بحث:ترکمن
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] مقدمه
منطقه تركمنصحرا و دشت گرگان ( استرآباد) از ديرباز مورد توجه نيروهاي خارجي و بهويژه روسها بوده است. از زمان پطر کبیر كه دسترسي به آبهاي گرم اقيانوس هند براي روسها به عنوان يك رؤياي هميشگي مطرح شد تا چندين دهه قبل نيز روسها در تلاش براي يافتن راهي بودند كه به آبهاي گرم جنوب دسترسي داشته باشند. و از آنجا كه هندوستان از ديرباز تحت نفوذ و سيطره سنتي پادشاهي بريتانيا بوده است نيروهاي تزاري تنها راه چاره را براي دسترسي به اقيانوس هند در تسخير ايران و افغانستان ميديدند و براي نيل به اين مقصود نيز از هيچ كوششي فروگذار نبودند. دوره پادشاهي قاجاريان دورهاي بود كه روسها حضور پررنگ و چشمگيري در تركمنصحرا و دشت گرگان عموما و گمشتپه، خوجهنفس و جزيره آشوراده خصوصا، داشتهاند. پرداختن به وقايع اين دوران و نيز دوره كشمكشهاي پنهان بين روسها و آلمانها در تركمنصحرا در اواخر دوره قاجار و اوايل دوره رضاشاه پهلوي ميتواند گرهگشاي بسياري از ابهامات تاريخي در منطقه باشد. در اين مقاله سعي شده است به حضور روسها در دوره قاجار و علل و انگيزههاي آنها و نيز فرجام حضور نيروهاي روسي در تركمنصحرا و دشت گرگان بيشتر پرداخته شود.
[ویرایش] پيشينه تاريخي حضور نظامي روسها
مناطق گمشتپه[1] در طول جغرافيايي 53 درجه و 49 دقيقه و عرض 37 درجه و يك دقيقه؛ استرآباد در طول جغرافيايي 54 درجه و 26 دقيقه و عرض 36 درجه و 49 دقيقه و جزيره آشوراده[2] در طول جغرافيايي 54 درجه و يك دقيقه و عرض جغرافيايي 36 درجه و 45 دقيقه قرار دارند. بهاءالدين كاتب در كتاب تاريخ تبرستان اولين حضور نيروهاي خارجي در اين سامان را در تاريخ 278 هجري قمري ذكر ميكند و با توجه به وقايع دورانهاي متأخر تاريخي همچون فرار سلطان محمد (آخرين پادشاه خوارزمشاهي) به اين منطقه، حمله نيروهاي روس به نواحي آسياي ميانه و تسخیر کشورهای آن سامان اهميت استراتژيك اين ناحيه بيشتر آشكار ميگردد.
حضور رسمي روسها در دوره قاجار در جزيره آشوراده و منطقه استرآباد به زماني برميگردد كه هيأت حاكمه ايران براي سركوبي تركمنهاي يموت گمشتپه، خوجهنفس و سلاخ و نيز طوايف عمده واقع در آققلعه و اطراف گنبد قابوس كنوني تا منطقه گوكلان خواستار حضور نيروهاي روسي در منطقه ميشود و اين نيروها به بهانه كمك به اردشير ميرزاي قاجاري و به همراه دو كشتي وارد جزيره آشوراده ميشوند. ورود اولين نيروهاي روسي در آن برهه به سال 1836 ميلادي( برابر با 1253 خورشيدي) برميگردد. و نيروهايي كه به بهانه كمك به دولت ضعيف قاجاري وارد منطقه شده بودند خود به نيرويي اشغالگر تبديل شدند كه بيش از يك سده در جزيره آشوراده و نيز استرآباد نيروهاي خود را مستقر كرده و بر تمام فعاليتهاي سياسي و نظامي اين منطقه مهم از ايران نظارت داشتند.
همزمان با ورود نيروهاي روسي به جزيره آشوراده، آنان اين منطقه را به يك منطقه نظامي تبديل كردند و شروع به احداث ابنيه و مستحدثات در اين ناحيه كردند به طوري كه از همان ابتدا ساخت خانهها، بيمارستان و پادگان نظامي را در آشوراده پي گرفتند.كاپيتان مكنزي كنسول انگليس در ايران درباره حضور نيروهاي روسي در آشوراده مينويسد:
" مهمترين اشتباهي كه مرتكب شدند [ مقصود اشتباه دولت ايران است] در سال 1813 بود كه حق نگهداري كشتي جنگي روي درياي خزر را از دست دادند ولي اكنون چارهاي ندارند. آن اشتباه و سپس اشتباه واگذاري آشوراده به روسها، باعث شده است كه آنها به بهانه سركوبي تركمنها براي خود اعتباري بدست آورند..."
در سال 1842 بين تركمنهاي گمشتپه و خوجهنفس و نيروهاي روس مستقر در آشوراده درگيري خونيني درگرفت و به اين بهانه روسها نيروهاي خود را در جزيره و همينطور بندرجز و استرآباد افزايش دادند و بر تعداد كشتيهاي خود نيز افزودند.
روسها ابتدا در آشوراده بزرگ (آشوراده مياني) ساخت قلعهاي حصين و استوار را آغاز كردند و اين قلعه به همراه چند سربازخانه و عمارتهاي مسكوني و بيمارستان از مهمترين تأسيسات روسها در آشوراده بوده است كه هنوز هم بقاياي آنها در آشوراده مياني و در حدود ده كيلومتري بندرتركمن باقي مانده است. (البته بعدها با اهميت يافتن بخش شرقي جزيره و احداث بندر تركمن و راهآهن سراسري شمال به جنوب و در خلال جنگ جهاني دوم روسها نيروهاي خود را به بخش خاوري جزيره موسوم به آشوراده كوچك انتقال دادند و در آنجا نيز هماكنون قلعهاي مثلثي از آنها بهيادگار مانده است.[3]) روسها آنقدر در عزم خود براي اشغال جزيره آشوراده و استوار بودند كه حتي وقعي به نامه اميركبير به كنت نستلرد( وزير خارجه وقت روسيه) ننهادند و با وجود قبول تعلق آشوراده و پيرامون آن به دولت ايران از تخليه آن خودداري نمودند. اميركبير طي نامهاي در ربيعالاول 1266 هجري.ق (1850 ميلادي) به كنت نستلرد وزير خارجه وقت روسيه تزاري نوشت:
«… البته مسموع داشتهايد كه توقف بحريان (نيروهاي دريايي) و سفائن آن دولت بهيه (روسيه) در جزيره آشوراده، ملك طلق اين دولت (ايران) زياد مايه استيحاش شده است … قراري بر تخليه جزيره آشوراده ملك دولت عليه ايران خواهند فرمود.»
ولي وزير خارجه روسيه تزاري در پاسخ 4 آوريل 1850 به نامه اميركبير اشارهاي به خروج نيروهاي روس از آشوراده نكرد. دولت روسيه براي كنترل تركمنصحرا و استرآباد در دوره قاجاريه امكانات نظامي فراواني به جزيره آشوراده گسيل داشت. بهلر، استاد مدرسه دارالفنون و كارشناس نظامي نيز درباره سفر خود وامكانات نظامي روسيه در آشوراده مينويسد:
"… در آشوراده اوقاتي كه كمترين [نيروي دريايي روسيه] در آنجا بود يك كشتي جنگي بود كه به زرب و روف سپرده شده بود. مشتمل بر شش عراده توپ كه هر يك از گلولههاي آنها پانزده سير وزن داشته و سه كشتي ديگر نيز به همان طريق در آنجا بود ولي از آهن كه در تيج نيو كرف ساخته شده بود…صاحب منصبان روس با حكيم آنها در آشوراده بيست نفر ميباشند و در خانه دريابيگي آنها درنهايت جزيره مذكور در طرف غربي واقع است، مشتمل بر دو اتاق و يك تالار بزرگي كه در ميان آنها چهار عراده توپ با همه اسبابش ميباشد… در آن جزيره سربازخانه كوچكي ساختهاند و به جهت كمي مكان دو كشتي كهنه در لب خشكي آنجا براي محبس و سربازخانه نگه داشتهاند. يكي از آنها چهار عراده توپ دارد كه توپچيان در آن مشق ميكنند و اين توپها به قدري كهنه شدهاند كه نشان عقاب امپراطوري از روي آنها محو و پاك شده است و سربازهاي آنها بسيار پاكيزه و تميزند وجيره و مواجب آنها را زود به زود ميدهند و به قدري آذوقه دارند كه از مصرف خودشان زيادتر است و اهل كشتيهاي دولتي آشوراده در درياي قرادنگيز [درياي سياه] در كشتيهاي جنگي دولتي خدمت كردهاند و اينها چنان ماهرند كه هم خدمت كشتي ميدانند و هم سربازي و توپچيگري. و هر يك از اينها تفنگي دارند كه به قدر يك هزار و صد ذرع از محل قراول ميزنند. و مريضخانه آنجامشتمل است بر بيست خوابگاه و رختخواب كه همه پاك و باصفا هستند و اكثر ناخوشي آنجا نوب است… هرگاه دولت روس بخواهد با دولت ايران مخاصمه كند، در مدت يك هفته هر قدر قشون و آذوقه كه بخواهد ميتواند از حاجي طرخان به سر حد آشوراده بفرستد و با اين اغتشاش سرحد هرچه راي آنها قرار بگيرد ميتوانند بكنند. بنابراين، اين همه تداركاتي كه مردم ميگويند، در آشوراده لازم نخواهد بود و در آن جزيره علاوه بر كشتيهاي مذكور، كشتيهاي روسي بدين ترتيب وجود داشت:
1- كشتي موسوم به كاما و درآن چهار عراده توپ سه پوند ميباشد. 2- كشتي بخاري از آهن با نام ولگا داراي پنج عراده توپ سه پوند است و وزن گلولههاي آن يك چهار يك است. 3- كشتي بخاري ديگر بدون نام 4- كشتي به نام كولت تران تولا و رنگ آن سفيد، در فنلاند آن را ساختهاند. اين كشتي بادي بسيار سريع الحركت است و به سرعت راه را طي كرده چهار عراده توپ سه پوند و يك عراده توپ نه پوند در آن است. 5- چهارده كشتي تجاري كه بعضي از آنها به جهت بارگيري پنبه و ميوههاي خشك به آنجا ميآيند..."
اينگونه است كه آرمينيوس وامبري( سياح مجار و مأمور انگليس) در سفر خود به آشوراده به سال1863 در تعريف اين جزيره مينويسد:
«آشوراده جنوبيترين نقطه آسياست كه متعلق به روسها ميباشد و بيش از 25 سال است كه بطور قطع به چنگ تزار افتاده است.»
وي از اين جزيره به عنوان يك شهر كوچك شبهاروپايي ياد ميكند كه توسط روسها اداره ميشود و در آن روسها براي خود امكانات زندگي و زيست فراهم آوردهاند و از ايرانيان براي عبور و مرور و تجارت مجوز عبور و مرور ميخواهند و از كليسايي زيبا و خوشفرم در آشوراده مياني نام ميبرد كه برج ساعت آن از مسافتي دور در داخل دريا ديده ميشد.
درباره كليساي ساخت روسها چارلز فرانسيس مكنزي در سال 1857 ميلادي مينويسد:
" [كليساي جزيره آشوراده] يك ساختمان قشنگ چوبي است كه سقف آن سبز رنگ و روي آن يك صليب قرار دارد اين عبادتگاه كوچك، بسيار مرتب بود و نقاشيهايي كه داشت خوشبختانه از سبك قديمي و زشت ارتدكس بيزانس نبود؛ بلكه توسط هنرمندان جديد نقاشي شده بود و «هلن» و «كنستانتين» را نشان ميداد."[4]
درباره تعداد نيروهاي روسيه در جزيره آشوراده نيز اعتمادالسلطنه كل ساكنين جزيره را 400 نفر برميشمارد كه شامل سربازان و ملاحان روس و تجار روس و تركمن ميباشند. وي بناي معتبر جزيره را كلوپ آن ميداند كه از قرار محل سرگرمي و تفريح روسها و سكنه آشوراده بوده است.
همينطور فرانسيس مكنزي كه به اتفاق ليچارف روس به جزيره سفر كرده بود( بتاريخ 1858 ميلادي) در اينباره مينويسد:
"نزديك كليسا قبرستاني بود و تعداد صليبها نشان ميداد كه ميزان مرگ ومير در آشوراده نسبتاً زياد است. در 1856 ميلادي، 16 ملاح مرده بودند. اين نسبت براي بيست نفري كه در موقع سفر من در آنجا زندگي ميكردند، زياد بود. يك سربازخانه [پادگان قديمي روسها] در جزيره هست كه ساختمانش به منتهي درجه مرتب و تميز به نظر ميآمد. دو كشتي قديمي نيز در كنار ساحل قرار داشت كه يكي زندان بود. يكي از آنها چهار توپ تقريباً يك كيلو و نيمي دارد كه براي تمرين توپاندازي از آن استفاده ميشود و هر دو به قدري كهنه و فرسوده شدهاند كه عقابهاي امپريال روي آنها به زحمت ديده ميشد. تعداد افسران و اطباء و فرمانده روي هم 13 نفر است. بيست نفر ديگر به باكو رفته بودند. اتاق مردها تميز و راحت بود و جيره آنها نيز خوب بود… افسران زياد كار آزموده نبودند و نه دهم سال را در آشوراده زندگي ميكنند… بيمارستان آنها 14 الي 15 تخت دارد و هرچند كوچك است ولي دو نفر جراح مسئول آن بودند كه كارشان بسيار ثمربخش است... چند مغازه آهنگري، نجاري، نانوايي، لباسشويي و 45 ساختمان كه نصف آنها فقط كلبههاي مسكوني بودند وجود دارد ..."
وي اعتقاد دارد اگر روسها بخواهند با نيروهاي ايراني درگير شوند در مدت كوتاهي ميتوانند نيروهاي كمكي به آشوراده بفرستند و تمام قواي ايراني را درهم بكوبند و به همين دليل آنان به همين تعداد نيروي دريايي و سرباز بسنده كردهاند.
[ویرایش] چالش بين تركمنها و روسها در تركمنصحرا
متأسفانه در دوره قاجار تركمنها از دو سو تحت فشار بودهاند. از سويي قاجاريان آنها را از جنوب منطقه استقرارشان سركوب ميكردهاند و از ديگر سو روسها از صفحات شمالي به محدوده زيست تركمنها وارد شده و به آنها حمله ميبردهاند و تركمنها كه در ذات خود به لحاظ فرهنگي قرابتي با روسها نداشتند متمايل به دولت ايران بودهاند ولي متأسفانه دولت قاجاري علاوه بر آنكه خود به سركوبي تركمنهاي تركمنصحرا و استرآباد ميپردازد از يك نيروي خارجي نيز( روسيه) براي سركوب و هزيمت بيشتر تركمنها درخواست كمك ميكند!
اينگونه ميشود كه روسها با حضور خود، اشغال سرزمين آشوراده، گمشتپه و خوجه نفس را به طور غيرمستقيم اعلام ميكنند ولي بعد از ورود نيروهاي روسي تركمنها به مبارزه با آنها ميپردازند و ضرباتي را به نيروهاي بيگانه روس وارد ميكنند كه در نوع خود قابل توجه است و چه بسا اگر حكومت قاجار ميتوانست از اهرم مبارزه جويي تركمنها در برابر روسها استفاده كند امتيازات فراوان را به روسها واگذار نميكرد.در شب عيد پاك (آوريل 1851 ميلادي ـ جماديالثاني 1267) و در زماني كه نظاميان روس ساكن در آشوراده بهمراه خانوادههاي خود مشغول برپايي جشن و ميگساري بودند تعدادي از تركمنهاي ايل جعفرباي يموت از گمشتپه و خوجهنفس به روسها حمله ميكنند كه در نتيجه آن تعدادي روس كشته و تعداد زيادي نيز زخمي يا اسير ميشوند. اين واقعه كه حاكي از جسارت تركمنها و عدم ترس آنها از روسها ميباشد براي دولت روسيه بسيار سنگين ميآيد به طوري كه آنها به نظاميان خود دستور ميدهند توسط چند كشتي تمام ساحل تركمنصحرا را به توپ ببندند. در اين باره ليدي شيل همسر سفير وقت بريتانيا چنين نوشته است:
"در جزيره آشوراده روسها يك پايگاه دريايي ايجاد كردهاند تا در آن تسهيلات لازم جهت ناوگان جنگي خود در بحر خزر را تأمين نمايند و البته هيچگاه ديده نشده كه در اين بندرگاه كمتر از دو يا سه كشتي جنگي روسي متوقف باشند. روسها با اينكه علت وجود پايگاه مزبور را ظاهراً حفاظت منطقه از يورش تركمانان عنوان ميكنند ولي تا آنجايي كه مشاهده شده هيچگاه قدمي در راه توجيه اين بهانه خود برنداشتند.
در شب عيد پاك و هنگامي كه تمام روسها دور هم جمع شده بودند و به خاطر پايان روزه طولاني «لنت» [روزهاي كه مسيحيان به مدت چهل روز ميگيرند و در روز عيد پاك به اتمام ميرسد] به نوشيدن سرگرم بودند، تركمانان با قايقهاي خود در جزيره آشوراده پياد شدند و [روسها] آنقدر مست خواب و سرگرم برنامههاي خود بودند كه حتي از عهده مقابله با آنها برنيامدند. در نتيجه اين حمله عدهاي از روسها كشته و زخمي در حدود ده، پانزده نفر زن و مردشان هم به اسارت تركمانان درآمدند كه بلافاصله اين عده را با قايق به ساحل منتقل كردند و به صورت اسير در اختيار خود گرفتند. جالبترين و حيرتانگيزترين قسمت اين ماجرا نقشي است كه كشتيهاي جنگي روسي به عهده گرفتند، چرا كه روسها يكي از كشتيهاي توپدار خود را در كنار ساحل ايران آوردند و به جاي آنكه درصدد تعقيب و دستگيري مهاجمين برآيند، لوله توپ آن را به سوي ساحل گرفتند و بدون درنظر داشتن هدف معيني به تيراندازي در خشكي پرداختند و هرچه در آنجا وجود داشت در هم كوبيدند. به طوري كه ايرانيها تصور ميكردند كشتي روسها هم مثل خودشان در شب عيد پاك، بر اثر افراط در نوشيدن مست شده است! "
تركمنها در طول تاريخ حضور روسها در جزيره آشوراده بارها بهدليل سوء رفتار نظاميان روس با آنها درگير شدند كه براي هر دو طرف تلفاتي را به دنبال داشته است.
روسها علاوه بر دخالت در امور تركمنها سعي در گرفتن ماليات، تحديد مرزهاي آنها ، جلوگيري از كوچ دامداران تركمن و سربازگيري از ميان تركمنها داشتهاند به همين خاطر در زمان حضور روسها هميشه فضاي منطقه گمشتپه، خوجهنفس و جزيره آشوراده ملتهب بوده است. به عنوان نمونه در تاريخ 9 ذيحجه 1334 هجري قمري در پل حاجيقره در دو فرسخي شمال استرآباد جنگ سختي بين قشون روس و تركمنهاي ساكن آققلعه و تعدادي از تركمنهاي ساكن تركمنستان كنوني كه از دست روسها به تركمنهاي واقع در تركمنصحرا پناه آوردهاند به وقوع ميپيوندد. طي اين جنگ كه دو روز طول ميكشد روسها به قتل و غارت تركمنها ميپردازند و تركمنها نيز به كمپاني فلاحت روسيه مستقر در تركمنصحرا (قرهبلاغ عليآباد كتول) يورش برده، افراد روس را اسير ميكنند. روسها همچنين اوبهها(روستاهاي) مسير آققلعه را به توپ ميبندند و به آتش ميكشند و علت اين اقدام خود را نيز تيراندازي تركمنان از داخل يكي از اوبهها برميشمرند!.در نامه ارسالي «كارگزاري مهام خارجه استرآباد و مضافات» به وزارت امور خارجه در باره اين موضوع چنين آمده است:
تاريخ: 17 ذيحجه 1334
نمره: 282
مقام منيع وزارت جليله خارجه دامت عظمته
در ضمن تلگرافهاي رمز نمره 214/272/273/276/279/ تفصيل نزاع تراكمه را با قشون روس به عرض رسانيده و اكنون نيز براي مزيد استحضار خاطر مبارك جسارت مينمايد علت هيجان و اجتماع تراكمه ساكنين خاك روسيه اين بوده كه تقريبا دو ماه قبل به آنها اعلان ميشود سالدات بدهند تراكمه هم يك ماه مهلت خواسته و بعد از انقضاي مدت از دادن سرباز امتناع نموده و از آن تاريخ به بعد بناي تمرد و سركشي را ميگذارند.تا چند روز قبل كه عده[اي]از قشون روس به طرف [تركمن] صحرا ميرفته در دو فرسخي استرآباد به آقا سيد محمد نام تركمان آتاباي كه از طايفه دوگونچي بوده و يك نفر تركمان ديگر مصادف شده بينشان نزاع واقع گرديده دو نفر قزاق زخمي و آن دو نفر تركمان هم مقتول شدند.پس از اين اتفاق، تراكمه بناي تاخت و تاز را گذاشته، بعضي از روسها و اجزاي كمپاني فلاحت روسيه را كه در تكير مازو[؟] و حوالي گمش تپه و قرهبلاغ و غيره كشت و زرع داشتند غارت نموده وبه همين سبب رشته جنگ كشيده شد.نهم شهر[ماه] جاري قشون روس از استرآباد به پل حاجي قره كه [در] دو فرسخي [استرآباد] است رفته، تراكمه هم در آن جا جمع و مشغول نزاع شدند.پس از يك شبانهروز جنگ تراكمه فرار نموده و روسها به آق قلعه رفتند. چند آلاچيق از اوبههاي تراكمه آتاباي كه از طايفه صحنه و طعنه و غيره بوده غارت و آتش زده، پنجشنبه 13 به استرآباد مراجعت نمودند.روسها تلفات خودشان را سه نفر مقتول و پنج شش نفر مجروح ميگويند.ولي به طور تحقيق تلفات طرفين معلوم نيست.سه روز قبل كه چاكر به اتفاق حكومت با قنسول ملاقات نموده، شرحي بر لزوم رفع اين گيرودار و اعاده امنيت اظهار داشت.قونسول جواب گفتند ما از اول راضي نبوديم كار به اينجاها منجر شود بعد از آنكه شرارت تراكمه تكرار يافت و مرتكب چهار پنج حركت خلاف شدند؛ لابد از جلوگيري و تنبيه آنها شديم و علت غارت و آتش زدن اوبههاي حوالي آققلعه هم اين شده در حيني كه قشون ما به طرف آققلعه ميرفتند از اوبههاي مذكور به طرف قشون شليك شده بود.حالا را مشغول مذاكره و اصلاح هستيم.قرار است رؤساي تراكمه به اتفاق اكنت روس مقيم بندرجز[بندر گز]به استرآباد آمده، قرار اصلاح گذاشته شود.زياده جسارت نورزيد.الامر الاجل الاشرف مطاع.چاكر ميرزا آقا. ( بايگاني وزارت خارجه، سال 1334 قمري، كارتن 37، دوسيه 39)
روسها همواره مهمترين دليل حضور خود در آشوراده و استرآباد را جلوگيري از غارت اموال ايرانيان توسط تراكمه ميدانند در حالي كه بنا به شواهد و به استناد مدارك قطعی، آنان خود به غارت و تاراج اموال و احشام و دارائيهاي تركمنها مشغول بودهاند. يكي از اسنادي كه در اين زمينه برای ما حائز اهميت است نامه ارسالي وزارت امور خارجه ايران( اداره روس) در 6 رجب 1335 قمري به سفارت روس ميباشد. متن اين سند به شرح زير است:
[ویرایش] به سفارت روس
به طوري كه به دوستدار اطلاع رسيده است نظاميان آن دولت بهيه بعد از شكست تراكمه مقدار كثيري از مال و مواشي و اثاثالبيت حتي آلاچيقهاي آنها را گرفته اغلب را به روسيه فرستاده بقيه در دست نظاميان روس است. هرچه اسبابهاي قيمتي بوده تماما ضبط كرده اندو به طوري كه اظهار ميدارند از پانزده الي سي چهل هزار نفر شتر تراكمه را تصاحب نموده و كليه رتق و فتق امور تراكمه را در عهده و دست خود گرفته و براي هر طايفه خودسرانه يكي دو نفر رئيس و ايل بيگي معين نموده و از استرآباد و آق قلعه بدون اجازه و استيذان از اولياي دولت عليه ايران مشغول تسطيح راه ميباشند و در همه جا پست نظامي گذاشته و درصدد هستند كه در استرآباد اراضي ابتياع نموده و قراولخانه بنا كنند.
دوستدار در تعقيب يادداشت اخير وزارت امور خارجه مورخه 15 شهر جماديالثاني گذشته نمره 1772/3151 با نهايت تأسف به اين اقدامات و عمليات اولياي نظامي دولت بهيه كه تجاوز به حقوق دولت عليه و مخالف حقوق بينالمللي است اعتراض نموده، مخصوصا از آن جناب فخامت نصاب عالي خواهشمند است مراتب را با مقامات مربوطه مذاكره فرموده و به وسايل سريعه مقرر فرمايند نظاميان آن دولت بهيه از اين قبيل عمليات كه مخالف استقلال اين دولت عليه است صرفنظر نموده اموال و احشام و اسباب و اثاثيه تراكمه را كه جبرا گرفتهاند مسترد داشته و از اينگونه اقدامات بيرويه احتراز نمايند تا بيشتر از اين اشكالي توليد نشود.دوستدار به انتظار ابراز موافقت و مساعدت نتيجه اقدامات حسنه را سريعا مترصد است.
(بايگاني اسناد وزارت امور خارجه، سال 1335 قمري، كارتن 37 دوسيه 65)
دولت روسيه همواره سعي در تحت سيطره درآوردن مردم كوچرو تركمن داشته است چرا كه در اينصورت راحتتر ميتوان از تركمنها سرباز گرفت و بر اموال و احشام آنان ماليات بست. در برخي از اسناد از جمله نامه وزارت امور خارجه به سفارت روس از آنها بخاطر تلاش براي سرباز گيري از بين مردم تركمنصحرا كه رعيت و تبعه ايران بهشمار ميروند اعتراض شده است:
تاريخ: 13 شوال 1335
نمره: 3496/10681
[ویرایش] به سفارت روس
به طوري كه به وزارت امور خارجه اطلاع رسيده است نظاميان آن دولت بهيه برخلاف وظايف خود در صدد هستند كه به عناوين مختلفه از هر طايفه تراكمه يك عده سوار بگيرند.چون تراكمه اتباع دولت عليه ايران به هيچوجه از اين مسئله تمكين نكرده و موجب بروز مشكلات خواهد بود.بنابراين، با اعتراض به اين قبيل اقدامات بيرويه نظاميان آن دولت بهيه محترما خواهشمند است به صدور اوامر مؤثره اكيدا مقرر فرمايند اولياي نظامي استرآباد از اين عمليات كه اسباب هيجان تراكمه و انقلاب آن صفحات خواهد بود احتراز نمايند تا اشكالات حاصله مرتفع شود و نتيجه اقدامات حسنه وزارت امور خارجه را هم قرين استحضار خواهند فرمود.امضاء: نصيرالدوله ( بايگاني وزارت خارجه، سال 1335 قمري، كارتن 37، دوسيه 63)
دولت روسيه در حالي انگيزه خود از حضور در آشوراده را جلوگيري از شورش تركمنها بر عليه حكومت قاجار و حمايت از مردم منطقه استرآباد عنوان ميكنند كه خود بههنگام نبرد تركمنها با نيروهاي روسيه تزاري دست به دامان فارسهاي استرآباد يا بندرگز ميشوند و از آنها ميخواهند كه تركمنها را نصيحت كنند! به اين ترتيب ميتوان دريافت كه مناسبات بين تركمنها و فارسهاي استرآباد در آن زمان حسنه بوده است وگرنه نميتوان دليلي براي استمداد روسها از استرآباديها براي وساطت پيدا كرد!نمونه بارز عجز روسها از ستيز با تركمنها را ميتوان در اعلان عمومي كماندر كشتي جنگي روس به نام ليانت مارازوف در 8 دسامبر سال 1918 (3 ربيعالاول 1337) كه خطاب به اهالي بندر گز نوشته شده است دريافت. در اين اعلان كه در آرشيو اسناد وزارت امور خارجه ايران (اسناد سال 1337 هـ .ق، كارتون 46، دوسيه 29) نگهداري ميشود آمده است:
"... دشمنهاي روسيه كه چشم نداشتند قدرت ما را ببينند سعي ميكردند كه شما ايرانيان و تركمانها را ملتفت كنند از بابت خسارت جنگ ملل ملي [ منظور جنگ جهاني اول است] و شورش ميان خود روسيه را از دخلهاي پرقوه و بزرگ بيپا شده و قوه ندارد، دشمن ما روسها ميگفتند به شما ايرانيان كه اعتنا به روسيه نداشته باشيد زيرا دولت روسيه بيپا شده.به اينطور گفتگوها كه از دشمن گفته ميشد تركمانها گمان ميكردند ديگر احدي به ماها زورآور نخواهد كرد زيرا دولت روسيه به گمان خودشان منهدم شده است.آنچه دلشان ميخواست ميكردند... به خواهش تجارهاي ايرانيان [به] بندرجز كشتي جنگي فرستاديم كه بعضي از حركتهاي وحشيانه تركمان و دزدي كردن در دريا جلوگيري از ايشان نماييم... امروز مجددا من پيشنهاد كردم به خوجهنفس و گمشتپه و سلاخها[5]را كه تمام مال دزديده را با دزدها بدهند به من. اگر اين مالها يا دزدها را ندهند به كلي اين نقاط گمشتپه و خوجهنفس و سلاخها را از زمين برميدارم. اي اهالي بندر جز ... شما ايرانيان كه هميشه تجارت داريد با تركمانها ميتوانيد به آنها حالي بنماييد كه آن پيشنهاد خودم را عملي نمايند..."
نكته جالب در اين نوشتهي حاكي از يأس و استيصال كوماندر روس اين است كه يك نيروي بيگانه به بهانه سرقت دريايي عدهاي ناشناس به خود اجازه ميدهد شهرهاي تركمننشين را بمباران كند و آنقدر احساس قدرت كند كه بگويد شهرها و مناطق تركمننشين را بهكلي از روي زمين بردارد! متأسفانه حكومت قاجاري ايران نيز هيچ مخالفتي با اينگونه اعمال روسيه از خود نشان نميدهد و گاها تنها به ارسال نامه به دولت روسيه اكتفا ميكند. ضمن آنكه نظاميان روس از اهالي بندرگز ميخواهند كه بين آنها و تركمنها واسطه شوند و اين درحاليست كه آنها در همين اعلان نيز علت حضور خود را حمايت از اهالي بندرگز در برابر تركمنها اعلام ميكنند!
در همان روز پخش اعلاميه( در تاريخ 8 دسامبر 1918)، روسها كشتيهاي خود در آشوراده را به سوي گمشتپه و خوجهنفس ميفرستند و به بمباران آن مناطق ميپردازند.[6]
بعد از بمباران گمشتپه و خوجهنفس عدهاي از علما و بزرگان تركمن دو شهر ياد شده در یک اقدام اعتراض آمیز طي نامهاي كه از تلگرافخانه بندرگز به تهران ارسال ميكنند به اين اقدام دولت روسيه اعتراض ميكنند و ضمن آنكه خود را رعيت ايران ميخوانند اين عمل روسيه را برخلاف معاهدات و قوانين بينالمللي ميدانند. متن نامه که حکایت از آگاهی بزرگان ترکمن در شهر کمش تپه به معاهدات و قوانین بین المللی دارد به اين شرح است:
(رياست الوزراء)
سواد :تلكراف واصله از بندرجز
تاريخ : 24 قوس 97(13 ربيع الاول 1337)
نمره: 20
مدرسه مروي توسط جناب مستطاب آقا محمد قاسم استرآبادي سلمهالله به مقام منيع هيئت وزرا، باز قونسول روس در استرآباد پولتيك {سیاست}منحوس دوره تزاري را تعقيب و تجديد مينمايد.كماآنكه يوم سيّم{روز سوم} شهر جاري{ماه جاری} يك پراخود جنگي روس دركه[را كه] معلوم نيست مسئوليت آنها با كدام منبع رسمي است، غفلتا گمشتپه و خواجه نفس را بمبارده {بمباران} نموده، عده[اي] نفوس تلف و مبالقي متنابهي [ مبالغ متنابعي]خسارات وارد آورده، در صورتي كه خسارات و صدمات وارده سابق آنرا تا يكسال ديگر هم نميتوانيم هموار كنيم.فرضا هم به عناوين مختلف درصدد بهانه جويي برآيند گمشتپه و خواجهنفس خاك ايران و چاكران هم رعيت ايران هستيم.چنانچه حرفي داشته باشند بايد از مجري رسمي مذاكره نمايند و در اينگونه از اقدامات مخالف با قوانين بينالمللي است.استدعا داريم عاجلا آسايش چاكران را فراهم اورده كه ديگر نظير اينگونه اتفاقات واقع بشود[نشود].
دهم شهر جاري سنه 1337 عموم علماء و اعيان كمشتپه: رجب آخوندـ امان گلدي آخوندـ حاجي مخي ـ خواجه نيازحان ـ حاجي آدينه وردي ـ آقجه باي ـ موحي ـ حاجي مظفرعاشرـ تاج محمد ـ خدرخان ـ بيارم[بيرام]قليج
( سند بايگاني شده در آرشيو اسناد وزارت امور خارجه، سال 1337 هـ .ق، كارتن 46، دوسيه 29)
[ویرایش] فرجام
اهميت جزيره آشوراده آنچنان بوده است كه بسياري از صاحبنظران سياسي آنزمان، حاكمان وقت قاجار را به خاطر واگذاري آشوراده به روسها به بهانه سركوبي تركمنهاي ايران، به بيكفايتي محكوم ميكردند. به عنوان مثال زماني كه جنگ جهاني اول پايان يافت و بههنگام برگزاري كنفرانس صلح اروپا، عبدالحميد طهراني[سمت وي بر نگارنده نامعلوم است و احتمالا از كارگزاران سياست خارجي ايران باشد]طي نامهاي كه تاريخ آن 6 جماديالأولي 1337 ثبت شده، به تفصيل اقدام دولت قاجار در واگذاري درياي خزر و روسها را سرزنش ميكند و ميآورد:
" چنانچه از مطالعه نقشه استنباط خواهند فرمود قريب ربع سواحل درياي مازندران خاك ايران است محروم بودن مملكت ايران از حق كشتيراني و تجارت در دريا طبيعي نميباشد. چنانچه منالقديم الي كنون تراكمه اتباع ايران با كشتيهاي بداي خودشان در اين دريا سير و تجارت مينمايند. يك وقتي دولت روس بود فشار خفهكننده داشت كه هر ساعت ميتوانست ايران را قبض روح نمايد، لهذا ايرانيها را لفظا از حق كشتيراني و تجارت در خارج آبهاي تريتوريال اين دريا منع كرده بود، اولياي وقت هم نفهميده آب شور و بيمصرف را ميبخشيدند و حال آنكه اگر چشم بينايي ميبود روح و شريان عمده حياتشان همين آب شور بوده است..."
در نامه عبدالحميد طهراني بر اهميت آشوراده و ميانكاله و سواحل خزر در صحراي تركمن تأكيدات فراواني شده است و در جايي ديگر در باب اهميت اين مناطق آمده است:
"... مسئله آشوراده است كه در راپورتهاي معروضه از استرآباد مبسوطا شرح داده، اينك نيز مزيد استحضار خاطر مبارك مختصرا موضوع را توضيح ميدهم و اين فقره را نظر به اهميت مخصوصي كه دارد يقين دارم به مثابه روح تمام احتياجات شمالي تلقي خواهند فرمود: آشوراده(عاشوراطه)، منتها اليه شبه جزيره سرتك و پلنگان و از حيث وسعت ارضيه زياده از چند كيلومتر مربع نيست و به واسطه آب دريا كه كمتر از نيم زرع عمق دارد از شبه جزيره معروضه منفصل است به قسمي كه از سرتك به آشوراده پياده و سواره اسب ميتوان عبور كرد.لهذا، آشوراده قيمت مادي چنداني ندارد، ولي چون دردهنه خليج استرآباد و به منزله قراولخانه مستحفظ سواحل خليج مذكور(بندرگزـ قره صو[قره سو] ـ دهنه باغوـ شاهكيله ـ و غيره) و سواحل شرقي درياي مازندران ايران واقع است فوقالعاده مهم و قيمتي و به عقيده فدوي بزرگترين و گراميترين دروازه شمالي ايران است كه اولياي مقيد به حيوه [حيات] و بقاي استقلال مملكت بايد به هر قيمت و فداكاري شده در حفظ آنجا بكوشند و مادامي كه امر تصرف و استحكام آشوراده تسويه نشده است خود را مالك مازندران، استرآباد بلكه خراسان ندانند..." ( اسناد بايگاني شده در وزارت خارجه، سال 1337 هـ .ق، كارتن 46، دوسيه 26)
البته وزير كبير زيرك ايران ـ اميركبير ـ بارها كوشيد با توسل به ديپلماسي اين نقطه از خاك ايران را به كشور بازگرداند ولي اقدامات او راه به جايي نبرد و قاجاريان كه با دست خود اين گوشه مهم از خاك كشور را به روسها داده بودند و پاي نيروهاي بيگانه را به منطقه باز كرده بودند هيچگاه نتوانستند آنها را با اقدامات ديپلماتيك از آشوراده و استرآباد و تركمنصحرا بيرون كنند.
در تاريخ 14 ژانويه 1918 ( برابر با 6 بهمن 1296) و نيز در تاريخ 26 ژوئن 1919( 17 تير 1298) دولتهاي ايران و روسيه در نشستهاي رسمي خود بر حق حاكميت ايران به آشوراده تأكيد نمودند و همچنين در بخشي از عهدنامه مودت ايران و شوروي در تاريخ 26 فوريه 1920 چنين آمده است:
" به واسطه عدم ميلي كه دولت شوروي از استفاده از ثمره غاصبانه دولت تزاري از انتفاع از جزاير آشوارده وجزاير ديگري كه در سواحل ولايت استرآباد ايران واقع ميباشد صرفنظر كرده و همچنين قريه فيروزه با اراضي آن كه طبق قرارداد 28 May 1893 از طرف ايران به روسيه انتقال داده شده است به ايران مسترد ميدارد…»
اين عهدنامه و ساير عهدنامههاي مشابه مانع از ادامه حضور غاصبانه شوروي(روسيه) در ايران و در آشوراده و استرآباد نشد. بعدها با آغاز فعاليتهاي آلمانيها در شمال ايران و احداث راهآهن سرتاسري بندرتركمن به خليجفارس(بندر امام خميني) در بحبوحه آغاز جنگ جهاني دوم روسها بر كنترل مناطق تركمنصحرا از طريق كنسولگريهاي خود در استرآباد و گنبدقابوس و نيز پادگان آشوراده شدت دادند و در آغاز جنگ جهاني دوم عملا شيرازه كار از دست حكومت پهلوي در رفته بود و تمام اختيارات راهآهن و گمرك بندرتركمن در دستان نيروهاي روسيه شوروي قرار گرفته بود. نمونه گزارشهاي گمرك بندر تركمن در طول ساليان جنگ جهاني دوم و نيز گزارشهاي شهرباني بندرتركمن مؤيد اين نكته تلخ است كه در زمان جنگ جهاني دوم و دوران حكومت پهلوي نيز ايران عملا اختياري براي اداره اين نقطه از خاك خود نداشته است و اين نيروهاي بيگانه روس بودهاند كه براي آن مناطق قانون تعيين ميكردهاند. گزارش گمرك بندر تركمن به اداره كل گمرك در اين زمينه خواندنياست:
رونوشت 2248 مورخه 26/8/24 ، گمرك بندرشاه[ بندر تركمن]
[به ]اداره كل گمرك – موضوع گذرنامه
در نتيجه اجراي مرقومه محرمانه شماره 56585 مورخه 16/8/1324
از شهريور ماه 320 (1) تاكنون هميشه معروض داشته است كه بندر و باراندازها (و) محلهاي گمرك از يد اختيار گمرك محل خارج و كاملاً در اختيار و قبضه ارتش سرخ قرار گرفته است و اين محلها نقاط ممنوع قلمداد گرديده است و تصور ميرفت كه پس از خاتمه جنگ ژاپن و پايان يافتن محمولات ترانزيتي از ايران براي شوروي كه قريب سه ماه است آخرين موجودي در باراندازها حمل گرديده اين مناطق از ممنوعيت خارج شده و تدريجاً گمرك خواهد توانست وظايف خود را تا حدي انجام و مراقبت نمايد. معالتاسف عمل تا به اين ساعت به همان وضعيتي بوده كه از اول شهريور ماه 320 (1) شروع گرديده و هيچگونه تخفيفي داده نشده و گمرك فعلي كه از محل خود رانده شده فعلاً در فاصله سه كيلومتر از بندر واقع و هيچگونه راه ارتباطي ندارد كه از كوچكترين واردات يا صادرات و يا عبور و مرور اطلاعي حاصل نمايد.
2- در گذشته نيز بطور كلي مرتباً گزارش داده است كه گمرك محل از وظايف خودبازمانده و اساساً راهي ندارد كه اقدام به انجام كوچكترين وظيفه خود داشته باشد چه رسد به مراقبت ورود و خروج اشخاص و دقت در كميت و كيفيت آن. 3- در ظاهر امر چنانچه مشاهده ميگرديده است به طور دائم ورود و خروج سربازان شوروي از بندر ادامه دارد و البته پرواضح است كه طبق مقررات نظامي و جنگي هميشه اين حركت طوري انجام يافته كه هيچ گونه انعكاسي در خارج پيدا ننموده و فقط وقتي كه نفرات با راهآهن حمل و نقل داده ميشوند مي توان تفره نمود كه عده به نقاط معينه در حركت ميباشند. حالا تعداد اين نفرات چه و مقصد كجا است استطلاع از آن براي اداره گمرك غيرممكن است. 4- براي آنكه كاملاً وضعيت ورود و خروج اشخاص از بندر شاه[بندر تركمن] و مرزهاي ابواب جمعي اين ناحيه روشن شده باشد توضيح داده ميشود كه از شهريور ماه 1320 الي كنون در دفاتر اربعه گذرنامه ورود و خروج يك مسافر ثبت نگرديده حتي تلگراف 23271، مورخه 23/3/21 كه ورود بدون رواديد دامپزشك تبعه شوروي مورد دستور قرار گرفته بود، ورود و خروجش را از هيچ يك از نقاط مرزي مطلع نگرديده در صورتي كه اين موضوع به وسيله مقامات عاليه كه سبب صدور تلگراف مزبور باشد اقدام گرديده بود. از اظهار اين جمله ناچار است كه بطور قطع اشخاص غيرنظامي كه عبارت از مامورين سياسي، تجارتي و حمل و نقل وغيره باشند. از اين بندر مرتباً اياب و ذهاب به خارج داشتهاند و به طور كلي طبق مرقومه شماره 2599 /35443 مورخه 3/6/21 كه متضمن رونوشت يادداشت مورخ هفتم اوت سفارت شوروي بود و ميبايست اتباع غير نظامي شوروي خود را مقيد به رعايت مقررات گمركي ايران بدانند در حالي كه در اين باره كوچكترين رعايتي در بندر شاه[ بندر تركمن] نشده و اگر گفته شود كه از اين بندر مسافر غيرنظامي وارد و خارج نگرديده آخرين دسته اشخاص غيرنظامي كه در تاريخ 22/7/1324 كه قريب پنجاه نفر ميشدند وارد در تهران اقدام به تاسيس سيرك نموده ونمايش ميدهند از اين بندر وارد و به وسله راهآهن به مركز حركت داده شدند در حالي كه به هيچ وجه گمرك نتوانسته كوچكترين اطلاعي در موقع ورود آنها به دست آرد."
در هر حال بندر تركمن و راهآهن سراسري ايران در جنگ جهاني دوم آنچنان براي نيروهاي متفقين حائز اهميت بودهاند كه به ايران بهسبب وجود راهآهن شمال به جنوب و تأمين نيازهاي تداركاتي جبهه روسيه، پل پيروزي لقب دادهاند و طبيعيست كه روسها اين منطقه مهم را زير نظر بگيرند. به همين دليل بود كه روسها تا پايان جنگ جهاني دوم از قبول تخليه جزيره آشوراده و بندرتركمن استنكاف ورزيدند.
بعد از جنگ جهاني دوم و با تغيير معادلات سياسي جهان و تغيير اولويتهاي سياسي روسيه ؛ منطقه تركمنصحرا و بويژه بندرتركمن و آشوراده از اهميت سابق افتادند و روسها بعد از حدود 110 سال اشغال نظامي تركمنصحرا و جزيره آشوراده، آنجا را ترك كردند و به كشور خود بازگشتند.
[ویرایش] منابع
1. بهلر. سفرنامه بهلر. به كوشش خداپرست. توس. 1356
2. سارلي، ارازمحمد. تاريخ تركمنستان. مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت خارجه. 1373
3. شميم، علياصغر. ايران در دوره قاجار. 1342
4. شيل. خاطرات ليدي شيل. حسين ابوترابيان. نشر نو. 1369
5. فرهنگ جغرافيايي آباديهاي كشور( جلد29): شاهرود(گرگان). اداره جغرافيايي ارتش. 1367
6. كاتب، بهاءالدين محمد. تاريخ طبرستان. به تصحيح عباس اقبال. ج1 . به اهتمام محمد رمضاني
7. كم، احمد.آشوراده جزيره اي اسرارآميز.زمان(نشريه).شماره 43. 1379
8. گزارش ماه(نشريه داخلي سازمان ميراث فرهنگي).شماره 16. اسفند 1379
9. گلي، امينالله. تاريخ سياسي اجتماعي تركمنها. نشر علم. 1366
10. مكنزي، چارلز فرانسيس. سفرنامه شمال. منصوره اتحاديه. نشر گستره. 1359
11. وامبري، آرمينيوس. سياحت درويشي دروغين. فتحعلي خواجه نوريان. علمي و فرهنگي. 1374
12. اسناد و مدارک موجود در آرشیو اسناد وزارت امور خارجه ایران
[ویرایش] پانويس
1 گمشتپه در زبان تركمني به معناي تپه نقرهاي ميباشد و اين شهر بندري كه سابقا و در زمان صفويان و قاجاريان از مهمترين مراكز شهري تركمنصحرا و استرآباد بوده است بعدها به علت عقبنشيني دريا از رونق سابق افتاد . هماكنون در سه كيلومتري دريا قرار دارد. گمشتپه مهمترين مركز شهرنشيني تركمنها از دوره صفويه تا كنون بوده است و هماكنون در تقسيمات كشوري جمهوري اسلامي ايران گميشان نام گرفته است.
2 آشوراده در اصل واژهاي تركمني مشتق از دو كلمه آشير و آدا ميباشد. آشير از اسامي خاص و قديمي تركمني است و آدا در زبان تركمني به معناي جزيره ميباشد( جزيره آشور). برخي نيز به اين جزيره "مالاشير"(مال آشير) ميگويند و اعتقاد دارند كه در ساليان گذشته تراكمه دامهاي خود را جهت تعليف به اين جزيره ميبردند به اينترتيب آشير از مصدر "آشيرماق"( رساندن) مشتق شده است.البته در مورد واژه "مال آشیر" شاید این نکته ای که یکی از دوستان محقق به آن اشاره کرده اند درست تر باشد که "مال" در زبان روسی به معنای کوچک می باشد و منظور از مال آشیر همان آشوراده کوچک می باشد. ولي جزيره به همان نام اصلي (آشوراده) معروف شده است.
3 اين قلعه به مساحت قريب به 600 متر مربع در شمالشرقي جزيره آشوراده واقع است. تاريخ ساخت بنا مربوط به 1312 خورشيدي ميباشد و داخل قلعه داراي دو اتاقك نگهباني، سربازخانه، اصطبل و آبانبار ميباشد.ارتفاع ديوارهاي قلعه 6,30 متر و ورودي آن از ضلع جنوبي ميباشد. در سه وجه قلعه نيز سه ستون ديدهباني قرار گرفته است.
4 نگارنده طي گشت و گذاري كه در اين ناحيه به عمل آورده است اثري از كليساي مزبور و پي آن بهدست نياورده است و احتمالا اين كليسا در اثر نبردهاي بين تركمنها و روسها به آتش كشيده و از بين رفته است ولي آثاري از سربازخانهها و قلعههاي روسها در آشوراده مياني( حدود 6 كيلومتري داخل جزيره آشوراده از سمت شرق به غرب) به چشم ميخورد و همينطور آثاري از پي بناهاي آجري كه در زير ماسههاي ساحل جزيره مدفون شدهاند.
5 اين روستا در سه كيلومتري شرق خوجهنفس قرار دارد و نقش مهمي در تاريخ تركمنصحرا داشته است و بسياري از قيامهاي مردم تركمن از اين روستا آغاز شده است. روستاي سلاخ در زمان رضاشاه توسط شخصي به نام ژنرال بصير به آتش كشيده شد و مردم آن روستا قتل عام شدند. هم اكنون اين روستا بصيرآباد نام دارد.
6 گويا علت شروع اين درگيري بين تركمنها و روسها نيز آن بوده است كه كشتي حامل تجار روس از آشوراده به سمت انزلي حركت ميكند و در بين راه و در حدفاصل خوجهنفس و گمشتپه عدهاي از سارقين تركمن به كشتي آنها دستبرد ميزنند و در همانحال عدهاي ديگر از تجار تركمن كه به سوي آشوراده در حركتند مسافرين را از دست سارقين نجات ميدهند ولي بخشي از اموال آنها به سرقت ميرود و اين امر باعث ميشود روسها گمشتپه و خوجهنفس را با تمام مردم ساكن در آن به توپ ببندند.
- حضور روسها در جزيره آشوراده، گمشتپه و استرآباد در دوره قاجار به روايت اسناد، مدارك و سفرنامهها: احمد خاتمينيا