و ني زارهاي طبيعي و آبها نيز همين حكم را دارند . زمينهايي كه پس از آبـــادي بــه صورت موات در آمده و آنچه ملوك به عنوان اقطاع ( تيول ) در دست خود داشته اند يا به ديگران بذل نموده اند ، همچنين سرزمينهايي كه از طريق مسالمت آميز و صلح به دست مسلمانان در آمده در حكم زمينهاي موات يا سر سبز طبيعي است ))(2). 2) زمينهاي آباد : نظر اسلام به طور عموم راجع به اراضي موات و ملحقات آن از قبيل جنگلها ، مراتع ، بيشه ها و سواحل درياها بيان گرديد و راجع به اراضي آباد مشخص شده كه اگرزمينهائي در تملك احياء كننده قرار گرفته باشد براي احياء كننده ايجاد حق و تملك را نموده است . اگر اين زمين از حالت احياء و آبادي خارج گردد ، از تملك فرد نيز خارج شده و ديگر تملك شخصــي بر آن وجود ندارد . (( در مجموع بايد گفت : زمين بر حسب وضع طبيعي از آن خداوند و رسول و خلفاء اوست . مالكيت فردي فقط در حد و مدت احياء است و با خارج شدن از صورت احيائي ملك از يد فرد خارج مي گردد ))(3). (( در احكام و اصول مستند به كتاب و سنت ، وضع زمين و كيفيت مالكيت آن در كشورهاي فعلي اسلامي به صورت ذيل خواهد بود . 1) انفال: اراضــــــي كــه در اصل از آن همه مسلمين است كه بـا اذن خـاص يـا عـام امـام بشرط احياء حق يا ملك احياء كننده مي شود ( انفال ) .
1) اسلام و مالكيت ، سيد محمود طالقاني ، ص 152 الي 154 2) همان منبع ، ص 155
3) اسلام و مالكيت ، سيد محمود طالقاني ، ص 160 الي 162 2) فيء : ارضــــــي كـه مستقيماً مــال امــام و تحت تصــرف اوست و مصــرف اداره امــــور شخصي يا مصالح عمومي مي شود (فيء) 3) اراضـــــي كــه در آن هيچگونه مالكيت شخصي نيست و تحت نظارت ولي در ميان مسلمانان و ساكـنين تقسيم مي شود مانند اراضي مفتوحه . منابع طبيعي ومعادن ، تابع زمين هستند و آنچه در اراضي احياء نشده در دسترس مي باشد ، هر فردي به اندازه احتياج شخصي مي تواند از آن بهره مند شود و در زمينهاي احياء شده احياء كننده محق است . در مجموع وضع مالكيت اراضي و منابع طبيعي هر قسمتي كه به تصرف مسلمين در آمده تحت نظارت و ادارة رهبر اسلامي مي باشد )) (1). در قران و كلام معصومين (ع) مي توان مطالب بسياري در خصوص زمين و مالكيت آن و همچنين نحوة استفاده در زمين را مشاهده كرد كه در فصول بعدي ذكر مي شود . مطالب ذكر شده در خصوص مالكيت زمين بود و در صفحات بعد زمين را از ديدگاه قران بررسي مي كنيم در قران كريم آيات مختلفي وجود دارد كه از زمين و ويژگيهاي خاص آن سخن گفته است و در اينجا به ذكر بعضي از آيات پرداخته و در خصوص متن آيات با مسائل مختلف كشاورزي صحبت خواهيم كرد . بررسي عوامل موثر در توليد محصولات كشاورزي در قران 1) خاك
(( وَ في اْلاَرْضِ قِطَعٌ مُتِجاوِِراتٌ وَ جَنّاتٌ مِنْ اَعنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخَيلٌ صٍنْوانٌ وَ غَيرُ صِنْوانٍ يُسْقي بِمآءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلي بَعْض في الْاُكُلِ إنَّ في ذلِكَ لَآيات لٍقَومٍ يَعْقِلوُنَ )) (2)
يعني : و در زمين قطعاتي در كنار هم قرار دارد كه با هم متفاوتند و نيز باغهايي از انگور و زراعت و نخلها و درختان ميوة گوناگون كه گاه بر يك پايه مي رويند و گاه بر دو پايه ( وعجيب تر آنكه ) همة آنها از يك آب سيراب مي شوند و با اين حال بعضي از آنها را از جهت ميوه بر ديگري برتري مي دهيم ، از اينها نشانه هايي است براي گروهي كه عقل خويش را به كار مي گيرند . 1) اقتصاد ما ، محمد باقر صدر ، ج 2 ، ص 72 الي 78 2) سوره الرعد آيه 4 در اين آيه ، يكسري مطالب جالب و مهم در خصوص زمين شناسي و گياه شناسي بيان شده است . و از وجــود يك صانــع بزرگ جهت بوجــود آوردن آن سخن به ميـان آمده است . يكي از مهمترين مسائل در امــــور كشاورزي شناخت زمين است زيرا هر زمين با توجه به ساختار آن مي تواند نوع خاصي از گياهان و درختان ميوه را در خود پرورش دهد . خاك زير پاي ما مادة اصلي حيات مي باشد ، خاك نه تنها محيط مناسبي جهت رشـــد گياه محســـوب مي شود بلكه به عنوان يك محيط زنده بسياري از مواد زائد و آلوده كننده محيط را تجزيه مي نمايد . خاك به معناي متداول عبارتست از محيط طبيعي رشد گياهان و ليكن اين ماده از ديدگاه هاي مختلف تعاريف متفاوتي دارد آنچه از نظر كشاورزان خاك محسوب مي شود از نظر يك زمين شناس مي تواند سنگ نرم شده و از نظر يك مهندس ساختمان زمين و از نظر اقتصادي اراضي تعريف شود . در اينجا ما دو نمونه از تعاريف عنوان شده براي خاك را جهت آشنايي مي آوريم (1) : (( الف) خاك بالاترين سطح تخريب ليتوسفر بوده و بــا پذيرفتن موجودات زنده و ارتباط با آب و هواي محلي از تغيير شكل سنگها در اثر عوامل زمين شناسي نتيجه مي شود (2).
ب) خاك محصول تغيير شكل يافتة پوستة جامد زمين بوده و در اثر سكونت و فعاليت موجودات زنده و تأثير عوامل محيطي يك ناحيه بيولوژيكي بوجود مي آيد (3). ))
عمده تعاريف بيان شده در مورد خاك كه دو نمونه از آن را آورديم همگي اثبات مي نمايد كه امروزه خاك يك محيط بي جان و ثابت و محدود به چند سانتي متر مورد استفاده گياهان با خواص فيزيكي و شيميايي معين به حساب نمي آيد بلكه آنرا همانند يك تركيب پيچيده و متحرك مي دانند، زيرا تحت تأثير عوامل محيط بوجود آمده و تكامل يافته و در طول زمان موادي به آن اضافه و يا كم شده است ، و ياتغيير شكل يافته . در آيــة 4 سورة رعد خداوند تبارك و تعالي با بيان اين مسئله كه زمين داراي قطعات مختلفي است كه مجاور هم مي باشند و اين زمينها با توجه به گوناگونيشان براي محصولات مختلف يكسان عمـــل نمي كند بلكه هر 1) آب و خاك ، ج 1 ص 47الي48 2) رامان زمين شناس آلماني 3) كوبينا زمين براي انواع خاصي از گياهان بسيار مناسب تر است و اين بيان با سخنان فعلي در مورد زمين كاملاً مطابق و همگون با قران نشان داده شده و ما را به تعمق بيشتري در قران وا ميدارد . يكي ديگر از مواردي كه در خاكشناسي بحث مي شود بافت خاك است ، بافت خاك يكي از مشخصات اصلي خاك است كه معمولاً تغيير پذير نيست ، هر چـه مقدار ذرات درشت خاك بيشتر باشد ذخيره غذايــــي و رطوبتي قابل استفاده گياه كمتر بوده و نفوذ پذيري آن نسبت به آب و هوا قابل توجه است ، بر عكس وجود ذرات ريز خاك متضمن توانايي آن براي رشد گياهان مختلف مي باشد به عنوان مثال اگر شكل هندسي محصول كشاورزي از قبيل سيب زميني كه در زير خاك غده مي بندد مورد نظر باشد ، خاك سبك ترجيح داده مي شود ، زيرا اين خاك اجازه ميدهد غده شكل منظم و كروي خود را بوجود آورد . در اين آية شريفه خداوند تبارك وتعالي با بيان اينكه هر خاكي براي هر محصولي مناسب بوده و اين مسئله را به طور واضحي بيان فرموده است . در اين آية شريفه خداوند تبارك وتعالي با بيان انواع گياهان ، با عمق ريشة مختلف و سطح پراكنش روزنه در برگهاكه عامل اصلي درتعرق است به اين مسئله اشاره نموده اندكه هرگياهي براي مكان خاصي بوجود آمده اند. انگور داراي ريشة نيم عميق بوده و در مناطقي با آب و هواي معتدل مي توان آنرا به صورت ديم كاشت ،گندم داراي ريشه اي سطحي است و اين سطحي بودن باعث مي شود كه گياه نسبت به كم آبي مقاومت كمتري داشته باشد و نخل داراي ريشه اي عميق بوده و مي تواند در اعماق خاك آب مورد نياز خود را بدست آورد و قـــــدرت جذب ريشه اي اين سه گياه با هم متفاوت است . همچنين مولكول آب از اتمهاي اكسيژن و هيدروژن بوجود آمده است و “ در آية شريفه ذكر اين نكته آمده است كه گياهان از يك آب مشروب مي شوند يعني آبي با يك ساختار مولكولي خـاص و مـردم كه فكر مي كنند آب داراي مزه هاي مختلفي است به خاطر ساختار مولكولي آب نيست بلكه به خاطر محلول بودن مواد مختلف در آن است و خداوند در اين آيه به بيان آب خالص و يكسان بودن آن براي همة گياهان به اين نكته اشاره فرموده “ (1). 1) تفسير نور ، ص 640 2) زندگي در روي زمين
(( وَالْاَرْضَ وَضَعها للاَنامِ ‹10› فيها فاكهةٌ وَ الْنَّخْلُ ذاتُ الْاَكْمامِ ‹11› وَ اَلحبُّ ذُوالعصفِ وَ الْرّيحانُ ‹12›)) (1) يعني : زمين را براي خلايق آفريد كه در آن ميوه ها و نخلهاي پر شكوفه است و دانه هائيكه با ساقه و برگي است كه به صورت كاه در مي آيد و گياهان خوشبو.
در اين آيات شريفه بحث زمين است جهت زندگاني انسان ، اگر به ويژگي فيزيولوژيكي انسان نگاه كنيم ساختار آن به نحوي است كه به امكانات خاصي جهت حيات نياز دارد و اين امكانات به غير از كرة زمين در هيچ كره اي تا كنون شناخته نشده است و بر اساس اين نياز است كه بايد در زمين تنوع غذايي نيز وجود داشته باشد تا انسان بتواند بــــه حيات خود ادامه دهد و نيازهاي غذايي مختلف خود را بدست آورد . بنابراين به غير از زمين فعلا جاي منــاسبي بــراي زنـــدگي انسان پيدا نشده ، در آيـــة بعـــد در مـــورد درخت خـــرما صحبت شده است ، اين درخت داراي دو پايه بوده ، پاية نر و ماده . پايه ماده محصول خرما را توليد مي كند و درخت نر دانة گرده را توليد مي كند. (2) 1) سورة الرحمن ، آية 10 الي 12 2) يك درخت خرماي نر مي تواند 30 الي 40 درخت ماده را لقاح نمايد به همين دليل نخل كاران براي تكثير و گسترش باغات خود از بذر خرما استفاده نمي كنند مگر جهت اصلاح ژنتيكي نخلها و بيشتر از پا جوش استفاده مي نمايند . زيرا دقيقاً نر و يا ماده بودن پاجوش مشخص است . در نخل قسمت مادگي در داخل يك غلاف قرار گرفته كه پس از لقاح و توليد محصول غلاف باز شده و دانه هاي خرما به صورت خوشه خارج مي گردد . هر پايه ماده داراي 2 تا 6 غلاف (رژيم : گياهان تيره نخل بيشتر دو پايه اند ، گلها كوچك ، منظم و به صورت خوشة مخصوصي است كه رژيم نام دارد ) مي باشد. درخت خرما گياهي كم نظيربوده و در بين گياهان زراعي كمتر گيــــاهي را مي توان يافت كه شبيه درخت خرما يكجا چنين خصوصيات با ارزشي داشته باشد . خصوصيات ويژه اي كه درخت خرما را چه از نظر اقتصادي و چه از نظر زيست محيطي به يك گياه ارزشمند مبدل ساخته است به شرح ذيل مي باشد : درخت خرما داراي برگهاي ستبر و پهن و طويل و در عين حال با شكل و هيبتي زيبا است به طوريكه از نظر استحكام و زمختي به نظر مي رسد كه از پلاستيك ضخيم ساخته شده است . از اين روي چندان جذابيتي براي آفات و بيماريها ندارد . در برابر گرما و تابش شديد خورشيد مقاوم است و به راحتي رطوبت خود را از دست نمي دهد . همچنين بادها و طوفانهاي شديد قادر به شكستن برگها و برگچه هاي آن نيستند . داراي سيستم ريشه افشان است كه نسبتاً در سطح محدودي منتشر مي شود . از شبكه هاي عظيم تارهاي كشنده كه در اكثر گياهان زراعـــي ديـده مي شـــود چندان خبـــري نيست ، ريشه هاي اصلي با قطر تقريبي 5/1 سانتي متر و داراي ريشه هاي فرعي تنك و نسبتاً كوتاه است . سيستم ريشه آن به نوعي است كه گياه را به طرز شگفت انگيــزي در خــاك و در يك حــالت عمودي نـگه مي دارد . در كمتر درختي مي توان چنين تعادلي را در استحكام و استقرار براي ساليان درازي مشاهده كرد . از طرفــــي اين ريشه ها داراي ساختمان ويــژه اي هستند به طوري كه مي توانند در حالت غرقابي نيز با منافذي كه دارند اكسيژن مورد نياز گياه را جذب نموده و مانع مرگ گياه شوند . علاوه بر خرما در آيات بعد به وجود گياهان خوشبو اشاره شده است اين آيه جهت تعمق در خلقت بيان شده است و براي عاقلان باعث تفكر بيشتر در مورد چگونگي خلقت در گياهان است . هر گياهي با توجه به خصوصيات شيميايي ، مي تواند عصاره خاصي را توليد نموده كه مختص آن گياه مي باشد و از اين طريق حشرات را به طرف خود جذب مي نمايد. و اين عمل در لقاح آن تأثير به سزايي خواهد داشت. به علاوه در اين آيات در خصوص دانه هايي كه در ميان پوسته قرار دارند بحث شده كه در عربستان تعداد كمي از آنها را مي توانيم مشاهده نمود و در نقاط مختلف جهان گياهان ديگري نيز وجود دارد كه دانه هاي آن در يك پوسته محافظ قرار گرفته است مانند: برنج ، گردو، فندق، نارنج، پرتقال ، ليمو ، ……….. و اين از وسعت ديدگاه قران در خصوص آفريده هاي خداوند است . در خصوص اين آيات آمده است كه منظور از ريحان در اين آيه روزي است و در مجمـوع بيان شده كـه مفهوم ايـن آيـات گياهان بدون ساقـه همچون گندم ، ارزن و مانند آن است . البته در كشاورزي همانطور كـــه بيان
مقاومت بالا به خشكي، شوري خاك و قليائيت نسبي آن . مقاومت بالا به غرقابي طولاني مدت محيط ريشه . داراي تنه خشن و چوبي و بستر نا صاف است ، به طوريكه هيچ جذابيتي براي ساير موجودات زنده ندارد. همه ساله مقدار زيادي شاخ و برگ اضافي دارد كه مورد استفاده باغداران و روستائيان براي ساختن وسائل مورد نياز زندگي از قبيل سبد ، طناب ، خانة موقت ( چپر ) ، كفش وكلاه قرار مي گيرد .
بقاياي شاخ و برگ آن در كنترل فرسايش آبي و بادي اثر قابل توجهي دارد . اين گياه به دليل ارتفاع زياد و برگهاي طويل و خشبي و قوي نقش با ارزشي در كنترل گرد و غبار هوا داشته و سبب تلطيف هوا مي شود . در مناطقي مانند جنوب خوزستان كه رگبارهاي تند شرايط مناسبي براي سيلابي شدن پديد مي آورد مي تواند موجب كنترل سيلاب شود و به طرز قابل توجهي از خسارات ناشي از سيلابهاي بنيان كن بكاهد .فواصل بين نخيلات ، محل
خوبي براي كشت گياهان علوفه اي و غلات است زيرا سبب كنترل و كاهش تبخير آب از سطح خاك شده و موجب مي شود كه گياهان فوق در بين درختان خرما به خوبي رشد كرده و در آمد مناسبي نصيب باغدار گردد .
ميوة آن داراي ارزش غذايي بالايي است به طوري كه ضمن سالم بودن و نيز عاري بودن از سموم و مواد شيميايي مضر ( در مقايسه با ساير گياهان زراعي سموم يا مصرف نمي شود و يا اگر هم مصرف شود ناچيز است و نيز برگها و ساير اندامهاي آن به علت بافت نسبتاً خشبي مقدار ناچيزي از اين مواد را جذب مي كند لذا اثرات باقيماندة سموم در ميوه قابل توجه نيست ) لذا مي توان به عنوان يك غذاي سالم نياز نسبي بدن را تأمين كند . ميوه هاي آن نرم و شيرين و علاوه بر داشتن مواد قندي فراوان داراي ويتامينهاي B و A و مقدار جزئي ويتامين C و E مي باشد و در قران كريم آيات متعددي وجود دارد كه بارها از اين گياه نام برده شده است . ( مجلة زيتون ، ش 144، ص 46 الي 48)
شده است ، ساقه قسمتي از گياه مي باشد كه كه برگ و گل بر روي آن قرار مي گيرد .(1) در مورد انام بيان شده است كه انام را بعضي به معني انسانها و بعضي به معني جن و انس و گاهي آنرا موجودي موذي مي نامند و در ابن آيه اشارة پر معنايي به تسليم بودن زمين و منابع آن در مقابل انسان است(2).
3) آماده سازي زمين زراعي
(( ثُمَّ شَقَقْنَا الْاَرْضَ شَقًّا‹26› فَاَنْبتنا فيها حباًّ‹27› وَ عنَباً و قَضْباً ‹28› وَ زَيتوناً وَ نَخْلاً ‹29› وَ حدآئِقَ غُلْباً ‹30› وَ فاكهةً وَ اَباًّ ‹31› مَتاعاً لَكُمْ وَ لِاَنْعامِكُمْ ‹32›)) (3 )
يعني : سپس زمين را از هم شكافتيم و در آن دانه هاي فراواني رويانديم و انگور و سبزة بسيار و زيتون و نخل فراوان و باغهاي پر درخت و ميوه و چرا گاه تا وسيله اي براي بهره گيري شما و چهار پايانتان باشد . آية 26 از شكافته شدن زمين بحث به ميان آمده است ، كه اين قابليت خاك و سنگها را براي شكافته شدن جهت پذيرش دانه ، هوا و نور را بيان مي كند . و روي هم رفته منظور آماده شدن زمين براي زراعت مي باشد ، چون يكي از عمليات آماده سازي زمين شكافتن زمين جهت نرم كردن خاك زراعي است و اينكه بستري مناسب جهت كشت بذر بوجود آورد . در هنگام شكافته شدن زمين فواصلي بين ذرات خاك ايجاد مي شود كه نور و هواي مورد نياز بذر مي تواند تا عمق مناسبي جهت رويش بذر در آن نفوذ كند و همچنين شكافته شدن ذرات خاك از هم باعث شده تا فضاي مناسبي جهت ريشه ايجاد گردد ، اگر اين مراحل صورت نگيرد بذر توانايي جوانه زدن را نخواهد داشت . خداوند متعال در آيه بعد دقيقاً به اين نكته اشاره فرموده كه پس از اين مراحل است كـــه از آن زمين دانه ها را مي روياند پس اگر نور ، هوا و آب به مقدار مناسب در اختيار گياه قرار نگيرد ، امكان رويش بذر به هيچ عنوان ميسر نيست ، البته لازم به ذكر است نياز دانه ها به نور متفاوت مي باشد . بعضي ها در تاريكي مطلق و بعضي ها با حضور
1) تفسيرگازر ،ج6،ص 312 2) تفسير نمونه، ج23، ص105 و التبيان ،ج9، ص466 و البصائر ، ج 43، ص 14 3 ) سوره عبس آية 26 الي 32 نــــور امكان جوانـــه زدن بـــرايشان مقدور است و عمده بــــذور گياهان زراعــــي مورد استفادة بشر جهت جوانه زدن نسبت به نور بي تفاوت مي باشند . كه اين خود يكي از نشانه هاي قدرت الهي است . در آيات 28 تا 32 خداوند متعال از وجود باغهاي مختلف همانند : باغهاي انگور ، زيتون و خرما و همچنين از مزارع مختلف جهت كشت نباتات سخن به ميان آورده است ، كه براي كشت همة آنها عمليات آماده سازي زمين از امور اصلي است ، ضمناً در خصوص باغهاي پر درخت و انبوه مطالبي بيان شده كه نشانة طول عمر در بعضي از درختان است كه هرگاه آن درخت در زمين مناسب با آب كافي قرار داشته باشد عمر طولاني خواهند داشت . در خصوص اين آيات آمده است منظور خداوند متعال آب و باران است كه رويش گياهان را سبب مي شود (1) و مي گويند عمربالاي منبر در مورد اين آيه صحبت مي كرد وقتي به حرف اب رسيد گفت نمي دانم منظور از آن چيست (2) . 4) تنوع در زمين
(( أَوَلَم يروا الي الارض كم انبتنا فيها من كلِّ زوجٍ كريمٍ ‹7› انّ في ذلك لاية و ما كان اكثرهم مؤمنين ‹8› ))(3)
يعني : آيا آنان به زمين نگاه نكردند كه چقدر از انواع گياهان پر ارزش در آن رويانديم ، در اين نشانة روشني است ( بر وجود خدا ) ولي بيشترشان هرگز مؤمن نبوده اند .
بر اساس آية 7 اين سوره مبــاركــه خدوانـــد متعال بــه نكته اي ظريف اشاره فرموده و آن زوجيت در موجودات است .
ما مي دانيم يك گياه براي توليد مثل خود داراي اندامهاي زايا است . اندامهاي زاياي يك گل تشكيل شده است ازدمبرگ ، گلبرگ، كاسبرگ پرچم و مادگي . هر گياهي كه داراي همة اين اندامها باشد گياه نر ، مـاده بوده و گل آنرا گل كامل مي نامند. مانند : گل رز ، گل گيلاس ، آلبالو ، انار . اين گياهان با خود لقاحي توليد بذر مي كنند . اگر گل يك گياه يكي از اندامهاي ذكر شده را نداشته باشد به آن گل ناقص مي گويند . مانند: گندم و جو . 1) تفسيرنمونه ،ج26، ص147 2) تفسير گازر ، ج 14 ، ص 55 3)سوره الشعراء ، آية 7 الي 8 گياهان مي توانند اندامهاي نر و ماده را در روي يك پايه كنار هم داشته باشند مانند: برنج ، و يا اندامها روي يك پايه در مكانهاي متفاوت از هم باشند . مانند : گياه كاج و ذرت . و يا اينكه اندامها در روي دو پايه باشند مانند : خرما ، پسته، شاهدانه . اما در هر حال زوجيت در آنها حرف اول را مي زند . ممكن است سؤال شود كه بعضي از گياهان به روشهاي ديگري توليد مثل مي كنند ، همانگونه كه در اين آيات مشاهده مي گردد در اينجا از استثنائات توليد مثل سخن به ميان نيامده است ، بلكه توليد مثل به روش عادي مورد نظر بوده است .در آية بعد اين خلقت را نشانة بزرگي از كار خالق جهان ذكر كرده كه آنهم در جاي خود قابل تعمق است . يادآور مي شوم كه اين آيات زماني نازل شده است كه دانشمندان در آن زمان هنوز در مورد توليد مثل اطلاعات كاملي نداشته اند . آمده كه منظور اين آيات اين است كه خداوند هر چيز روئيدني را آفريده و نر و ماده هر كدام از آنان را نيز خلق كرده است .(1)
(( والارض مددناها والقينا فيها رواسي و انبتنا فيها من كلّ زوجٍ بهيجٍ ‹7› تبصرةً و ذكري لكلّ عبدٍ منيبٍ ‹8› و نزّلنا من السّمآء مآءً مباركاً فاَنبتنا به جنّاتٍ و حبِّ الحصيد ‹9› والنخل باسقاتٍ لها طلعٌ نضيدٌ ‹10› رزقاً للعبادِ و احيينا به بلدةً ميتاً كذلك الخروج ‹11› )) (2)
يعني : و زمين را گسترش داديم و در آن كوههايي عظيم و استوار افكنديم و از هر نوع گياه بهجت انگيز در آن رويانديم ، تا وسيلة بينايي و ياد آوري براي هر بندة توبه كاري باشد ، و از آسمان آبي پر بركت نازل كرديم و به وسيلة آن باغها و دانه هايي را كه درو مي كنند رويانديم ، و نخلهاي بلند قامت كه ميوه هاي متراكم دارند ، همة اينها براي روزي بخشيدن به بندگان است ، و به وسيلة باران سرزمين مرده را زنده كرديم ( آري ) زنده شدن مردگان نيز همينگونه است . در آية 7 سورة ق خداوند در خصوص وسعت زمين مطالبي را بيان نموده اند و با توجه به اينكه در قديم
1) تفسير الميزان ، ج15 ، ص 349 2) سورة ق ، آية 7 الي 11 زمين را محــدود و كرة خاكي را كوچك مي دانستند در اين آيه از گستردگي زمين سخن به ميان آمده و در خصوص كوهها نيز بايد بدانيم كه هستة مركزي كرة زميـن داراي مـواد مذاب مـي باشد و بـــر اسـاس آزمـايشهـاي جديد زمين شناســـي قسمت جامد زمين در روي اين قسمت قرار دارد و در حال حركت بطئي مي باشد و هر كوه دو برابر سطحي كه در روي زمين پديدار است در عمق زمين ريشه دارد و در مورد آية 9 نيز در قسمت آب بحث مي كنيم و در مورد آيات 10 و 11 در صفحات قبل صحبت شده است . (( والارض مددناها و القينا فيها رواسيَ و انبتنا فيها من كلّ شيءٍ موزون ‹19›)) (1) يعني : و زمين را گسترديم و در آن كوههاي ثابتي افكنديم و از هر گياه موزون در آن رويانديم .
در اين آيه خداوند متعال نحوة بوجود آمدن كوهها را بيان كرده نظرية علما بر اين است كه ، در ابتدا زمين مسطح اعلام گرديده وچون پـــــوسته زمين در حال سرد شدن بوده است بر اثر فشارهاي داخـلي درون زمين در نقاط مختلف منافذي در پوسته در حال سرد شدن ايجاد گرديد كه از اين منافذ مواد مذاب خارج گرديده كوهها را بوجود آورده است .علاوه بر آن به خاطر حركت لايه هاي زمين و قرار گرفتن مواد و انباشته شدن آنها روي هم در اعماق درياها طاقديسها و ناوديسها بوجود آمد كه كوههاي رسوبي اينگونه بوجود آمده اند و تفاوت عمده اي با كوههاي آتشفشاني دارند . براي مثال سلسله كوههاي موجود در استان لرستان خود نمايانگر اين مستند مي باشد . بيان شده است كه مقصود از موزون ، مقدار به اندازة حاجت است نه كم باشد و نه زياد ، يعني هر چيزي كه در طبيعت از قبيل فلزات ، گياهان و موجودات در حد موزون است .(2) و تمامي چيزها در جاي خود به اندازة معين قرار داشته باشد .
1)سورة الحجر ، آية 19 2) تفسير الميزان ،ج 12 ، ص 144 و تفسير مجمع البيان ، ج3 ، ص 332 و التبيان ، ج6 ، ص 336
فصـــــــــل دوم
آب درقران
مدخلي بر بحث آب يكي ديگر از عوامل بسيار مهم در كشاورزي است و مي توان گفت كشاورزي بدون آب امكان پذير نيست و اگر راحتتر بيان كنيم ، حيات در روي زمين بدون آب امكان ندارد . كاهش و يا افزايش هر محصول زراعي به ميزان رطوبت اطراف ريشه گياه بستگي دارد ، اگر ميزان رطوبت كم باشد جذب مواد و فعاليتهاي گياه متوقف شده و اين امر باعث كاهش رشد گياه و يا مرگ آن مي گردد و اگر رطوبت اطراف ريشه بيش از حد مجاز باشد باز هم گياه دچار اختلالات رويشي خواهد شد . خداوند تبارك وتعالي آب را به صورت پاك و فراوان در اختيار انسان قرار داده است و زمين را به وسيلة آب باران و رودخانه ها و درياها زنده نگه مي دارد ، خداوند تبارك و تعالي مكرراً به بندگانش سفارش مي كند از نعمتهاي روي زمين كه در اختيارش قرار داده ، استفاده كرده و به خوبي از آنها بهره برداري كند .قبل از بررسي ارزش آب از نظر قران گفتار كوتاهي در بارة وضعيت آب در طبيعت ارائه مي كنيم . ( ( منابع آب را مي توان به صورت زير تقسيم بندي كرد (1). 1) نزولات آسماني ( باران ، برف و تگرگ )
نزولات آسماني بهترين و پاكيزه ترين آبي است كه تمام گياهان از آن به خوبي استفاده مي كنند ، نزولات آسماني پس از قرار گرفتن در زمين به مرور جذب زمين شده و يا بر سطح آن جاري مي شوند .
2) آبهاي ديگر اتمسفر ( مه و شبنم ) : رطوبت موجود در هوا كه به صورت مه و شبنم است مي تواند در اختيار گياهان قرارگرفته مقداري از رطوبت مورد نياز آنها را تأمين كند . بعضي از انواع گياهان به نحوي تغيير ساختار يافته اند كه توانايي اين را دارند كه از حداقل رطوبت موجود در اتمسفر هوا استفاده كنند . مانند : انواع كاكتوسها كه برگهاي اين گياهان به صورت سوزنــي تغيير شكل يـافته و از هــدر رفتن رطـوبت جلوگيري كرده و خود گياه مي تواند به نحو مطلوبي از رطوبت اتمسفر استفاده كند . 3) آبهاي جاري ( سيلاب و رودخانه ها ) : يكي ديگر از منابعي كه رطوبت گياه را تأمين مي كند آبهاي جاري است ، كه منشأ آبهاي جاري نزولات آسماني است و سرچشمه آنها نواحي مرطوب و يا مرتفعي است كه پراكندگي باران در طول سال در اين مناطق وجود دارد . رودخانه ها منابع آبي قابل اعتمادي براي كشاورزي هستند . 4) آبهاي زير زميني ( چشمه ، چاه ، قنات ) يكي ديگر از منابع آب مورد استفاده در كشاورزي ، آبهاي زير زميني هستند. نزولات آسماني پس از بارش در ارتفاعــات و كوه پايه ها ، بر روي زمين جاري شده و همزمان با جاري شدن در سطح زمين به عمق زمين نفوذ پيدا مي كنند و هر چه پوشش گياهي منطقه بيشتر باشد سرعت آب جاري را كاهش داده ، فرصت بيشتري براي نفوذ آب به داخل زمين را مي دهد .آب در داخل خاك شروع به پائين رفتن مي كند تا به يك لاية غير قابل نفوذ برسد پس از آن آب در آن محل جمع و سفره هاي آب زيرزميني را ايجاد مي كند . اگر امتداد لاية نفوذ ناپذيـر به سطح 1)كتاب آب و خاك ، ج 1،ص 18 الي 20 ، با اندكي تلخيص زمين برسد چشمه ها را ايجاد مي كند .)
در صورتي كه آب به صورت چشمه خارج نگردد با حفر چاه يا قنات مي توان به آبهاي زير زميني دسترسي پيدا كرد . البته بايد دانست چاه حفر شده در هر منطقه اي به آب نمي رسد و بايد با دقت زياد و بررسي لازم اقدام به حفر چاه كرد كه عمق چاه مي تواند سطحي ( كم عمق ) ، نيمه عميق و يا عميق باشد .
در بعضي مواقع آب زير زميني بين دو لايه غير قابل نفوذ قرار مي گيرد و منطقه تغذية آب در ارتفاعات قرار دارد و آب با فشار در بين لايه هاي غير قابل نفوذ در حال حركت بوده كه اگر در نقطه اي مناسب اقدام به حفر چاه كنيم آب با فشار خارج خواهد شد كه به اين نوع چاهها آرتزين مي گويند . قنات نيز عبارت است از يك رشته چاه كه در زمينهاي شيب دار حفر شده و به هم متصل هستند و اين نوع حفاري مخصوص مناطق كم آب و كويري است . ( قابل ذكر است بندهاي 1و2 بيان شده منشاء كليه آبهاي روي زمين هستند ) چرخة آب نور خورشيد در سطح كرة خاكي به درختان ، زمين ، جانوران و دريا رسيده و با گرم شدن هوا مولكولهاي آب سبك شده و به بالا مي روند . در لايه هاي بالايي هوا به علت كاهش درجة حرارت مولكولهاي آب به هم نزديك شده و توده هاي ابر را ايجاد مي كنند و باد آنها را جابجا كرده و به سمت نقاط مرتفع برده و به علت پائين بودن درجة حرارت و بوجود آمدن هسته هاي لازم ريزش نزولات آسماني صورت گرفته مقداري از آن در سطح زمين جاري شده ، قسمتي به عمق فرو مي رود و قسمت ديگر نيز مجدداً تبخير مي شود و اين چرخه و سيكل به صورت مداوم ادامه خواهد داشت . چگونگي قرار گرفتن مولكولهاي آب در خاك
بايد بدانيم كه هر گياهي داراي توانايي خاصي در جذب آب از خاك مي باشد ، به اين دليل كه مولكولهاي
آب با نيروهاي مختلفي به خاك چسبيده اند .( صور مختلفي به شرح ذيل ايجاد گرديده (1) : 1) آب و خاك ، ج1، ص 18
1) آب آزاد : آبي است كه بعد از هر آبياري يا بارندگي ، روزنه هاي متوسط و درشت خاك را پر مي كند اين آب با تأثير نيروي كشش ذرات خاك و نيروي ثقلي زمين در خاك حركت مي كند .
2)آب كاپيلاريته : مقدارآبي است كه درروزنه هاي متوسط وريزنگهداري مي شود ودر برابر قوة ثقل مقاومت نشان مـي دهد ، گياه آب مورد نياز خود را از آب كاپيلاريته جذب مي نمايد ، اما همة اين آب قابل جذب گياه نيست 3) آب هيگروسكوپيك : در اثر تبخير و تعرق تمام آب حتي از ريز ترين منافذ خاك خارج مي شود ، اين نوع آب تقريبأ حالت غير مــايع داشته و بيشتر به صورت گاز حركت مي كند و به وسيلة ذرات كلوئيدي خاك جذب مي شود و قابل استفاده گياهان زراعي نيست . 4)آب تركيبي : آبي است كه در تركيب شيميايي كانيهاي متبلور وجود دارد . و قابل استفادة گياه نمي باشد .) با اين تعاريف فقط آب كاپيلاريته قابل جذب است و گياه مي تواند از آن استفاده كند ، اما هرگياهي با توجه به ساختار ريشة آن توانايي جذب آبهاي مختلف را خواهد داشت .( عوامل مختلف در جذب آب توسط گياه عبارتند از (1) : 1)وسعت و عمق ريشه 2) قابليت نفوذ ريشه 3) درجة چوب پنبه اي شدن غشاء ريشه 5) تبخير و تعرق گياه حرارت اطراف ريشه در خاك 6) تهويه خاك 1) آب و خاك ،ج1 ، ص 25
7) غلظت محلول خاك ))
“ در مورد مالكيت آبها و منابع طبيعي و معادن بايد گفت كه آنها تابع زمين هستند و آنچه در اراضي احياء شده در دسترس مي باشد هر فردي به اندازة احتياج شخصي مي تواند از آن بهره مند شود و در زمينهاي احياء شده احياء كننده احق است و منابعي كه خود ظاهر يا نزديك به ظهور در روي زمين نيست و با عمل و كوشش استخراج مي شود از آن استخراج كننده است ، استخراج كننده دركشورهاي اسلامي بايد مسلمان باشد . بعضي از فقها اين چنين منابع را در هر صورت كه بــاشد از انفال و در حكـم آن مــي دانند “ (1) و امــام علي (ع) چاهها و قناتهايي را كه حفر مي كردند و به آب مي رسيد ، وقف مسلمين مي كردند
1) اسلام و مالكيت ، طالقاني ، ص 168و169 پاورقي موضوع آب در قران كريم پس از بررسي آب در طبيعت اكنون به سراغ قران مي رويم .ما در اينجا نمونه هايي از برخورد معنوي قران با آب را بيان نموده تا ديدگاه قران نسبت به اين ماده اساسي بهتر روشن گردد . اينك با ذكر نمونه هايي از آيات قران كه از ديدگاه معنوي و علمي قابل بررسي است به آن مي پردازيم . در تعدادي از آيات قران خداوند متعال از بارش باران جهت بيداري فطرت ، ارادة پروردگار در انجام امور ، قدرت خود ، رحمت بيكرانش ، وجود گناهان در بشر سخن به ميان آورده است و در كنار آن مي توان مسائل مهم علمي را نيز جستجو كرد . 1 ) بيداري فطرت
خداوند در اين آية مي فرمايند :(( اولم يروا انا نسوق المآء الي الارض الجرز فنخرج به زرعاً تأكل منه انعامهم و انفسهم افلا يبصرون ‹27› ))(1)
يعني : آيا نديدند كه ما آب را بسوي زمين هاي خشك مي رانيم و به وسيلة آن زراعتهايي مي رويانيم كه هم چهار پايانشان از آن مي خورند و هم خودشان تغذيه مي كنند آيا نمي بينند . در اين آيه همانگونه كه در بحث چرخة آب بيان كرديم ذرات آب از مناطقي بخار و به ابر تبديل سپس بصورت باران و برف يا تگرگ در نقاط مختلف زمين فرو ريخته و دريا و درياچه و……. را تشكيل مي دهد . اين آيه يكي از مسائل چرخة مهم آب را (حركت ابر به سوي مناطق خشك ) بيان نموده و رحمت خداوند را براي انسانها جاري مي كند . جا دارد كه فطرت خفته ما بيدار شود .
2) ارادة پروردگار در انجام امور الف ) نوع آب مورد استفادة بشر:
1)سورة السجده ،آية27 در آية ذيل خداوند نوع آبي را كه بشر مي تواند مصرف كند بيان نموده است :
(( افـــرءَيتم المـــآء الـّـــذي تشربــون ‹68› ءانتم انــزلتموه مــن المزن ام نحن المنزلون ‹69› لو نشآء جعلناه اُجاجاً فلولا تشكرون ‹70› )) (1)
يعني : آيا به آبي كه مي نوشيد انديشيده ايد . آيا شما آنرا از ابر نازل كرده ايد يا ما نازل مي كنيم ، هر گاه بخواهيم اين آب گوارا را تلخ و شور قرار مي دهيم ، پس چرا شكر نمي كنيد .
ب) نحوة ايجاد چشمه ها :
در آية ذيل در مورد بارش باران و ايجاد چشمه ها و رويش گياهان تا مرگ آنان سخن به ميان آورده است
(( الم تر اَنَّ الله انزل من السّمآء مآءً فسلكه ، ينابيعَ في الارض ثمّ يخرج به زرعاً مختلفاً الوانُه ثمّ يهيج فتراه مصفرّاً ثمّ يجعله حطاماً انّ في ذلك لذكري لاولي الالباب ‹21›)) (2)
يعني : آيا نديدي كه خداوند از آسمان آبي فرستاد و آنرا به صورت چشمه هايي در زمين وارد نمود سپس با آن زراعتي را خارج مي سازد كه رنگ هاي مختلف دارد ، بعد آن گياه خشك مي شود به گونه اي كه آنرا زرد و بي روح مي بيني ، سپس آن را در هم مي شكند و خرد ميكند در اين مثال تذكري است براي خردمندان ( از ناپايداري دنيا ) .
پ ) ايجاد سفره هاي زير زميني و جاري شدن آن
در آية ذيل در مورد روان شدن و فرو رفتن آب در روي زمين مطالبي بيان شده است .
(( قل ارءَيتم اِن اصبح مآؤكم غوراً فمن يأتيكم بمآءٍ معين ‹30›)) (3) يعني : بگو به من خبر دهيد ، اگر آبهاي سرزمين شما در زمين فرو رود چه كسي مي تواند آب جاري و گوارا را در دسترس شما قرار دهد .
همانطور كه مي دانيم پس از بارش باران مقداري از آب در زمين فرو رفته و تا زمــاني كه به يــك لايه
1 ) سوره الواقعه ، آية 68 الي 70 2) سورة الزمر، آية 21 3) سورة الملك ، آية 30 غير قــــابل نفوذ نرسيده به پايين رفتن خود ادامه ميدهد هر گاه به يك لاية غير قابل نفوذ برسد به جاي حركت عمقي در سطح افقي شـــروع بـــه حركت مــي كند و اگر اين لاية غير قابل نفوذ تا سطح زمين ادامه داشته باشد چشمه را بوجود مي آورد و مقداري از آب باران در سطح زمين جاري مي گردد و چون داراي املاح كمي است قابل مصرف است(1). اين نكتة مهم كه اراده و تدبير الهي در پس پردة همة علتها و كارهاست ، از ارزشمندترين مسائل معرفتي است كه بارها در آيات مرتبط با آب ياد شده است و اين خود نشاني از قداست آب در فرهنگ قرآن كريم است كه آب و باران صفحاتي از كتاب توحيد را تشكيل داده است . بديهي است كه معناي اراده و تدبير الهي ، نفي تأثير اسباب و مسببات نيست ، بلكه همه در طول يكديگر قرار دارند . قران تصريح مي كند كه سفره هاي آب زير زميني و آبهاي سطحي وابسته به نزول باران است و در صورتي كه كمبود بارندگي بوجود آيد چشمه سارها و سفره هاي زير زميني نيز با مشكل كمبود آب مواجه خواهند شد . خداوند در اين مورد مي فرمايد : آيا نديدي كه خداوند از آسمان آبي فرستاد و آن به صورت چشمه هايي در زمين وارد نمود . (2)
همچنين قران مي فرمايد :(( و ارسلنا الـسّمآء عليهم مدراراً و جعلنا الانهار تجري ‹6› )) (3) يعني : بارانهاي پي در پي براي آنها فرستاديم و از زير ( آباديهاي ) آنها نهر ها را جاري ساختيم .
ابن عباس در مورد اين آيه مي گويد كه براي نسلهاي قبل خداوند براي آنهاباران و بركات مي فرستاد ، اما هيچ يك از اين نعمتها و قدرتها ، آنان را سودي نبخشيد و همه سركشي و قانون شكني كردند و خداوند به اين دليل آنها را هلاك كرد ، و سپس قوم جديدي را بوجود آورد(4) . و همچنين بيان شده گناهان در پيش آمدن بلايا و محنتهاي عمومي دخالت قطعي دارند و در اين معنا و همچنين در اينكه حسنات و اطاعتها در رسيدن به نعمتها و نزول بركات تأثير زيادي دارند و آيات بسياري در اين خصوص وجود دارد. (5) 1) تفسير نمونه ، ج19، ص 422 2) سورة الزمر، آية 21 3) سوره الانعام ، آية 6 4) مجمع البيان ج 2 ص 275 و التبيان ج4 ص 81 5) الميزان ج7 ص15 و نمونه ج5 ص 155
(( يرسل السمآء عليكم مدراراً ‹11› و يمددكم باموال و بنين و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهاراً ‹12›)) (1) يعني: تا بارانهاي پر بركت آسمان را پي در پي بر شما فرستد و شما را به اموال و فرزندان فراوان كمك كند و باغهاي سرسبز و نهرهاي جاري در اختيارتان قرار دهد .
ت) زنده شدن زمين قران كريم نيز ، سر سبزي و زنده شدن زمين و ميوه و زراعت را هم به اسباب مادي مثل آب و هم به اراده و خواست خداوند نسبت مي دهد(2) . و مثالي براي زنده شدن مردگان است (3).
(( والله انزل من السمآء مآءً فاحيا به الارض بعد موتها انّ في ذلك لايةِ لقومٍ يسمعون ‹65› )) (4)
يعني : خداوند از آسمان آبي فرستاد و زمين را پس از آنكه مرده بود حيات بخشيد در اين نشانة روشني است براي جمعيتي كه گوشي شنوا دارند . 3) قدرت الهي : قران كريم بارش باران و آثار آنرا از نشانة قدرت الهي ناميده و بدين سان آب و باران رنگ معنوي به خود گرفته است . قران كريم در آياتي چند ، باران را رحمت الهي ناميده است .
(( و هو الذي ارسل الرّياح بشراً بين يدي رحمته و انزلنا من السماء مآءً طهوراً ‹48› )) (5) يعني : او كسي است كه بادها را بشارت گراني پيش ازرحمتش فرستاد ، و از آسمان آبي پاك كننده نازل كرديم . درخصوص اين آيه بيان شده وزيدن باد غالباً دليل بر وقوع باران و بعضي از بادها سبب نزول رحمت و بعضي باعث عذاب است (6) .و آب باران كه از آسمان مي بارد طاهر و فاقد نجاسات و رجس است و في النفسه طاهر است (7).
الف ) اعمال انسانها در بارش باران اگـر مـردم پـاك و پـرهيزكـار شونـد رحمت الـهي بيشتر نـازل مي شود وگاهي بر اثرگناهان فراوان ريزش 1) سوره نوح ، آية 11 الي 12 2) مجمع البيان ، ج 3 ، ص 369 3 ) الميزان ، ج 12 ، ص417 4) سورة النحل ، آية 65 5) سورة الفرقان ، آية 48 6) اثني عشر ج9ص350 7) اثني عشر ج9ص350
باران كم ميشود و درهاي خير و بركات بسته مي شود (1).
در آية ذيل مي توان اين موضوع را به خوبي درك نمود : (( و لـــو انّ اهـــل القري امنوا واتّقوا لفتحنا عليهم بركاتٍ من السّمآءِ والارض ولكن كذّبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون ‹96›)) (2)
يعني : واگر اهل شهرها و آباديها ايمان مي آوردند و تقوا پيشه مي كردند بركات آسمان و زمين را بر آنها مي گشوديم ولي ( آنها حق را ) تكذيب كردند ، ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم .
ب ) عظمت خدا :
در آية ديگري مي خوانيم : (( و هو الذي خلق السموات و الارض في ستة ايّام و كان عرشه علي الماء ‹7› )) (3) يعني: او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز ( شش دوران )آفريد و عرش ( حكومت ) او بر آب قرار داشت . اين آيه با تعبير (( و كان عرشْ علي الماء )) بر استقرار قدرت الهي بر آب قبل از آفرينش آسمانها و زمين تصريح دارد .
در اين آيه مي خوانيم : (( اولم ير الذين كفروا انّ السّموات والارض كانتا رتقا ففتقنا هما و جعلنا من المآء كلّ شئ ٍ حيّ افلا يؤمنون ‹30›)) (4) يعني : آيا كافران نديدند كه آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند و ما آنها را از يكديگر باز كرديم و هرچيز زنده اي را از آب قرار داديم آيا ايمان نمي آورند . نكته اي كه در اين آيه قابل توجه است توالي تعبير (( وجعلنا من المآء كل شئ حي )) با داستان جدا سازي زمين از آسمان است . اشـــاره اي است به اينكــه آب پس از جـــدا ســازي آسمــان از زمين نقش بنيادي را برعهده دارد و
1) تفاسير اثني عشر ج4 ص 145 و نورالثقلين ج2 ص 52 و الوجيز ، ج1،ص477 و منهج الصادقين ، ج 4 ص 73 و الصافي ، ج2 ، ص 221 و الميزان ج 8 ص 210 و تقريب القران ج 9ص17والكاشف ، ج3 ص 366 و المنير ،ج 3 ص 326 2) سوره الاعراف ، آية 96 3) سورة هود ، آية 7 4) سورة الانبياء ، آية 30 به تعبيري مي توان آنرا واسطة اتصال بين دو عالم شمرد كه از طريق (( السحاب المسخر بين السّماء و الارض ‹164›))(1) حيات را بر روي زمين استمرار مي بخشد . امام صادق (ع) در خصوص آيه 30 سوره الانبيا ء مي فرمايد ؛ حيات هر ذي روح و رشد هر رشد كننده اي به آب است و بنابراين هم شامل حيوان مي شود و هم گياه (2) و مفسرين در خصوص اين آيه سه نظر دارند كه قابل جمع شدن با هم مي باشد . 1) به هم پيوستگي آسمان و زمين اشاره به آغاز خلقت است . 2) منظور از پيوستگي يكنواخت بودن جهان است كه در هم فرو رفته بود و به صورت مادة واحدي خود نمايي مي كرد اما با گذشت زمان از هم جدا شدند و تركيبات جديدي بوجود آوردند . 3) منظور از به هم پيوستگي آسمان اين است كه در آغاز باران نمي باريد و گياهي نمي روئيد اما خداوند هر دو را داد ، يعني هم باران باريد هم گياه روئيد . كه هر سه معني مي تواند صحيح باشد مخصوصاً قسمت سوم كه در ظاهر هم قابل ديدن است (3)
پ) اصالت آب : در آيات ذيل مي فرمايد : (( و انزلنا من السمآء مآء بقدر فاَسكنّاه في الارض و اِنّا علي ذهاب به لقادرون ‹18› فانشأنا لكـم به جنّات من نخيل و اعناب لكم فيها فواكه كثيرة و منها تاكلون ‹19› و شجرة تخرج من طـور سينآء تنبت بـالـدّهن صبغ للاكلين ‹20› )) (4)
يعني : ا از آسمان آب ارزشمندي را به اندازة لازم و معيين فرو فرستاده ايم و آنرا در زمين ماندگار نموده ايم و ما كاملاً مــي توانيم به گونه هاي مختلف آنرا از بين ببريم ‹18› ما به وسيلة اين آب نخلستانها و تاكستانها براي شما پديد آورده ايم كــه ميـوه هاي زيــــادي برايتان به بار مي آورند و از آنها مي خوريد ‹19› همچنين درختي با آن 1) سورة البقره ، آية 164 2) مجمع البيان ج16ص115 و الصافي ج3 ص 337 3) نمونه ج 13 ص 394 4) سورة المؤمنون ، آية 18 الي 20 پــديــداركرده ايم كــه در كــوه طور سينا مي رويد و توليد روغني و نان خورشي مي كند ، و براي خورندگان است‹20› . در آية 18 خداوند تعالي تصريح بر اصالت آبهاي موجود در روي كرة زمين از آسمان مي كند و اگر بتوان گفت تمام آيات قراني كه در ارتباط با آب تعبير (( و انزلنا )) دارد اشاره به نزول نخستين آب است و از آياتي كه در آنها تعابيري نظير (( و اذا انزلنا)) ، (( و ينزل )) ، (( من نزل )) و امثال آن است بارش باران مقصود مي باشد . در عين حال آية فوق الذكر با تعبير (( فأسكناه في الارض )) مي توان دليل قانع كننده اي بر اصالت آبهاي موجود در كرة خاكي از آسمان باشد . و در آية ديگر مي فرمايد : (( و اضرب لهم مثل الحيوه الدّنيا كمآءٍ انزلناه من السّمآء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشيماً تذروه الرّياح و كــان الله علي كلِّ شئٍ مقتدراً ‹45›)) (1) يعني : (اي پيامبر ) زندگي دنيا را براي آنان به آبي تشبه كن كه از آسمان فرو مي فرستيم و به وسيلة آن گياهان زمين سر سبز مي شود و در هم فرو مي رود اما بعد از مدتي مي خشكد و بادها آنرا به هر سو پراكنده مي كند و خداوند بر همه چيز توانا است . پس در دو آية فوق خداوند متعال جريان چشمه سارها و رودها را پس از ارسال باران ياد آور مي شود و قطعاً اين ترتيب نمي تواند بدون هيچ ظرافت و لطافتي باشد . پس قران آب را اصل حيات و زندگي مي شمارد . ضمن آنكه تصريح مي كند (( و قرار داديم و زنده كرديم به وسيلة آب هر چيزيرا )) پس هر بار ياد آوري نزول باران بــا تعابير گوناگون به اصل بودن آب در حيات ارض اشاره مي كند . تعابيري مانند (( فأحيا به الارض بعد موتها)) و (( فيحيي به الارض بعد موتها )) و امثال آن به وفور در قرآن ديده مي شود كه از مجموع آنها مي توان بر حياتي بودن آب در زندگي اذعان نمود (2).
1) سورة الكهف ، آية 45 2) مجمع البيان ج 4 ص 101 و تفسير نمونه ج 14 ص 2 4 ) رحمت خداوندي : الف ) زيبايي طبيعت با آب است قرآن زيبايي طبيعت را بواسطة آب مي داند و آنرا در شاداب نگهداشتن حيات بشري بسيار مؤثر مي داند . خداوند مي فرمايد (( ألم تر انّ الله أنزل من السّمآء مآءً فتُصبح الارض مخضّرة انّ الله لطيف خبير ‹63›)) (1)
يعني : آيا نديدي خداوند از آسمان آبي فرستاد و زمين بر اثر آن سر سبز و خرم مي گردد و خداوند لطيف و آگاه است . تاكيد بــــر نقش آب در سر سبزي زمين بــا اشاره به دو وصف لطيف و خبيري خــداونــد كه هماهنگي بسيار با زيبايي و زيبا شناسي دارد ، بيان روشن نقش آب در زيبايي طبيعت است .
ب) تقويت و باروري زمين با آب است از ديدگاه قران ، آب علاوه بر سيراب ساختن زمين در تقويت و باروري آن نيز ايفاي نقش مي كند . در اين رابطه خداوند متعال مي فرمايد : (( و تــري الارض هامدة فاذا انزلنا عليها المآء اهتزّت و ربت و انبتت من كلّ زوجٍ بهيج‹5› ))(2) يعني: زمين را در فصل زمستان خشك و مرده مي بيني اما هنگامي كه آب باران بر آن فرو مي فرستيم به حركت در مي آيد و مي رويد و از هر نوع گياهان زيبا مي روياند . در اين آيه شايد منظور اين باشد كه گياهان نيز ازدواج دارند همچنانكه براي آنها حيات و زندگي اثبات شده و علوم تجربي امروزه نيز با آن موافق است و حاصل معنا اين است كه ؛ زمين در روئيدن گياهان و رشد دادن آنها ، اثر دارد نظير اثر رحم در روياندن فرزند كه آنرا از خاك گرفته است (3) . در آية ديگر مي فرمايد : (( ومن آياته انك تري الارض خاشعة فاذآ انزلنا عليها المآءَ اهتزّت و ربت ‹39›))(4) يعني : و از جملـــه آيات قدرت الهـــي آنكــه زمين را بنگــري مطيع ، كه چون ما بر آن آب باران فرود 1) سورة الحج ، آية 63 2) سورة الحج ، آية 5 3) الميزان ج 14 ص 376 4) سورة فصلت ، آية 39 آورديم گياه بر آورد ، و اهتزاز و نشاط و خرمي يابد .
پ) لقاح گياهان توسط آب : گياهان بــــدون لقاح بين نــــر و ماده امكان رشد و ثمر دهي ندارند . اين لقاح به طــــرق گوناگون و ابزار مختلف انجام مي گيردو آب نيز از وسائل لقاح بين گياهان نر و ماده است (1) .
خداوند متعال مي فرمايد :(( انمـــا مثل الحيوة الدّنيا كمآءِ انزلناهُ من السّمآء فاختلط به نبات الارض ممّا ياكل النّاس و الانعام حتّي اذآ اخذت الارض زخرفها و ازّيّنت و ظنّ اهلهآ انّهم قادرون عليها اتـهـا امرنا ليلاً اونهاراً فجعلناها حصيداً كان لم تغن بالامس كذلك نفصّل الايات لقومٍ يتفكّرون ‹24›)) (2)
يعني :مثل زندگي دنيا همانند آبي است كه از آسمان نازل كرده ايم كه در پي آن گياهان گوناگون زمين كه مردم و چهارپايان از آن مي خورند مي رويد تا زماني كه زمين زيبايي خود را يافته و آراسته مي گرددو اهل آن مطمئن مي شوند كه مي توانند از آن بهرمند گردند ( ناگهان ) فرمان ما . شب هنگام يا در روز ( براي نابودي آن ) فرا مي رسد ( سرما يا صائقه اي را برآن مسلط مي سازيم ) و آنچنان آنرا درو مي كنيم كه گويي ديروز هرگز چنين كشت زاري نبوده است اينگونه آيات خود را براي گروهي كه مي انديشند شرح مي دهيم .
ت) غذاي انسان از آب است :
از ديدگاه قران غذاي انسان وابسطه بـــه آب است و خداوند متعال مي فرمايند : (( من السمآء مآءً فاخرج
به من الثّمرات رزقاً لكم ‹22›)) (3) يعني : و از آسمان آبي فرو فرستاد و به وسيلة آن ميوه ها را پرورش داد تا روزي شما باشد . در خصوص اين آيه آمده است زماني كه قوم موسي (ع) به هلاكت افتاد حضرت موسي (ع) از خداوند خواستند اين قوم را سيراب كند و خداوند فرمان داد حضرت موسي عصاي خود را بر سنگي بزند و دوازده چشمه از 1) الميزان ج 1 ص 354 و نمونه ج 8 ص 265 2) سورة يونس ، آية 24 3 ) البقره ، آية 22
آن خارج شد كه همه از آن خوردند و سيراب شدند (1).
5 ) عدم بارش باران با اينكه خداوند رحمت خود را بر بشر به صورت باران رحمت نازل مي فرمايد اگر انسان از فرمان خدايي سرپيچي نمايد ( گذشتگان ) عذاب خود را بر بندگانش همچون باران نازل مي نمايد . خداوند در قران از الفاظ غيث و مطر در خصوص باران استفاده نموده است كه يكي رحمت است و ديگري عذاب . فرق غيث و مطر در قران “ چنانكه بسياري از مفسران و بعضي از اهل لغت تصريح كرده اند غيث همين باران نافع است در حالي كه مطر به هرگونه باران گفته مي شود خواه نافع ، خواه غير نافع . لذا به دنبال آن جملة و ينشر رحمة ( رحمت خود را گسترش مي دهد ) آمده است اين استفاده از واژة غيث شايد به خاطر آن باشد كه با مادة غوث كه به معني فرياد رسي است ريشة مشترك دارد و به همين دليل بعضي از مفسران تعبير فوق را اشاره اي به هر گونه فرياد رسي خداوند بعد از نوميدي ها و نشر رحمت او دانسته اند “ (2). در آية ذيل مي خوانيم : (( و هو الّذي ينزّل الغيث من بعد ما قنطوا و ينشر رحمته و هو الوليّ الحميد )) (3) يعني : او كسي است كه باران سودمند را پس از آنكه مأيوس شدند نازل مي كند و رحمت خويش را مي گستراند و او ولي ( و سرپرست) و ستوده است . خداوند تبارك و تعالي در اين آيه كلمة غيث به عنوان باران رحمت خويش نام برده است . و در آية ديگر مي خوانيم : (( و اَمطرنا عليهم مطراً فسآء مطر المنذرين )) (4) 1) تفسير الامام حسن عسگري ج1 ص 261 2) تفسير نمونه ، ج 20 ، ص 430 3)سوره الشوري ، آيه 28 4) سورة الشعرا ، آية 173 يعني : و باراني ( از سنگ ) بر آنها فرستاديم ،چه باران بدي بود ، باران انذار شدگان (( فلمّا جآء اَمرنا جعلنا عـاليها سافلها و اَمطرنا عليها حجارة من سجّيل مّنضود )) (1) يعني : و هنگامي كه فرمان ما فرا رسيد آن (شهر و ديار ) را زير و رو كرديم و باراني از سنگ متراكم بر روي هم ، بر آنها نازل نموديم . خداوند متعال در آيات فوق از مطر به عنوان باران عذاب نام برده است .لذا سرپيچي از فرمان خداوند علاوه براينكه باعث خشم خدا ميگردد عذابهاي خداوندي نيز با همان عواملي كه رحمت او شامل حال بندگانش مي گردد بر بندة عاصي و گنه كار نازل مي شود .
1) سورة هود ، آية 82
فصـــــل ســــــوم
بــــــــــاد در قران
باد بر اثر حركت هوا از منطقة پر فشار به منطقه كم فشار بوجود مي آيد و شدت اين جريان بستگي به ميزان اختلاف فشار اين دو منطقه دارد و هر چه اختلاف فشار بيشتر باشد باد تندتر و هر چه اختلاف فشار كمتر باشد سرعت باد كمتر است . 1) اهميت باد در كشاورزي وزش باد در كشاورزي از اهميت ويژه اي برخوردار است و با جابجا كردن هوا از طرف اشجار و گياهان باعث بهتر شدن عمل فتوسنتز خواهد شد . گياهان موجوداتي اتوتروف هستند و براي ساخت مواد غذايي در مرحلة روشنايي نياز به دي اكسيد كربن دارند ، گياهان دي اكسيد كربن خود را از اطراف گرفته و اگر جابجايي هوا صورت نگيرد بعد از مدتي مقدار دي اكسيد كربن كاهش يافته و مراحل فتوسنتز كاهش و يا متوقف مي شود .
علاوه بر اين جابجايي هوا باعث مي شود رطوبت اطراف گياه نيز كاهش يافته و جذب آب از زمين بهتر صورت گيرد.
باد علاوه بر جابجايي هوا و بخار آب در لقاح گلها و گياهان و اشجار نقش مهمي را داراست ، به عنوان مثال گرده افشاني در گياه ذرت به دليل دگر لقاحي آن منحصراً توسط باد و حشرات صورت مي گيرد و خود لقاحي آن كمتر از 4% است . باد در لقاح ابرها نيز دخالت داشته و چون هواي جابجا شده داراي ذرات معلق است مي تواند هسته اولية تشكيل قطرات آب را در ابرها داده و ايجاد بارندگي نمايد . و همچنين در جابجايي و حمل ابرها دخالت زيادي دارد . وقتي كه گياه گــل مي كند و قسمت نر و ماده مي رسند كلالة ماده داراي مواد چسبنده اي است كه آمادگي دريافت دانة گرده را دارد، قسمت نر كه از ميلة بساك و پرچم تشكيل شده است . پس از رسيدن ، قسمت پرچم باز شده دانة گرده را به اطراف پخش مي كند .عوامل موثردر پخش دانة گرده و رسيدن به مادگي ، حشرات ، باد و ……. مي باشد كه بر اثر اين عمل لقاح صورت مي گيرد . وزش باد در عمل لقاح مخصوصاً در گياهان دو پايه و گياهان ديگـــــري همچون ذرت كه نر و مادگي در روي يك پايه ولي با فاصله قرار دارند اثر بسيار مهمي داشته و اگر اين عامـــل طبيعي را حذف كنيم ، گياهان دگر گشن همچون يونجه نمي توانند بذر توليد كنند .
در قران كريم مي خوانيم :
(( و مــن ايـاتــه ان يرسل الرّياح مبشّرات و ليذيقكم من رحمته و لتجري الفلك بامره و لتبتغوا من فضله و لعلَّكم تشكرون ‹46›)) (1) . يعني : و از آيات ( عظمت ) خدا اين است كه بادها را به عنوان بشارت گراني مي فرستد تا شما را از رحمتش بچشاند و سيراب كند و كشتيها به فرمانش حركت كنند و از فضل او بهره گيرند شايد شكر گذاري كنيد. در خصوص اين آيات بيان شده ؛ باد درختان را باردار مي كند ، آبها را سرد مي گرداند ، كشتيها را جابجا مي كند و طعامها را لطيف مي كند و اگر باد نبود گياهان پژمرده مي شدند و جانوران مي مردند(2) .
1) سورة الروم ، آية 46 2) اثني عشر ، ج 10 ،ص 94 2) چگونگي لقاح ابرها : باد حامل ذرات معلقي است كه به علت سبكي از نقطه اي به نقطة ديگر جابجا مي شوند و به همين دليل زماني كه باد مــي وزد اين ذرات معلق مي توانند براي ابرها به عنوان عامل اصلي باردار شدن آنان تلقي گردد زيرا اين ذرات مي توانند به عنوان هستة اولية قطرات باران باشند. بدين صورت كه مولكولهاي آب اطراف اين ذرات قرار گــــرفته پس از سنگين شدن اين ذرات ، بارندگي آغاز مي گردد و در قرآن نيز به اين مسئله اشاره شده است . (( و هو الذي يرسل الرّياح بشراً بين يدي رحمته حتّي اذا اقلّت سحاباً ثقالاً سقناه لبلد ميّت فانزلنا به المآء فاخرجنا به من كلّ الثّمرات كذلك نخرج الموتي لعلّكم تذكّرون ‹57› والبلد الطيب يخرج نباته ، باذن ربه والذي خبث لا يخرج الا نكداً كذلك نصرّف الايات لقومٍ يشكرون ‹58› )) (1) يعني : او كسي است كه بادها را بشارت دهنده در پيشاپيش باران رحمتش مي فرستد ، تا ابرهاي سنگين بار را بر دوش كشند سپس ما آنها را به سوي زمينهاي مرده مي فرستيم و به وسيلة آنها آب ( حيات بخش ) را نازل مي كنيم و با آن از هر گونه ميوه اي از خاك تيره بيرون مي آوريم اين گونه كه زمينهاي مرده را زنده كرديم مردگان را ( نيز در قيامت ) زنده مي كنيم شايد با توجه به اين مثال متذكر شويد : سرزمين پاكيزه و شيرين گياهش به فرمان پروردگار مي رويد اما سرزمينهاي بد طينت ( و شوره زار ) جزء گياه ناچيز و بي ارزش از آن نمي رويد ، اينگونه آيات خود را براي آنها كه شكر گذارند بيان مي كنيم . فخر رازي بيان نموده ، باد عبارت است از هواي متحرك و بايد دانست كه اين حركت بذاته و از لوازم ذاتش نيست و الا دائم الحركه به روان ذاتش مي بود . و زنديقي از امام صادق (ع) فرمودجوهريت باد چيست ؟ ايشان فرمودند : باد هوا مي باشد وقتي حركت كند آنرا باد و زمان سكون هوا نامند ، و باد قوام دنياست اگر تا سه روز حبس شود ، دنيا فاسد مي گردد زيراباد به منزلة بادبزن است باز مي دارد و دفع مي كند فساد را از هر چيزي و پاكيزه مي كند آنرا (2).
در آية ديگر مي فرمايد : ((و اَرسلنا الرّياح لواقح فأنزلنا من السّمآء مآء فاَسقينا كموه و مآ انتم له بخازنين ‹22›))(3)
1) سوره الاعراف ، آية 57 ال 58 2) اثني عشر ، ج 4 ، ص 94 3) سورة الحجر ، آية 22 يعني: ما بادها را براي بارور ساختن ابرها و گياهان فرستاديم و از آسمان آبي نازل كرديم و شما را با آن سيراب ساختيم در حالي كه شما توانايي حفظ و نگهداري آنرا نداشتيد . در اين آيه منظور اين است كه باد ابر را آبستن كند و لقاح صورت گيرد و گياه را باردار كند و ديگر اينكه ابر را جابجا كرده و برگ درختان را مي ريزد(1).
1) روض الجنان و روح الجنان ج 11 ص 318 و مجمع البيان ج3 ص 332
فصـــــل چهـــــارم
نـــــور در قران
مدخلي در بحث طيف وسيعي از پرتوهاي خورشيد به فضا منتشر مي شود . ميزان اين انرژي را در هر ثانيه معادل يك ميليون برابر تمام ذخاير سوخت هاي فسيلي ، كرة زمين محاسبه كرده اند . اين پرتوها به صورت ذرات كوچكي به نام فوتون متراكم و پراكنده مي شود . رنگيزه هاي برگ قدرت جذب بعضي از پرتوهاي نور سفيد خورشيد را دارا هستند . چنانچه بين منبع نور و يك منشور ، برگ يا محلول الكلي حاوي كلروفيل قرار دهيم در اثر جذب بعضي از پرتوها به وسيله برگ يا محلول كلروفيل ، به جاي بعضي از رنگهاي قبلي حاصل از تجزية نور بر حسب ميزان جذب به وسيلة رنگيزه ها ، نوارهاي تيره اي بوجود مي آيد . پس از جذب بعضي از پرتوهاي نور خورشيد به ويژه پرتوهاي قرمز به وسيلة رنگيزة كلروفيل ، واكنشي در مولكولهاي آن بوجود مي آيد كه به آن واكنش فتو شيميايي مي گويند . انرژي خورشيد ممكن است به صورت گرما يا نور از دست برود ولي در فرايند فتوسنتز اين انرژي در واكنشهاي شيميايي يعني واكنشهاي نقل و انتقال الكترون شركت مي كند و نتيجةآن ذخيرة اين انرژي به صورت انرژي شيميايي در مواد آلي است (1). با توجه به مطالب بالا بايد اذعان نمود كه نور خورشيد براي ساخت مواد غذايي ضروري بوده و كمبود و يا نبود آن حيات را در زمين از بين مي برد . براي رشد گياهان عوامل ديگري وجود دارد كه چون از حوصلة اين بحث خارج است از ذكر آن خودداري مي گردد .
اهميت نور در قران
همانگونه كه درسطور قبل صحبت شد نور خورشيد جهت زندگي موجودات از اهميت بسيار بالايي برخورداراست. به نحوي كه اگر مدت بسياركوتاهي نور خورشيد از عالم جهان هستي حذف گردد بقاي موجودات
خطر افتاده و واضح ترمي توان گفت كه همة موجودات از بين خواهند رفت . در قران كريم نيز به اهميت نور و جايگاه ويژة آن اشاره شده است .
خداوند مي فرمايد : (( الله نور السموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كانّها كوكب درّيّ يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقيّة و لا غربيّة يكاد زيتها يضئ و لو لم تمسسه نار نور علي نور يهدي الله لنوره من يشآء و يضرب الله الامثال للنّاس والله بكلّ شئ عليم «35»)) (2)
يعني : خداوند نور آسمانها و زمين است مثل نورخداوند همانند چراغداني است كه در آن چراغي پر فروغ باشد ، آن چراغ در حبابي قرار گيرد حبابي شفاف و درخشنده همچون يك ستارة فروزان ، اين چراغ با روغني افروخته مي شود كه از درخت پر بركت زيتوني گرفته شده كه نه شرقي است و نه غربي ( روغنش آنچنان صاف و خالص است كه ) نزديك است بدون تماس با آتش شعله ور شود نوري است بر فراز نوري و خدا هر كس را بخواهد به نور خود هدايت مي كند و خدا براي مردم مثلها مي زند و خداوند بر هر چيزي دانا است .
1) زيست شناسي گياهي نظام جديد ، ص 75 الي 76 2) سورة النور ، آية 35
در تفسير اين آيه آمده است كه خداوند نور تمام جهان هستي است و نبود او يعني نبود جهان هستي ، مي دانيم كه گياهان جهت ادامة زندگي خود نيازمند به نور خورشيد هستند و اگر اين نور قطع شود ادامة زندگي براي آنان ممكن نيست. (1)
البته خداوند ذاتاً از جنس نور به شكلي كه ما مي شناسيم نيست .اما از جهت آنكه نور معين هر چيزي است و در حيات اشياء اثر مستقيم دارد خداوند در مقام تشبيه و درك ما ، خود را به نوري مثل زده است .
ما مي دانيم كه نور خورشيد در هر ثانيه سيصد هزار كيلومتر سرعت دارد و با اين سرعت زياد خود فاصلة خورشيد تا زمين را در چند دقيقه ( حدود هشت دقيقه ) طي مي كند . نور خورشيد به صورت ذراتي كوچك به نام فوتون در فضاي لايتناهي با سرعت زياد حركت مي كند و مسير مستقيم خود را ادامه مي دهد و به زمين مي رسد و بر اثر آن انرژي حيات بخش خود را به زمين مي رساند . البته خورشيد نور خود را به تمام جهات ارسال ميكند و براي آن شرق و غربي وجود ندارد كه در آيه شريفه به آن اشاره شده . و براي زمين است كه با توجه به حركت وضعي خود مـــا طلوع و غــروب را داريم ، غـرب و شـرق را مـــي شناسيم ، ايـن از معجزات قران است كه قبل ازشناخت ما از خورشيد در مورد آن توضيح داده است ، قبل از اينكه ما پي به چرخش زمين ببريم در قران كريم به آن اشاره شده ، زمين به دور خود مي چرخد .و در جاي ديگر بيان شده است كه نور بر روي نور قرار مي گيرد و اين مي رساند با اينكه ما شب و روز داريم اما تابش خورشيد هرگز قطع نمي شود و اين يك حركت دائمي است كه با آن مواجه هستيم .
امروزه حدود 90% از انرژي لازم براي وسايل نقليه ، كارخانه ها و ……… به طور مستقيم و غير مستقيم از زغال سنگ و نفت گاز تأمين مي گردد و انرژي موجود در نفت و گاز و زغال سنگ ميليونها سال پيش به وسيله گياهان اوليه از نور خورشيد گرفته شده است و به صورت مواد آلي در آنها ذخيره شده و طي ميليونها سال بر اثر فرايندهايي به انرژي موجود در سوختهاي فسيلي تبديل شده است (2) .
1)تفسير نمونه ، ج 14 ، ص 472 2)زيست شناسي گياهي ، ص 73/74
بيان شده كه تأمين كنندگان انرژي جانداران فتوسنتز كننده هستند. فتوسنتز فرايند انرژي اندوزي است كه در حضور نــــور در جـانداران سبزينه دار رخ مي دهد .براثر اين فرايند H2o و Co2 با مكانيزم خاصي در مجاورت نور خورشيد با يكديگر تركيب شده ، اكسيژن وقند توليد مي كنند . اين فرايند ( يعني جذب نور خورشيد ) در كلروپلاست صورت مي گيرد چنانچه كلروپلاست را سالم از درون سلول بيرون آورده و در شرايط مناسب قرار دهند ، فرايند فتوسنتز انجام و فراورده هاي حاصل از آن توليد مي شود (1). در قران كريم با ذكر درخت زيتون در اين آيه از آن به عنوان سمبلي جهت بيان اين مطلب استفاده شده است و به طور ظريفي به وجود توليد روغن درآن اشاره شده است كه مي توان از آن نور تهيه كرد به نحوي كه جهت توليد نور ديگر نيازي به آوردن مواد اوليه از مكانهاي ديگر از مناطق شرقي و يا غربي نخواهيم بود .
1) زيست شناسي گياهي ، ص 74
فصـــــل پنجـــــــم
زراعــت در قـــران
درفصول قبل با عناصر زراعت از ديدگاه قران آشنا شديم با اينكه قران كريم يك كتاب اقتصادي نيست ولي در آيات فراواني انسان را به تلاش در روي زمين جهت عمران و آباد كردن آن تشويق مي كند و كراراً بيان مي كند كه انسان از آن بهره برده و به ديگران نيز بهره اي برساند .
الف ) بررسي حقيقت زراعت در قران :
در مورد كشاورزي خداوند متعال در آيات قران مي فرمايد : (( افرايتم ما تحرثون ‹63› ءانتم تزرعونه ام نحن الزارعون ‹64› لو نشآء لجعلناه حطاماً فظلتم تفكهون ‹65› )) (1)
يعني: آيا هيچ در بارة آنچه كشت مي كنيد انديشيده اي ، آيا شما آنرا مي رويانيد يا ما مي رويانيم ، هر گاه بخواهيم آنرا مبدل به كاه در هم كوبيده مي كنيم كه تعجب كنيد . ((كزرع اخرج شطئه ، فأزره ، فاستغلظ فاستوي علي سوقه يعجب الزارع ‹29›)) (2) 1) سوره الواقعه ، آية 63 الي 65 2) سورة الفتح ، آية 29
يعني : همانند زراعتي كه جوانه هاي خود را خارج ساخته سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاي خود ايستاده است و به قدري نمو و رشد كرده كه زارعان را به شگفتي وا مي دارد . “در اين آيه منظور خداوند از گياهاني است كه چنان رشد خواهند نمود كه كشاورزان را به تعجب وا مي دارد (1).“ در اين آيه خداوند متعال نحوة رشد رويشي ساقه در درختان را ذكر فرموده كه يكي از عجايب در رشد گياهان بشمارمي رودكه اين خود جزء عجائب خلقت مي باشد . رشد قطري ساقه و ريشه به خاطر فعاليتهاي مريستم پسين است . اين مريستم به صورت دايره و استوانه در استوانة مركزي و به صورت نيم حلقه اي در پوست ريشه و ساقه وجود دارد . مريستم پوست را لاية زايندة چوب پنبه – پوست و مريستم پسين استوانة مركزي را لاية زايندة چوب – آبكش يا كامبيوم مي نامند . سلولهاي اين لايه در سمت خارج بافتهاي آبكشي پسين و در سمت داخل بافتهاي چوبي پسين را بوجود مي آورند و با اين عمل بر قطر استوانه مركزي مي افزايند .سطح تقسيم هر سلول در صفحه اي قرار مي گيرد كـه بـا سطح خارجي ساقه يا ريشه موازي است به اين ترتيب به طور متناوب سلولهاي جديدي به سمت خارج و داخل ساخته مي شوند سلولهاي اوليه كه در سمت خارج ساخته مي شوند سلولهاي مادر آبكش و سلولهاي اوليه اي كه در سمت داخل ساخته مي شوند سلولهاي مادر چوب نام دارند اين سلولها تا مادامي كه تمايز حاصل نكرده و به صورت آوند كامل در نيامده اند مانند سلولهاي كامبيوم قدرت تقسيم دارند .
سلولهاي كامبيوم در راستاي شعاع ساقه و ريشه نيز تقسيم مي شوند . اين عمل موجب افزايش قطر حلقة زاينده است و باعث مي شود ضمن افزايش قطر اندام حلقه گسيخته نگردد . ضخامت چوب پسين جزء در موارد استثناء خيلي بيشتر از آبكش پسين است به طوري كه چوب پسين يك درخت بخش عمدة تنة اصلي گياه را شامل
مي شود و مجموع كامبيوم ، آبكشهاي پسين ، پارانشيمهاي پوستي و چوب پنبه قشر نازكي را بوجود مي آورند كه در اصطلاح همگاني پوست درخت گفته مي شود (2). با توجه به اين مطالب وقتي كه خداوند از حيران شدن سخن 1) تفسير نمونه ، ج22 ، ص 109 2) كتاب درسي زيست شناسي گياهي ، ص44 الي50
به ميان مي آورد بي دليل نيست . خداوند در آية ذيل خود را يك زارع دانسته و رويش گياهان را به وسيلة آب بيان مي نمايد :
(( هو الذي انزل من السمآء مآء لكم منه شراب و منه شجر فيه تسيمون ‹10› ينبت لكم به الزّرع و الزّيتون والنّخيل و الأعناب و من كلّ الثّمرات انّ في ذلك لاية لّقوم يتفكّرون ‹11› )) (1) .
يعني : او كسي است كه از آسمان آبي فرستاد كه نوشيدن شما از آن است و گياهان و درختاني كه حيوانات خود را در آن به چرا مي بريد نيز از آن است ( خداوند) با آن ( آب باران ) براي شما زراعت و زيتون و نخل و انگور و از همة ميو ها مي روياند ، مسلماً در اين نشانه روشني براي انديشمندان است . ب ) بهترين كسب در اسلام :
روايات متعددي وجود دارد كه اسلام كشاورزي را بهترين كسب دانسته و زارع را گنجينة مردم بر شمرده است . در ذيل به آياتي كه متضمن برخي مسائل كشاورزي است مي پردازيم :
(( و هو الذي انشأ جنّات مّعروشات و غير معروشات والنّخل و الزّرع مختلفاً أكله ، والزّيتون و الرّمّان متشابهاً و غير متشابه كلوا من ثمره اذآ أثمر و ءاتوا حقّه ، يوم حصاده و لا تسرفوا إنّه ، لا يحبُّ المسرفين ‹141›)) (2) يعني : اوست كه باغهاي معروش ( باغهايي كه درختانش روي داربستها قرار دارد ) و باغهاي غير معروش (باغهايي كه نياز به دار بست ندارد ) را آفريد همچنين نخل و انواع زراعت را كه از نظر ميوه و طعم با هم متفاوتند و نيز درخت زيتون و انار را كه ازجهتي با هم شبيه و از جهتي تفاوت دارند ( برگ و ساختمان ظاهريشان شبيه يكديگر است ، در حالي كه طعم ميوه آنها متفاوت مي باشد ) از ميوة آن به هنگامي كه به ثمر مي نشيند بخوريد و حتي آنرا در هنگام درو بپردازيد و اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد . در اين آيه شريفه خداوند متعال اهميت كشاورزي و اقسام زراعت را بيان كرده است . 1) خـــداوند سبحان مـــــي خــواهد كــه انسان از آنها بهــره مند شود و بيــان مـــي كند كه برخي از آنها خودرو 1) سورة النحل ، آية 10 الي 11 2) سورة الانعام ، آية 141 وجنگلي هستند و برخي نيز بايد پرورش داده شوند . همچنين بيان مـي دارد كه درختان ايستاده اي همچون سيب و خرما و امثال آن براي انسان وجود دارد و ما مي دانيم كه سيب از گياهان دو لپه است و اكثر گياهان دو لپه به صورت درخت و درختچه اي ديده مــي شوند امــا بعضي همچون خرما گياهي تك لپه است و كمتر گياه تك لپه اي به صورت درخت ديده مي شود . زيرا ساختار ساقة تك لپه اي ها و دو لپه اي ها كاملاً با هم متفاوت است . 2) درختاني هم هستند كه بر روي داربست قرار مي گيرند مانند: انگور ،و امثال آن و همچنين برخي از گياهان ، مثمرند مانند زيتون و انار و خرما و برخي نيز غير مثمرند مانند درختان زينتي و جنگلي . بايد اذعان نمود كه خداوند متعال هر محصولي را كه آفريده است به درد بشر مي خورد چه مثمر و چه غير مثمر . درختان مثمـر مورد استفادة تغذيه اي بشر قرار مي گيرند و غير مثمر جهت زيبايي ، سايبان ، خنك كنندة محيط ، باد شكن ، استفادة دارويي و……….. .. به طور اجمال مي توان گفت كه تمام اشجار خلق شده توسط خداوند براي حيات انسان لازم است لزوماً انسان بايد از آنچه كه در طبيعت وجود دارد به خوبي نگهداري و محافظت نمايد و در تكثير آنها در حد امكانات اقدام نمايد (1) . در آية شريفه كلمة الزرع به كار رفته است به اين ترتيب كه انسان بايد انواع روييدنيها را خواه از درختان باشد خواه از گياهان زراعي مانند غلات ، حبوبات و سبزيجات مورد توجه قرار دهد زيرا كه همة اين موارد از موضوعات كشاورزي است آيه شريفه در پايان مباح بودن استفادة از محصولات كشاورزي را بدون اينكه اسرافي صورت گيرد بيان مي كند .و بايد به فقرا رسيدگي شده و سعي شود در روز برداشت شود تا فقرا باشند اما خانوادة خود را نيز نبايد فراموش كرد (2 ). پ ) دليل اهميت كشاورزي در اسلام : خداوند با ذكر نمونه هايي توجه انسان را به اهميت كشاورزي جلب مي كنــد و امــا نكته اي كه قابل ذكر خواهد بود اين است كـه اگر توجه لازم به امر كشاورزي شود نه تنها كسي كه خود اقدام به كشت نموده از آن بهره 1)تفسير نمونه ، ج6، ص 2 الي 4 2) اثني عشر ج3 ص 389 و گازر ج3 ص126 و عياشي ج1 ص 385 مي برد بلكه ديگران نيز بهره مند خواهند شد.توجه انسان به كشاورزي به اين دليل است كه كشاورزي براي جامعه اي كه امكانات كشاورزي دارد مقدم بر صنعت مي باشد ، و امكان رسيدن به خود كفايي جز با توجه به امر كشاورزي ميسر نخواهد بود . از اين رو با توجه به آيات قران ، مسلمانان بايد به امر كشاورزي اهميت بيشتري بدهند (( قال تزرعون سبع سنين دأباً فما حصدتّم فذروه في سنبله الّا قليلاً مّمّا تأكلون ‹47›)) (1) يعنــــــي : گفت ( هفت سال باجديت زراعت مي كنيد ) و آنچه را درو كرديد جزء كمي كه مي خوريد در خوشه هاي خود باقي بگذاريد ( و ذخيره نمائيد ) . استنباط از اين آية شريفه : 1) هنگامي كه شرايط مناسب زراعي وجود دارد بايد با مصرف صحيح نسبت به توسعة كشاورزي و ذخيره كردن مواد غذايي خصوصاً غلات به گونه اي مناسب اقدام شود كه اگر روزي قحطي بروز كرد توانايي ارتزاق نسبي مردم ممكن شده تا دوران خشكسالي سپري گردد .
2) زراعت مي تواند به طور مستمر انجام پذيرد ، و آيش گذاري زمين را مي توان هر چند سال يك بار انجام داد به شرطي كه داراي يك برنامة متناوب زراعي مناسبي باشيم .
3) غلات و حبوبات را مي توان ذخيره نمود اما محصولاتي كه داراي رطوبت بالايي هستند مدت زيادي دوام نياورده ، براي ذخيره سازي مناسب نيستند. 4) در آية شريفه بحث از گندم و جو به ميان آمده ، زيرا در آن زمان جيرة غذايي مردم آن منطقه عمدتاً اين دو محصول بـــوده است :بجز دو محصول اشاره شده در آية شريفه ، در بعضي از كشورها جيرة غذايي مردم متفاوت مي باشد مثلا مردم آمريكا بيشتر از ذرت استفاده مي كنند و مردم در ايرلند از سيب زميني . ج: نيازهاي طبيعي براي امر كشاورزي در آيةديگر مي فرمايد : (( اولم يروا أنا نسوق المآء الي الأَرض الجرز فنخرج به زرعاً تأكل منه انعامهم و أَنفسهم 1) سورة يوسف ، آية 47
أفلا يبصرون (27))) (1) يعني : آيا نديدند كه ما آب را به سوي زمينهاي خشك مي رانيم و به وسيلة آن زراعتهايي مي رو يانيم كه هم چهار پايانشان از آن مي خورند و هم خودشان تغذيه مي كنند آيا نمي بينيد . اين آية شريفه به چند اصل اشاره مي فرمايد : 1) كشاورزي نياز به آب داشته ، و كشاورز بايد در مكاني اقدام به كشاورزي كند كه رطوبت كافي را بتواند در اختيار گياه قرار دهد . 2) در امر كشاورزي زمين و آب مكمل به يكديگر بوده و كشاورزي بدون يكي از آن دو مشكل و ياغير ممكن است البته در كشت هيدروپونيك نياز به خاك نخواهد بود . 3) در اين آيه از سوق دادن آب صحبت شده است و آب مورد نياز كشاورزي مي تواند از طريق بارندگي تأمين شده و يا اينكه كشاورز از هدايت منابع آبي مثل چاه ، چشمه و قنات براي آبياري زراعت خود استفاده نمايد . چ ) عدم فعاليت در روي زمينهاي نا مرغوب : در آية ديگر خداوند متعال مي فرمايد: (( والبلد الطّيّب يخرج نباته باذن ربّه والّذي خبث لا يخرج الاّ نكدا ‹ 58 › )) (2) يعني : سرزمين پاكيزه ( وشيرين ) ، گياهش به فرمان پروردگار مي رويد ، اما سرزمينهاي بد طينت ( و شوره زار ) جز گياه ناچيز و بي ارزش از آن نمي رويد . در اين آية شريفه خداوند متعال در مورد خصوصيات زمين زراعتي صحبت مي فرمايد اينكه زمين زراعي بايد از نظر مواد غذايي خوب و عاري از هرگونه عوامل بيماري زا باشد زمينهاي غير مستعد وبا آفت ، محصول خوبي نخواهند داد اگر بخواهيم در اينگونه زمينها اقدام به كشاورزي كنيم بايد نسبت به افزايش مواد غذايي و از بين بردن آفات و بيماريهاي آن اقدام لازم را انجام دهيم . در امــر كشاورزي آماده سازي زمين از اصـول مهم بشمار مي رود ، بايد زمينهاي كشاورزي كه داراي املاح است ( در اصطلاح شور) زهكشي شده و نسبت به شيرين كردن آن اقدام كنيم ، اگر زمين مــــــورد استفاده 1) سورة السجده ، آيه 27 2) سورة الاعراف آية 58 ناهموار باشد بايد تسطيح گردد و سنگها را از زمين خارج كرده تا به محصول و لوازم كشاورزي آسيبي نرسد . اگر در زمينهاي نامناسب اقدام به كشاورزي كنيم محصول خوبي نخواهيم داشت و نمي توان گفت كه به خدا توكل مي كنم انشالله محصـــول خوبـي بدست خواهم آورد . زيرا اين مسئله به توكل و ساير عوامل ماورالطبيعه ربطي ندارد و خداوند هم در قران به آن اشاره فرموده لازم است ما از علوم مختلف خصوصاً علــم كشاورزي بــا تكنولوژي جديد بهره مند شويم . ح: تنوع طلبي انسان و نيازهاي او ……
در آية ديگر خداوند مي فرمايد: (( و إِذ استسقي موسي لقومه فقلنا اضرب بّعصاك الحجر فانفجرت منه اثنتا
عشرة عينا قد علم كلّ أُناس مّشربهم كلوا و اشربوا من رّزق الله و لا تعثوا في الارض مفسدين ‹60› )) (1) يعني : و بياد آوريد زماني را كه موسي براي قوم خويش آب طلبيد به او دستور داديم عصاي خود را بر آن سنگ مخصوص بزن ناگاه دوازده چشمة آب از آن جوشيد .آنگونه كه هر يك ( از طوايف دوازده گانة بني اسرائيل ) چشمة مخصوص خويش را مي شناختند و گفتيم از روزي هاي الهي بخوريد و بياشاميد و در زمين فساد نكنيد . در اين آيه و آيات ديگر خداوند اشاره به ورود حضرت موسي (ع ) و قومش به سرزمين سينا مي كند و مي گويد آن قوم پس از ورود به سينا از حضرت درخواست آب كرده كه خداوند دوازده چشمه در اختيار آنان قرار داده است و سپس قوم درخواست غذاي بدون زحمت و بي دردسر مي كند . (( و إذ قلتم يا موسي لن نّصبر علي طعام واحدٍ فادع لنا ربّك يخرج لنا مّما تنبت الأرض من بقلها و قثّائِها و فومها و عدسها و بصلها ‹61› )) (2) . يعني : و نيز به خا طر بياوريد زماني را كه گفتيد اي موسي هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفا كنيم از خداي خود بخواه كه از آنچه زمين مي روياند از سبزيجات و خيار و سير و عدس و پيازش براي ما فراهم سازد . در ايــن آيه خداوند به تنـوع طلبي انسان اشاره فرموده : و انسان را موجودي همه چيز خوار معرفي فرموده
1) سورة البقره ، آية 60 2) سورة البقره ، آية 61 است حال اگــر بــه طبيعت انسان مــراجعه نماييم مـــي بينيم بدن ما جهت ساخت پروتئين نيازمند اسيدهاي آمينه است و ما نمي توانيم تمام اسيد آمينه هاي بدن را تامين كنيم لذا به تعدادي از آنها نيازمنديم كه به آنها اسيدهاي آمينة ضروري مي گويند كه الزاماً بايستي از مواد غذايي مختلف آنها را به بدن برسانيم . ((اسيدهاي آمينه در يك نوع غذا وجود نداشته و بايد تنوع غذايي داشته باشيم چون تعدادي از اين اسيدهاي آمينه در گوشت موجود و تعدادي ديگر در گياهان بنابراين مصرف يكنوع غذا نمي تواند نياز هاي بدن ما را تأمين كند ))(1). علاوه بر آن نيازهاي ما به هيدروكربنها ، چربيها ، ويتامينها و مواد معدني كه فقط با تنوع غذايي صورت پذيراست تأمين خواهد گرديد .از اين روي بني اسرائيل در كنار غذاهايي همچون بلدرچين و سلوي خواهان اغذيه گياهي شدند . پس براي زنده ماندن بايد دامپروري و كشاورزي را با هم و تواماً داشته باشيم . بشر تا كنون بطور قطع نتوانسته بداند كه چه موجود زنده و گياهي براي تأمين بدن جهت زنده ماندن ضروري و مفيد است لذا هر چه كه از زمين مي رويد و فعلاً شناختي از آن نيست نمي تواند براي ما مضر باشد . در تقسيم بندي بخش قبلي كه گذشت اهميت گياهان تا حدودي براي ما روشن گرديده .
خ ) نحوة استفادة بهينه از زمين : در آية ديگر خداوند مي فرمايد : (( هــو الـّـذي جعل لكم الأَرض ذلولا فامشوا في مناكبها و كلوا من رّزقه و إليه النّشور ‹ 15 › )) (2) يعني : او كسي است كه زمين را براي شما رام گردانيد پس در گوشه و كنار آن سير كنيد و از رزق خداوند بخوريد و چون از قبر بيرون آييد به سوي او مي رويد.
در اين آية شريفه خداوند زمين را به يك موجود رام شده تشبيه كرده است كه در حال حركت بــوده و سوار
خودرا نمي اندازد و نيز اشارة خداوند در اينجا به حركت دائمي زمين است چه حول محور خود و چه حول محور در اطـــراف خورشيد .و ديگر اينكه انسان هر وقت بخواهد مي تواند سوار بر آن موجود شده و از سياق اين آيه مي 1) زيست شناسي نظام جديد 2) سورة الملك ، آية 15 توان فهميد كه همه جاي زمين قابل استفاده است و هيچ كجاي آن زائد نيست موضوعي كه در اينجا مهم است و قابل اهميت و تعمق است ايمان و تقوا در امر كشاورزي است .
خــداوند متعال در قران كريم به آن اشاره فرموده اند : (( و في السّمآء رزقكم و ما توعدون ‹22› )) (1) يعني : در آسمان رزق و روزي شما قرار داده شده است . (( و ءاتاكم من كلّ ما سألتموه ‹34 › )) ( 2 ) يعني : و از هر چيزي كه از او خواستيد به شما داد .
منظور از اين آيه اين است كه آدمي ظالم است و در حين سختي شكوه مي كند و كفران نعمت مي نمايد و اموال جمع مي كند اما در راه خدا صرف نمي كند (3) .و در جاي ديگر آمده است آفريدگار جهان نسبت به افراد بشر مالكيت حقيقي داشته و امور آفرينش محكم و خلل ناپذير است (4).و انسان از نعمات خداوند استفاده مي كند اما شكر آنرا آنطور كه شايسته است بجاي نمي آورد(5) . اما خداوند دعاي دعا كنندة خود را رد نمي كند (6) .
د ) نقش ايمان در افزايش روزي : (( وَ أََلَّوِ استَقاموا علي الطَّريقة لأسقَيناهم مّآءً غَدقاً )) (7) يعني : اگر در طريق ايمان استقامت ورزند آنها را با آبهاي فراوان سيراب مي كنيم .
(( ولو انّ اهل القري ءامنوا واتّقوا لفتحنا عليهم بركاتٍ مّن السّمآء و الأرض ‹ 96 › )) (8 )
يعني : و اگر اهل شهرها و آبادي ها ايمان مي آوردند و تقوي پيشه مي كردند بركات آسمان و زمين را بر آنها مي گشوديم . 1) سورة الذاريات، آية 22 2) سورة ابراهيم ، آية 34 3) شريف لاهيجي ج2 ص 638 4) انوار درخشان ج9 ص 301 5) كنز الدقائق ج7 ص69 6) الميزان ج12ص86 7) سوره الجن آيه 16 8) سورة الاعراف ، آية 96 پس شرط بهره برداري درست و صحيح از آسمان و زمين تنها در گرو كشاورزي خوب و مكانيزه نيست بلكه در قالب خوب بودن و مكانيزه كردن كشاورزي ايمان و تقوا از شروط اساسي در اين زمينه خواهد بود. توجه به آيات ديگر از قران اين نكته را برايمان روشن مي كند كه خداوند متعال براي كشت وزرع اهميت خاصي قائل است و در قران مجيد به آن اشاره نموده است كه به ذكر بعضي از آنها مي پردازيم . در آية ذيل خداوند در مورد باغات اينچنين مي فرمايد : (( و هو الذي أَنشأ جنّات مّعروشات و غير معروشات و النّخل و الزّرع مختلفا أُكله و الزّيتون و الرّمّان متشابها و غير متشابه كلوا من ثمره إذآ أثمر و ءاتوا حقّه يوم حصاده و لا تسرفوا إِنّه لا يحبّ المسرفين ‹ 141› )) (1) . يعني : و آن خدايي است كه براي شما بستانها از درختان داربستي چون ساير درختان و درختان خرما و زراعتها كه ميوه و دانه هاي گوناگون آرند و زيتون و انــار و ميوه هاي مشابه يكديگر و نـــامشابه بيافريد شما هـم از آن ميوه هـــــر گــاه بــرسد تناول كنيد و حق ( زكات ) فقيران را بروز درو كردن بدهيد و اسراف مكنيد كه خدا مسرفان را دوست نمي دارد . خداوند و در مورد كشاورزي در آيات ديگري مي فرمايد : (( والأرض بعد ذلك دحاهآ ‹30› أَخرج منها مآءها و مرعاها ‹31› والجبال أَرساها ‹32› متاعاً لكم و لأنعامكم ‹33› )) (2) يعني : و زمين را بعد از آن گسترش داد از آن آب و چراگاهش را بيرون آورد ، و كوهها را ثابت و محكم نمود ، همة اينها براي بهره گيري شما و چهار پايانتان است .
ذ) كشاورزي نشانة قدرت خداست : خداوند در اين آيه به زباني ساده كشاورزان را دعوت به تفكر در بارة آفرينش زمين و آسمان مي كند .
1) .سورة الانعام ، آية 141 2) سورة النازعات ، آية 30 الي 33 در آية ديگر خداوند بيان مــي دارد كه كشاورزي را وسيلة نشان دادن قدرت به انسان قرار داده است . و مي فرمايد: (( و هو الذي مدّ الأرض و جعل فيها رواسي و أَنهاراً و من كلّ الثّمرات جعل فيها زوجين اثنين يغشي الليل النّهار ان في ذلك لأيات لّقوم يتفكّرون ‹3› )) (1) . يعني : و اوست خدايي كه بساط زمين را بگسترد و در آن كوهها برافراشت و نهرها جاري ساخت ، و هر گونه ميوه ها را پديد آورد و همه چيز را جفت بيافريد و شب تار را به روز روشن بپوشانيد ، همانا در اين امور متفكرا ن را دلايل روشني بر قدرت آفريدگار است . اين آيه در مورد كوهها و رودها و زوجيت صحبت كرده است (2) ودر جاي ديگر آمده كه منظور از اين آيه اين است كه خداوند تبارك و تعالي كوهها را مانند ميخ در زمين قرار داد و از هر گياهي به صورت زوج آفريد يا بر يك پايه يا بر دو پايه (3).
هـ ) بارش باران در قران
در آية ديگري در مورد حركت زمين و بارش باران مي فرمايد :
(( الذي جعل لكم الأرض مهداً و سلك لكم فيها سبلاً و أنزل من السّمآءِ مآءً فأ خرجنا به أَزواجاً مّن نّبات شتّي ‹53› كلوا وارعوا أَنعامكم انَّ في ذلك لأيات لاولي النّهي ‹54› )) (4) . يعني : همان خدايي كه زمين را آسايشگاه شما قرار داد و در آن راهها براي روابط و سفر و حوائج خـــلق پديد آورد و هـــم از آسمان آب نــــازل كرد تا با آن آب آسماني انــواع نباتات مختلف از زمين برويانديم ‹53› تا اي بندگان شما از آن نعمتها تناول كنيد و چهار پايانتان را هم بچرانيد كه همانا در اين كار آيات ربوبيت براي خردمندان پديدار است ‹54›
1) سورة الرعد ، آية 3 2) نمونه ج 10 ص 116 3) روض الجنان و روح الجنان ج11 ص 181 و الميزان ج11ص319 و التبيان ج6ص272 4) سورة طه ، آية 53 الي 54 در اين آيه خداوند بخشي از نعمتهاي خود را بيان نموده است ؛ 1) زمين كه مهد آرامش و آسايش انسان است و به بركت قانون جاذبه و همچنين قشر عظيم هــوايي كه اطراف آنرا فرا گرفته است انسان مي تواند به راحتي روي آن زندگي كند . 2) راهها و جاده هايي كه خداوند در زمين بوجود آورده است كه تمام مناطق آنرا به يكديگر پيوند مي دهد . 3)آبي كه ماية حيات است و سرچشمة همة بركات از آسمان است . 4) گياهان و نباتات گوناگون ومختلفي كه بوسيلة اين آب از زمين مي رويد كه قسمتي از آنها مواد غذايي بشر را تشكيل مي دهد و يا مواد دارويي تهيه مي شود و……….اين چهار نعمت بزرگ به همان ترتيب كه در آية فوق آمده اولويتهاي زندگي انسان را تشكيل مي دهد . (1) در آيةديگر آمده است : (( و نزّلنا من السّمآء مآءً مّباركا فأنبتنا به جنّاتٍ و حبَّ الحصيد ‹9› و النخل باسقات لّها طلع نّضيد ‹10› )) (2) .
يعني : و ما از آسمان آب با بركت را نازل كرديم و باغهاي ميوه و خرمنها از كشت حبوبات برويانديم ‹9› و نيز نخلهاي بلند خرما كه ميوة آن منظم روي هم چيده شده است بر انگيختيم ‹10›
(( و أنزلنا من السّمآء مآء بقدر فأسكنّاه في الارض و إنّا علي ذهاب به لقادرون ‹18›)) (3) .
يعني : و از آسمان آبي به اندازة معين نازل كرديم و آنرا در زمين در جايگاه مخصوص ساكن نموديم و ما براي از بين برد آن كاملاً قادريم .
در آية ديگر مي فرمايد : (( الله الذي يرسل الرّياح فتثير سحاباً فيبسطه ، في السّمآء كيف يشآء و يجعله ، كسفا فتري الودق يخرج من خلاله فإذآ أَصاب به من يشآء من عباده إذا هم يستبشرون ‹48› )) (4) . يعني : خدا آن كســـي است كه بادها را مي فرستد تا ابرها را در فضا بر انگيزد پس به هر گونه كه مشيتش 1) تفسير نمونه ، ج 13 ، ص 222 2) سورة ق ، آية 9 الي 10 3) سوره المومنون ، آية 18 4) سوره الروم ، آية 48 تعلق گيرد در اطراف آسمان متصل و منبسط كند و باز متفرق گرداند كه آنگاه باران را بنگري كه قطره قطره از درونش بيرون ريزد تا به كشتزار و صحراي هر قومي از بندگان بخواهد فرو بارد و به يك لحظه آن قوم مسرور و شادمان گردند در آية بعد مي فرمايد : (( هو الذي يرسل الرّياح بشراً بين يدي رحمته حتيّ اذآ أقلّت سحاباً ثقالاً سقناه لبلد مّيّت فأَنزلنا به المآء فأخرجنا به من كلّ الثّمرات كذلك نخرج الموتي لعلّكم تذكّرون ‹57› )) (1). يعني : او خدايي است كه بادها را به بشارت باران رحمت خويش در پيش فرستد تا چون ابرهاي سنگين را بردارند ما آنها را به شهر و دياري كه مرده است برانيم و بدان سبب باران فروفرستيم تا هر گونه ثمر و حاصل از آن برآريم ، هم اينگونه مردگان را از خاك برانگيزيم باشد كه متذكر گرديد .
ر ) رويش گياهان در قران : درآية ديگر در مورد رويش محصولات مي فرمايد : (( و آية لّهم الارض الميتة احييناها و أَخرجنا منها حبّا فمنه يأكلون ‹33› و جعلنا فيها جنات مّن نخّيل و أعنابٍ و فجّرنا فيها من العيون ‹34› ليأكلوا من ثمره و ما عملته أيديهم أفلا يشكرون ‹35› سبحان الذي خلق الأزواج كلّها مّما تنبت الأرض و من أنفسهم و مّما لا يعلمون ‹36›)) (2) . يعني : ويك برهان آن است كه ما زمين مرده را زنده كرده و از آن دانه كه قوت و روزي خلق شود مي رويانيم ‹33› و در زمين باغها از نخل خرما و انگور قرار داديم و در آن چشمه هاي آب جاري كرديم ‹34› تا مردم از ميوة آن باغها تناول كنند و از انواع غذاهائيكه به دست خود عمل مي آورند نيز تغذيه نمايند ، آيا نبايد شكر آن نعمتها بجاي آورند ‹35› پاك و منزه است خدايي كه همة ممكنات عالم را جفت آفريده چه از نباتات و چه از نفوس بشر و ديگر مخلوقات كه شما از آن آگاه نيستيد ‹36› . (( و هو الذي أنزل من السّمآء مآء فأخرجنا به نبات كلّ شيءٍ فأخرجنا منه خضراً نّخرج منه حبّاً مّتراكباً و من النّخل من طلعها قنوانٌ دانيةٌ و جنّات مّن أعناب والزّيتون و الرّمّان مشتبهاً و غير متشابه انظروا إلي ثمره إذا أثمر و ينعه انّ 1) سورة الاعراف ، آية 57 2) سورة يس ، آية 33 الي 36 فــــي ذلكم لأيات لّقوم يؤمنون ‹99› )) (1) يعني : و هم اوست خدائي كه از آسمان باران فرو بارد تا هر نبات بدان ، برويانيم و سبزه ها را از زمين برون آريم و در آن سبزه ها ، دانه هائي كه بر روي هم چيده شده پديد آريم و از نخل خرما خوشه هاي پيوسته بهم و باغهاي انگور و زيتون و انار كه شبيه و برخي نا مشابه بهم است ، خلق كنيم شما در آن باغها هنگامي كه ميوة آن پديد آيد و برسد ، به چشم تعقل بنگريد كه در آن آيات و نشانه هاي قدرت خدا براي اهل ايمان هويداست و در آية ديگر خداوند با آوردن داستان قوم ثمود و ناسپاسي آن قوم حضرت صالح را براي هدايت آنان مي فرستد كه حضرت صالح اشاره به اينكه خدا را فقط پرستش كنيد چون او خدايي است كه شما را آفريده است و بعد از دعوت به پرستش پروردگار مردم را به آباد كردن زمين دعوت مي كند . و اين آباداني در سر سبزي و زراعت زمين است . (( و اِلي ثمود أخاهم صالحاً قال يا قوم اعبدوا الله ما لكم مّن إلهٍ غيره ، هو أنشأكم مِّن الأرض و استعمركم فيهافاستغفروه ثمّ توبوا إليه انَّ ربّي قريب مجّيب ‹61› )) (2) يعني : و باز صالح پيغمبر را بسوي قوم ثمود برسالت فرستاديم ، صالح به قوم خود گفت اي مردم خداي يگانه را كه جزء او خدايي نيست پرستش كنيد او خدايي است كه شما را از خاك بيافريد و براي عمارت و آباد ساختن زمين برگماشت پس شما از خداي خود آمرزش طلبيد و بدرگاه او پناه بريد و از لغزش و گناهان توبه كنيد البته خدا به همه نزديك است و دعاي خلق را مي شنود و اجا بت مي كند . “ در اين آيه استعمار به معني آباد كردن زمين است چرا كه آنها زمينهاي آبــاد و خــرم و سـر سبز و باغهايي پر نعمت داشتنه و در كشاورزي ابتكار و قدرت فراواني به خرج داده و از عمرهاي طولاني و اندامهايي قوي و نيرومند بهره مند بودند ، در اينجا قران نمي فرمايد خداوند زمين را آباد كرد و در اختيار شما گذاشت بلكه اظهار شده عمران و آبادي زمين را به شما تفويض كرد ، و تذكر داده شده به اينكه وسايل از هر نظر آماده است اما شما بايد با كار و كوشش زمين را آباد ساخته و منابع آنرا بدست آوريد و بدون كار و كوشش سهمي نداريد“ (3) .
1) سوره الانعام ، آية 99 2) سورة هود ، آية 61 3) تفسير نمونه ، ج 12 ، ص ز ) توكل به خدا در امر كشاورزي : در امر كشاورزي پس از كاشتن بذر بايد به خدا توكل كرد زيرا اوست كه به بذر دستور مي دهد از داخل زمين جوانه زند :
(( والذي أخرج المرعي ‹4› فجعله غثآءً أحوي ‹5› )) (1) .
يعني : آن خدايي كه گياه سبز و خرم از زمين بروياند ‹› سپس خشك و سياه گردانيد ‹›. منظور خروج گياه از داخل خاك است تا چهار پايان از آن استفاده كنند (2).
(( إنّ الله فالق الحبّ و النوي يخرج الحّي من الميّت و مخرج الميت من الحي ذلكم الله فأنّي تؤفَكون ‹95›)) ( 3)
يعني : خداوند شكافندة دانه و هسته است زنده را از مرده خارج مي سازد و مرده را از زنده بيرون ميآورد اين است خداي شما پس چگونه از حق منحرف مي شويد . مطالبي كه در اين آيات بيان گرديد نمونه هايي است از عظمت گفتار خداوند متعال و ما در اينجا به اين خلاصه اكتفا مي كنيم باشد كه مورد رحمت پروردگار قرار بگيريم .
1) سورة الاعلي ، آية 4 الي 5 2) تفسير گازر ، ج10 ، ص 337 3) سورة الانعام ، آية 95
فصـــــــــل اول
اهميت زراعت در كلام رسول (ص)
بحث پيرامون مسئلة كشاورزي از مباحث پر سابقه و بسيا ر قديمي است . همة انبياء الهي به امر احياءزمين مخصوصاً در مورد زمينهاي كشاورزي اهتمام داشته اند در روايات آمده است كه (( ان الله عزوجل احب لانبيائه من الاعمال الحرث و الرعي)) ، يعني : خداوند تبارك وتعالي براي انبياء خود شغل مقدس كشاورزي و دامداري را انتخاب فرموده است ، و اين نشانة پاكي و تقدس و همچنين اهميت و ارزش اين دو شغل در نزد خدا و زندگي ا نسا نها است و همچنين بيــان شــده است كه خداوند متعال بركات و رزق و رحمت را در كشاورزي قرار داده است . از پيامبر اسلام در باب كشاورزي احاديثي زيادي نقل گرديده است كه در ذيل به مواردي از آن اشاره مي گردد. 1) انجام كشاورزي توسط پيامبر اكرم (ص) “مي بينيم پيامبر اسلام (ص ) خود شخصا به امر كشاورزي و دامپروري پرداخته و از منابع خدادادي به نحو مناسب و مطلوبي استفاده مي كردند“(2). و ساير اصحاب و ياران خود را به اين امر سفارش فرموده و آنها را به كشت گندم و جو و درخت خرما سفارش مي نمودند . 1) مستدرك الوسائل ، ج 13، ص46 2) وسائل الشيعه ، ج 12 ، ص23 2) كاشت درخت به عنوان صدقة جاريه پيامبر (ص) در بارة احترام و توجه به درختان فرموده اند : (( ما من مسلم يغرس غرساً او يزرع زرعاً فيأكل منه طير أو انسان أو بهيمة الا كان به صدقة )) يعني : هر مسلماني كه نهالي بكارد و يا مزرعه اي را كشت كند ،كه هر پرنده يا انساني يا حيواني از آن بخورد برايش صدقه محسوب مي شود (1) .
در جاي ديگر در مورد صدقة جاريه مي فرمايد : (( ما من مسلمٍ يغرس غرساً الا ما كان أكل منه صدقة و ما سرق منه صــدقة و لا يرزؤه اَحدٌ الّا كان لهُ صدقةٌ الي يوم القيامة (2))) .
يعني : هر مسلماني كه درختي را مي كارد ، هر آنچه كه از آن خورده شود يا از آن برده شود براي او صدقه اي است و اگر كسي آن درخت را از بين ببرد تا روز قيامت صدقه اش باقي مي ماند . در حديث ديگر آمده است : (( من غرس غرساً لم ياكل منه آدميٌّ و لا خلقٌ من خلق الله الا كان له صدقه (3))) يعني : هر كسي درختي بكارد نميخورد ازميوه آن انساني يا مخلوقي از مخلوقات خداوند ، مگر آنكه براي آن شخص صدقه محسوب شود .
در حديث ديگر از رسول خدا آمده است : (( ما من مسلم يغرس غرساً او يزرع زرعاً ……. الا كانت له به صدقه ))
يعني : مسلمانيكه درختي را بنشاند ويا زراعتي راكسب نمايد اجر و پاداش صدقـه در راه خـدا را خواهد داشت ‹4› . از اين حديث و احاديث ديگرمي توان دريافت تا زماني كه باغ و مزرعــه باقي است و مورد استفادة مردم مي باشد خواه زارع زنده باشد يا نباشد ثوابش براي او همچنان باقي خواهد بود .
1) فتح الباري از صحيح بخاري باب 19 ، ج 5 ، ص 172 3) نهج الفصاحه ، ص 597 2) فتح الباري از صحيح بخاري باب 19 ، ج 5 ، ص 173 4) مستدرك الوسائل ، ج 13، ص 46 روايت شده است :كه فردي ابوالدردا را ديد كه درخت گردويي را غرس مي كند . نزديك رفت و به او گفت : شما كه پيرمرد هستيد چرا درختي را مي كاريد ، كه تا چندين سال ديگر بارور نمي شود . او در پاسخ گفت: من چه ضرري را متحمل شده ام اگر ديگران از ثمر آن بخوردند ، و ثوابش به من برسد ؟ (1) يكي از اصحاب پيامبر (ص) روايت كرده است كه مي گفت با اين دو گوش خود از پيامبـــر(ص) شنيده ام كه فرمود : (( من نصب شجرة فصبر علي حفظها و القيام عليها حتي تَثْمُرُ فَاِنَّ له في كل شيء يصاب من ثمرها صدقة عند الله عزوجل )) يعني : كسي كه درختي بكارد و بر نگهداري و پرورش آن صبر داشته باشد تا بارور شود در برابر هر قسمت از ثمر آن كه به وسيله هر كسي و هر چيزي مورد استفاده واقع شود صدقه و ثوابي در نزد خدا دارد ‹2»
3) نظر پيامبر در مورد احياء زمين (( مــا من إمـــريءٍ أرضاً فَيَشْرِبَ منها كَبَدُ حَـرَيً الا كتب الله له بها اجراً ))
يعني : هر كسي زميني را احياء كند و تشنه اي از آن نوشد خدا در قبال آن پاداشي براي او ثبت مي كند ‹3›
در احاديثي ديگر از رسول خدا مطالبي همانند احاديث بالا نيز آورده شده است : از محمدبن عبدالرحمن از عروة از عايشه و از پيامبر نقل شده است : هر كس زمين بايري را از طريق كشت و زرع ( كشاورزي ) آباد كند آن زمين متعلق به احدي نيست ، بلكه حق مسلم آن آبادگر است ، و عمر نيز در زمان خلافت خود به آن دستور عمل مي كرد (4) .
4) نظر پيامبر در مورد بهترين مال از رسول خدا در مورد بهترين مالها سؤال شد : (( ايشان فرمودند ، زراعتي كه آدمي بكارد و در وقت درو 1) كتاب حلال و حرام ، ص 193 2) ميزان الحكمه ، حديث شمارة 9143 3) نهج الفصاحه ، ص 705 4) فتح الباري از صحيح بخاري ، ج5 ، ص 171 كردن حق خدا را بدهد . و سپس پرسيدند كه بعد از زراعت كدام مال بهتر است . فرمودند : شخصي كــــه گـوسفندي چند داشته باشد و هر جا كه آب و علفي يابد آنها را بچراند و نماز را بجا آورد . و زكات مال خود را بدهد . گفتند بعد از گوسفند كدام مال بهتر است . فرمودند : گاو كه در بامداد و عصر شير مي دهد و پس از آن آنهائي كه پا در گل فرو برده و در خشكسالي ميوه مي دهند يعني درخت خرما ‹1›)) از احاديث ذكر شده روشن مي شود كه پيامبر اكرم (ص) بر درخت كاري و گسترش گياهان در زمين و نقش عظيم آنها در زندگي بشر و خرمي زمين تاكيد فراوان داشته .
5) نظر پيامبر در مورد قطع درختان
نابودي و قطع آنها را به شدت نهي فرموده اند . پيامبرعظيم الشأن به رزمندگان اسلام پيش از شروع جنگ فرمودند : (( مبادا زنان ، كودكان و پير مردان را بكشيد و به هيچ وجه آسيبي به درختان به ويژه درختان خرما نرسانيده و آنها را قطع نكنيد ‹2›))
در توصية ديگر فرموده اند : (( درختان خرما را آتش نزنيد ، آنها را با آب ويران نكنيد ، درختان ، بخصوص درختان ميوه دار را قطع نكنيد و مزرعه ها را نسوزانيد ‹3›)) اهميت سخنان پيامبر خدا زماني مشخص مي شود كه در اين روايات قطع درختان و آتش زدن و نابودي آنها در رديف كشتن كـودكان و زنان و پيران قرار گرفته است ،و همانگونه كه كشتن انسانهاي بيگناه در اسلام در زمرة گناهان كبيره قرار داشته ، خداوند متعال در قران كيفر شديدي براي آن قرار داده ، قطع درختان و نابودي جنگلها بدون جايگزيني ، گناهش از كشتن انسانهاي بي گناه هم كمتر نيست . در روايتي از پيامبراكرم (ص) چنين آمده است : (( قطع درختان ميوه دار عذاب سخت الهي را در پي دارد(4))) 1) حليه المتقين ، ص 283 2) بحار الانوار ، ج21 ، ص 60 3) بحار الانوار ، ج 19 ، ص 177 و وسائل الشيعه ، ج 11 ، ص 43 4 ) وسائل الشيعه ، ج 13 ،ص 198 درخت سدر كه در آن زمان در عربستان فراوان بود و از درختان رايج به شمار مي رفت . پيامبر اسلام در مورد آن درخت فرموده اند (( هر كسي درخت سدر را قطع كند ، خداوند با سر او را در آتش جهنم مي اندازد ‹1›))
6) نظر پيامبر در مورد اهميت درختكاري و كشت زمين در مورد اهميت درختكاري فرموده اند : (( ان قامت الساعة و في يد أحدُكُم فسيلة ، فان استطاع أن لا يقوم حتّي يغرَسَها فليغرسها )) .
يعني: اگر عمر جهان پايان يابد و قيامت برسد و يكي از شما نهالي در دست داشته باشد . چنانچه به اندازة كاشتن آن فرصت باشد ، فرصت را از دست ندهد و آنرا بكارد ‹2› .
علاوه بر آن پيامبر (ص) در مورد كشت زمين بيان فرموده اند : (( من كانت له الارض فليزرعها او ليمنحها أخاه ، فان ابي فليمسك ارضه )) .
يعني : هر كس زميني دارد . يا خود آنرا كشت كند يا به برادرش ( برادر ديني )ببخشد تا براي مدتي آنرا كشت كند ‹3› .
از ابوداود روايت شده :كشاورزاني بودند كه زمينهاي خود را در مقابل مقداري از محصولات كشت شده به اجاره مي دادند . و در نتيجه در مورد سهم بين اجاره كننده و اجاره دهنده گاهي نزاع در مي گرفت پس پيامبر (ص) از اين امر نهي فرموده از دادن زمين كشاورزي به اجاره به صورت يك چهارم و يا مقداري از آن ، و بيان فرمودند اجاره دادن زمين در مقابل درهم و دينار اشكالي ندارد. (4)
7) دستورات پيامبر جهت جلوگيري از ظلم به كشاورزان پيامبر اكرم(ص) جهت جلوگيري از ظلم شدن به كشاورزان به امـــــــام علي (ع) فــــرمودنــد : (( يا علي : لا يظلم 1) سنن ابوداود ، ج 4 ، ص 361 2) مستدرك الوسائل ، ج 2،ص 501 و الحياه ، ج 15 ، ص 344 3) فتح الباري از صحيح بخاري حديث 2346 باب 19 4) فتح الباري ، از صحيح بخاري ، حديث 2347 ، باب 19 الفلاحون بحضرتك و لايزاد علي الارض وضعت عليها )) .
يعني : يا علي مبادا با حضور تو به كشاورزان ظلمي بشود ، و ماليات زمين را زياد مكن ‹1› .
پيامبراكرم (ص) فرموده اند :(( من بني يسياناً بغير ظلم و لا اعتداء او غرس غرساً بغير ظلم و لا اعتداء كان له اجراً جارياً انتفع به احد من خلق الرحمن )) . يعني : هر كس ساختماني را بنا كند بدون اينكه ظلــم و تعدي در كار باشد يا نهالي را بكارد و درختي را غرس نمايد تا هر كجا كه بنده اي از بندگان خداوند مهربان بهره مند شود خداوند به او اجر وثواب مرحمت مي كند.(2)
8) نظر پيامبر در مورد رزق و روزي حلال پيامبر (ص) فرمودند: (( لما خلق الله المعيشه جعل البركات في الحرث و الغنم )) ؛ يعني: خداوند متعال هنگامي كه روزي را آفريد ، بركت را در كشاورزي قرار داد . ‹3› همچنين فرموده اند: (( اطلبوا الرزق في خباياَ الارض)) ؛ يعني : رزق و روزي خود را از ژرفاي زمين جستجو كنيد . ‹4› (( من وسقي طلحه او سدره فكأ نما سقي مؤمناً من ظما )) ؛ يعني : هر كس درخت خرما يا سدري را آب بدهد گويا تشنه اي را سيراب كرده است . (5)
9 ) اهميت زراعت در كلام پيامبر (( احرثوا ، فان الحرث مبارك )) ؛ يعني : كشاورزي كنيد زيرا شغل ميمون و مباركي است .‹6› (( اكرموا الخبز فانه قد عمل فيه ما بين العرش الي الارض و ما فيها من كثير من خلقه )) ؛ يعني : نان را كه از فراورده هاي كشاورزي است گرامي بداريد ، زيرا كه آنچه كه در بين زمين و آسمان است و 1) وسائل ، ج 13 ، ص 216 2) مستدرك الوسائل ، ج 2 ، ص 501 3) كنز العمال ، ج 4 ، ص 32 4) همان منبع ، ج 4 ، ص 21 5)كتاب الحياه ، ج 15 ،ص 344 و وسائل الشيعه ، ج 12 ، ص 25 6) كنز العمال ، ج4 ، ص 31 بسياري از آفريده هاي خدا در به ثمر رساندن آن موثر مي باشد . ‹1› در احاديث ديگر ، از رسول خدا (ص) ميتوان به اهميت كشاورزي از ديدگاه ايشان پي برد : (( تمسحوا بالارض فإنها بكم بره )) يعني : زمين را مسح كنيد كه نسبت به شما نيك است.(2)
زمين زمين خداست و بندگان ، بندگان خدا هستند هر كه زمين مرده اي را آباد كند زمين متعلق به
اوست .‹3› هر كس كه با اعتماد به خدا و به اميد ثواب ، زمين بايري را آباد كند بر خدا لازم است كه وي را ياري كرده و او را بركت دهد ‹4› (( هر كسي كشتي را انجام دهد و پرنده اي از آن بخورد براي وي صدقه اي محسوب مي شود ‹5›)) (( ثلاث يجلين البصر النظر الي الخضره و الي الماء و الي الوجه الحسن )) يعني : سه چيز چشم را قوت مي دهد ديدن سبزه و آب جاري و روي خوب ‹6› (( هفت چيز است كه پاداش آن براي بنده در قبر و پس از مرگش دوام دارد ، كسي كه علمي را تعليم دهد ، يا نهري را جاري سازد يا چاهي را حفر كند و يا نخلي را بكارد ، ….‹7› )) در روايتي طولاني از رسول اكرم بيان شده است : (( سه نفر در روزي كه باران مي باريد از شهر خارج شدند و در كوهستان مشغول گردش شدند و براي اينكه خيس نشوند به غاري پناه بردند هنگامي كه داخل غار شدند سنگي بزرگ دهانة غار را مسدود كرد به طوريكه هيچ راهي براي خارج شدن از آن وجود نداشت هر كدام به نحوي طلب گشايش و فرجي از خداوند مي كرد . يكي از آنها گفت خداوندا من داراي پدر و مادري پير و از كار افتاده بــودم و هــر گــاه شير از شترانم مي دوشيدم اول از آن شير به پدر و مادرم مي دادم و بعد به فرزندانم از آن شير مي دادم روزي هنگامي كه بر گشتم ديدم آنها خوابيده اند و آنقدر منتظر ماندم تا بيدار شدند و اين در حالي بـــود كه تا صبح طول كشيد و فرزندانم بدون غذا مانده بودند حال به حق اين خدمتي كه من در حق آنها روا 1) بحار الانوار ، ج3 ، ص 161 2) نهج الفصاحه ، ص 390 3) نهج الفصاحه ، ص 367 4) نهج الفصاحه ، ص 419 5) همان منبع ، ص 766 6 ) همان منبع ، ص 425 7 ) همان منبع ، ص 520 داشته ام اين سنگ را از جلو غار بردار تا نجات يابيم . سنگ مقدار كمي از جــاي خود تكان خــورد . آن يـكي گفت : من عموزاده اي داشتم كه در دوران كودكي آن دختر پدر و مادرش را از دست داد و سالها آنرا نزد خود نگه داشته و بزرگ نمودم بعد از آنكه به سن بلوغ رسيد خواستم با وي مجامعت كنم زيرا او را آنچنان دوست داشتم كه مردان همسران خود را دوست دارند هنگامي كه خواستم با او نزديكي كنم گفت : بترس از جزاي خدا و من نيز با ياد خدا از اين كار پرهيز كردم و او را شوهر دادم پس اگر اين كار به خاطر رضاي تو بوده است اين سنگ را از جلوي در غار بردار تا نجات يابيم ، سنگ تكاني خورد اما هنوز نمي توانستند از غار خارج شوند . نفر سوم گفت : خدايا من بنده اي داشتم كه در كشت برنج به من كمك مي كرد و پس از اتمام كار مي خواستم اجرت او را بپردازم ، او به گرفتن پول رغبتي نداشت من نيز پول او را نزد خود نگه داشتم و با آن كشاورزي مي كردم و از در آمد آن گاو و گوسفند زيادي خريدم و بعد از آنكه آن بنده بازگشت هنگامي كه دعوي مال خود كرد من گاو و گوسفندان را به او نشان داده و گفتم مال تو آن احشام است و رو به من كرد و گفت مرا مسخره مي كني من گفتم به خدا تمامي آنها مالي است كه قبلا نزد من كار كرده اي و براي تو نگهداشته ام و از طريق كشاورزي و دامداري به اين سرمايه تبديل شده و به شما تعلق دارد آن بنده با شادي از خدا و از من تشكر كرد ، حال خدايا اگر من اين كار را به خاطر تو كرده ام به خاطر عظمت خود سنگ را از جلوي غار كنار بزن و ما را نجات بده . در اين حال سنگ تكاني خورد به طوري كه هر سه نفر به راحتي از آن غار خارج شدند و نجات يافتند‹1› .)) اين حديث دلالت بر اهميت كشاورزي در نزد خداوند دارد.
10 ) نامه هايي از پيامبر در باب كشاورزي
اگر ما به نامه هاي پيامبر (ص) مراجعه كنيم مي بينيم كه رسول گرامي در بيشتر نامه هاي خود به وضعيت محصولات كشاورزي اهتمام خاصي داشته و دستورات ويژه اي را ابلاغ مي نمودند .
1› فتح الباري ، از صحيح بخاري ، حديث 2333 ، ص 16 كتاب الحرث المزرعه نامه پيامبر (ص) براي مردم عمان و بحرين : (( از محمد نبي پيامبر خدا براي اسبذي ها كه بندگان خدايند ، پادشاهان عمان و اسبذ عمان كه در بحرين هستند . اگر آنان ايمان بياورند نماز را بر پا دارند و زكات را بپردازند و خدا و رسولش را فرمان برند و حق پيامبر را بپردازند و آنچه مسلمانان از عبادات انجام مي دهند ، انجام دهند همانا در امان خواهند بود و آنچه به هنگام مسلمان شدن دارند از ايشان خواهد بود بجز اموال آتشكده ها كه در اختيار خدا و رسول او خواهد بود ، يكدهم محصول خرما و يك بيستم محصول دانه ها ( حبوبات ) زكات است و بر مسلمانان است ياري دادن و خير خواهي براي ايشان و بر آنان است كه نسبت به مسلمانان اين چنين باشند ، آسياهاي آنان از ايشان است كه هر چه مي خواهند آرد كنند ‹1›)). در نامه اي ديگر مي خوانيم : (( آنچه بر مؤمنان در مورد زكات مقرر شده است چنين است ، در محصول زميني كه از باران و چشمه سارها آبياري مي شود يك دهم و زميني كه با آب چاه سيراب مي شود يك بيستم . اين مقدار اندازه واجب است كه خداوند در زكات بر مؤمنان واجب فرموده است و هر كس افزون دهد براي او بهتر است ‹2›)). نامة پيامبر (ص) خطاب به عموم مسلمانان در مورد ثقيف : (( اين نامه اي است كه از محمد نبي رسول خدا براي همة مؤمنان ، درختــان و گياهان منطقة وج ( طـايف) و صيد آن نبايــد قطع و شكار شود . هر كس چنين كند بايد جامه از تنش بيرون آورند و او را تازيانه بزنند و اگر كسي اين كار را تكرار كند او را بگيرند و به حضور محمد(ص) بفرستند اين فرمان از محمد نبي است و آن را خالدبن سعيد به فرمان رسول خدا نوشته است . هيچكس از آن تجاوز و سركشي نكند و بر خود در مخالفت با فرمان محمد ستم روا ندارد ‹3›)) با توجه به موارد بيان شده اهميت درخت كاري وكشاورزي از ديدگاه رسول گرامي مشخص مي گردد و بر ما نيز لازم است به دستورات ايشان عمل نماييم .پس اميد است با توجه به اين دستورات صريح رسول گرامي اسلام ما هم بتوانيم از اجر و پاداشي كه خداوند تبارك و تعالي از اين راه نصيب انسانها مي كند بهرمند شويم . 1) وثائق ، ص 118 ، به نقل از صبح الاعشي قلقشندي ، و تاريخ بلاذري 2) وثائق ، ص 153و154 به نقل از الاكوع الحوالي 3› وثائق ، ص 217 به نقل از ، سيرة ابن هشام و ا لبدايه ابن كثير پس از فتح خيبر پيامبر گرامي تقسيم نامة گندم خيبر را به شرح ذيل بيان نمودند : (( بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه محمد رسول خدا (ص) از گندم خيبر به همسران خود عطا فرموده اند ، براي آنان يكصدو هشتاد خروار ، و براي فاطمه دختر رسول خدا (ص) هشتادو پنج خروار و براي اسامه بن زيد چهل خروار ، براي مقداد بن اسود پانزده خروار و براي ام رميثه پنج خروار ، عثمان بن عفان و عباس گواه اين نامه بوده كه توسط عثمان تحرير گرديده (1).))
1) وثائق به نقل از سيرة ابن هشام ، ج 3
فــــــــصل دوم
زراعــت در كــلام ائــمه (ع)
هنگامي كه باد ، ابرهاي بــاران زا را جـابجا مي كنــد و تــوده هاي ابــرها قطرات درشت باران را در كوه ها فرود مي آورد ، و چشمه ها مي جوشند و جويبارها روان مي شود و رودها سر بر دامن دشتها و صحراها مي گذارند .پس از آن زمين به خود مي بالد و از سر غرور و شادماني به اهتزاز بر مي خيزد . امام علي (ع) مي فرمايد : بدين سان خداوند كارواني از ابرهاي پي در پي روان مي سازد تا مثل مادري مهربان كودك طبيعت را در آغوش گيرد و بادهاي سرد جنوبي در دوشيدن شيرش كه همان شبنم باران است نقش خود را ايفا كند . تو گويي سينة طبيعت رگ كرده و با رگبارش زمين را سيراب مي سازد و بدين سان چون ابر زمين را ا ز پستان پر بارانش مي گيرد و بار گراني را كه آبستن آن است فرو مي بارد و در زمين خشك گياه و از كوههاي عريان انواع سبزه ها مي رويد اينك اين زمين است كه با آرايش گل و گياه خود به نشاط آمده و با پوشاك نرمي كــه از شكوفه ها به تن نموده ، به خود مي بالد و به انواع زيورهايي كه از فروغ خرمي گل و گياهان به تن نموده است ، فخر مي فروشد . آري باران همان نعمت بزرگ الهي است كه مي بايست در پاسداري و بهره وري آن كوشيد ، و مناسب ترين شيوه ها را براي تحقق اين منظور به كار گرفت ، چه اينكه هدر دادن آن بسي زيان بار و خسارت آميز خواهد بود و زندگي انسان را در ابعاد مختلف به اختلال مي كشاند (1). امام (ع) در خطبه اي ديگر مي فرمايد : خداي متعال آن سرزمينهاي خشك و بي گياه را كه آب چشمه ساران به بلندي ها و پستي هاي آن نمي رسد و رودها و جويبارها را راهي بــر فراز آن نيست ، وا ننهاد ، كه بـراي آبياري آن نيز پديده اي به نام ابر بيافريد كه بخشهاي مردة آنرا زنده سازد ، و گياه آنرا بيرون آرد . بدين منظور پاره هاي رقيق ابر را كه در آغاز به صورت تكــه هاي بخار پراكـنده است ، فشــرده و پيوسته مي سازد تا به شكل توده هاي انبوه ابر كــه آبستن بـاران است بــه جنبش درآيند ، و برقش در كنارة آن بــدرخشد ، بــا رگبارش زمين تشنه را سيراب مي سازد و چنين است كه چون ابر زمين را زير پستان بارانش مي گيرد ، و بار گراني را كه آبستن است فرو مي بارد ارادة خداوندي را سبب مي شود تا از زمين خشك گياه و از كوه هاي عريان انواع سبزه ها بروياند …… و خداوند گياهان گوناگون را براي چهار پايان روزي ، و براي انسان كار مايه قرار داد (2) .
1) بارش باران بر اثر اعمال انسان امام در مورد بارش باران مي فرمايد : بارش هيچ سالي كمتر از سال ديگر نيست ، ولي خدا هر جا بخواهد آنرا فرود مي آورد و سنت الهي چنين است كه هر گاه گروهي معصيت كار شوند آن مقدار باراني كه براي آنان در نظر گرفته بود به جاي ديگر مي برد (3). در جاي ديگر مي فر مايد : مردم از پرداخت زكات خودداري نمي ورزند مگر آنكه بارش باران از آنان باز داشته مي شود و اگر چهار پايان نبودند كه اصلا بارشي نداشتند (4) . امام رضا (ع) درمورد بارش باران مي فرمايد : هر گاه فرمانروايان و زمامداران جامعه دروغ بگويند باران نمي بارد (5) 1) نهج البلاغه ، خطبة 1 ، ص 27 3) بحار الانوار ، ج 73 ، ص 329 5) بحار الانوار ، ج 73 ، ص373 2) نهج البلاغه ، خطبه 142 ، ص 435 4) اصول كافي ، ج 4 ، ص81 2) انگيزه امام علي (ع) براي حفر چاه
امام علي (ع) داراي قدرت و توانايي عجيبي بودند ، ايشان بــا توانايي كه داشتند به راحتي مي توانستند مكانهاي مناسبي را براي حفر چاه مشخص كنند . و حتما آن چاه به آب مي رسيد. ا نگيزة امام بــراي حفر چاه عبارت بود از (1) :
1) سر سبزي و خرمي زمين و گياه . در روايات مختلف آمده است كه امام (ع) به كاشت درخت علاقة زيادي داشتند . و از ايشان روايت است كه نگاه به آب ، سبزي و چهرة زيبا ، غم را مي زدايد (2) . تأمين هزينة زندگي و امرار معاش كه در منطق اهل بيت جنبة عبادي دارد . امام در اين باره مي فرمايد : كسي كه براي تأمين زندگي خود ، خود را به زحمت بيندازد اجر شهيد در راه خدا را دارد . 2) درآمد جهت تأمين نيازهاي فقيران و نيازمندان ، آن حضرت در آمد غلة خود را صدقه قرار مي داد . 3) ايجاد رفاه براي مسافران بين شهرها : به لحاظ اينكه ارتباطات نقش مهمي در توسعة فرهنگ واقتصادجامعه دارد بودن آب و آباداني و امنيت در مسير سفر تأثير بسزايي در انجام اين مسافرتها دارد .ايجاد چاه در مسير حجاج بيت الله الحرام : تا هنگام مسافرت به حج براي مصرف از آب اين چاهها استفاده گردد . 4) تهية آب براي نوشيدن مردم و بـــراي نظافت و شستشوي نماز گزاران و زائران :
پيامبر (ص) در اين مورد فرموده اند :(( هر كس چاه آبي را حفر كند و به آب برسد و آب آنرا در اختيار مسلمانان قرار دهد مانند آنان كه با آن وضو مي گيرند و با آن وضو نماز مي خوانند خداوند به وي پاداش خواهد داد و نيز به اندازة موهاي بدن آدميان حيوانات درنده و اهلي و پرندگان كه از آن مي نوشند خداوند به وي پاداش عظيمي خواهد داد .و در قيامت بر حوض پيامبر خدا وارد خواهد شد)) (3) .
3) تشويق مسلمين به درختكاري و كشاورزي 1) فرهنگ جهاد ، دفتر هفتم و هشتم ، ص 56 2 )وسايل الشيعه ، ج 12 ، ص 22 الي 28 3) بحا رالانوار ، ج 76 ، ص 371 در تعداد ديگري از روايات ، مسلمانان را به درختكاري تشويق مي كند و آن را عملي فضيلت آميز مي داند .در روايتي از امام صادق (ع) آمده است : (( خلق له ( للانسان ) الشجر ، فكلف غرسها و سقيها و القيام عليها …..)) يعني : خداوند درخت را براي انسان آفريد ، از اين رو او بايد درخت را بكارد و آنرا آبياري كند و در حفظ آن بكوشد (1).
باز آن حضرت فرمودند : (( ما في الاعمال شئ احب الله تعالي من الزراعه و ما بعث الله نبياً الا زراعاً ، الا ادريس فانه كان خياطاً )) ، يعني : در ميان شغلها ، شغلي محبوبتراز شغل كشاورزي نزد خدا نيست و هيچ پيامبري را نفرستاد ، مگر اينكه آنها كشاورز و درختكار بودند مگر حضرت ادريس كه خياط بود (2). در حديث ديگر آمده : (( همة پيامبران خدا به جزء ادريس(ع) كشاورز بودند )) (3). در روايتي ديگر بيان نموده اند : (( خداوند براي پيامبرانش كشاورزي و درخت كاري را برگزيد تا از بارش باران نا خشنود نباشند )) (4) .
4) چگونگي ايجاد چشمه ها از كلام ائمه امام صادق (ع) در بارة چشمه ها و نهر ها مي فرمايد : اي مفضل در اين كوهها كه سنگها و گلها در آن انباشتـه شــده است بينديش كـه جـاهلان و غـافلان گمان مي برند نيازي به آنها نيست و وجود آنها زائد است . اين كوهها منافع بسياري دارند . يكي از آن منافع آن است كه بــرفها بــر كــوهها مي بارند و مقداري از آنها در قله هاي آنها باقي مي مانند و بقية آنها آب مي شوند و چشمه هاي پر آب از آن بوجود مي آيند (5) .
1) بحار الانوار ، ج 3 ، ص 82و83 3) وسائل الشيعه ، ج 12 ، ص 193 5) بحار الانوار ، ج3 ، ص 127 2) الحياه ، ص 345 4 ) ميزان الحكمه ، ج 4 ، ص 214 و وسائل الشيعه ،.. ج 13 ، ص 193 امام علي (ع) دراين مورد مي فرمايند:(( أرسي أوتادها ، و ضرب أسدادها ، و استفاضَ عيونها ، وخَدَّ أودِيتها)) يعني : كوهها را ميخگون قرارداد ، و دژهايش را برافراشت ، چشمه سارانش را جوشان كرد و با جريانشان رودها را پديد آورد(1) .
5) بهترين كار و ثروت از نظر ائمه امام سجاد (ع) مي فرمايند : بهترين كارها شغل زراعت و كشاورزي است ، بكاريد ، زراعت كنيد همه از اين دست رنج پاك و حلال شما بهره مي برند نيكو كار و فاجر ، درندگان و پرندگان و همه و همه … (2) . بــــاز سخني از امام صادق (ع) :(( كشاورزي كيمياي بزرگ و والايي است و امام علي (ع) پيوسته در مكاتبات خود به فرمانداران توصية كشاورزان را مي فرمودند و بخصوص تأكيد داشتند كه رعايت حال آنان فراموش نشود .‹كان علي يكتب الي عماله لا تسخروا المسلمين و يوصي بالاكارين و هم الفلاحون ›)) (3) امام صادق (ع) مي فرمايند : در ميان كارها كاري در نظر خدا محبوبتر از زراعت نيست . فردي به امام عرض كرد شنيده ام عده اي مي گويند زراعت كار مكروه و ناپسندي است ، فرمود اشتباه مي كنند زراعت كنيد و درختكاري نماييد به خدا قسم عملي نيكو تر و بهتر از زراعت نيست (4) . امام صادق (ع) فرمودند :
( سئل رسول الله (ص) : اي المال خير ؟ قال : زرع زرعه صاحبه و اصلحه و ادي حقه يوم حصاده ) ؛
يعني : از رسول خدا (ص) سؤال كردند : بهترين مال و ثروت چيست ؟ فرمود شغل زراعت و كشاورزي ، كشاورز زميني را مي كارد و اصلاح مي كند و حق خدا را هم روز برداشت محصول مي پردازد (5).
1) نهج البلاغه ، خطبه 228، ص 749 2) الحياه ، ص 345 3) المستدرك ،ج2 ، ص 102 4) بحار الانوار ، ج 13 ، ص 65 5) وسائل الشيعه ، ج 13 ، ص 75 ازامام صادق در بارة محبوبترين شغل نزد خدا سوال شد . فرمودند : ( قال : هم الزارعون ، كنوز الله في ارضه و ما في الاعمال شئ احب الي الله من الزراعه … ) ؛
يعني : همان كشاورزانند و آنان گنجهاي خدا بر روي زمين هستند و هيچ شغلي محبوبتر از شغل كشاورزي در نزد خدا نيست (1).
6 ) دستور عدم قطع درختان توسط امام در حديث ديگر مي فرمايد :((لا تقطعوا الثمار فيصب الله عليكم العذاب صبآ )) ؛ يعني : درختان ميوه را قطع نكنيد مبادا كه عذاب خدا بر شما نازل گردد (2). در مورد بريدن درختان غير مثمر و كاشت درختان مثمر امام رضا (ع) فرمودند : ( فقال : سألني رجل من اصحابك عنه و كتبت اليه أن ابالحسن قطع سدره و غرس مكانه عنباً ) ؛ يعني : همين مسئله را يكي از دوستان شما از من پرسيد من در جواب او نوشتم كه حضرت ابالحسن (ع) درخت سدري داشت قطع كرد و به جاي آن درخت انگور كاشت (3) .
7 ) دليل كشاورزي از نظر ائمه امام سجاد در مورد كشت وكارفرمودند : ( ما ازرع الزرع لطلب الفضل فيه و ما ازرع الا ليتناوله الفقير و ذوالحاجه و ……) ؛ يعني : من براي زر اندوزي و ازدياد ثروت كشت نكردم ، مگر براي اينكه فقيري ، بيچاره اي ، محتاجي از اين مزارع و محصولات آن به نان و نوايي برسد (4) .
8) رزق و روزي حلال از نظر ائمه 1) وسائل الشيعه ، ج12، ص 25 2) ميزان الحكمه ، حديث شمارة 1955 3) بحار الانوار ، ج 66 ، ص 65 4) بحار الانوار ، ج 100 ، ص 67 و الحياه ، ج5 ، ص 347 درحديث ديــگر امـام صـادق (ع) دربـارة رزق و روزي حلال فرموده اند: ( اني لا عمل في بعض ضياعي حتي اعرق و ان لي من يكضيي ليعلم الله اني اطلب الرزق الحلال ) ؛ يعني : من در برخي از باغهايم چنان تلاش مي كنم كه از شدت تلاش عرق ميريزم در حالي كه كساني هستند كـه به جــاي من ايــن كــار را انجام دهند ، اما مي خواهم خدا بداند من روزي حلال را با تلاش خود مي طلبم (1).
9 )توكل به خدا در امر كشاورزي در هنگام كاشت بذر بايد به خدا توكل كرد امام باقر (ع) فـرمــودند : ( لقي رجل اميرالمومنين و تحته وسق من نوي فقال له : ما هذا يا ابالحسن تحتك ؟ فقال : مأه الف عذق انشاالله فقال فغرسه فلم يغادر منه نواه واحده ) ؛ يعني : مردي حضرت علي (ع) را ملاقات كرد و ديد كه حضرت روي يك كيسة پر از هستة خرما نشسته است . عرض كرد يا ابالحسن اين چيست ؟ فرمودند ، يكصد هزار درخت خرما انشاالله . سپس حضرت باقر فرمودند: همه را حضرت علي (ع) كاشت و يك هستة خرما را باقي نگذاشت (2) .
10 ) كاشت درخت از سنتهاي رسول خدا كاشت درخت و غرس نهال از سنتهاي رسول گرامي است . امام صادق (ع) فرمودند: ( كان امير المؤمنين يضرب بالمرد يستخرج الارضين و كان رسول الله يمص النوي بفيه و يغرسه ) ؛ يعني : امير مؤمنان علي (ع) زمين را شخم مي زد و سينة زمين را مي شكافت و پيامبر (ص) هستة خرما را مرطوب مي كرد و مي كاشت (3). 11 ) نظر امام علي (ع) در مورد كشاورزي
1) وسائل الشيعه ، ج 12 ، ص 2) وسائل الشيعه ، ج 6 . ص25 3) وسائل الشيعه ، ج 12 ص 23 اگر كشوري داراي آب و خاك باشد بايد جهت بهره برداري مناسب از آن اقدام كند . امام علي (ع) فرمودند : (( مُن وجد ماء و تراباً ثم افتقر فا بعده الله ……..)) ؛ يعني : هر كس آب وخاك در اختيار داشته باشد . سپس در اثر عدم بهره برداري از آب و خاك و در اثر عدم كاشت و برداشت كارش به فقر و تهيدستي برسد خداوند متعال او را از رحمت خود دور خواهد فرمود (1). امام صادق (ع) در تفسير آية (( و علي الله فليتوكل المتوكلون )) فرمودند : (( الزارعون )) كساني كه بر خدا توكل مي كنند كشاورزان هستند (2).
12) دستور امام علي (ع) به مالك اشتر در باب كشاورزي در مورد آباداني زمينها امام علي (ع) به مالك اشتر فرمودند :( و تفقد امر الخراج بما يصلح اهله ، فإن في صلاحه و صلاحهم صلاحاً لمن سواهم ، و لا صلاح لمن سواهم الا بهم ، لان الناس كلهم عيال علي الخراج و اهله ، وليكن نظرك في عماره الارض ابلغ من نظرك في استجلاب الخراج ، لان ذلك لا يدرك الا بالعماره ، و من طلب الخراج بغير عماره اخرب البلاد ، و اهلك العباد ، و لم يستقم امره الا قليلاً ) ؛ يعني : كار خراج را به خوبي بررسي نما آنچنان كه وضع خراج دهنده اصلاح شود زيرا در حقيقت اصلاح زمين و عاملين در آن اصلاح وضع ديگران مي باشد و هيچ اصلاحي به سود ديگران جزء به اصلاح خراج دهندگان نيست . براي اينكه همگي مردم نان خوار خراج مي باشند . و بايد نظر تو به آبادي زمين بيشتر باشد ، تا از جلب خراج زيرا خراج بدون آبادي بدست نمي آيد (3). در مورد كشاورزي احاديث بسيار زياد است و در اين خلاصه نمي گنجد . اما همين مقدار كه بيان گرديده است نشان دهندة اهميت كشاورزي از ديدگاه ائمه و بزرگان اسلام است . در مورد انتخاب چوب امام علي (ع) فرمودند: (( الا و ان الشجره البريه اصلب عــوداً )) ؛ يعني : آگــاه باشيد كـــه درخت بياباني و كوهستاني از همة درختها چوبش محكم تر و قوي تر است (4) 1) وسائل الشيعه ، ج6 و بحار الانوار ، ج 103 ،ص 65 2) الحياه ، ص 346 3) نهج البلاغه ، نامة 53 ص 1013 4) نهج البلاغه ، نامة شمارة 45 ، ص 971 امام صادق (ع) در مورد علم كشاورزي و درختكاري به مفضل فرموده اند: ((فكر يا مفضل ! فيما اعطي الانسان علمه ………. و كذلك اعطي علم ما فيه صلاح دنياه كا لزراعه و الغراس و ……..) ، يعني : فكركن براي چه به انسان علم و آگاهي داده شده است و براي چه به انسان دانش آنچه را كه صلاح دنياي اوست مثل دانش كشاورزي ، درختكاري و …. به او داده شده است (1) .
1) بحار الانوار ، ج 3 ، ص 82
فــــصل ســــوم
زراعت در كلام صحابه از ساير صحابه روايات زيادي در دست است كه از زبان رسول خدا شنيده و بيان نموده اند و ما در اين فصل تعداد از آنها را جهت آشنايي ذكر مي كنيم همچنين بعضي از احاديث و يا دستورات رسول خدا (ص) در مورد تقسيم محصولات زراعي و يا پرداخت زكات را بيان مي كنيم و در بخش بعد از نظر فقهي به اين مسائل خواهيم پرداخت .
1) مساقات
از خليفة دوم عمربن الخطاب نقل است كه : ((ان رسول الله (ص) اعطي خيبر اليهود علي أن يعملوها و يزرعوها و لهم ما يخرج منها )) ؛
يعني : به تحقيق رسول خدا (ص) زمين خيبر را به يهوديها عطا فرمود براي اينكه در آن زمين كار كنند و كشت و زرع نمايند و براي يهوديها نصف آنچه ، آن زمين مي روياند قرار داده شود و اين در مورد يهودياني صادق است كه با اسلام سر جنگ نداشته باشند (1) . 1) كتاب فتح الباري ، مصحح بخاري جلد5 ، ص 16 و 17 باب 14 مربوط به اوقاف
2 ) اصلاحات ارضي باز عمــــر مي گويد : رسول خدا (ص) دستور داده اند كه انفاق و صدقه به فقرا را از اصل باغات موقــوفه انجام دهيد ، و بدانيد كه آن باغات به فروش نمي روند ، اما ميوة آنها انفاق مي شود ، و شما مي توانيد ازآن ميوه ها صدقه دهيد (1) . عمر در مورد اصلاحات ارضي گفته است : (( لولا آخر المسلمين ما فتحت قريه الا قسمتها بين اهلها كما قسم النبي خيبر )) ؛ يعني : اگر به شرطي كه من آخر مسلمان مي بودم هر آيينه آبادي و مملكتي را فتح نمي كردم مگر اراضي آن ممالك را در بين اهالي آن تقسيم مي كردم . مانند تقسيم كردن اراضي قلعة خيبر توسط رسول خدا (ص) (2) .
البته بايد دانست بيان اين كلمات توسط خليفة دوم نمي تواند بدون دليل باشد او كه يكي از افرادي است كه فدك را كه حق مسلم حضرت فاطمة زهرا (ع) بود از ايشان گرفت . بايد بر اين مسئله دقت كرد كه درآمد فدك آنچنان زياد بود كه اگر آن منطقه در اختيار اهل بيت قرار مي گرفت مي توانست تاثير مهم سياسي و اقتصادي در آيندة حكومت اهل بيت داشته باشد و ابوبكر و عمر با اطلاع كامل از اين مسئله اقدام به چنين كاري كردند و در مقابل درخواست مكرر دختر پيامبر ادله هايي براي خود مي آوردند و از دادن فدك طفره مي رفتند .
3) احياء زمين در جاي ديگر عمر از رسول خدا روايت كرده است : (( من أحبا أوضاً ميته فهي له …..)) ؛ يعني : هر كس زمين باير و مرده اي را به وسيلة آبياري و كشاورزي زنده كند و در آن به كشت و زرع بپردازد، آن زمين از آن احياء كننده خواهد بود(3) . محمد بـــن عبـــد الــرحمن از عـــروه و از عـايشه و او از پيامبـر روايت نموده است : (( من اعمر ارضاً ليست لاحد
1) كتاب فتح الباري ، مصحح بخاري جلد5 ، ص 171 2) صحيح بخاري ، ج 5 ، ص 171 3) صحيح بخاري ، ج 5 ، ص 171 فهو احق ….)) ؛ يعني : هر كسي زمين بايري را آباد كند و در آن به كشت و زرع بپردازد آن زمين متعلق به احـــدي نيست بلكه حق مسلم آن آبادگر است (1) .
4) كم شدن عذاب به دليل كشت درخت نقل كرده اند روزي پيامبر اكرم (ص) و ابوبكر و عمر در كنار گورستان گذر مي كردند كـــه نـاگهان رسـول اكــرم صورتش بر آشفت . ابوبكر و عمر پرسيدند كه اي رسول خدا سبب چه بود كه آشفته شدي . فرمودند: از عذاب اين دو نفر برآشفتم . و با انگشت مباركش به قبر آندو اشاره كرد سپس فرمودند برويد و دو نهال بياوريد و بر روي قبر آنها بكاريد(2) . اين حديث نشان مي دهد كه مي توان از عذاب قبر با كاشتن نهال جلوگيري كرد . 6) وقف نامة عمر در مورد آنچه كه از خيبر داشته است : اين وصيتي است كه بندة خدا عمر امير مؤمنان وصيت كرده است : كه اگر مرگش فرا رسيد ، مزرعة ثمغ و گله شتران ابن اكوع و برده اي كه در آن است و در آمد يكصد خروار خيبر و برده اي كه در آن است و صد خرواري كه پيامبر براي من قرار داده است وقف است ، تا هنگامي كه حفصه زنده باشد در اختيار اوست و پس از او خردمندترين خويشاوندان او ، و نبايد اصل آن فروخته شود ، در آمدآنرا هر گونه صلاح بداند به مصرف فقيران و مستمندان و خويشاوندان رساند و براي متولي آن مانعي نيست كه خود از آن بخورد و بخوراند يا از در آمد آن برده اي بخرد (3)
1) صحيح بخاري ج 5 ، ص 171 3) سنن ابي داود حديث شمارة 2042 2) مسند امام مالك حديث شمارة 9690
فصـــــــل اول
اجــــــــــــاره
كلمة اجاره از اجر به معني اجرت و مزد گرفت شده است كه به معني عوض و بدل كردن مي باشد و از اين جهت ثواب را نيز اجر مي گويند . اجر در اصطلاح شرعي عقدي است براي بدست آوردن منافع در برابر پرداخت عوض آنها ، اجاره كردن زمين جايز است به شرط اينكه محصولي را كه زمين را براي آن اجاره مي كنند بيان شود از قبيل كشت وكارو يا نهال كاري ، ساختمان سازي و ……… اگر براي زراعت اجاره داده شود بايد نوع چيزي كه در آن كاشته مي شود بيان گردد . مگر اينكه مالك زمين به زارع اجازه دهد كه هر چه مي خواهد در آن بكارد .پس اگر اين شرط ملاحظه نشود عقد اجاره باطل است و فاسد مي باشد ، چون منافع زمين به سبب اختلاف كاري و بهره اي كه از آ ن گرفته مي شود متفاوت است مثلاً منافع ساختمان سازي با منافع كشاورزي و كشت كردن بسيار متفاوت هستند و همچنين انواع كشتها نيز تفاوت دارند ، بعضي زود رس و بعضي دير رس هستند . البته اگر زراعتي صورت گيرد كه از نظر ضرر و مدت رسيدن با كشت مورد توافق تفاوتي نداشته باشد يا ضرر و مدتش كمتر باشد اشكالي ندارد و بعضي از علما گفته اند اشكال دارد .
شرايط استفاده از مالي كه براي اجاره مي دهند (1) : 1) حلال باشد . 2) پول دادن براي آن استفاده از نظر مردم بيهوده نباشد . 3) اگر چيزي را كه اجاره مي دهند چند استفاده داشته باشد ، استفاده اي را كه مستأجر بايد از آن ببرد معيين نمايند 4) مدت استفاده را معيين نمايند . 5) اجاره دادن درخت براي اينكه از ميوه اش استفاده كنند اشكال ندارد . 6) اگر زميني را براي زراعت جو يا گندم يا محصول ديگر اجاره دهد و مال الاجاره را از محصول همان زمين قرار دهد اجاره صحيح نيست .
1) توضيح المسائل ، آيت الله لنكراني ، ص 408 و 409
فصـــــــــل دوم
مــــــــــــــزارعـــــــــــــــه
مزارعه آن است كه مالك زمين يا كسي كه زمين در اختيار اوست ، زمين را در اختيار زارع بگذارد تا زراعت كرده و مقــداري از حـــاصل آن را به مالك دهد . اين نوع معامله از زمان رسول گرامي بوده و بـــه آن دستــور مي داده و خود نيز عمل مي كرده ، پيامبر (ص) بيان نموده اند روزي خويش را از دل خاك و زواياي پنهان آن بجوئيد(1) .كشاورزي و كشت و كار يك نوع تعاون و همكاري است بين مالك زمين و زارع ، زيرا ممكن است مالك توانايي كشت و كار در زمين خويش را نداشته باشد ، لذا اسلام اين عمل مزارعه را جايز دانسته تا هر دو طرف در رفاه باشند . 1) جهت انجام مزارعه بايد چند شرط را در نظر گرفت (2) : آن كه صاحب زمين عقد مزارعه را بخواند و به زارع بگويد زمين را به تو واگذار كردم و زارع هم بگويد قبول است ، يا لفظي مانند اين را بياورد . 2) صاحب زمين و زارع هر دو مكلف و عاقل باشند و با قصد و اختيار خود مزارعه را انجام دهند .
1) شرح شهاب الاخبار ، ص 317 ، حديث 502 2) رسالة آيت الله لنكراني ، ص 416 الي 420 3) همة حاصل زمين به يكي اختصاص داده نشود . 4) سهم هر كدام به طور مشاع ، و مقدار تعيين شده باشد . 5) مدتي را كه بايد زمين در اختيار زارع باشد معيين كند ولي بايد حداقل در آن مدت ، بدست آمدن محصول امكان پذير باشد . 6) زمين بايد قابل زراعت باشد . 7) نوع زراعت بايد معلوم باشد . 8) اگر مالك داراي چند قطعه زمين باشد ، بايد قطعه زمين را به طور دقيق مشخص نمايد . مخارج زراعت و بذر و مانند آن را بايد معيين كند كه به عهدة چه كسي است و اگر در عرف محل مشخص است نيازي نيست .
از ديگر مسائل مزارعه مي توان به موارد ذيل اشاره كرد : اگر مالك با زارع قرار بگذارد كه مقداري از حاصل براي مالك باشد و بقيه را بين خودشان تقسيم كنند ، چنانكه بدانند بعد از برداشتن محصول چيزي باقي مي ماند ايرادي ندارد .اگر بواسطه ، پيش آمدي زراعت در زمين ممكن نباشد مثلاً آب از زمين قطع شود ، در صورتي كه مقداري از زراعت بدست آمده باشد . مثل : علف كه مي توان به حيوان داد . آن مقدار مطابق قرارداد مال هر دوي آنها ست و در بقيه مزارعه باطل است . اگر مالك و زارع صيغه خوانده باشند بدون رضايت يكديگر نمي توانند مزارعه را بهم بزنند . اگر بعد از قرار داد مزارعه مالك يا زارع بميرد ، مزارعه بهم نمي خورد و وارث آن بجاي آن است ، اگر زارع بميرد و شرط كرده باشد كه خود زارع زراعت را انجام دهد ، مزارعه بهم مي خورد . اگر بعد از زراعت بفهمند كه مزارعه باطل است چنانچه بذر ، مال مالك بوده حاصلي كه بدست مي آيد مال اوست و اگر بذر مال زارع بوده زراعت هم مال او خواهد بود .
اگر بذر مال زارع باشد و بعد از زراعت بفهمد كه مزارعه باطل بوده چنانچه مالك و زارع راضي شوند كه با اجرت و يا بدون اجرت زراعت در زمين بماند اشكال ندارد . اگر بعد از جمع كردن حاصل و تمام شدن مدت مزارعه ، ريشة زراعت در زمين بماند و سال بعد دو مرتبه حاصل بدهد و مالك و زارع از آن صرف نظر كرده باشند ، حكم مباح دارد و اگر قرار داد كرده باشند كه همة محصول و ريشة آن مشترك باشد بايد آنرا قسمت كنند و اگر قراردادشان فقط در مورد محصول سال اول باشد محصول سال دوم مال صاحب بذر است .
فــــصـــل ســــــوم
مســـــــــــا قـــــــــــــــات
مساقات مصدر باب مفاعله از سقي است و معني اصلي مفاعله را ندارد . چون درختان اهل حجاز به وسيلة سقي آبياري مي شدند و آب از چاههاي اطراف تهيه مي شد بدين جهت به اين نام ناميده شده اند و در اصطلاح شرع و فقه ، مساقات عبارت است از عقد مزارعة درختان و واگذاري درختان به كسي كه آنها را آبياري كرده و پرورش مي دهد تا اينكه به ثمر برسد . در برابر كاري كه انجام مي دهد قسمتي از محصول آن مقداري كه از آن معلوم است به او داده مي شود . پس مساقات يك نوع شراكت است در امور زراعي و محصول بدست آمده ير حسب توافق طرفين بين آنها تقسيم مي شود . درخت مثمر كه در بحث مساقات بيان مي شود درختي است كه در زمين كاشته شده و تا يكسال يا بيشتر بماند و براي قطع آن مدت و نهايت معلومي نباشد . دلايل شرعي مساقات بر اساس روايتي است كه از رسول خدا رسيده است .
عقد مساقات داراي ركن ايجاب و قبول است و به هر چيزي كه آن را برساند خواه گفتاري يا نوشتاري ويا به صورت اشاره باشد مشروط بر اينكه از كسي صادر شود كه تصرف او جايز باشد منعقد مي شود .
احكام مساقات : - ((معامله مساقات در درختهايي مثل بيد و چنار كه ميوه نمي دهند صحيح نيست ولي در درختاني مثل حنا و سدربرگ آن استفاده مي شود يا گلي كه براي گلاب گيري استفاده مي كنند اشكال ندارد . - در معامله مساقات لازم نيست صيغه بخوانند ، بلكه اگر صاحب درخت به قصد مساقات آن را واگذار كند ، و كسي كه كار مي كند به همين قصد تحويل بگيرد ، معامله صحيح است . - مالك و كسيكه تربيت درختان را به عهده مي گيرد ، بايد مكلف و عاقل باشند و كسي آنها را مجبور نكرده باشد و نيز در مالكيت شرط است كه مالك سفيه نباشد و مالك نيز نبايد محجور باشد ، اما در عامل سفيه نبودن و محجور نبودن شرط نيست ، مگر اينكه بخواهد در مالش تصرف كند . - مدت مساقات بايد معلوم باشد ، و اگر اول آن را به گونه اي معيين كنند و آخر آن را موقعي قرار دهند كه ميوة آن سال به دست مي آيد ، صحيح است . - بايد سهم هر كدام نصف يا ثلث حاصل و مانند اينها باشد ، و اگر قرار بگذارند كه مثلا : يك تن از ميوه ها مال - مالك و بقيه مال كسي باشد كه كار مي كند ، معامله باطل است . - بايد قرار معاملة مساقات را پيش از ظاهر شدن ميوه و پيش از رسيدن آن قرار بگذارند ، پس اگر كاري مانند : آبياري كه براي تربيت درخت و پرورش ميوه لازم است باقي باشد معامله صحيح است و گرنه اشكال دارد . اگر چه احتياج به چنين كاري مانند چيدن ميوه و نگهداري آن داشته باشد . - معاملة مساقات در بوتة خربزه و هندوانه و خيار و مانند اينها صحيح نيست . - درختاني كه از آب باران يا رطوبت زمين استفاده مي كنند و به آبياري احتياج ندارند ، اگر به كارهاي ديگر مانند بيل زدن و كود دادن و سمپاشي كه موجب زياد شدن و يا مرغوبيت ميوه مي شود احتياج داشته باشند معاملة مساقات در آن صحيح است ، ولي چنانچه اين كارها در زياد شدن يا مرغوبيت ميوه تأثيري نداشته باشد ، معامله مساقات اشكال دارد . - دو نفري كه مساقات كرده اند ، با رضايت يكديگر مي توانند معامله را بهم بزنند ، و نيز اگر در ضمن خواندن صيغة مساقات شرط كنند كه هر دو يا يكي از آنها حق بهم زدن معامله را داشته باشد ، مطابق قراري كه گذاشته اند بهم زدن معامله اشكال ندارد ، بلكه اگر در معامله شرطي كنند و عملي نشود ، كسيكه براي نفع او شرطي كرده اند ، مي تواند معامله را بهم بزند . - اگر مالك بميرد ، معاملة مساقات بهم نمي خورد و ورثه اش به جاي او هستند . اگر كسيكه تربيت درختان به او واگذار شده بميرد ، چنانچه در عقد شرط نكرده باشند كه خودش آنها را تربيت كند ، ورثه اش به جاي او هستند ، و چنانچه خودشان عمل را انجام ندهند و اجير و كارگر هم نگيرند ، حاكم شرع از مال ميت اجير و كارگر مي گيرد و حاصل را بين ورثه ميت و مالك قسمت مي كند و اگر شرط كرده باشند كه خود او درختان را تربيت نمايد ، پس اگر قرار گذاشته اند كه به ديگري واگذار نكند ،با مردن او معامله مساقات بهم مي خورد ، و اگر قرار نگذاشته اند ، مالك مي تواند عقد را بهم بزند يا راضي شود كه ورثة او يا كسي كه از آنها اجيرش مي كند ، درختان را تربيت كند . - اگر زميني را به ديگري واگذار كند كه در آن درخت بكارد و آنچه عمل مي آيد مال هر دو باشد ، بنا بر احتياط واجب معامله باطل است ، پس اگر درختان مال صاحب زمين بوده بعد از تربيت هم مال اوست ، و بايد مزد كسي كه آنها را تربيت كرده بدهد . مشروط بر آنكه از مقدار قرار داد بيشتر نباشد ، و اگر مال كسي بوده كه آنها را تربيت كرده ، بعد از تربيت هم مال اوست و مي تواند آنها را بكند ، ولي بايد گودالهايي را كه به واسطه كندن درختان پيدا شده پر كند ، و اجارة زمين را روزي كه درختان را كاشته به صاحب زمين بدهد ، مشروط بر آنكه از مقدار قرارداد بيشتر نباشد و مالك هم مي تواند او را مجبور نمايد كه درختان را بكند ، و اگر بواسطه كندن درختان عيبي در آنها پيدا شود ، بايد تفاوت قيمت آن را به صاحب درخت بدهد و نمي تواند او را با اجاره يا بدون اجاره درختان را در زمين باقي بگذارد . ))(1) 1) رسالة آيت الله لنكراني ، ص 421 الي 423
فـــصــــــل چهــــــارم
فروختن ميوه ها و محصولات كشاورزي
دين مبين اسلام ديني است كامل و در تمام زمينه ها داراي دستورات بسار خوب و مناسبي است . در مورد فروش محصولات كشاورزي ، دستورات بسيار جالبي در اين زمينه وجود دارد كه به ذكر چند مورد مي پردازيم : - ((فروختن ميوه ها پيش از اينكه برسند و فروختن محصولات كشاورزي پيش از اينكه دانه ها استحكام يافته و سخت و سفت شده باشد صحيح نيست زيرا ممكن است محصول از بين رفته و يا دچار آفت گردد . - پيامبر (ص) خريد و فروش محصولات را پيش از اينكه برسند ، براي خريدار و فروشنده منع كرده اند . - و همچنين پيامبر خريد و فروش خرما را پيش از اينكه در روي درخت نخل ظاهر شده و برسد و خريد و فروش حبوبات را پيش از سفيد شدن آن منع مي كنند )) (1) .
پرسيده شده است كه زمان رسيدن ميوه ها چه موقع است ، جواب داده شده است زماني است كه ميوه قرمز و زرد شده باشد .“ به هر حال براي هر ميوه اي زمان رسيدن آن برابر عرف و عادت مشخص است .
1) صحيح البخاري حديث شمارة 2047
- فروش ميوه هائيكه گل آن ريخته و دانه بسته به طوري كه معمولاً ديگر از آفت گذشته باشد ، پيش از چيدن صحيح است . و نيز فروختن غوره بر درخت اشكال ندارد ، اما مقدار آنها بايد به وسيلة تخمين كارشناس معلوم شود . - اگر خرمايي را كه زرد يا سرخ شده است ، بر درخت بفروشند ، اشكال ندارد ولي نبايد عوض آنرا خرما بگيرند . - فروختن خيار و بادمجان و سبزيها و مانند اينها كه سالي چندين بار چيده مي شود ، در صورتي كه ظاهر و نمايان شده باشد و معيين كنند كه مشتري در سال چند دفعه آن را بچيند اشكال ندارد .
اگر خوشة گندم و جو بعد از آنكه دانه بسته ، به چيز ديگري غير گندم و جو بفروشند اشكال ندارد“.(1)
1) رسالة آيت الله لنكراني، ص 388 .
فــــصـل پنجــــم
زكــــــــــــات
مقدمه اي بر بحث زكوه از جمله ضروريات دين است و از عبادات مهم محسوب مي شود . بطوريكه در هر آيه اي كه قران انسان را به نماز دعوت كرده آنرا با زكوه همراه ساخته است .
از آنجا كه زكات موجب تطهير و تزكيه نفس از پول پرستي و خود خواهي ، بخل ، پستي ، قساوت ، طمع و آز و حسد است آنـــــرا زكات ؛ و از آنجا كه پرداخت آن دليل بر صدق و راستي و وفاداري به ايمان است آنرا
« صدقه » مي نامند . زكوه نه تنها موجب پاكي و وارستگي فرد بلكه ماية پاك سازي جامعه از فقر ، بيكاري ، كه اساس انواع جرائم و جنايات و فسادها است مي شود . و در برابر بيشتر كمبود ها افراد جامعه را بيمه مي كند . به هر حال اسلام نيز براي محصولات كشاورزي زكوه را واجب نموده و دستوراتي را نيز براي اجراي آن اعلام نموده است كه به شرح آنها مي پردازيم .
زكات دركشاورزي در زكات كشاورزي دو موضوع حائز اهميت است : 1) مالك بودن زراعت يا انتقال زراعت يا محصول با درخت يا تنها در ملك شخص . 2) رسيدن به ميزان حد نصاب .( مقدار تعيين شدة زكوه ) چند مسئله 1) ((مدار در رسيدن به حد نصاب هنگام خشك شدن غلات است هر چند كه قبل از آن زكات تعلق مي گيرد . بنابر اين چنانچه كشاورزي 207/ 847 كيلو گرم خرما داشت و پس از خشك شدن از ميزان آن كاهش يافت زكات نخواهد داشت . 2) اگر كسي داراي چند نخلستان يا جند زمين كشاورزي در چند شهر مختلف باشد كه محصول آنها همه در يك وقت نمي رسند ، چنانچه همة آنها محصول يكسان به حساب آيند ، براي پرداخت زكات بيكديگر منضم مي شوند ، و مقدار محصولي كه زودتر مي رسد ،اگر به اندازة نصاب باشد ، زكات آنرا موقعي كه مي رسد مي دهد و زكات بقيه را هر وقت كه بدست آمد مي پردازد و اگر مقداري كه زودتر مي رسد به اندازة نصاب نباشد صبر مي كند ، تا بقية آن برسدو همه را به يك مقدار مي سنجند . اگر درخت خرما يا انگور در يكسال دو مرتبه محصول دهد ، محصول مرتبة دوم به محصول مرتبه اول منظم مي شود و چنانچه روي هم به مقدار نصاب برسد بنا بر احتياط زكات آن واجب خواهد بود . 3) هنگام تعلق زكات وقتي است كه محصول ، گندم ، جو ، خرما يا كشمش ناميده شود . 4) وقت وجوب پرداخت زكات گندم و جو ، هنگام خرمن و جدا كردن از كاه و وقت انگور و خرما بعد از خشك شدن ، است و اگر مالك سهم زكات را به تأخير اندازد ، ضامن خواهد بود و بايد عوض آنرا بدهد . و مأمور جمع آوري زكات مي تواند در اين وقت زكات آنرا مطالبه كند و مالك ملزم به پرداخت است . و اگر مأمور قبل از آن مطالبه كند بر مالك واجب نيست كه بپردازد . 5) اگر مالك گندم ، جو يا خرما را قبل از خشك شدن مصرف كند چنانچه خشك شدن آنها به مقدار نصاب باشد ، احتياطاً بايد از عين يا از قيمت آن زكات بدهد ، ولي به احتمال قوي زكات چنين محصولي واجب نيست . 6) مالك مي تواند در حاليكه محصول روي درخت است ، و هنوز چيده نشده و بعد از اينكه زكات به آن تعلق گرفت ، از همان محصول يا از قيمتش زكات بپردازد . 7) اگر كسي قبل از فرا رسيدن زمان تعلق زكات مالك درخت خرما ، انگور ، يا گندم گردد آنچه را كه در زمان مالكيت وي رشد يافته ، مورد زكات قرار مي گيرد . و آنچه را كه قبلاً روئيده بنا بر احتياط بعد از تعلق زكات بايد بپردازد . اما چنانچه بعد از تعلق زكات به محصول ، مالك آن گردد ، زكات به عهدة مالك قبلي است و بنابراين اگر قبل از پرداخت زكات محصولش را بفروشد ، نسبت به مقدار زكات معامله اي فضولي است . و احتياج به اجازة حاكم دارد . 8) چنانچه كسي محصول زراعتي يا ميوه اي را بفروشد و شك كند كه آيا معامله بعد از تعلق زكات بوده تا اينكه ملزم به پرداخت زكات باشد و يا اينكه قبل از تعلق زكات بوده تا اينكه به عهدة مشتري باشد ، چيزي به عهدة وي نيست . 9) اگر مالك بعد از تعلق زكات ، و قبل از پرداخت آن بميرد چنانچه محصولي باقي باشد از خود محصول و اگر نباشداز دارايي باقي مانده اش ، پرداخت مي شود . البته وارثين مرده مي توانند حتي در صورت بقائ محصول قيمت زكات را بپردازند . 10) چنانچه مالك زراعت يا صاحب خرما و مويز بميرد و بدهكار باشد اگر مرگش بعد از تعلق زكات بوده واجب است كه زكات محصولش را بدهند هر چند كه بدهيش همة دارائيش را فرا بگيرد . 11) اگر محصول از راه مزارعه و مساقات صحيح بعمل آيد بطوريكه محصول ميان مالك و كارگر مشترك باشد ، بر هر يك نسبت به سهم خود در صورتيكه واجد شرايط زكات باشد ، زكات واجب مي گردد )) (1). مقدار زكات غله 1) (( محصولاتي كه با آب باران ، نهر و قنات بعمل آمده ( ديمي ) يكدهم و محصولاتي كه به وسيلة چاه و دلو آسياب و موتور آب و مانند آن آبياري شده باشد يك بيستم ، يه عنوان زكات پرداخت مي شود 2) چنانچه محصولي با هر دو نوع آبياري شود داراي حكم اكثريت است . و چنانچه نيمي ديمي و نيمي ديگر دستي آبياري شده نصف آنرا يكدهم و نصف ديگر را يك بيستم مي پردازد . 3) بارانهاي معمولي كه در ايام سال بر محصولات دستي مي بارد آنرا از حكمش ( يك بيستم ) خارج نمي سازد مگر اينكه زمين را از آب دستي بي نياز گرداند يا اينكه به طور مشترك صورت گيرد . 4) چنانكه كسي با دلو ( يا موتور ) از چاه آب استخراج كند و آنرا در زمين مباح جاري سازد و زمينهاي ديگر را مشروب سازد ، چنانكه كسي از چنين آبي استفاده كند و با آن به زراعت بپردازد زكات يكدهم بر وي تعلق مي گيرد ، همچنين اگر خود آب را براي كار ديگر غير از كشاورزي استخراج كند و بعداً تصميم بگيرد كه كشت كند و از اين آب بهره برداري نمايد )).(2)
1) رسالة نوين امام خميني ، ج 2 ،ص 91 و 92 2) رسالة نوين امام خميني ، ج 2 ،ص 93
فصـــــــــل ششـــــــــــم
نـمــــــــــــــــــاز بــــــــــــاران از دير باز مردم به اهميت آب و حياتي بودن آن واقف شده و از خشكسالي در هراس بودند . آنان به خوبي دريافته بودند كه طراوت محيط زيست و شادابي آن و تأمين ارزاق عمومي و حيات جامعه در گرو آب است . و اصولاً آب را الفباي آباداني و تمدن مي دانستند . اسلام و قران نيز بر اين باور صحه گذاشته اند كه مي فرمايد :( و به وسيلة آب هر چيزي را زنده گردانيديم ) ، مشابه اين آيه به وفور در قران يافت مي شود .
خرافه پرستان عرب به سبب ترس از خشكسالي و قحطي و با توسل به بعضي موجودات و در طي مراسمي خاص به طلب باران مي پرداختند و يكي از مراسمي كه داشتند اين بود كه مردم براي باران بالاي كوه مي رفتند و آتش عظيمي بر مي افروختند و سرو صدا مي كردند . اين سرو صدا و آتش به منظور تقليد از رعد و برق بود . يكي ديگر از رسومي كه در طلب باران داشتند مراسم ‹ نارالاستمطار› بود كه مراسم اين گونه آغاز مي شد: در مواقع خشكسالي كاهنان و پيران قوم به دم گاوهاي ماده و پاهاي آنها دسته هايي از هيزم به ويژه از نوع ساقه هاي زود سوز مي بستند و از دامنة كوه بالا مي رفتند و جمعيت هم پشت سر آنها ، در اين حال هيزم را آتش زده و گاوها را به جولان و اضطراب وا مي داشتند . گويي به نظر آنها ناراحتي و اضطراب گاو به دليل طلب باران بود . و بر اين اعتقاد بودند كه الهة باران به خاطر قداست گاو و ناراحت شدن او نمي توانند ناراحتي او را تحمل كنند و به زودي باران سرازير خواهد شد .
“ همچنين در اقوام باستان كه داراي خدايان متعددي بودند و خداي باران را قوي تر از بقية خدايان مي دانستند . معتقد بودند قحطي و خشكسالي معلول قهر خدايان به خصوص خداي باران است . و براي جلب رضايت آنها و نزول باران به بعضي از مظاهر رحمت توسل مي جستند و گاه نيز با قرباني كردن در صدد بودند تا آتش قهر دايانشان را خاموش كنند “ (1) . از جمله سنت هاي اقوام باستان براي نزول باران رحمت قرباني كردن كودكان بود . مي گويند در منطقة سمپو ، آراتوتوناكها براي ايزد باران هر سه سال يك كودك قرباني مي كردند و حتي رقص هاي خاص باران ، زمين و ذرت داشتند . كه اين همه كار براي به سر مهر در آوردن خداي باران بود (2) . طلب باران در امتهاي پيش از اسلام نيز بوده است . از امام صادق (ع) روايت شده است : روزي حضرت سليمان (ع) با اصحابش براي طلب باران به صحرا مي رفتند . آن حضرت ديد مورچه اي به پشت افتاده و رو به طرف آسمان كرده و مي گويد : خدايا ما مخلوقات تو هستيم و از رزق و روزي تو بي بهره نيستيم . خدايا ما را به گناهان آدم مجازات مفرما . حضرت سليمان (ع) فرمود : برگرديد كه به دعاي غيرتان (مورچه) سيراب شديد (3) . ديگر اينكه زماني كه قوم موسي (ع) گرفتار قحطي شدند ، شكايت حال خود را به خدمت پيامبرشان بردند و از آن حضرت تقاضاي باران كردند ، خداوند به حضرت موسي وحي فرمود : عصايت را به سنگ بزن تا چشمه هاي آب جاري شود . پس از آن دوازده چشمه آب جاري شد و مردم از آن سيراب شدند (4). در چند سطر قبل مختصري در مورد طلب باران در ميان اديان غير اسلام پرداختيم و اكنون به طلب باران در دين مبين اسلام مي پردازيم . طلب باران در اسلام :
1) اديان باستان ، ج1 ، ص 142 2) دين و اسطوره در آمريكاي باستان ، ص152 3) من لايحضره الفقيه ، ج1 ، ص 333 4) مجمع البيان ،ج1، 153 مسلمانان به كمك وحي و قران و روايت معصومان (ع) به بعضي از علل قحطي و خشكسالي واقف شده و آنرا نه تنها معلول قهر خدايان باد و باران ندانسته بلكه آنرا بازتاب عمل انسان تلقي كرده و معتقدند اين مسئله آزمايشي است الهي و خداي مهربان آنرا براي انسان مقدر كرده است و بنا به قول امام علــــي (ع) (( گنه كاران از گناه دست بكشند و اهل توبه ، توبه كنند و روشن ضميران پند گيرند (1))). اما چرا بعضي از سالها دچار كاهش بارندگي و خشكسالي مي شويم . قران كريم در اين باره مي فرمايند : ((ولــو ان اهل القري امنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السمآء و الارض و لكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون )) ، يعني : اگر اين مــــــردم به درستي ايمان مي آوردند و تقوي پيشة خود مي ساختند ما هم بركات آسماني و زمين را بر آنـها نازل مي كرديم ولي آنان خداي را تكذيب كردند و بر اثر اين اعمال زشت شان گرفتار مجازات الـهي شدند ‹96› (2) در آيه اي ديگر استقامت در راه خدا را سبب نزول باران رحمت مي داند : (( و الو استقاموا علي الطريقه لاسقيناهم مآء غدقاً)) ، يعني : اگر در طريق ايمان استقامت ورزند آنها را با آبهاي فراوان سيراب مي كنيم ‹16› (3) . در روايات مي خوانيم : كه به طور كلي گناهان ريشة عمده قحطي و خشكسالي است . امام باقر (ع) فرموده اند : (( اي مردم ، بدانيد باران در هيچ سالي از سال ديگر كمتر نيست . اما نزول آن به مشيت و ارادة خداست ، زيرا اگر قومي گناه كنند ، خداوند متعال باراني را كه براي آنها مقدر شده است بر غير آنها نازل مي كند (4))). البته در بعضي روايات گناهان خاصي را براي خشكسالي بيان كرده اند مانند : - كم فروشي : امام عـــــلي (ع) از پيامبر(ص) نقل مي كنند كه آن حضرت فرمودند : هر گاه مردم كم فروشي كنند ، خداوند آنها را به قحطي و خشكسالي گرفتار مي كند (5) . 1) نهج البلاغه ، خطبه 143 ، ص 433و434 2) سورةالاعراف ، آية 96 5) بحار الانوار، ج 91 ، ص 328 3) سورة الجن ، آية 16 4 ) بحارالانوار ، ج 91، ص 327 - ندادن زكات : پيامبر (ص) مي فرمايند : هر گاه مردم زكات اموالشان را ندهند ، خداوند هم بركات را از كشاورزي و ميوه ها و معادن آنها بر مي دارد (1) . - دروغ : امام رضا فرمودند : وقتي واليان امر دروغ بگويند باران نازل نمي شود (2) . حضرت امام خميني (ره) نيز در اين مـــورد فرموده اند : ( منشأ قحط سالي و خشكسالي امــوري اســت از جملـــه :
1) شيوع گناهان
2)كفران نعمت الهي 3) منع حقوق مثل خمس و زكات و صدقات 4)كم فروشي 5) ظلم 6) خيانت 7) ترك امر به معروف و نهي از منكر
8) منع زكات
9) حكم به ناحق و هر چيزي كه سبب خشم خدا شود (3) ) اسلام براي رفع خشكسالي راه هايي را پيشنهاد مي كند كه عبارتند از : دعا ، نماز و توبه كه باعث پيوند مجدد انسان به خدا مي شود .همانطور كه اعمال زشت انسان ، در نزول بلاها و عذابها موثر است ،اعمال نيك و دعا و نماز و راز و نياز نيز در نظام هستي موثر است و سبب جلب رحمت حق مي شود . در آية 10 سورة فتح مي خوانيم : (( يدالله فوق ايديهم )) و در آية94 سورة الاعراف مي خوانيم : (( و لكن كذبوا فأخذناهم بما كانوا يكسبون )) 1) بحارالانوار ، ج 91، ص 327 2) بحارالانوار ، ج 91، ص 330 3 ) تحريرالوسيله ، ج1 ، ص245
يعني : مردم به جاي تقوا مرتكب گناه شدند و ما هم بر اثر اعمالشان آنها راگرفتارنموديم
نماز باران يكي از علل عمده اي است كه در مبادي عاليه اثر مي كند و سبب ريزش باران رحمت الهي مي شود و اين از سنتهاي تخلف ناپذير الهي است : (( أبي الله أن يجري الاشياء الا بالاسباب )) ، يعني : خداوند كارها را جزء از طريق سببهاي آنها انجام نمي دهد (1)
چگونه نماز باران بخوانيم :
نحوة اقامة نماز باران مثـــل نماز عيد فطرو قربان است كه دو ركعت مي باشد و در ركعت اول بعد از حمد و سوره ، پنج تكبير و پنج قنوت و بعد از هر تكبيري يك قنــوت و در ركعت دوم بعــد از حمــد و ســوره چهــار تكبير و چهار قنوت و پس از آن نماز را تمام كنند . بهتر است بعد از نماز دو خطبه خوانده شود مثل نماز عيد ، و خطبة دوم را به قصد رجاء بخوانند (2) . وقت نماز باران زماني است كه خشكسالي بوجود آمده باشد . يعني باران قطع شده و آب درياها و رودخانه ها فروكش نموده و مردم در سختي باشند . نظر اكثر فقها بر اين است كه بهتر است شنبه و يكشنبه و دوشنبه روزه بگيرند و صبح دوشنبه با حالت روزه به صحرا بروند و با آداب خاصي كه بيان شد نماز را بخوانند . و محقق رحمه الله عليه مي گويند: اگر بدين صورت ممكن نشد روز جمعه ترجيح دارد (3) . اما صاحب جواهر در توضيح عبارت فوق مي نويسد : دليل خاصي بر ترجيح روز جمعه نيافتم اگر چه روز جمعه في حد نفسه داراي ترجيح است (4). به اجماع مسلمين اعـــم از شيعه و سني ( غير از ابو حنيفه) اين نماز مستحب است و جزو محدود نمازهاي مستحبي است كه جايز است به جماعت خوانده شود (5) . خواندن اين نماز داراي آداب خاصي است كه مي توان موارد ذيل را بر شمرد :(6) 1) سه روز روزه گرفتن . 2) توبة قبل از نماز و اداء حقوق و پاك كردن نيت . 1) بحارالانوار ، ج12 ، ص 127 2) تحرير الوسيله ، ج 1 ، ص 246و رساله آيت الله لنكراني 3) جواهر الكلام ، ج 12 ، ص 140 ، به نقل از شرايع 4) جواهر الكلام ، ج 12، ص 140 5) تحرير الوسيله ، ج1، ص 265 6) جواهر الكلام ، ج12 ، ص127 3) صدقه دادن قبل از خروج براي نماز . 4) روز سوم براي نماز خارج شدن . 5) محل اقامة نماز صحرا باشد نه مسجد . 6) با پاي برهنه و با آرامش حركت كنند . 7) اگر در مكه باشند به مسجد الحرام بروند . 8) صالحان و نيكان حتماً حضور داشته باشند . 9) بچه ها و پير مردها و پير زنها حتماً شركت كنند . 10) از حضور كفار اعم از ذمي و غير ذمي جلوگيري كنند . براي اولين بار نماز باران پس از بعثت در سال ششم هجري توسط پيامبر اقامه گرديد و با دعاي حضرت باران به مـدت هفت شبـانه روز باريد . تا آنجا كه عده اي از مردم مدينه به حضور آن حضرت شرفياب شده تقاضاي قطع باران نمودند و پيامبر دعا فرمودند كه در اطراف شهر باران ببارد و اينچنين شد (1). ساير ائمه نيز نماز باران خوانده اند كه نماز بارن امام رضا (ع) در طوس (2) خطبه هاي امام علي (ع) در مورد نماز باران
خطبه هاي نماز باران حضرت علي (ع) از شهرت خاصي برخوردار است (3).
در پايان بحث دو خطبة امام علي (ع) را جهت استفادة بيشتر مي آوريم . امام علي (ع) در خطبة 114 هنگام طلب باران فرمودند : (( اللهم قد انصاحت جبالنا ، و اغبرّت ارضنا ، وهامت دوآبنّا ، و تحيرّت في مرابضها ، و عجّت عجيج الثّكالي علي اولادها ، و ملّت التّرددّ في مراتعها ، والحنين إِلي مواردها ، اللّهمّ فارحم أنين الاّنة ، و حنين الحآنّة ، اللّهمّ فارحم حيرتها في مذاهبها ، و انينها في مـوالجها ، اللّهمّ خرجنآ إليك حين اعتكرت علينا حدابير السّنين ، و أخلفتنا مخايل الجود ، فكنت الرّجآء 1) بحارالانوار .ج20 ، ص 38 2) بحار الانوار ،ج91 ، ص 311 و عيون اخبار الرضا (ع) ،ج 2، 168
3) نهج البلاغه ، خطبه 114 ، ص 359و360 وخطبه 143 ، ص 434و435، بحارالانوار ،ج91، ص 293
للمبتئس ، و البلاغ للملتمس ، ندعوك حين قنط الأنام ، و منع الغمام ، و هلك السّوام ، ان لا تؤاخذنا بأعمالنا ، و لا تأخذنا بذنوبنا ، و انشر علينا رحمتك بالسّحاب المنبعق ، و الرّبيع المغدق ، و النّبات المونق ، سحّاً وّ ابلاً ، تحيي به ما قدمات ، و تردّ به ما قد فات ، اللهمّ سقياً مّنك محييةً ، مُّرويةً ، تآمّةً ، عآمّةً ، طيّبةً ، مّباركةً ، هنيئةً ، مّريئةً ، مّريعةً ، زاكياً نبتها ، ثامراً ، فرعها ، ناضراً وّرقها ، تنعش بها الضّعيف من عبادك ، و تحيي بها المّيت من بلادك ، اللّهمّ سقياً مّنك تعشب بها نجادنا ، و تجري بها و ها دنا ، و يخصب بها جنابنا ، و تقبل بها ثمارنا ، و تعيش بها مواشينا ، و تندي بها أقاصينا ، و تستعين بها ضواحينا ، من بركاتك الواسعه ، و عطايـاك الجزيله علـــي بـــريتك المرمله ، و وحشك المهمله ، و أنزل علينا سمآءً مّخضلةً ، مّدراراً هاطلةً ،يّدافع الودق منها الودق ، و يحفزا القطر منها القطر ، غير خلّبٍ برقها ، و لا جهام عارضها ، و لا قزعٍ رّبابها ، و لا شفّانٍ ذهابها حتّي يخصب لإمراعها المجدبون ، و يحيا ببركتها المسنتون ، فإِنَك تنزل الغيث من بعد ماقنطوا ، و تنشر رحمتك ، و انت الوليّ الحميد )). بار خدايا كوه هاي ما شكافته و خشك مانده و زمينهاي ما گرد آلود شده است و چهار پايان ما بسيار تشنه اند كه درخوابگاهايشان حيران و سرگردان ناله مي كنند . مانند نالة مادران در مصيبت فرزندانشان ، و از آمدورفت درچراكاهها و آبخورهايشان و اشتياق به آب خسته و ملول شده اند . بار خدايا به نالة ناله كنندگان و اشتياق آرزومندان رحم فرما ، بار خدايا به سرگرداني چهارپايان در گذرگاهاشان و نالة آنها در خوابگاهاشان رحم نما ، بارخدايا به اميد فضل و كرم تو بيرون آمديم هنگامي كه سالهاي قحطي مانند شترهاي نزار به ما رو آورد . و ابرهايي كه احتمال باران داشت با ما مخالفت ورزيد . پس تو اميد اندوه گينان هستي ، و حاجت درخواست كننده را بر مي آوري ، در اين زمان كه مردم نوميد بوده و ابرها نباريده ، چرندگان هلاك گشته اند ، ترا مي خوانيم ما را به اعمال ،كردار و گناهانمان نگيري ، و رحمت را بر ما شامل گرداني ، به ابر پر باران و بهار پر ابر و گياه پر بركت شگفت آور ، باران فراوان درشت دانه كه باآن آنچه مرده است زنده نمايي ، و آنچه كه از بين رفته بازگرداني بار خدايا از تو طلب آب مي كنيم ، آب زنده ساز ، سير كننده ، كامل ، فراوان ، نيكو ، پربركت ، گوارا ، گياه آور ، كه گياهش نمو كرده ، شاخه اش ميوه داده ، برگش تر وتازه باشد كه بندگان ناتوان خويش را از بدبختي رهايي دهي و شهر هايت را كه مرده ، زنده گرداني بارخدايا آب از تو مي طلبيم كه به سبب آن زمينهاي بلند ما پر گياه گردد و در زمينهاي شيبدار ما جاري شود ، و اطراف و جوانب ما به فراخ سالي برسند ، و ميوه هاي ما فراوان گردد و چهار پايان ما خوش گذرانند ، و برسد از مردمان دور از ما ، و استفاده كنند ، مواضعي كه هميشه در آفتاب مي باشند ، از بركات واسعة و كرم هاي بي شمارت بخشش نما ، بر آفريده شدگان نيازمندت ، و بر حيوانات وحشي كه رها كرده اي و بفرست بر ما باراني كه زمين را تركند و روان و پي در پي باشد ، و باراني كه باران ديگر را دفع نمايد ، باراني كه برق آن نبارنده و ابر پهن آن در افق بي فايده و ابرهاي پراكنده اش سفيد و بارانهاي اندك آن با بادهاي سرد نباشد ، تا اينكه به جهت فراواني گياه آن قحطي زدگان فراخي بينند ، و به بركت آن سختي كشيده ها آسايش يابند ، زيرا تو باران را وقتي ميفرستي كه خلايق نوميدند ، و رحمتت را شامل ميگرداني ، و تويي زمامدار و ستوده شده .
در خطبة 143 امام (ع) مي فرمايند :
(( الا و إنّ الارض الّتي تحملكم ، و السّمآءَ الّتي تظلّكم ، مطيعتان لرّبكم ، و ما اصبحتا تجودان لكم ببركتهما توجّعُاً لكم ، و لا زلفةً إليكم ، و لا لخيرٍ ترجوانه ، منكم و لكن أمرتا بمنافعكم فأطاعتا ، و أقيمتا علي حدود مصالحكم فأقامتا . انّ الله يبتلي عباده – عند الأعمال السّيّئة – بنقص الثمرات ، و حبس البركات ، و إغلاق خزآئن الخيرات ، ليتوب تآئب ، و يقلع مقلعٌ ، و يتذكرّ متذكّرٌ ، وّ يزدجر مزدجرٌ ، و قد جعل الله الاستغفار سبباً لّدرور الرّزق و رحمة الخلق ، فقال سبحانه : ( استغفروا ربّكم إنّه كان غفّاراً ، يرسل السّمآء عليكم مّدراراً وّ يمددكم بأموالٍ وّ بنين ) ، فرحم الله امرأً استقبل توبته ، و استقال خطيئته ، و بادر منيّته . اللهمّ إنّا خرجنآ إليك من تحت الأستار و الأكنان ، و بعد عجيج البهائم و الولدان ، راغبين في رحمتك ، و راجين فضل نعمتك ، و خائفين من عذابك و نقمتك . اللهم فاسقنا غيثك ، و لا تجعلنا من القانطين ، و لا تُهلكنا بالسّنين ، و لا تؤاخذنا بما فعل السّفهآء منّا ، يا ارحم الرّاحمين . اللهمّ إنّا خرجنآ إليك نشكو إليك ما لا يخفي عليك ، حين الجأتنا المضآيق الوعرة ، و أجآء تنا المقاحط المجدبة ، و أعيتنا المطالب المتعسّرة ، و تلاحمت علينا الفتن المستصعبة . اللهمّ إنّا نسالك أن لاّ تردّنا خآئبين ، و لا تقلبنا واجمين ، و لا تخاطبنا بذنوبنا ، و لا تقايسنا بأعمالنا . اللّهمّ انشر علينا غيثك و بركتك و رزقك و رحمتك ، واسقنا سقيا نافعةّ مّرويةً مّعشبةً : تنبت بها ما قد فات ، و تحيي بها ما قدمات ، نافعه الحيا ، كثيرة المجتني ، تروي بها القيعان ، و تسيل البطنان ، و تستورق الاشجار ، و ترخص الأسعار ، انّك علي ما تشآء قديرٌ )). آگاه باشيد زميني كه شما را بر روي خود نگاه مي دارد ، و آسماني كه شما را در سايه اش قرار مي دهد ، فرمانبردار پروردگار شما هستند . و بركت و سود خود را به شما نمي بخشد به جهت دلسوزي براي شما ، و نه به سبب تقرب جستن به شما و نه به علت اينكه اميدوار به خير و نيكويي از شما باشند ، بلكه مامورند كه سودها به شما برسانند و اطاعت امر كرده براي انجام مصالح شما قيام نمايند . خداوند بندگان خود را كه به كارهاي ناشايسته مشغولند بـــه كـم شدن ميوه ها و باز داشتن بركات و بستن در خزانه هاي نيكوئي ها ، مي آزمايد تا توبه كنندة متنبه گشته توبه و بازگشت نمايد و گناه را از خود رانده ترك كند و پند گيرنده پند پذيرد ، و سر خورده منزجر گردد و خداوند استغفار را سبب فراواني روزي و رسيدن رحمت و مهرباني قرار داده و خداوند مي فرمايد : ( ازپروردگارتان آمرزش بخواهيدكه او آمرزندة گناهان است ، و ابر را مي فرستد كه پي در پي بر شما ببارد ، و شما را به مالها و پسران كمك مي دهد ) پس خداوند رحمت كند مردي را كه به توبه و بازگشت رو آورد، و گناهي را كه مرتكب شده طلب فسخ نمايد و بر مرگ خود پيشي گيرد . بار خدايا ما از زير پرده ها و پوششهايي كه فرياد چهارپايان و فرزندان از آن بلند است رو به سوي تو آورده ايم ، در حالي كه خواهان رحمت تو و اميدوار به زيادتي نعمت تو و ترسناك از كيفر و خشم تو مي باشم ، بار خدايا ما را به باران خود آب ده و از نوميد شدگان قـــرار مـــده و به سالهاي قحطي و تنگي ما را تباه مگردان و به سبب آنچه بيخردان از ما بجا آورده اند ما را مؤاخذه مفرما ، اي مهربانترين مهربانان . بار خدايا به سوي تو بيرون آمده ايم و به تو شكايت داريم از آنچه كه بر تو پنهان نيست ، هنگامي كه سختي تنگيها ما را بيچاره كرده ، خشكسالي هاي پر مشقت ما را سوق داده ، و مطالب و خواهشهاي دشوار ما را ناتوان گردانيده و فتنه ها و بلاهاي ناهنجار بر ما پيوسته وارد گشته . بار خدايا از تو درخواست مي نمائيم كه ما را نوميد شده باز نگرداني ، و اندوهگين مفرستي ، و به گناهانمان نگيري و با كردارمان مقايسه نفرمايي . بــار خدايا بـاران و بركت و روزي و رحمت و مهربانيت را بر ما زياد عطا فرما و به ما آب ده چنان آبي كه سود دهنده و سيراب كننده و روياننده باشد ، كه به سبب آن بروياني آنچه از دست رفته و زنده گرداني آنچه كه مرده ، و آب ده ما را به باراني كه تشنگي را برطرف نموده و ميوة بدست آمده از آن فراوان باشد ، و زمينهاي هموار به آن سيراب شده و در زمينهاي شيبدار جاري گردد ، و درختها را با برگ و نوا گردان و نرخها را ارزان فرما زيرا تو بر هر چه بخواهي توانا هستي .
بحث پايانــــــــي
توزيع عادلانة ثروت ، بدست آوردن سطح معيشت بالاتر و تأمين زندگي راحتتر هدف عمومي اسلام است. قواي مادي و معنوي افراد بشر و منابع كرة زمين كه خداوند آنها را براي استفادة بشر خلق نموده براي رسيدن به هدفهاي اقتصادي و اجتماعي و اجراي برنامه هاي رفاهي و انساني با حداكثر سرعت ممكن تجهيز شده اند . چه منابع هنگفت و چه تلاشهاي عظيم كه به علت فقدان علم و دانش كشاورزي تلف شده و يا نتـايج منفـي به بارآورده و چه موفقيتهاي عظيم كه در سالهاي اخير به مناسبت تدوين برنامه هاي صحيح كشاورزي و اجراي دقيق آنها عايد كشورها شده است . در فصول قبل به مسائل مختلفي در مورد كشاورزي اشاره گرديد و آياتي از كلام الله مجيد و رواياتي از رسول خدا (ص) و ائمة اطهار(ع) آورده شد . ديديم كه بزرگان دين چه دستوراتي را در خصوص اين موارد داده و چه ارشاداتي در اين زمينه ارائه نموده اند . در فصول قبل بيان شد كه خداوند تبارك و تعالي زمين ، آب ، هوا ، نور ، و حرارت را به رايگان در اختيار انسان قرار داده و به ما گفته شده جهت استفاده از اين مواهب الهي بايد كوشش نموده و با كار كردن ، جامعه را براي بهتر زيستن آماده نمائم . عوامل مهم توليد محصولات كشاورزي بر اساس بحثهاي قبل به شرح ذيل مي باشد : 1) نيت انسان 2) توكل به خدا 3) فعاليت جهت كار ( شروع به كار ) 4) مراقبتهاي لازم 5) معاملات شرعي نيت در كار از جمله واجبات است لذا هر گاه نيت صورت نگيرد كاري از پيش نخواهد رفت . پس نيت بايد با اعتقاد قلبي توأم بوده و امكانات مناسب براي عملي كه مي خواهيم انجام دهيم فراهم گردد ، و الا نيت نمي تواند انسان را اغنا نموده و به هدف رساند .زمين از الزامات كشاورزي است ، اگر زمين در اختيار كشاورز نباشد كشاورزي صورت نخواهد گرفت عوامل ديگري همچون آب و ………… در امر كشاورزي بسيار حائز اهميت خواهد بود . بحث دوم توكل به خداست ، مهمترين مسئله در تمام امور توكل به ذات احديت است كه با توكل به او بر همة مشكلات فائق گشته و سختي ها را پشت سر خواهيم گذاشت . انسان بالفطره به حمايت كننده اي توسل مي جويد زيرا براي رسيدن به اهدافش نيازمند به آن است . لذا در امر كشاورزي هم براي رسيدن به در آمد سالم ، توكل كردن به خدا امري اجتناب ناپذير خواهد بود . مسئلة سوم فعاليتهاي مناسب جهت كار است : يك كشاورز براي توليد بايد فعاليتهاي ذيل را انجام دهد . • برداشت باقيماندة محصول قبل ، اگر گياه خشبي باشد . در غير اين صورت زير و رو كردن آن كافي است . • شخم زدن زمين تا عمق مناسب ، بر اساس ريشه دواني گياه . • تسطيح و صاف كردن زمين كشاورزي جهت تهية يك بستر مناسب براي قرار دادن بذر . • فشرده نمودن خاك روي بذر يا اطراف بوتة گياه .
مسئلة بعدي مراقبتهاي بعد از كاشت است . همانگونه كه بيان شد ما با يك موجود زنده سروكار داريم ، موجودي كه نياز دارد به او رسيدگي شود . در تمام مراحل مراقبتهاي مناسب در مورد او صورت مي گيرد كه اين مراقبتها به شرح ذيل است :
• آبياري در زمانهاي مورد نياز . • وجين كردن در مورد گياهان وجيني . • سمپاشي . • كوددهي پس از بـــدست آمدن و برداشت محصول فعاليتهاي ديگري جهت فروش آنها بايد صورت پذيرد . اسلام براي فروش محصولات كشاورزي دستوراتي به خريدار و فروشنده داده است كه اگر به آن عمل شود علاوه براينكه يك دادو ستد مشروع مي باشد ، در بركت بر روي او باز خواهد شد .
دو عامل غير مستقيم هم داريم كه عبارتند از :
1) اعمال و رفتارهاي انسانهاي هر جامعه 2) خواست و ارادة خداوند
انسانها به اين دو عامل بي توجه بوده ولي نا خودآگاه اين دو امور در زندگي آنها نقش مهمي را ايفاد مي كند.
همانطور كه بيان شد اعمال و كردار انسان است كه باعث مي گردد نعمت و رحمت خداوند بيشتر شده و يا حتي كمتر گردد .كه در اين خصوص به آياتي چند از قران مجيد و احاديث ائمة (ع) استناد شده . هر قومي نتيجة اعمال خود را مي بيند و بر اساس اين اعمال خداوند متعال قوم را در اوج عزت و يا حضيض ذلت مي كشاند و بر آنها رحمت و يا عذابي سخت نازل مي فرمايد .
با خواست و ارادة خداوند است كه مي توان همة اين كارها را كه نياز بشريت است انجام دهيم . تا ارادة حضرت احديت نباشد هيچ كاري صورت پذير نيست، حتي خارج شدن بذر از زمين ، لذا ارادة خداوند اصل و ابتداي هر چيزي است .
اگر مورد مشيت الهي قرار نگيريم كاري صورت نخواهد گرفت . نياز ما ايجاب مي كند كه از باريتعالي بخواهيم كه ما را مورد لطف قرار داده و از گناهان ما بگذرد ، خداوند هميشه و در همه حال به بنده اش لطف مي نمايد و به خواستة او توجه مي كند همانند درخواست باران و ………….. كه در فصل قبل توضيح داده شد . پس كار كردن و فكر در باره بهبود وضعيت معيشتي انسان در دستور كار اسلام قرار دارد و اختلاف فاحش در سطح زندگي مردم نقاط مختلف دنيا فقط از توزيع نا متعادل منابع ناشي نمي شود و يا اين امر كه قسمت اعظم مجموع منابع مصرفي دنيا در اختيار تعدادي ثروتمند جهان است نمي تواند ايجاد فقر كند . بلكه اين بيشرناشي از تفاوتهايي است كه در اثر تراوشات فكري و عكسل العملهاي بشر در نيــل به ارضاي نفس و رضايت بيشتر وجود دارد . در بحثهاي قبلي نيز همانگونه كه توضيح داده شد اسلام تاكيد زيادي به فعاليتهاي فردي داشته و در آيات مختلف خداوند بيان فرمودند كه مواهب الهي را بر همة مردم نازل مي كنند ، و مردمند كه بايد تمامي موارد را رعايت و اقدامات لازم و كافي در اين خصوص داشته باشند . به نظر مي رسد براي استفاده از استعدادها و توانايي هاي بشر به منظور توسعة راهها و روشهايي كه به كوشش زيادتر در تأمين احتياجات و خواستهاي آدمي منجر مي شود انگيزة كار بايد وجود داشته باشد . ليس الانسان الي ما سعي ، خداوند در اين آيه مي فرمايند كه انسان موفق نمي شود مگر اينكه سعي و كوشش كند . بايد دانست كه سرچشمة ثروت از توليد بوده ، لذا ابتدا سهم عوامل توليد بين انسانها توزيع شده و سپس سايرين از نتايج آن بهرمند مي شوند . محصولات كشاورزي نه تنها مواد خوراكي را فراهم مي سازند ، بلكه مواد مورد نياز براي پوشاك ، ساختمان ، سوخت ، گرما ، نيازهاي رواني و سر انجام مواد مورد نياز براي رشته هاي گوناگون صنعت را فراهم مي سازد . البته اهميت توليد محصولات كشاورزي جهت مصرف مواد غذايي امري مهم بشمار رفته و از ساير نيازها بيشتر مورد توجه مي باشد . اسلام همة اين موارد را به نحو شايسته و هر كدام را در جايگاه خود به خوبي مورد عنايت قرار داده است و محصولات كشاورزي پس از توليد و به ثمر رسيدن روانه بازار جهت ارائه به مصرف كننده عرضه مي گردد . افرادي كه در توليد و مصرف مواد غذايي دخالت دارند در اسلام جايگاه ويژه اي داشته به نحوي كه جهت رفاه آنان دستورات خاصي ارائه شده است . گـــر چــه نمي توان ادعـا كرد كه سهم و نقش كشاورزي در توسعة اقتصادي كشورهاي گوناگون يكسان است ولي در عين حال نمي توان هيچ پديده اجتماعي يا تاريخي را بدون در نظر گرفتن يك قالب كلي مورد مطالعة جدي قرار داد . البته در بررسي اهميت كشاورزي ، پيشرفت و توسعة هر يك از كشورهاي اسلامي ، بايستي ابتدا چهارچوب كلي را بر مشخصات و ويژگيهاي اقتصادي آن كشور تطبيق داد ، سپس به نتيجه گيري و ارائة طريق پرداخت . در اسلام كشاورزي از نظر اقتصادي ، سياسي ، نيروي كار ، شخصيت اجتماعي و ……………. مورد عنايت خاص قرار گرفته است . يكي از شرايط لازم براي اينكه كشاورزي سهمي در توسعة اقتصادي كشورهاي اسلامي داشته باشد مي بايستي از شيوة فئودالي خارج مي گرديد ، كه اسلام به اين امر اشاره نموده و كلية افرادي كه در روي زمينها كار مي كردند و آنها را احياء مي نمودند زمين به آنها تعلق مي گرفت . همچنين در ايجاد روشهاي جديد نيز اسلام دستوراتي داده كه اين مسئله باعث گرديده نيروهاي كار مناسبي براي ساير صنايع بوجود آمده و سبب پيشرفت ديگر صنايع گردد . از شيوه هاي تازه اي كه در جهان به كار مي رود ايجاد بخشهاي تعاوني است كه به شكلهاي مختلف مانند شركت كشت و صنعت و ……… فعاليت دارند و اين فعاليتها كمك مي كند وضعيت كشاورزان در حد مطلوبي رشد يابد .كشورهاي توسعه يافته در قرن اخير اقدام به اين كار نموده اند .اما كشورهاي اسلامي بنا به دستور اسلام از 1400 سال قبل مي توانستند به اين كار اقدام كنند . خودمان مشكلي را بوجود آورده ايم كه دقيقاً نمي توانيم دستورات انسان ساز و مدرن اسلام را به نحو مطلوب پياده نمائيم . باشد كه انشاالله روزي مسلمين از خواب غفلت بيدار گشته و بتوانند دستورات دين مبين اسلام را بدون كم و كاست براي پيشرفت عالية انسان كه خليفة خداوند در روي زمين است به اجرا در آورد . گياهشناسان اسلامي در پايان بحث جهت اطلاع ، نام تعدادي از دانشمندان گياهشناس اسلامي را جهت آشنايي مي آوريم . (( دانشمندان اسلامي در فن گياهشناسي تحول زيادي بوجود آوردند ، ابتدا كتابهاي دانشمنداني مانند : ديسفــورديس ، جــالينوس و كتابهاي هندي را ترجمه كردند ، آنگاه شرحهايي بر آن كتابها نگاشتند و چيزهاي تازه اي بر آنها افزودند . بعدها شخصيتهاي بزرگي مانند : ابن بيطار كه يكي از بزرگترين گياهشناسان مسلمان است در اين فن تحقيقات تازه اي نمود ، و پس از مطالعات بسيار و آزمايشهاي فراوان كتاب مهمي در اين خصوص تأليف نمود كه در نهضت ملي اروپا مورد استفادة زياد آن سامان قرار گرفت ، دانشمند نامبرده در كتاب جامع تاريخ پزشكي 1400 قسم گياه را توصيف كرد . كه 300 قسم آنها قبلاً معروف نبوده است . ديگر از گياهشناسان مسلمان رشيد الدين بن صوري است . او بقدري در گياهشناسي دقيق بود كه نقاشي با تمام لوازمات همراه خود مي برده است و در صحراها و كوهپايه هاي سوريه و لبنان به مطالعه و تحقيق مي پرداخته است و هر گياهي را كه مي ديده ، رنگ ، برگ ، ريشه ، ساقه ، و تمام جزئيات آن را توسط نقاش ترسيم مي كرد و خود جزئيات آنرا دقيقاً مي نگاشته است . او فعاليت خود را دركتابي بنام الادويه المفرده ، به رشتة تحرير در آورد كه يكي از سودمندترين كتابها در اين زمينه است . ديگر دانشمند معروف اسلامي ابن الاوان اشبيلي است ، كه در كتاب خود به نام الفلاحه از اقسام خاكها و كودها و طريقة كشت 585 نوع از نباتات و 50 نوع از درختهاي ميوه دار بحث نموده و همچنين از بيماريهاي مختلف نباتات و طرق معالجة آنها مطالبي بيان نموده است (1))) .
1) قران بر فراز آسمانها ، ص 82 الي 83
ا اتمسفر : هواي موجود در اطراف زمين اتوتروف : موجودات توليد كننده كه از نور خورشيد ، آب و مواد موجود در زمين مواد اولية مورد نياز خود را تهيه مي كنند . اضاعه : ضايع كردن ، هدر دادن اكل : ميوه ، ثمر اكمام : جمع كم ، غلاف الارض الميته : مراد زمين خشك كرة زمين ، پيش از پيدايش حيات الحب : دانه الحصيد : درو شده الرمان : انار الريحان : گياهان خوشبو الزراع : جمع زارع ، برزگران السماء : آسمان ، مراد ابر آسمان است العصف : قشر و پوسته ، در اين آيه مراد كاه است كه علوفة چهار پايان است العين : چشمه النّوي : هسته ها امنيت غذايي : دسترسي عموم مردم به غذاي كافي در تمام اوقات به منظور داشتن زندگي سالم و فعال را امنيت غذايي مي گويند . انبتنا : رويانده ايم اوستا : كتاب مقدس زرتشتيان اهورا مزدا : خداي يگانه
أباً : چرا گاه گياهان خود رو أكمام : جمع كم ، غلاف ب باسقات : طولاني و دراز ، بلند و سر كشيده بُرسُم : ترسم ، شاخه هاي باريك و كوتاه از درخت گز يا درخت ديگر ، بخصوص درخت انار كه در هنگام اجراي بعضي از مراسم زرتشتيان محلولي به نام هوم را به هم مي زدند . بشراً : جمع بشير ، مژده دهندگان بعل : شوهر ، مالك زمين ، ( البعل من الارض ) زميني كه فقط با آب باران آبياري مي شود . بقدير : به اندازه معين بياض ( الارض ) : زمين ويران و بدون ساختمان بين يدي رحمه : پيشاپيش باران
ج جنات : باغها ح حب الحصيد : دانه هاي كشتزارهايي كه درو مي شوند حباً : دانه ها حصاد : درو ، چيدن حطاماً : گياه خشك و پرپر شده خ خضراً : سبز تازه
د دانيه : در دسترس ، نزديك ذ ذكري : تذكر و بيدار باش ، ياد آوري ر رام خواستر : همان ايزودات ، خداوند باد نيك يا رام ايزد است رزقنا : مصدر است به معني مرزوق ( روزي داده شده ) و مراد آن چيزيست كه مورد استفاده قرار گيرد . مانند خوردني رژيم : گياهان تيرة نخل و بيشتر دو پايه اند ، گلهاي منظم و به صورت خوشة مخصوصي است كه رژيم نام دارد ز زمينهاي انفال : اراضي كه در اصل از آن همة مسلمانان است كه به اذن خاص يا عام امام به شرط احياء حق يا ملك خاص احياء كننده مي شود . زمينهاي فيئي : اراضي كه مستقيماً مال امام و تحت تصرف اوست و مورد مصرف ادارة امور شخصي يا مصالح عمومي مي شود زوج : جفت و نوع نر و ماده زوجٍ بهيج : نوع و جفت مسرت بخش و بهجت انگيز . س سحاباً : ابرها ، جمع سحابه سقنا : رانديم ش شطاً : جوانه ، مراد سنبل و خوشه است شققنا الارض : زمين را مي شكافيم ص صببنا : فرو ريخته ايم ، بارانده ايم صنوان : جمع صنو در اصل به معني شاخه اي است كه از تنة اصلي درخت بيرون مي آيد ط طَلْع : شكوفة خرما ، ميوة كال خرما ع عنباً : انگور ، مو غ غلباً : جمع غلبء ، باغي كه درختان تنومند داشته و پر و انبوه باشد غير ذي زرع : بدون كشت و زرع ، بي آب و علف ف فاكهه : ميوه فالق : شكافنده ، پديد آورنده فتوسنتز : فرايندي است كه طي آن گياهان سبز در برابر نور خورشيد و با استفاده از گاز كربنيك هوا و همچنين آب ، گلوكز مي سازد و اكسيژن آزاد مي كند . ق قضباً : گياهان خوردني همچون سبزيجات كه اغلب دستچين و به صورت خام خورده مي شوند ، شاخه ، برگ درخت . قنوان : جمع قنو ، خوشه هاي خرما ك كلروپلاست : پلاستها اندامكهايي كوچك هستند كه در بيشتر ياخته هاي گياهي وجود دارند و اغلب بر حسب رنگي كه دارند نامگذاري مي شوند . پلاستهاي كلروفيل دار را كه سبز رنگ هستند كلروپلاست ناميده مي شوند . گ گاتاها : سرودهاي خاص زرتشتيان گمارا : تحصيل شريعت م ماء : آب مهم و با ارزش مأجور : كسي كه اجر و مزد گرفته متاع : چيز پر فايده و با ارزش ، كالا متراكباً : تنگاتنگ يكديگر ، متراكم مخرِج : بيرون آورنده مددناها : ياري نموديم معروشات : درختاني كه همچون مو به اطراف و اشياء دور و بر خود مي پيچد و از آنها بالا مي روند و بر روي پايه ها و دار بستها قرار مي گيرند ، باغي داربست زده . موزون : هماهنگ ، متناسب ميش تاه : تكرار شريعت ن نبات كل شيئي : گياهان و رستنيهاي گوناگون . ندب : تشويق و تحريك كرد نضيد : چين چين شده ، در كنار هم مرتب و منظم قرار گرفته ، روي هم چيده شده . نكداً : پر دردسر و كم سود و وجوب : واجب شدن ، ضرورت ونديداد : نعمات ستايشي در اوستا ويسپرد : نعمات ستايشي در اوستا ه هضيم : در هم فرو رفته ، نرم و لطيف و شاداب و رسيده . ي يسنا : يكي از قسمتهاي اوستا را مي گويند و شامل بخشهاي مختلفي است . يشتها : نعمات ستايشي در اوستا .
فهرست منابع (1)
كتب اسلامي 1) قران كريم ، ترجمه آيت الله مكارم شيرازي ، تحقيق و نشر ، دارالقران كريم ، چاپ اول ، قم ، 1376 2) اثني عشري ، حسين بن احمد الحسين الشاه عبد العظيمي ، 1384 ق ، نشر تهرا ن ، انتشارات ميقات ، چاپ اول 64-1363 ، 14 جلد ، 6706 صفحه 3) ارشاد الزراعه ، هروي قاسم بن يوسف ابونصري ، اميركبير ، 1356 ، تهران 4) اسلام و مالكيت ، سيد محمود طالقاني ، شركت سهامي انتشار ، 1344، چاپ چهارم ، تهران 5) اقتصاد ما ، محمد باقر صدر ، ترجمه محمد كاظم بجنوردي ، 1350 ، انتشارات اسلامي ، چاپ دوم ، تهران ، 2ج 6) الفاظ قران ، محمد رضايي ، انتشارات مفيد ، تهران ، چاپ دوم ، اسفند 1372 7) *الميزان في تفسير القران ، علامه سيد محمد حسين الطبا طبائي ( 1402 ش) ، نشر تهران ، دارالكتب الا سلاميه ، چاپ سوم ، 1397 قمري ، 20 جلد ، 8764 صفحه 8) انوار درخشان در تفسير قران ، سيد محمد حسيني الهمداني ، نشر تهران ، كتابفروشي لطفي ،1380 قمري ، 18 جلد ، 8036 صفحه 9) *بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار ، محمد باقر مجلسي ، موسسة الوفاء ، بيروت ، 1403 ه ش ، چاپ دوم ، 110 مجلد 10) *البدايه و النهايه ، اسماعيل بن عمر الدمشقي المعروف با بن كثير ، دار الكتب العلميه ، 1409 هـ ق ، بيروت 11) * البصائر ، يعسوب الدين رستگار جويباري ، نشر قم مطبعه الا سلاميه 1413-1399 قمري جلدهاي چاپ شد (2ج، جلد 31 – 33 – جلد 40 –60 ) ، 16712 صفحه 12) پرتوي از قران ، سيد محمود طا لقاني ، 1358 ه ش ، نشر تهرا ن ، شركت سها مي انتشار ، 66 - 58 ، 6 جلد ، 2064 صفحه 13) تاريخ طبري ، محمدبن جرير طبري ، محقق محمد ابوالفضل ابراهيم ، دارالتراث العربي ، 1380 هـ ق، بيروت 14) *التبيان في تفسير القران ( تفسير التبيان ) ، ابو جعفر محمد بن الحسن بن علي الطوسي ( 460 ق) ، نشر تحقيق ، احمد حبيب قصير العاملي ، قم ، مكتب الا علام الا سلا مي ، چاپ اول ، 1409 ق ، افست از چاپ بيروت ، 10 جلد ، 5808 صفحه 15) تحرير الوسيله ، امام خميني ، انتشارات مؤسسة مطبوعات دارالعلم قم ، 1417 ه ق ، چاپ دوم ، دو مجلد . 1) منابع با متن عربي با علامت ستاره مشخص شده اند . 16) *التفسير القران الكريم ( تفسير صدر المتالهين ) ، صدر المتالهين محمد بن ابراهيم صدر الدين شيرازي ،1050 ق ، نشر قم ، انتشارات بيدار، چاپ دوم ، 1366 ش ، 7ج ، 3578 ص 17) *التفسير الكتاب الله المنير ، محمد الكرمي نشر قم ، مطبعه العلميه 1402 ق ، 7 جلد ، 2726 صفحه 18) *التفسير المنسوب الي الا ما م ابي محمد الحسن بن علي العسكري (ع) ، منسوب به امام ابو محمد الحسن بن علي العسكري (ع) ، نشر قم ، مؤ سسه الامام المهدي ، چاپ اول ، 1409 ، 1 جلد ، 746 صفحه 19) تفسير نور ، مصطفي خرم دل ، احسان ، 1371، اول 20) *تفصيل وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه ( وسايل الشيعه ) ، محمد بن حسن حر عاملي (1104 ه ق ) ، قم ، موسسه آل البيت لاحياء التراث ، 1409 ه ق . 21) *تقريب القران الي الا ذهان ، السيد محمد الحسيني الشيرازي ، نشر بيروت ، مؤسسه الوفاء ، چاپ اول ،1400 ق ، 30 جلد ، در 20 مجلد ، 4698 صفحه 22) * تنزيل من رب العالمين ، حاوي تفسيرهاي الجلالين و القرطبي و ابن كثير ، از شركت نرم افزاري صخر لبرامج للحاسب (1991-1996) ، احدي شركات مجموع العالميه 23) توضيح و المسائل ، آيت الله لنكراني ، سرور ، 1418 هـ ق ، 31 ، قم 24) جامع التفاسير قران ، شامل 59 دورة تفسيري شيعه از قرن دوم تا عصر حاضر ، از مكتبه من تفاسير الشيعه ، مشتمل بر 538 مجلد 25) جلاء ا لا ذهان و جلاء الاحزان ( تفسير گا زر ) ، ابو الما حسن الحسين بن الحسن الجرجاني ، نشر تهران ، دانشگاه تهران ، چاپ اول ، 1337 ، 10 جلد ، 3914 صفحه 26) * الجلالين ، جلال الدين محمد محلي ، جلا ل الدين عبدالرحمن سيوطي ، دار المعرفته بيروت 27) جمع مكسر ، جهانگير معصومي ، انتشارات فرهنگ ، تهران ، 1362 ، چاپ اول 28) *جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام ، شيخ الفقها الشيخ محمد حسن النحمن ، محمود الشعر جاني ، دار الحياه التراث العربي ، بيروت ، چاپ چهارم ، 1981 م 29) حديث آخر ، تهيه شده در بخش رايانه فرهنگستان قران كريم ، شامل برنامه هاي قراني و نهج البلاغه و احكام 30) حلال و حرام ، يوسف قرضاوي ، ابوبكر حسن زاده ، نشر احسان ، 1378 ، پنجم ، تهران 31) حلية المتقين ، ملا محمد باقر مجلسي ، انتشارات فقيه ، چاپ اول ،1363 هـ ش، تهران 32) رسالة نوين ، امام خميني ، انتشارات انجام كتاب ، چاپ سپهر ، ديماه 1359 ، تهران ، 4 مجلد 33) *روض الجنان و روح الجنان في تفسير القران ( تفسير ابوالفتح رازي ) ، حسين بن علي محمد بن احمد خزايي نيشابوري ؛ 552 قمري ، نشر مشهد ،آ ستان قدس رضوي ،74-66 13 ، 14 جلد ، 6346 صفحه 34) *سنن نسائي ، احمدبن شعيب نسائي ، دارالفكر ، 1348 ، بيروت 35) * سنن ابن ماجه ، ابوعبدالله محمدبن يزيد قزويني ، دارالفكر ، بيروت 36) * سنن ابي داود ، ابي داود ، دارالحياء التراث العربي ، بيروت 37) * سنن ترمذي ، محمدبن عيسي ترمذي ، دارالفكر ، بيروت 38) سيري در نهج البلاغه ، سيد مرتضي مطهري ، دارالتبليغ اسلامي ،1354 ، دوم ، تهران 39) شرح غرر و درر آمدي ، عبدالواحدبن محمد تميمي آمدي ، مترجم ، سيد جلال الدين محدث ، دانشگاه تهران ، 1366 ، چهارم ، تهران 40) شرح فارسي شهاب الاخبار ، قاضي قضاعي ، سيد جلال الدين حسيني ، انتشارات علمي و فرهنگي ، تهران ، 1361، چاپ دوم 41) شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديد ، اسماعيليان ايران ، قم 42) شريف لا هيجي ، بها ء الدين محمد شيخ علي الشريف ا لا هيجي ، 1088 ق ، نشر تهران ، موسسه مطبوعاتي علمي ، 1363 شمسي ، 4 جلد ، 3777 صفحه 43) *الصافي في تفسير كلام الله (تفسير الصافي ) ، المولي محسن ملقب به ( الفيض الكاشاني ) ، 1091 ق ، نشر مشهد ، دارالمر تضي ، للنشرجلد اول ، 5جلد ، 2232 صفحه 44) * صحيح بخاري ، محمدبن اسماعيل بخاري ، با شرح كرماني ، دار احياء التراث العربي ، 1401 هـ ق ، بيروت 45) * صحيح مسلم ، ابوالحسن مسلم بن حجاج قشيري نيشابوري ، دار احياء التراث العربي ، بيروت 46) صحيفة سجاديه ، امام سجاد (ع) ، انتشارات مكتبه الاسلاميه الكبري و موسسة بعثت ، چاپ تهران 47) *طبقات الشافعيه الكبري ، لابن السبكي ، تحقيق از عبدالفتاح الحلود و محمود الطناحي ، چاپ مصر 48) علل پيشرفت اسلام و انحطاطات مسلمين ، زين العابدين قرباني ، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي ، 1365 ، دوم، تهران 49) عيون الاخبار الرضا ، صدوق ، منشورات الاعلمي ، 1390 ، تهران 50) غياث الغات ، غياث الدين محمدبن جلال الدين بن شهر الدين رامپوري ، امير كبير ، 1363 ، اول، تهران 51) * فتح الباري شرح صحيح بخاري ، احمدبن علي بن حجرالعسقلاني ، دار المعرفه ، بيروت 52) فرهنگ لغات قران ، عباس شوشتري ، نشر گنجينه ، چاپ چهارم ، تهران ، 1359 ش 53) فرهنگ مفاهيم ( نهج البلاغه )، عبدالمجيد معاديخواه ، نشر ذره ، 1372 ، اول ؤ تهران 54) فقه آسان ، احمد عيسي عاشور، دكتر محمود ابراهيمي ، نشر احسان ، 1377، سوم ، تهران 55) فقه السنه ، دكتر سيد سابق ، انتشارات محمدي ، 1371 ، اول 56) قاموس الفارسيه ، عبدالنعيم محمد حسنين ، المطبعه اسماعيليان ، قم ، چاپ دوم ، 1408 هـ ق ، ص 844 57) قران بر فراز آسمانها ،. محمد مقيمي ، نشر موسسة وطبوعاتي معراجي ، ناصر خسرو ، 1349، چاپ دوم ، تهران 58) *الكاشف ، محمد جوار مغنيه ، 1400 ق، نشر بيروت دارالعلم للملابين ، چاپ سوم ، 1981 م ،7 جلد ، 3844صفحه 59) *الكافي ، محمد بن يعقوب كليني ، دارالكتب الاسلاميه ، 1362 ، دوم ، تهران 60) كتاب التفسير ( تفسير عياشي ) ، ابو النضر محمد بن مسعود بن عباسي السلمي السمر قندي معروف به العيا شي ، (340 ق) ، نشر تهران ، ( مكتبه العلميه الا سلا ميه ) ، دو جلد ، 778 صفحه 61) *الكتب التسعه : البخاري ، مسلم ، الترمذي ، النسائي ،داود ، ماجه، احمد، مالك ، الدارمي ، موسسة الحديث الشريف ، از شركت نرم افزاري صخر لبرامج للحاسب ( 1996-1991) ، احدي شركات مجموع العالميه 62) *كشف الحقا يق عن نكت الا يات و الرقايق ، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي نشر تهران حا ج عبد البعيد ، صادق نوبر ي چاپ سوم 1296 قمري ، 3جلد ، 2884 صفحه 63) كنز الاعمال ، متقي هندي ، موسسة الرساله ، 1409 ، بيروت 64) كنز الدقائق و بحر الغرائب ، الشيخ محمد بن محمد رضا القمي المشهدي ، نشر تهران ، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي ، چاپ اول ، اسفند 1366 ، 14 جلد ، 7606 صفحه 65) گزيدة كافي ، كليني ، محمد باقر بهبودي ، شركت انتشارات علمي و فرهنگي ، 1368 ، اول ، تهران 66) لسان التنزيل ، تأليف قرن 4 يا 5 هـ ، به اهتمام مهدي مقدم ، انتشارات علمي و فرهنگي ، تهران ، 1362 ، چاپ دوم 67) *مجمع البيان في تفسير القرآ ن ، امين الدين ابو علي الفضل بن الحسن الطبري الطو سي ( 548 ق) ، نشر بيروت ، داراحيا ء التراث العربي ، 1379 ق ، 10 جلد (در 5 مجلد ) 2818 صفحه 68) *مستدرك الوسايل و مستنبط المسائل ، ميرزا حسين نوري ، موسسة آل البيت لاحياء التراث ، 1408 هـ ق ،چاپ دوم ، بيروت 69) *المستدرك علي الصحيحين ، حاكم نيشابوري ابوعبدالله ، دارالحرمين للطباعه و النشر ، 1417 هـ ق 70) * مسند احمد بن حنبل ، احمد بن حنبل ، مكتب الاسلامي ، 1389 هـ ق، بيروت 71) *معجم البلدان ، ياقوت حموي ، دار احياء التراث العربي ، 1339هـ ق ، بيروت 72) *المعجم الفهرس لاالفاظ القران الكريم ، محمد فؤاد عبدالباقي ، 1364 هـ ق ، مصر 73) *المعجم المفرس لاالفاظ نهج البلاغه ، محسن دشتي ، سيد كاظم محمدي ، موسسة امير المؤمنين ، 1375 ، ه، ش، چاپ ششم 74) *مفردات راغب ، العلامه الراغب الاصفهاني (425 هـ )، تحقيق صنوان عدنان داوودي ، چاپخانه دارالقلم ، چاپ اول ، 1996 م ، 1416 هـ 75) *من لا يحضره الفقيه ، محمد بن علي صدوق ، سيد حسن خرسان ، دار الاضواء ، 1405 هـق ، بيروت 76) منجد الطلاب ، فؤاد افرام البستاني ، تابش، زمستان 1366، سوم ، تهران 77) مواهب عليه (تفسير حسيني ) ، كمال الدين حسين واعظ كاشفي ، 910 قمري ، نشر تهران ، كتاب فروشي اقبا ل ، چاپ اول ، 1317 ، 4 جلد ، 2166 صفحه 78) ميزان الحكمه ، محمد ري شهري ، مكتبه الاعلام الاسلاميه ، 1362 ه ش ، 1404 ه ق ، چاپ اول ، 10 مجلد 79) نمونه نا صر مكارم شيرازي نشر تهران دار الكتاب ا لا سلا ميه 66 – 53 ش ، 27 جلد ، 13686 صفحه 80) نهج البلاغه ، سيد رضي ، ترجمه علي نقي فيض الاسلام ، فقيه ، 1378، چهارم ، تهران 81) نهج الفصاحه ، مجموعه كلمات قصار حضرت رسول اكرم (ص) ، ترجمه و گرد آورنده ابولقاسم پاينده ، انتشارات جاويدان ، 1360 ه ش ، چاپ شانزدهم 82) نور الثقلين ، شيخ عبد علي بن جمعه العراسي الحورهزي ، 1112ق ، نشر قم ، مطبعه العلميه ، چاپ دوم ، بي تا ، 5 جلد ، 3401 صفحه 83) وافي ، محمد بن محسن فيض كاشاني ، مكتبه امير المؤمنين ، تهران 84) وثائق ، محمد حميدالله ، دكتر محمود وهدوي دامغاني ، چاپ و نشر بنياد (صنوبر ) ، چاپ اول ، 1365 85) الوجيز في تفسير القران العزيز ( الوجيز) ، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (135 1 ق) ، نشر قم ، دارالقران كريم ، چاپ اول ،1413 ق ، 1 جلد ، 528 صفحه
كتب علمي و تاريخي 1) آب و خاك ، علي يدالله پور و هيئت مؤلفان ، شركت چاپ و نشر ايران ، 1374 ، چاپ اول ، تهران 2) اديان جهان باستان ، يوسف اباذري ، پژوهشكدة تحقيقات فرهنگي ، 1373 ، تهران ، ج 2 3) اصول هيدرولوژي كاربردي، امين عليزاده ،بنياد فرهنگي رضوي ، 1368 4) اصول و عمليات ديمكاري ، عوض كوچكي ، جهاد دانشگاهي ، 1364 ، مشهد 5) اصول و مباني زراعت ، محمد رضا خواجه پور ، جهاد دانشگاهي ، 1365 ، چاپ اول ، اصفهان 6) امثال و حكم ، علي اكبر دهخدا ، امير كبير ، 1361، پنجم ، تهران 7) اوستا ، جليل دوستخواه ، مرواريد ، 1370 ، اول ، تهران 8) ايران از آغاز تا اسلام ، كيوشمن رومن ، مترجم محمد معين ، 1366 ، اول ، تهران 9) بررسي يسنا از گات 1 تا گات 8 ، مراد اورنگ ، تهران ، 1338، تهران 10) تاريخ ايران از آغاز تا اسلام ، دكتر پرويز ناتل خانلري ، افست ،1338 ، اول، تهران 11) تاريخ تمدن اسلامي ، جرجي زيدان ، مترجم علي جواهر كلام ، امير كبير ، 1333، تهران 12) تاريخ جامع اديان ، جان بي ناس ، مترجم علي اصغر حكمت ، پيروز ، 1354، سوم، تهران 13) تاريخ جهان باستان ، صادق انصاري و محمد باقر مؤمني ، انديشه ، 1353، سوم ، تهران 14) تاريخ جهاني (پيش از تاريخ تا عصر حاضر) ، ش دولاندن ، مترجم احمد بهمنش ، دانشگاه تهران ، 1368 ، اول ، تهران 15) تاريخ دامپزشكي ايران ، دكتر محمد حسين ميمندي نژاد ، 1337 ، تهران 16) تاريخ كشاورزي ايران ، دكتر تقي بهرامي ، دانشگاه تهران ، 1330 ، اول ، تهران 17) تجليات اديان ، علي اكبر اميني پاك دامن ، آرمان ، 1357، اول ، تهران 18) توليد محصولات زراعي ، علي آذري و هيئت مؤلفان ، چاپ ونشر ايران ، 1373 ، اول ، تهران 19) جنبه هاي فيزيولوژيكي زراعت ديم ، غلامحسين سرمدنيا ، جهاد دانشگاهي مشهد ، 1368 ، مشهد 20) حكمت اديان ، جوزف گر ، ترجمة محمد حجازي ، انتشارات تابان ، تهران 21) خاك تشكيل و طبقه بندي ، محمي باي بوردي ، دانشگاه تهران ، 1359 22) خاك شناخت ، مايكل ج سينگر ، هيئت مؤلفان ، دانشگاه فردوسي مشهد ، 1370 ، دوم ، مشهد 23) درس زندگي ( گزيده قابوس نامه ) ، غلامحسين يوسفي ، 1378 ، ششم ، تهران 24) دين و اسطوره در آمريكاي وسطي ، مهران كندري ، موسسة تحقيقات فرهنگي تهران ، 1372 ، تهران 25) زراعت در مناطق خشك ، عوض كوچكي ، جهاد دانشگاهي مشهمد ، 1364، مشهد 26) زيتون ( ماهنامه علمي ) ، شوراي نويسندگان ، نشر آموزش ، 1379 ، شماره 142 و 143، تهران 27) زيست شناسي گياهي ، فريده دخت سيد مظفري ، دانشگاه پيام نور ، 1372 ، دوم ، تهران 28) زيست گياهي ( نظام جديد )، حسن ديانت نژاد و محمد علي شميم ، چاپ و نشر ايران ، 1374 ، اول ، تهران 29) سياحتنامة فيثاغورث ، ترجمه يوسف اعتصامي ، 1314، تهران 30) صنايع و تمدن مردم ايران پيش از تاريخ ، عيسي بهنام ، دانشگاه تهران ، 1320 ، اول ، تهران 31) علوم طبيعي در پاية كشاورزي ، سال دوم هنرستان ، سيروس بهمنش ، چاپ و نشر ايران ، 1371 ، تهران 32) غلات ، ناصر خدا بنده ، دانشگاه تهران ، 1369 ، تهران 33) فرهنگ جهاد ، ماهنامه ، كتاب 7و8 ، وزارت جهاد ، 1378 ، تهران 34) كتاب مقدس ، انجمن كتاب مقدس ايران ، 1368 35) كشاورزي در اسلام ، محمد حسين ابراهيمي ،نشر اسلام ، اول ، قم 36) مجموعه قوانين زرتشت يا ونديداد اوستا ، دكتر موسي جوان ، تهران ، 1342، اول ، تهران 37) مقايسه اي ميان تورات ، انجيل ، قران و علم ، دكتر بوكاي ، ترجمه دبير ، دفتر فرهنگ نشر اسلامي ، 1361، تهران 38) هرس ، جمشيد حكمتي ، دانشگاه تهران ، 1378 ، چهارم ، تهران 39) يشتها ، ابراهيم پور داود ، اساطير ، 1377 ، اول ، تهران